• تقویم روزنامه فرهیختگان ۱۴۰۲-۰۷-۱۲ - ۰۴:۴۶
  • نظرات روزنامه فرهیختگان۱
  • 2
  • 3

هنوزم فکر می‌کنی «شام از نون شبم واجب‌تره» کمال؟!

فردوس کاویانی یکی از خودمان بود. یکی از ما. از خودمان. اگر «او» می‌توانست مثل آدم‌های دیگر باشد، پس آدم‌های دیگر هم می‌توانستند «او» باشند. درگیر زندگی و قسط و بازی‌های ساده روزگار ولی صمیمی و گرم آن‌طور‌که دیالوگش تا ابد در ذهن بماند: «به‌نظر من شام از نون شبم واجب‌تره»!

هنوزم فکر می‌کنی «شام از نون شبم واجب‌تره» کمال؟!

هومن جعفری، خبرنگار: نمی‌شد دوستش نداشته باشی! به دورانی تعلق داشت که برای دوست داشته شدن، نیاز نبود آدم خاصی باشی، حرف‌های خاص بزنی، کارهای خاص انجام بدهی و توجه آدم‌های خاصی را جلب کنی. شاید شما یادتان نیاید اما او اهل دورانی بود که آدم‌ها خود را با تعداد لایک‌های روزانه قضاوت نمی‌کردند و تعداد فالوور، ملاک موفقیت شما نبود. در آن روزگار شما با خودتان سنجیده می‌شدید نه با دروغ‌های مجازی‌تان. آن دوران تکرارنشدنی دوست‌داشتنی بسیار پرحسرت، روزگاری بود که زندگی ما کمتر درگیر سیاست و حزب‌بازی و از همه تلخ‌تر بیماری همه‌گیر جلب توجه و چیزهای اینچنینی بود. روزگار مهربان‌تر بود و آدم‌ها همدل‌تر و تو می‌توانستی دل ببندی به جادوی سینما یا جعبه جادو. آن روزها، تلویزیون هرچه پخش می‌کرد می‌دیدیم. دلم می‌خواست ننویسم مجبور بودم. دلم می‌خواست ننویسم انتخاب دیگری نبود. دلم می‌خواست و دلم می‌خواهد که بنویسم آن روزها نگاه کردن به تلویزیون، حال خوب خودش را داشت. می‌توانستی ببینی و بخندی و شاد باشی و به معنای واقعی کلمه سرگرم شوی و اگر حوصله‌ات سر می‌رفت، رادیو هم بود یا سینما یا کتاب. خوب که فکرش را می‌کنم، دو سه دهه قبل چه فیلم‌هایی داشتیم و چه برنامه‌هایی و چه هنرمندانی هنوز بین ما بودند و چه کتاب‌هایی قرار بود منتشر شود و به دست‌مان برسد. در آن دوران با همه محدودیت‌هایش خلاق‌تر بودیم.
سیاست هنوز وارد زندگی ما نشده بود درست عین شبکه‌های اجتماعی و فضای مجازی! زندگی هنوز در دورهمی‌هایی خلاصه می‌شد که در آن کسی تلفن همراه دستش نبود و آدم‌های خونگرم و اهل‌دل و باصفا، شمع مجلس بودند. در چنین شرایطی نگاه کردن به‌صورت دسته‌جمعی به برنامه‌های تلویزیون لذتبخش بود؛ درست همان‌طور‌که دیدن رفقای قدیمی در صف سالن‌های سینما یا در گالری‌های هنری مختلف. دوست‌داشتن آدم‌هایی مثل فردوس کاویانی، نمک آن دوران بود. دورانی که قیل و قال زندگی، کمتر از آن بود که باعث شود تا بی‌حاشیه‌هایی مثل او، کمتر به‌چشم بیایند. دوستش داشتیم. ما تلویزیون‌بین‌ترها بابت «همسران» و بعدتر «آژانس دوستی»! سینمابین‌ترها بابت «اجاره‌نشین‌ها» و «سگ‌کشی»! بیشتر نقش آدم‌های ساده را بازی می‌کرد. آدم‌های ساده‌دل... آدم‌های معمولی... برای ما آدم‌معمولی‌ها که زندگانی معمولی خودمان را داشتیم، فردوس کاویانی یکی از خودمان بود. یکی از ما. از خودمان. اگر «او» می‌توانست مثل آدم‌های دیگر باشد، پس آدم‌های دیگر هم می‌توانستند «او» باشند. درگیر زندگی و قسط و بازی‌های ساده روزگار ولی صمیمی و گرم آن‌طور‌که دیالوگش تا ابد در ذهن بماند: «به‌نظر من شام از نون شبم واجب‌تره»!
10‌سال آخر عمرش را کمتر بازی کرد. درگیر بیماری پارکینسون بود. بی‌سر‌وصدا خانه‌نشینی را پذیرفت و دیگر بیرون نیامد. بازی نکرد اما از خاطره‌ها محو نشد. هنرنمایی‌های او به فضای مجازی هم راه یافت. می‌توانستی سریال‌هایش را دانلود کنی یا در اینستاگرام تکه‌هایی ببینی از کارهای قبلی‌اش. کمرنگ شدنش در دو دهه آخر عمر را باید ربط داد به نازل‌تر شدن کیفیت کارها و همچنین تغییر زندگی همه‌مان. سیاست و اینترنت همه‌چیز را دستخوش خود قرار می‌دادند. پول‌های کلان وارد سینما شد. پول‌های کلان، فروش کلان می‌خواست و فروش کلان، چهره‌های جدید. دوران سلبریتی‌ها بود که شاید خیلی عمق و محتوا نداشتند اما فالوورهایشان بالا بود. به مرور جنس کمدی‌ها و فیلم‌ها افت محتوایی پیدا کرد و امثال او کنار رفتند. امثال او که نقش‌ها را شیرین بازی می‌کردند، باید کنار می‌رفتند تا دیگران وارد عرصه شوند.
و حالا او دیگر بین ما نیست... کمال سریال همسران حالا دیگر نیست تا از او بپرسیم: هنوزم فکر می‌کنی «شام از نون شبم واجب‌تره» کمال؟!

نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۱

یادداشتهای روزنامه فرهیختگانیادداشت

سهم طبقۀ متوسط از صنعت سریال‌سازی؛

«افعی تهران» از چه کسی انتقام گرفت؟

فرصتی برای تجدید ظهور «خوبی مردم ایران»؛

مفهوم ملت را زنده کردند

فیلم پرحاشیه «بیبدن» با قصه‌‌ای به‌اندازه از ایده‌ای مهم دفاع کرد؛

سینمای اجتماعی زنده است

درباره فیلم «بی‌بدن»؛

قصه‌گویی شرافتمندانه درباره قصاص

مصطفی قاسمیان، خبرنگار:

یک درامدی خوب و تماشاگرپسند

اهل ملت عشق باش؛

عشق و دیگر هیچ...

آقای کارگردان! چه داری می‌کنی با خودت؟!

آنتی ‌کانسپچوآل آرت ترک و کُرک و پَر ریخته حسن فتحی

مریم فضائلی، خبرنگار:

چشم‌هایمان گناه داشتند!

میلاد جلیل‌زاده، خبرنگار گروه فرهنگ:

رویاهای شخصی‌ات را نفروش!

سریال پرطرفدار «حشاشین» چه می‌گوید؛

علیه شیعه یا علیه اخوان؟

راضیه مهرابی‌کوشکی، عضو هیات‌‌علمی پژوهشکده مطالعات فناوری:

فیلم «اوپنهایمر» به مثابه یک متن سیاستی

میلاد جلیل‌زاده، خبرنگار گروه فرهنگ:

از شما بعید بود آقای جیرانی

ایمان‌ عظیمی، خبرنگار:

دیکته نانوشته غلط ندارد

درباره هزینه‌ای که می‌شد صرف «هفت سر اژدها» نشود؛

چرخ را از نو اختراع نکنیم

فرزاد حسنی بعد از سال‌ها، به قاب تلویزیون آمد؛

بازگشت امیدوارکننده

در نقد بهره کشی «علی ضیا» از شهرت؛

از موج ابتذال پیاده شو

محمد زعیم‌زاده، سردبیر فرهیختگان:

در عصر پساواقعیت به احمد خطر حرجی نیست اما...

سیامک خاجی، دبیر گروه ورزش:

برای خداحافظی زود بود آقای جملات قصار!

محمدرضا ولی‌زاده، فرهیختگان آنلاین:

عجایب آماری دیدم در این دشت!

محمدامین نوروزی، مستندساز:

از این طرف که منم راه کاروان باز است...

فاطمه دیندار، خبرنگار:

برای درخشش سیمرغ‌های بلورین

محمد زعیم‌زاده، سردبیر؛

کدام سینما؟کدام نقد؟

حامد عسکری، شاعر و نویسنده:

فیلم دیدن با چشم‌های تار...

چهل و دومین جشنواره فیلم فجر؛

چند نقد بر فیلم سینمایی «آپاراتچی»

«صبحانه با زرافه‌ها»؛

یک وس اندرسون ایرانی تمام‌عیار

ویژه‌نامه جشنواره فیلم فجر؛

«صبحانه با زرافه‌ها»؛ معنازدایی از جهان

«صبحانه با زرافه‌‌ها»؛

تهش هیچی نیست، پس لذت ببر!

درباره فیلم جدید سروش صحت؛

قرار صبحانه با خودمان

هومن جعفری، خبرنگار:

مردی که سازش نمی‌کرد

در روزگار بی‌مایگی حضور قاف غنیمتی است؛

برای «قاف» و عمو اکبر

تولد قاف به میزبانی اکبر نبوی با همکاری «فرهیختگان»؛

«قاف» نمی‌خواهد متکلم‌ وحده باشد

میلاد جلیل‌زاده، خبرنگار گروه فرهنگ؛

هنوزم نقش بازی می کنی آقای فرخ نژاد؟

خبرهای روزنامه فرهیختگانآخرین اخبار