• تقویم روزنامه فرهیختگان ۱۴۰۲-۰۷-۰۵ - ۰۴:۰۶
  • نظرات روزنامه فرهیختگان۰
  • 1
  • 0
خبرنگار «فرهیختگان» ۲ روز در حاشیه خیابان انقلاب کتاب فروخته است، مشاهدات عاطفه جعفری را بخوانید؛

در دنیای کتاب قاچاق چه خبر است؟

خیلی وقت بود که خیابان انقلاب را به بهانه همین سوژه بالا و پایین می‌کردم، می‌خواستم از جایی شروع کنم و خیلی راه نمی‌دادند. هر روز یک بهانه جدید که نمی‌شود. اینجا جای شما نیست. برو جلوی دانشگاه خودت.

در دنیای کتاب قاچاق چه خبر است؟

عاطفه جعفری، خبرنگار گروه فرهنگ: خیلی وقت بود که خیابان انقلاب را به بهانه همین سوژه بالا و پایین می‌کردم، می‌خواستم از جایی شروع کنم و خیلی راه نمی‌دادند. هر روز یک بهانه جدید که نمی‌شود. اینجا جای شما نیست. برو جلوی دانشگاه خودت. تو به درد این کار نمی‌خوری. اینجا نرخش فرق می‌کند و از این قبیل حرف‌ها. اما خب برایم مهم بود که حتما این کار را انجام بدهم. برای همین در هفته یکی دوبار سر می‌زدم به خیابان انقلاب و از میدان تا چهارراه ولیعصر را پیاده گز می‌کردم. دقیقا جای تمام دستفروشان را حفظ شده بودم که اینجا مثلا جای آن پسری است که عطر می‌فروشد و آنجا جای کتابفروشی است که چهار فروشنده دارد و جایش یه کم این‌ورتر از شیرینی فرانسه است. 
بالاخره بعد از سه ماه روز موعود رسید. روز قبلش در روزنامه بحث کردیم برای چگونگی انجام کار و می‌ترسیدند که نتوانم و دعوا شود. کمی حق داشتند و بالاخره با کمی تغییر ظاهر صبح سه‌شنبه در میدان انقلاب از تاکسی پیاده شدم. کوله را روی دوشم انداختم. به مرد مسنی که در حال داد زدن برای جلب مشتری بود (همان دادزن‌های معروف انقلاب) گفتم آقا من دانشجو هستم، می‌خوام همین جاها بشینم و کتاب بفروشم، برای کمک‌خرج دانشگاهم. نگاه عاقل اندر سفیهی کرد و گفت: «بفروش. به من چه» خنده‌ام را خوردم و گفتم: «می‌خواهم همین جا بشینم.» سریع واکنش نشان داد و گفت: «نخیر، اینجا نرخش گرونه. برو پایین‌تر.» گفتم: «خب پولش را می‌دهم.» حالا او به من خندید و گفت: «پول داشتی اینجا چی‌کار می‌کردی. برو وقتم رو نگیر.»
گفتم: «آقا من می‌خوام شما به من کمک کنید.» یک‌دفعه شروع به داد زدن کرد و گفت: «دست از سرم برمی‌داری یا نه؟! نمی‌خوام کمک کنم. برو اگه تونستی یه جا پیدا کن و بشین. به من چه. اینجا هر قسمتش یه قیمتی داره. جلوی هر مغازه‌ای هم کتاب‌هات رو ولو نکن.» 
همچنان در حال داد زدن بود که دور شدم و خیابان را به سمت دانشگاه تهران رفتم. تقریبا حدود 10 صبح دستفروشان در حال جاگیرشدن بودند. دو دختر کم‌سن‌وسال جلوی یکی از کتابفروشی‌ها نشسته بودند و نقاشی می‌فروختند. کنارشان نشستم و گفتم: «منم می‌تونم کنار شما بشینم و کتاب بفروشم؟» نگاهی کردند و با کم‌رویی گفتند خودمان هم به زور جا گیر آوردیم و اینجا نشستیم. باید با مسئولش صحبت کنی. ولی فکر نمی‌کنم این خیابان دیگر جا داشته باشد.
از مسئولش می‌پرسم و می‌گویند نمی‌شناسیم فقط می‌بینیم اون روبه‌رویی‌ها، به یه آقایی پول میدن. 

بقیه گزارش را در اینجا بخوانید.

نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰

یادداشتهای روزنامه فرهیختگانیادداشت

سهم طبقۀ متوسط از صنعت سریال‌سازی؛

«افعی تهران» از چه کسی انتقام گرفت؟

فرصتی برای تجدید ظهور «خوبی مردم ایران»؛

مفهوم ملت را زنده کردند

فیلم پرحاشیه «بیبدن» با قصه‌‌ای به‌اندازه از ایده‌ای مهم دفاع کرد؛

سینمای اجتماعی زنده است

درباره فیلم «بی‌بدن»؛

قصه‌گویی شرافتمندانه درباره قصاص

مصطفی قاسمیان، خبرنگار:

یک درامدی خوب و تماشاگرپسند

اهل ملت عشق باش؛

عشق و دیگر هیچ...

آقای کارگردان! چه داری می‌کنی با خودت؟!

آنتی ‌کانسپچوآل آرت ترک و کُرک و پَر ریخته حسن فتحی

مریم فضائلی، خبرنگار:

چشم‌هایمان گناه داشتند!

میلاد جلیل‌زاده، خبرنگار گروه فرهنگ:

رویاهای شخصی‌ات را نفروش!

سریال پرطرفدار «حشاشین» چه می‌گوید؛

علیه شیعه یا علیه اخوان؟

راضیه مهرابی‌کوشکی، عضو هیات‌‌علمی پژوهشکده مطالعات فناوری:

فیلم «اوپنهایمر» به مثابه یک متن سیاستی

میلاد جلیل‌زاده، خبرنگار گروه فرهنگ:

از شما بعید بود آقای جیرانی

ایمان‌ عظیمی، خبرنگار:

دیکته نانوشته غلط ندارد

درباره هزینه‌ای که می‌شد صرف «هفت سر اژدها» نشود؛

چرخ را از نو اختراع نکنیم

فرزاد حسنی بعد از سال‌ها، به قاب تلویزیون آمد؛

بازگشت امیدوارکننده

در نقد بهره کشی «علی ضیا» از شهرت؛

از موج ابتذال پیاده شو

محمد زعیم‌زاده، سردبیر فرهیختگان:

در عصر پساواقعیت به احمد خطر حرجی نیست اما...

سیامک خاجی، دبیر گروه ورزش:

برای خداحافظی زود بود آقای جملات قصار!

محمدرضا ولی‌زاده، فرهیختگان آنلاین:

عجایب آماری دیدم در این دشت!

محمدامین نوروزی، مستندساز:

از این طرف که منم راه کاروان باز است...

فاطمه دیندار، خبرنگار:

برای درخشش سیمرغ‌های بلورین

محمد زعیم‌زاده، سردبیر؛

کدام سینما؟کدام نقد؟

حامد عسکری، شاعر و نویسنده:

فیلم دیدن با چشم‌های تار...

چهل و دومین جشنواره فیلم فجر؛

چند نقد بر فیلم سینمایی «آپاراتچی»

«صبحانه با زرافه‌ها»؛

یک وس اندرسون ایرانی تمام‌عیار

ویژه‌نامه جشنواره فیلم فجر؛

«صبحانه با زرافه‌ها»؛ معنازدایی از جهان

«صبحانه با زرافه‌‌ها»؛

تهش هیچی نیست، پس لذت ببر!

درباره فیلم جدید سروش صحت؛

قرار صبحانه با خودمان

هومن جعفری، خبرنگار:

مردی که سازش نمی‌کرد

در روزگار بی‌مایگی حضور قاف غنیمتی است؛

برای «قاف» و عمو اکبر

تولد قاف به میزبانی اکبر نبوی با همکاری «فرهیختگان»؛

«قاف» نمی‌خواهد متکلم‌ وحده باشد

میلاد جلیل‌زاده، خبرنگار گروه فرهنگ؛

هنوزم نقش بازی می کنی آقای فرخ نژاد؟

خبرهای روزنامه فرهیختگانآخرین اخبار