• تقویم روزنامه فرهیختگان ۱۴۰۲-۰۷-۰۸ - ۱۶:۴۱
  • نظرات روزنامه فرهیختگان۰
  • 1
  • 0

فمینیسم ناموفق

باربی را دیدم‌ چون فهمیدم کارگردانش همان کارگردان «زنان کوچک» است؛ وگرنه تبلیغاتش امثال مرا که می‌دانم در اقلیت جهانیم، نه‌تنها جذب نمی‌کرد که دفع هم می‌کرد و اکثریتی را جذب می‌کرد که می‌دانیم به درد حرف‌های خانم کارگردان نمی‌خورند.

فمینیسم ناموفق

فائزه نادری: باربی را دیدم‌ چون فهمیدم کارگردانش همان کارگردان «زنان کوچک» است؛ وگرنه تبلیغاتش امثال مرا که می‌دانم در اقلیت جهانیم، نه‌تنها جذب نمی‌کرد که دفع هم می‌کرد و اکثریتی را جذب می‌کرد که می‌دانیم به درد حرف‌های خانم کارگردان نمی‌خورند.

اگر صحبت درباره زنان و مسائل و حقوق‌شان را ایده‌ئولوژی بنامیم، می‌توانیم بگوییم فیلم یا اید‌ئولوژیک است یا خواسته اید‌ئولوژیک باشد. کل کار می‌خواهد بگوید فمینیسم موفق نبوده، جاهایی افراط‌هایی زیان‌آور داشته و هنوز جهان کاملا مردسالار است اما یواشکی و رندانه و با نقابی تزئین‌شده از حق برابر دادن به زنان.

خب راستش را بخواهید به شخصه با این حرفهای فیلم کاملا موافقم. منتها اشکال اینجاست که این بار کارگردان داستانی کلاسیک و پرداخته شده مثل زنان کوچک در اختیار نداشته، خودش و تیمش هم متاسفانه، از پس داستان‌‌پردازی و قصه گویی برنیامده‌اند. لاجرم فیلم به جای یک اثر واحدِ داستانی تبدیل شده بود به تکه‌تکه‌هایی که برای پخش شدن در اینستاگرام شاید خوب به نظر برسند و البته با چاشنی سخنرانی‌هایی محتوایی و به فرم نرسیده که گویا دیگر در سینما و هالیوود اشکال نیستند.

باربی و دنیایش پالت رنگ مشخصی دارند. صورتی و چند رنگ مونوکروم و مکملش؛ و خب تمام فیلم هم صورتی یا نهایتا زرد و آبی‌روشن بود. شاید این یک مرحله از کار را جلو انداخته بود و تکلیف دکور و کالریست و نورپرداز را روشن کرده بود اما به نظرم به شدت جلوی نبوغ و خلاقیت کارگردان را گرفته بود. انگار حق انتخاب جز آنچه باید باشد نداشت و البته خودش هم تلاشی نکرده بود.

به نظرم شروع فیلم پتانسیلهای خوبی داشت که هدر رفته بودند، مثلا روایت داشتن برای مخاطب شیرین است یا آن سوررئالیته‌ای که با بازی دختربچه‌های تمیز و آرام در کویری تگزاسی‌طور ساخته شده بود اما نهایتا استفاده‌ای از اینها نشد، شروع فیلم از یک زن و چند زن کودک تشکیل شده اما اینکه نه فمینیستی است نه حامی حقوق کودکان را نمیفهمم، حامی کودکان نیست چون کودکان (که حالا گیرم عروسک باشند)، شکسته و در واقع کشته میشوند، چرا؟ چون صاحبان‌شان که آنان نیز کودک‌اند یک زن خوش اندام را دیده‌اند! دختر شش ساله مگر مرد بالغ مریض است که به خاطر عروسکی زنانه و نیمه برهنه عروسکی نوزاد را که مدتهاست مورد انسش بوده بشکند؟ اینجای شروع باید پرسید ناخودآگاهِ کارگردان اینهمه ضد کودک و مردانه‌ی مریض است واقعا؟ یا صرفا چیزی که خواسته بگوید درنیامده؟ راستش را بخواهید نمیتوانیم بگوییم خب کارگردان یک فمینیست غربی است و در مکتب آنها زنِ خوش اندام مقدم بر کودک معصوم است. بله آن مکتب مخصوصا مدل فرانسوی‌‌اش چنین است. ولی خانم کارگردان اولا اینقدر افراطی فمینیست فرانسوی مآب نیست ثانیا قبل از این صحنه‌ها متلکش را به همان فمینیسم نه‌چندان‌افراطی انگلیسی آمریکایی انداخته و به کاربردی نبودن و خیالی بودنش طعنه‌اش را زده. آنهم با صحبت مستقیم راوی!

بعد از شروع وارد دنیایی رویایی، راحت و البته زن‌سالار می‌شویم. دنیایی که به طور افراطی صورتی است. هر شب شب دختران است و مردان فقط ابزارهایی در دست زنانند. کارگردان خواسته با این خانه عروسک که نظم اولیه‌ی روایتش محسوب میشود متلکی به فمینیسمی که در واقع مردان صحنه‌گردانش هستند بزند. بعدها هم میبینیم که باربی وارد شرکت مولد باربی لند میشود و میبیند جملگی چرخانندگانِ سرزمینش مردها هستند. اما حتی متلک هم درست درنیامده. چرا که در جاهایی رگه‌هایی از میل و مدینه فاضله‌ی ناخوداگاهِ کارگردان در همین نظم اولیه مشاهده میشود که احتمالا باید میماند برای نظم ثانویه.

جز روایت و پرداخت‌شده نبودن حس میکنم فیلم حتی در تدوین هم شلخته بود! چرا باید باربی‌ای که هنوز به مدرسه دخترک نوجوان نرفته، حرفهای نوی دخترک را نشنیده و خودش را عالی و زیبا و محبوب زنان عالم می‌داند و هنوز از سلولیت کوچک پوستش ناراحت است به پیرزنی با پوستی شکسته در ایستگاه بگوید تو زیبایی و گریه کند؟ و آن پیرزن هم قاطعانه بگوید می‌دانم! حداقل این سکانس عمیق را می‌گذاشتید برای جاهایی که باربی به اندکی از شناختِ دنیای واقعی زنان رسیده و نزدیک است انسان بودن و پیرشدنش را به جای عروسک و زیبا ماندن انتخاب کند.

سخن کوتاه کنم و میانه‌ها را رد کنم، همانطور که در ابتدا گفتم در کل فیلم نامرتبی بود. اما نمی‌توانم بگویم صفر تا صدش سفارشی بود گرچه موتیف‌های سفارش که می‌تواند گواه بر دخالت استدیو باشد، در اثر مشهود بود مثلا حتی در پایان‌بندی. مخصوصا آنهمه نوشابه باز کردن برای طراح عروسک باربی، از یک طرف فیلم می‌گفت دختران امروزی باربی را دوست ندارند و حق دارند نداشته باشند چون از وقتی آمده آنان را نسبت به بدنشان بدبین کرده، از طرف دیگر برای طراح بدن و لباس و جسم همان عروسک این‌همه نوشابه باید باز می‌شد و تازه در آخر زنی که زنان را عروسک کرده و تعریفش از زن و زنانگی همینقدر سطحی بوده باید در فیلم زنی باشد که به عروسک می‌گوید زن انسانی باش! بدون اینکه در روند داستان نشان دهند خب چجوری؟ اینها معلوم است سفارش یا حداقل دخالت است. البته که باز کارگردان کنایه خودش را به پوچی و تک بعدی بودن همان دنیای مثلا انسانی و واقعی، با آخرین جمله‌ و آخرین مکان مورد مراجعه باربارا یا باربی زده بود.

نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰

یادداشتهای روزنامه فرهیختگانیادداشت

سهم طبقۀ متوسط از صنعت سریال‌سازی؛

«افعی تهران» از چه کسی انتقام گرفت؟

فرصتی برای تجدید ظهور «خوبی مردم ایران»؛

مفهوم ملت را زنده کردند

فیلم پرحاشیه «بیبدن» با قصه‌‌ای به‌اندازه از ایده‌ای مهم دفاع کرد؛

سینمای اجتماعی زنده است

درباره فیلم «بی‌بدن»؛

قصه‌گویی شرافتمندانه درباره قصاص

مصطفی قاسمیان، خبرنگار:

یک درامدی خوب و تماشاگرپسند

اهل ملت عشق باش؛

عشق و دیگر هیچ...

آقای کارگردان! چه داری می‌کنی با خودت؟!

آنتی ‌کانسپچوآل آرت ترک و کُرک و پَر ریخته حسن فتحی

مریم فضائلی، خبرنگار:

چشم‌هایمان گناه داشتند!

میلاد جلیل‌زاده، خبرنگار گروه فرهنگ:

رویاهای شخصی‌ات را نفروش!

سریال پرطرفدار «حشاشین» چه می‌گوید؛

علیه شیعه یا علیه اخوان؟

راضیه مهرابی‌کوشکی، عضو هیات‌‌علمی پژوهشکده مطالعات فناوری:

فیلم «اوپنهایمر» به مثابه یک متن سیاستی

میلاد جلیل‌زاده، خبرنگار گروه فرهنگ:

از شما بعید بود آقای جیرانی

ایمان‌ عظیمی، خبرنگار:

دیکته نانوشته غلط ندارد

درباره هزینه‌ای که می‌شد صرف «هفت سر اژدها» نشود؛

چرخ را از نو اختراع نکنیم

فرزاد حسنی بعد از سال‌ها، به قاب تلویزیون آمد؛

بازگشت امیدوارکننده

در نقد بهره کشی «علی ضیا» از شهرت؛

از موج ابتذال پیاده شو

محمد زعیم‌زاده، سردبیر فرهیختگان:

در عصر پساواقعیت به احمد خطر حرجی نیست اما...

سیامک خاجی، دبیر گروه ورزش:

برای خداحافظی زود بود آقای جملات قصار!

محمدرضا ولی‌زاده، فرهیختگان آنلاین:

عجایب آماری دیدم در این دشت!

محمدامین نوروزی، مستندساز:

از این طرف که منم راه کاروان باز است...

فاطمه دیندار، خبرنگار:

برای درخشش سیمرغ‌های بلورین

محمد زعیم‌زاده، سردبیر؛

کدام سینما؟کدام نقد؟

حامد عسکری، شاعر و نویسنده:

فیلم دیدن با چشم‌های تار...

چهل و دومین جشنواره فیلم فجر؛

چند نقد بر فیلم سینمایی «آپاراتچی»

«صبحانه با زرافه‌ها»؛

یک وس اندرسون ایرانی تمام‌عیار

ویژه‌نامه جشنواره فیلم فجر؛

«صبحانه با زرافه‌ها»؛ معنازدایی از جهان

«صبحانه با زرافه‌‌ها»؛

تهش هیچی نیست، پس لذت ببر!

درباره فیلم جدید سروش صحت؛

قرار صبحانه با خودمان

هومن جعفری، خبرنگار:

مردی که سازش نمی‌کرد

در روزگار بی‌مایگی حضور قاف غنیمتی است؛

برای «قاف» و عمو اکبر

تولد قاف به میزبانی اکبر نبوی با همکاری «فرهیختگان»؛

«قاف» نمی‌خواهد متکلم‌ وحده باشد

میلاد جلیل‌زاده، خبرنگار گروه فرهنگ؛

هنوزم نقش بازی می کنی آقای فرخ نژاد؟

خبرهای روزنامه فرهیختگانآخرین اخبار