رهبر انقلاب روز گذشته در حسینیه امام خمینی از ظرفیت نرم افزاری و سخت افزاری دفاع مقدس گفتند
رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح دیروز در دیدار هزاران نفر از «پیشکسوتان دفاع مقدس و فعالان حوزه‌های مختلف تبیین و روایتگری جنگ تحمیلی»، با تشریح ابعادی از عظمت دفاع مقدس و دستاوردهای ایستادن ملت ایران بر سکوی پیروزی آن رویارویی دشوار، حفظ تمامیت ارضی ،فرهنگ مقاومت در داخل و در جهان را از نتایج دفاع همگانی ایرانیان خواندند.
  • ۱۴۰۲-۰۶-۳۰ - ۰۹:۰۱
  • 00
رهبر انقلاب روز گذشته در حسینیه امام خمینی از ظرفیت نرم افزاری و سخت افزاری دفاع مقدس گفتند
در جنگ هم خودمان را شناختیم هم دنیا ما را
در جنگ هم خودمان را شناختیم هم دنیا ما را

فرهیختگان: رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح دیروز در دیدار هزاران نفر از «پیشکسوتان دفاع مقدس و فعالان حوزه‌های مختلف تبیین و روایتگری جنگ تحمیلی»، با تشریح ابعادی از عظمت دفاع مقدس و دستاوردهای ایستادن ملت ایران بر سکوی پیروزی آن رویارویی دشوار، حفظ تمامیت ارضی، آشکار شدن توانایی و ظرفیت عظیم ملت ایران، گسترش مرزهای غیرجغرافیایی کشور و رشد و استحکام مفهوم و فرهنگ مقاومت در داخل و در جهان را از نتایج دفاع همگانی ایرانیان در مقابل جبهه قلدران جهانی و صدام خبیث خواندند و تاکید کردند: «شکوفایی استعدادها و بروز قدرت و ابتکار جوانان کشور در دفاع مقدس، نشان داد جوانان همیشه قادرند همه مسائل کشور را حل کنند.» مشروح بیانات ایشان را در ادامه می‌­خوانید.

خداوند متعال را خیلی شاکرم که به بنده توفیق داد در این جلسه‌ باشکوه و جامع و پرمعنا حضور پیدا کنم و تشکر می‌کنم از کسانی که ترتیب این جلسه را دادند. همچنین تشکر می‌کنم از برادران و خواهرانی که در آغاز جلسه، در این یک ساعت و خرده‌ای برنامه اجرا کردند؛ تلاوت قرآن خوب، سرودها عالی ــ هم شعر، هم آهنگ ــ برنامه‌ مداحی خیلی خوب؛ سخنران‌ها مطالب بسیار خوبی را بیان کردند. تقریبا همه‌ آن چیزهایی که در دل ما و در ذهن ما در حول‌وحوش مسائل دفاع مقدس و ارتباطش با مردم است، در بیانات این خانم‌ها و آقایان بود؛ منتها خب احتیاج دارد تأمل بشود، تفکر بشود، راهکار پیدا بشود ان‌شاءالله.
آنچه بنده می‌خواهم عرض بکنم، این است که واقعه‌ دفاع مقدس یک برهه‌ برجسته و مهمی از تاریخ کشور ماست. این مقطع را، این واقعه‌ مهم را باید درست بشناسیم و آن را به اذهان نسل‌های بعدی معرفی کنیم. عقیده‌ راسخ بنده این است که اگر نسل‌های پی‌درپی ما، جوانب مهم و معنادار دفاع مقدس را بشناسند و بدانند که در این واقعه‌ مهم چگونه ملت ایران توانست خود را به سکوی پیروزی برساند و در آنجا با قدرت و با سربلندی بایستد، برای آنها در این شناخت درس‌های بزرگی وجود خواهد داشت؛ و کارهای بزرگی پیش خواهد رفت؛ این عقیده‌ راسخ بنده است. عظمت این واقعه را باید شناخت. خیلی کار شده؛ کتاب نوشته ‌شده، فیلم ساخته ‌شده، خاطرات‌گویی شده، لکن به‌نظر من جا برای کار هنوز بسیار زیاد است. ما تاکنون نتوانستیم جزئیات این تابلوی عظیم و پرنقش‌و‌نگار را بشناسیم و بشناسانیم؛ از دور داریم می‌بینیم، [اما] اگر نزدیک برویم، در هر تکه‌ آن، آن‌قدر زیبایی، آن‌قدر ظرافت، آن‌قدر کارهای پرمغز و پرمعنا وجود دارد که انسان حیرت می‌کند؛ هر تکه‌اش این‌جور است و اینها باید معرفی بشود.
حالا البته بدیهی است که من قصد ندارم در این جلسه این هدف را عملی کنم؛ ممکن هم نیست؛ کار بزرگ گسترده‌ همه‌جانبه‌ای است، لکن یک جنبه‌هایی را می‌خواهم عرض کنم. ما می‌خواهیم عظمت این حادثه معلوم بشود؛ عظمت این حادثه را از چند زاویه، از چند دیدگاه می‌شود مشاهده کرد: یکی از زاویه‌ آن چیزی است که از آن دفاع می‌شد؛ چون بحث دفاع مقدس است؛ [یعنی] ما از چه دفاع می‌کردیم؛ این یک. [اگر] از این زاویه نگاه کنیم، بخش مهمی از عظمت این واقعه روشن خواهد شد. یکی از این زاویه است که این دفاع در مقابل چه کسی انجام می‌گرفت؛ چه کسی هجوم کرده بود که لازم بود دفاع صورت بگیرد؛ این هم یک زاویه‌ دیگری است که به نظر من مهم است. دیدگاه و زاویه‌ سوم این است که این دفاع به‌وسیله‌ چه کسی انجام گرفت، دفاع‌کنندگان چه کسانی‌ بودند؛ این هم یک‌چیز بدیع و مهمی است که من حالا بعدا دو سه‌جمله‌ای درباره‌ هرکدام عرض خواهم کرد. زاویه‌ چهارم این است که آثار و دستاوردهای این دفاع چه بود. حالا من این چهار جهت را ذکر کردم که البته از جهات دیگر هم می‌شود نگاه کرد. پس یکی اینکه بحث کنیم یعنی فکر کنیم، مطالعه کنیم که دفاع از چه انجام می‌گرفت؛ دوم اینکه دفاع در مقابل چه کسی انجام می‌گرفت؛ سوم اینکه دفاع به‌وسیله‌ چه کسانی انجام می‌گرفت؛ چهارم اینکه نتیجه‌ این دفاع چه شد. هرکدام از اینها به نظر من خیلی مهم است؛ [درباره‌] هرکدام فکر کنیم، مطالعه کنیم خیلی مهم است.
اما اینکه «از چه چیزی دفاع می‌شد». در دفاع مقدس از انقلاب اسلامی، از جمهوری اسلامی که محصول دفاع انقلاب اسلامی بود، و از تمامیت ارضی کشور دفاع می‌شد؛ این سه عنوان مهمی بودند که دفاع از اینها انجام می‌گرفت. طرف مقابل به این سه چیز حمله کرده بود. البته هدف جبهه‌ اساسی و مهم دشمن که حالا بعدا در آن بخش دوم شرح می‌دهم، مسئله‌ تمامیت ارضی نبود ــ این هدف صدّام بود ــ هدف آنها انقلاب بود؛ آنها می‌خواستند این انقلاب بی‌نظیر و کبیر و مهمی را که به برکت جانفشانی مردم در ایران اتفاق افتاده بود سرکوب کنند. چرا می‌گوییم بی‌نظیر؟ برای خاطر اینکه یک پدیده‌ای بود که نظیر آن پیش‌ازاین در انقلاب‌های بزرگ اتفاق نیفتاده بود؛ مردمی بود، دینی بود، اصیل و غیروابسته بود، مربوط به یک ملت بود، عمومی بود؛ مثل کودتاها و مثل انقلاب‌های احزاب و مانند آنها نبود. این انقلاب توانسته بود نظام وابسته و فاسد حاکم بر کشور را برطرف کند، برکنار کند و یک نظام جدید، یک‌سخن نو را در این کشور حاکم کند؛ [یعنی] جمهوری اسلامی؛ جمهوری یعنی مردم‌سالاری، اسلامی یعنی دین: مردم‌سالاری دینی؛ حرف نویی بود در دنیا. در تاریخ، حکومت‌های دینی داشته‌ایم، [ولی] بحث مردم‌سالاری در آن نبود؛ حکومت‌های مردم‌سالار ــ یا واقعی، یا صوری و اسمی ــ داشته‌ایم، [اما] بحثی از دین در آن نبود. حکومتی و نظامی که در آن، دین و دنیا، دنیا و آخرت، مردم و خدا دخالت دارند و سازنده‌ آن هستند، یک چنین چیزی بی‌سابقه بود؛ این اتفاق افتاده بود، می‌خواستند این را منکوب کنند، مقهور کنند و جمهوری اسلامی را از بین ببرند؛ هدف‌شان این بود. تا الان هم هدف همین است؛ تا الان هم [به] بهانه‌های مختلفی وجود پیدا می‌کند، اما آنهایی که با جمهوری اسلامی طرفند، مقابلند، دشمنی می‌کنند، مساله‌شان «جمهوری اسلامی» است، مسائل فرعی و حاشیه‌ای در درجه‌ بعد قرار دارند؛ مساله‌ اصلی این است؛ آن روز هم این بود.
البته در این بین، یک آدم خبیث، زیاده‌خواه و دور از همه‌ اصالت‌های بشری و انسانی مثل صدام یک هدف دیگر هم داشت و آن اینکه درکنار نابود کردن جمهوری اسلامی، تمامیت ارضی کشور را هم مورد تعرض و چپاول قرار بدهد و بخش‌های نفت‌خیز و ثروتمند کشور را بردارد و کشور را تجزیه کند؛ این هم بود، منتها اطراف دیگر قضیه به این خیلی اهمیت نمی‌دادند؛ مساله‌ اصلی‌شان آن بود. خب خیلی فرق می‌کند که یک جنگی برای جابه‌جایی یک بخشی از مرز بین دو کشور اتفاق بیفتد، یا یک جنگی برای نابود کردن آن چیزی که هویت یک ملت را تشکیل می‌دهد اتفاق بیفتد. جنگ در دنیا خیلی اتفاق می‌افتد، که جنگ‌های مرزی است، برای تصرف سرزمین است‌، اما آن جنگی که بخواهد هویت یک ملت را، هستی یک کشور را، دستاورد جان‌فشانی یک ملت را ــ که انقلاب اسلامی است ــ هدف قرار بدهد، با آن جنگ‌ها فرق دارد؛ این واقعه با آن وقایع فرق دارد. بنابراین آن چیزی که از آن دفاع می‌شد، این نقطه‌های اساسی و مهم بود؛ مساله فقط این نبود که حالا یک قسمتی از مرز، عقب می‌رود یا جلو می‌آید و مرزهای جغرافیایی تغییر پیدا می‌کند؛ البته اگر آن هم بود مهم بود، اما اهمیت این قابل‌مقایسه‌ با آن نیست. این از زاویه‌ آن چیزی که از آن دفاع می‌شد؛ موضوع دفاع.
اما آن زاویه‌ دوم یعنی «مهاجم‌ها چه کسی بودند» اگر با این نگاه هم به قضیه نگاه کنیم، عظمت و اهمیت دفاع مقدس روشن خواهد شد. یک وقتی یک کشوری به یک کشور دیگری حمله می‌کند ــ یک اتحادی دو نفری، سه نفری، دو دولت، دو قدرت به یک جایی حمله می‌کنند ــ یک وقت همه‌ دنیا به یک کشور حمله می‌کنند قضیه این بود. اینکه عرض می‌کنم مبالغه نیست؛ «همه‌ دنیا» هم که می‌گوییم، منظور مثلا فلان کشور دورافتاده‌ بی‌تاثیر در اوضاع عالم نیست؛ همه‌ قدرت‌های مطرح آن روز دنیا شدند یک جبهه و در این حمله‌ به ما، حمله‌ به جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی، سهیم شدند.
آمریکا یک جور، کشورهای مختلف اروپا، هر کدام یک جور، بلوک شرق آن روز به سرکردگی شوروی یک جور. گفته می‌شد مشوق اصلی حمله‌ به ایران هم آمریکایی‌ها هستند ــ که حالا البته در این زمینه‌ها اسنادی منتشر شده، [ولی] بنده در این زمینه تحقیقی نکردم یا ندیدم اما گفته می‌شد رایج و شایع بود که مشوق اصلی حمله‌ صدام به ایران آمریکایی‌ها بودند ــ بعد هم در طول جنگ مهم‌ترین کمک را که کمک اطلاعاتی است آمریکایی‌ها می‌کردند. آن روز مثل امروز نبود، اینقدر امکانات وجود نداشت، نقشه‌های هوایی به‌آسانی در اختیار آمریکایی‌ها بود؛ جایگاه و آرایش نیروهای ما را نقشه‌برداری می‌کردند به‌طور مداوم و پی‌در‌پی در اختیار آنها می‌گذاشتند؛ این مسلم است که آمریکایی‌ها یک چنین کمکی می‌کردند؛ و شیوه‌های جنگ و ــ به تعبیر رایج دوستان که اخیرا به جای تاکتیک «راه‌کنش» را استعمال می‌کنند ــ شیوه‌های راه‌کنشی را، یعنی تاکتیکی را، در اختیار صدام قرار می‌دادند. یا اروپایی‌ها؛ فرانسوی‌ها پیشرفته‌ترین تجهیزات هوایی را در اختیار عراق قرار دادند؛ جنگنده‌های میراژ، [هواپیماهای] سوپر اتاندارد، موشک‌های اگزوسه؛ اینها پیشرفته‌ترین تجهیزات آن روز دنیا بود که در اختیار صدام قرار دادند.
آلمانی‌ها امکانات تهیه‌ تسلیحات شیمیایی را که این‌همه فاجعه در ایران و حتی در خود عراق، در حلبچه و مانند اینها به وجود آورد، در اختیار صدام قرار دادند و کمک کردند. حالا همین‌هایی که امروز مدعی همه‌ دنیا هستند یک چنین جنایاتی از اینها سر زد. بلوک شرق، شوروی سابق و کشورهایی که در اروپای شرقی بودند از امکانات زمینی و هوایی هرچه می‌خواستند در اختیار او گذاشتند؛ هرچه لازم داشت به او دادند. [چون] موشک‌گران بود، به این نتیجه رسیدند که توپخانه‌ قابل دسترسی به تهران به او بدهند و دادند؛ یعنی توپخانه‌اش را جوری تجهیز کردند که بتواند با توپخانه تهران را بزند که خرجش زیاد نباشد و ایجاد اختلال بکند. هر کاری توانستند برایش کردند. عرب‌های منطقه‌ خودمان، کشورهای عربی، پول بی‌حساب در اختیارش گذاشتند. تمام این چیزهایی را که اینها از [کشورهای] اروپایی‌ وارد کردند و خریدند، با پول دوستان عرب ما بود که در اختیارش گذاشتند؛ هم پول دادند، هم مسیر رفت‌و‌آمد. این منطقه‌ مرز قسمت جنوبی خلیج‌فارس به‌طور دائم محل رفت‌و‌آمد کامیون‌ها و ماشین‌های سنگینی بود که ابزارها را می‌آوردند وارد عراق می‌کردند؛ یعنی همه کمک کردند؛ همه. مهاجم اینها بودند؛ ما چه؟ ما کمک‌کننده‌ای نداشتیم؛ حتی امکانات و تسلیحاتی که حاضر بودیم پول بدهیم بخریم، فراهم نمی‌شد مگر به‌ندرت؛ چند مورد خیلی جزئی اتفاق افتاد که با پول زیادتر از متعارف و معمول و با زحمت زیاد یک جنسی را از یک جایی توانستیم با مشکلات فراوانی بخریم و وارد کنیم که مطلقا تاثیری در نابرابری جنگ نداشت که حالا مثلا یک مقداری این نابرابری را کم کند؛ این‌جوری نبود.
خب در یک چنین نبردی، در یک چنین رویارویی‌ای ملت ایران توانست روی سکوی پیروزی بایستد و با شکوه خودش را به دنیا نشان بدهد؛ عظمت این است. در جهت سوم یعنی «دفاع‌کنندگان چه کسانی بودند»؛ این هم جزء چیزهای استثنائی است. خب ارتش بود، سپاه بود، نیروهای بسیج مردمی در قالب یگان‌های سپاه حضور داشتند؛ اینها کمابیش شبیه همان چیزی است که در دنیا هست، یعنی ظاهرش یگان‌های مسلحی هستند که حضور دارند؛ لکن مساله فقط این نبود؛ مساله این نبود. بله، ظاهر دفاع‌کننده‌ها، ظاهر ارتش و ظاهر سپاه، یا به شکل همین تنظیمات متعارف دنیا بود اما باطنش یک چیز دیگری بود؛ باطنش اصلا شباهت به لشکرکشی‌های دنیا نداشت. اولا فرمانده این مجموعه ــ امام بزرگوارــ یک مرد الهی بود؛ یک عنصر الهی بی‌نظیر؛ که در کنار دانش و فکر و تجربه و پختگی از جهات مختلف ــ در کنار همه‌ اینها ــ [دارای] آن روح زلال و صفای معنوی بود؛ لذا نفسش تاثیر داشت. [مثلا وقتی گفت] پاوه باید نجات پیدا کند، بنده از خود مرحوم چمران شنیدم که گفت «به مجرد اینکه ساعت دو بعدازظهر پیام امام در رادیو منتشر شد ــ اینها در پاوه در محاصره بودند دیگر؛ اطراف‌شان را گرفته بودند ــ دفعتا و همان به مجرد اینکه این پیام منتشر شد، [درحالی‌که] هنوز هیچ نیرویی نرسیده، شاید هنوز حرکت هم نکرده، ما دیدیم که اطراف‌مان باز شد.»؛ نفس این پیام، نفوذ این کلام [اثر داشت]؛ این را بنده از خود چمران شنیدم؛ آن شهید عزیز. [یا وقتی گفت] حصر آبادان باید شکسته بشود، بروبرگرد ندارد، شکسته شد. در قضایای مختلف، [مثلا] در قضیه‌ سوسنگرد، و آن کشمکشی که در باب حمله‌ به سوسنگرد [وجود داشت]، که برویم دفاع بکنیم یا نکنیم، مشکلاتی که وجود داشت، وقتی پیغام امام ــ به‌واسطه ــ رسید، مساله حل شد. فرمانده‌ای مثل او [با آن] نفوذ کلمه، با استفاده‌ از معنویت و صفا، با نفس گرم.
بعد، صبغه‌ دینی دفاع مقدس؛ صبغه‌ دینی. وقتی صبغه‌ دینی هست، نتیجه این می‌شود که این جوان با شوق شهادت حرکت می‌کند ــ این زندگی‌[نامه]هایی، شرح‌حال‌هایی که نوشته شده‌اند را بخوانید ــ با شوق شهادت و آرزوی شهادت راه می‌افتد؛ گریه میکرد برای اینکه برود جبهه، به امید اینکه بتواند شهید بشود؛ نتیجه‌ صبغه‌ دینی این است. خانواده‌ها، پدرها، مادرها، همسرها راضی می‌شدند به اینکه این جوان برود جبهه، برای خدا. بنده مکرر مادران شهیدی را از نزدیک زیارت کردم که مثلا یک فرزند یا دو فرزندشان شهید شده بود، می‌گفتند اگر ده فرزند هم داشتیم، حاضر بودیم اینها شهید بشوند؛ راست می‌گفتند، واقعا می‌گفتند. حالا در همین نمایشگاه اینجا مواردی را به ما نشان دادند که [خانمی] مادر 9 شهید [بود]؛ شوخی است؟ مادر 9 شهید، مادر هشت شهید؛ اصلا این قابل تصور است؟ اما این اتفاق افتاد. خود من در کردستان دیدم خانواده‌ای را که از یک خانواده هفت نفر ــ آنچه الان به ذهنم می‌آید هفت نفر ــ [شهید شدند. ] دفعه‌ اولی که اینها را دیدم مادرشان هم زنده بود، پدرشان هم زنده بود؛ بعد البته پدر از دنیا رفته بود. هفت شهید از یک خانواده؛ این جز عامل دینی چه می‌تواند باشد؟ عامل «دین» مدافعان اینها بودند.
خطوط مقدم جبهه‌ ما، محراب عبادت بود. اینکه نیمه‌ شب یک جوانی، یک فرمانده ــ یا غیر فرمانده ــ یک گروهان یا یک گردانی بنشیند اشک بریزد، گریه کند، عبادت بکند، این نقلش یکی دو مورد یا ده مورد نیست؛ در همه‌ بخش‌های این جبهه، این وجود داشته. اصلا [شما در] کجای دنیا، کدام جنگ، کدام درگیری نظامی یک چنین وضعیتی را داشتید؟ شوق شهادت، توسل، توجه به خدای متعال، آرزوی شهادت و مانند اینها. بعد هم حضور عمومی ملت؛ یعنی جبهه‌ جنگ فقط منطقه‌ زدوخورد نبود، پشت جبهه هم جبهه‌ جنگ بود. [مثلا] محل تامین نیرو؛ خب در دنیا پادگان‌ها محل تامین نیرویند؛ اینجا پادگان‌ها هم بودند، مسجدها هم بودند، هیات‌ها هم بودند، دانشگاه هم بود، حوزه هم بود، مدارس و دبیرستان‌ها هم بود؛ معلم سر کلاس جبهه می‌رفت، بچه‌ها دنبالش راه می‌افتادند و به جبهه می‌رفتند. چقدر شهید دانش‌آموز داریم، چقدر شهید دانشجو داریم، چقدر شهید طلبه داریم! مساجد ما، منابر ما، گویندگان ما، همه در خدمت این حرکت عظیم قرار داشتند؛ یعنی جمع کثیری از اینها در خدمت این حرکت عظیم بودند. مدافعان اینها بودند.
در بخش‌های گوناگون پشتیبانی، خانواده‌ها، زنان خانه‌دار و دیگران [هم بودند]. در قسمت پشتیبانی از رزمندگان، شست‌وشوی لباس‌های خونی رزمندگان، حوض خون که کتابش نوشته شد و بنده هم یک وقتی اسم بردم؛ و از این قبیل، اصلا همه‌‌ ملت درگیر بودند. نمی‌گویم همه‌‌ آحاد ملت بودند اما در سطح عموم مردم و لایه‌های گوناگون اجتماعی این حرکت حضور داشت؛ مخصوص یک جمعی نبود که از پادگان‌ها راه بیفتند بروند بجنگند و برگردند. عظمت یک حادثه را از این ناحیه خوب می‌شود فهمید؛ و از این قبیل. به نظر من در این بخش، به‌خصوص در این بخش سوم ده‌ها کار تبیینی و هنری می‌شود انجام داد؛ صرف [نوشتن] کتاب نیست. حالا البته اینجا به من گفتند که ظاهرا بر اساس این کتاب حوض خون دارند یک فیلمی می‌سازند؛ از این قبیل صدها کار هنری جذاب می‌شود انجام داد و ان‌شاءالله باید انجام بگیرد. تا حالا هم کارهایی انجام شده، باید اضافه بشود.
و اما از ناحیه‌‌ دستاوردها؛ دستاوردها دیگر یکی دو مورد نیست. حالا [اگر] انسان بخواهد وارد این مقوله بشود که دستاوردهای دفاع مقد‌س چه بود، یک کتاب ده‌ها جلدی خواهد شد. من دو سه نکته را فقط در این زمینه عرض می‌کنم. او‌ل اینکه تمامیت ارضی کشور حفظ شد که خب کار مهمی است. یعنی همه‌‌ دنیا پشت‌سر صدام جمع شدند برای اینکه این مرز را بشکنند، هشت سال هم زور زدند، آخرش هم یک وجب از خاک این کشور نرفت. این چیز آسانی نیست، چیز کوچکی نیست؛ خیلی مهم است. خب این حالا یک دستاورد، لکن دستاوردهای دیگر از این مهم‌تر است.
یک دستاورد این بود که ملت ایران عظمت توانایی‌های خودش را کشف کرد. شما الان ملاحظه کنید این خانم‌ها و آقایان جوانی که آمدند اینجا صحبت کردند، دائم می‌گویند که ما در اداره‌‌ کشور، در مدیریت کشور، در اقتصاد و مانند اینها، شیوه‌های جنگ تحمیلی را و دفاع مقدس را به کار ببریم و استفاده کنیم؛ این معنایش چیست؟ معنایش این است که آنقدر در دفاع مقدس توانایی‌های ملت ایران در همان بخش آشکار شده که همه می‌خواهند در همه‌‌ بخش‌های مدیریت یک کشور و پیشرفت یک کشور و اعتلای یک کشور از آن برنامه‌ها تبعیت کنند و پیروی کنند؛ یعنی دفاع مقد‌س یک تصویری در مقابل ملت ایران قرار داد که ملت ایران خودش را شناخت. آنچه به ما گفته شده بود در طول تاریخ و آنچه با ما عمل شده بود، ضد این بود؛ در دوران قاجار، در دوران پهلوی، همیشه به ما تلقین شده بود که ما نمی‌توانیم، ما کسی نیستیم، ما قابل نیستیم و قدرت‌های جهانی می‌توانند با یک اشاره‌ ما را از روی زمین محو کنند؛ این‌جوری به ما یاد داده بودند. همیشه این‌جور به ما گفته بودند که باید از آنها یاد بگیریم، باید دنبال آنها راه بیفتیم، باید از آنها بخواهیم. دفاع مقدس نشان داد که نه، همان کسانی که رشته‌‌ حیات و امید بعضی‌ها به آنها وصل است، همان‌ها همه‌ همدست می‌شوند، می‌آیند علیه یک ملت حرکت می‌کنند و هیچ غلطی نمی‌توانند بکنند؛ این را به ملت ایران نشان داد. یعنی ما ظرفیت خودمان را کشف کردیم. ما فهمیدیم یک جوانی مثل شهید حسن باقری مثلا -حالا از زنده‌ها اسم نمی‌خواهم بیاورم؛ در بین زنده‌ها هم از این قبیل زیاد داریم- بلند می‌شود می‌آید در میدان جنگ، در طول مدت کوتاهی تبدیل می‌شود به یک راهبردساز؛ به تعبیر رایج، استراتژیست دفاع و جنگ. این استعداد شوخی است؟ این استعداد کجا بود؟ شهید حسن باقری یک جوانی بود، خبرنگار یک روزنامه‌ای بود؛ در [روزنامه‌‌] جمهوری اسلامی مقاله می‌نوشت. این استعداد بروز پیدا کرد. هزاران مورد از این قبیل استعدادها را ما سراغ داریم؛ [مثلا] استعداد سازندگی. روی شط خروشان وحشی اروندرود، پل زدن و چندین لشکر را زیر بمباران دشمن از روی آن عبور دادن، این کار کوچکی است؟ این کار شدنی‌ای بود؟ دشمن اصلا‌ باور نمی‌کرد چنین چیزی اتفاق بیفتد، اما اتفاق افتاد. این یک ظرفیت بود، این یک استعداد بود؛ این پنهان بود، آشکار شد. این یکی از دستاوردهای مهم است. ما الان با اتکا‌ به آن کارهایی که جوان‌های ما آن روز در دفاع مقد‌س انجام دادند، می‌توانیم با اطمینان بگوییم امروز جوان‌های ما می‌توانند همه‌‌ مشکلات این کشور را حل کنند. اینکه گفته‌اند «فی‌ تَقَلُّبِ‌ الاَحوالِ‌ عُلِمُ جَواهِرُ الرِّجال» در دگرگونی‌های بزرگ گوهر انسان‌ها شناخته می‌شود، این [فقط] مخصوص افراد نیست، جامعه هم همین‌جور است؛ یک جامعه را در حوادث سخت و سنگین می‌شود شناخت. ما خودمان را نمی‌شناختیم، دیگران هم ما را نمی‌شناختند، دنیا هم ما را نمی‌شناخت؛ در دفاع مقدس، هم ما خودمان‌ خودمان را شناختیم و هم دیگران ما را شناختند؛ آنهایی که در دنیا صاحب ادعا بودند فهمیدند. یکی دیگر از دستاوردهای دفاع مقدس همین ایمن‌سازی کشور است؛ ایمن‌سازی کشور. یعنی دفاع مقدس، کشور را از تهاجم‌های نظامی محتمل تا حدود زیادی ایمن کرد. مدام گفتند حرکت نظامی هم روی میز است اما از روی میز تکان نخورد؛ چون می‌دانستند که اگر چنانچه وارد این میدان بشوند، شروعش با آنهاست، پایانش با آنها نیست؛ این را دفاع مقد‌س نشان داد. این هم یکی از دستاوردها است. ایمان‌های عمیق و صادق، عزم‌های قوی و راسخ، هوشمندی جوانان ایرانی، قدرت ابتکار و نوآوری‌ها از سوی عناصر نظامی و غیر‌نظامی، ظرفیت غلبه‌‌ بر قلدرهای جهانی، اینها چیزهایی بود که در این دفاع مقد‌س از ملت ما و از رزمندگان ما آشکار شد و دیده شد. خب، خود ملت هم اینها را شناختند و طبعا وقتی ما شناختیم و فهمیدیم که این توانایی‌ها را داریم، امید ما زیاد خواهد شد، نشاط ما زیاد خواهد شد و بیشتر در‌صدد استفاده از این توانایی‌ها برخواهیم آمد. در میدان‌های دیگر هم می‌توانیم از اینها [استفاده کنیم]. این یکی از دستاوردهای مهم دفاع مقدس است.
یک دستاورد دیگر در دفاع مقدس این بود؛ دفاع مقدس مرزهای ما را گسترش داد. منظورم مرزهای جغرافیایی نیست. ما دنبال آن هم نبودیم که مرزهای جغرافیایی را گسترش بدهیم؛ نه آن روز، و نه امروز، دنبال گسترش مرز جغرافیایی نیستیم. مرزهای دیگر ما را گسترش داد. مثلا مرز «مقاومت» را گسترش داد؛ این یک نمونه است. امروز مفهوم مقاومت و عنصر مقاومت، یک عنصر جاافتاده است؛ در فلسطین مقاومت است، در منطقه‌‌ غرب آسیا، در کشورهای گوناگون مقاومت است، در عراق مقاومت است، در ایران و در جاهای مختلف مقاومت است؛ این عنوان مقاومت را دفاع‌مقدس در دنیا مطرح کرد و پیش برد و در خیلی از جاهای دنیا جا انداخت. شاید خود ماها هم به ‌آسانی باور نکنیم که کارهای ملت ایران در کشورهای دوردست تاثیر گذاشته؛ لکن تاثیر گذاشته، ما اطلاع داریم. بنده نمی‌خوام اسم کشورها را بیاورم؛ هم در منطقه‌‌ شرق [یعنی] منطقه‌‌ آسیا، هم در آفریقا، هم در آمریکای لاتین، خیلی از کارهای ملت ایران برای افراد زیادی از آنها الگو شد؛ این گسترش مرزها است. مرز فکری ما و مرز معرفتی ما گسترش پیدا کرد. این مهم‌ترین موفقیت یک ملت است که بتواند فرهنگ خودش را، معارف خودش را، دانسته‌ها و خواسته‌های خودش را در دنیا گسترش بدهد؛ این اتفاق عمدتا به وسیله‌‌ دفاع مقدس افتاد؛ این هشت سال دفاع مقدس در این مورد معجزه کرد.
فرهنگ اتکا‌ به نفس را گسترش داد. خب، می‌خواهیم ببینیم مقاومت که می‌گوییم، [یعنی] مقاومت در مقابل چه کسی. منطقه‌‌ ما، این منطقه‌ غرب آسیا، به دلایل مختلف جزء مناطقی است که چشم‌های قدرت‌طلبان دنیا به آنجا دوخته است؛ به خاطر منابعش، به خاطر موقعیت جغرافیایی‌ا‌ش، به دلیل مرکز اسلام بودنش، به دلایل مختلف مورد توجه قدرت‌های بزرگ دنیا بوده و می‌خواستند دخالت کنند؛ الان هم می‌بینید، قدرت‌ها هر جا بتوانند ناخن‌شان را بند می‌کنند و دخالت می‌کنند؛ مقاومت در مقابل اینها؛ فرهنگ مقاومت در مقابل حضور قلدرانه‌‌ قدرت‌هایی که هیچ حقی برای حضور در این منطقه ندارند، گسترش پیدا کرده. اینکه شما می‌بینید مساله‌ حضور ایران در منطقه فریاد آمریکا و بعضی کشورهای دیگر را درمی‌آورد به خاطر این است، معنایش این است؛ حضور ایران، دخالت ایران؛ در حالی که ما دخالتی نداریم. بله، حضور داریم، [ولی] حضور معنوی. دیگران در خیلی از این کشورهای منطقه به طور رسمی پایگاه دارند؛ ما نداریم اما حضور معنوی داریم. حضور معنوی ما بیشتر از آنها است؛ فریاد آنها از این بلند است؛ این را دفاع مقدس به ما داد.
یکی از آثار دفاع مقدس، رشد و استحکام فکر مقاومت در داخل خود کشور است. عزیزان من! سی‌و‌چند‌سال از جنگ می‌گذرد، ما در این سی‌و‌چند‌سال خیلی تهاجم داشتیم، خیلی فتنه‌انگیزی داشتیم؛ در بخش‌های مختلف. خیلی‌هایش را آحاد مختلف مردم توجه نکردند لکن داشتیم؛ بعضی‌هایشان هم جلوی چشم همه بوده که شما در سال‌های مختلف مشاهده کردید. همه‌ این فتنه‌ها در مقابل ملت ایران ناکام ماند، چرا؟ چون ملت ایران فرهنگ مقاومت را در خود نهادینه کرده. این سی‌و‌چند سال نهادینه شدن فرهنگ مقاومت در کشور ناشی از مقاومت هشت‌ساله‌ دفاع مقدس است. دفاع مقدس به گردن کشور ما حق حیات دارد. یک عده‌ای خدشه می‌کنند، یک عده‌ای شبهه می‌کنند، یک عده‌ای تحریف می‌کنند، یک عده‌ای درباره‌ مسائل مختلف دفاع مقدس دروغ صریح می‌گویند؛ در مقابل اینها کسانی که می‌توانند تبیین کنند باید تبیین کنند. عظمت جهاد مقدس و دفاع مقدس را بایستی ما روزبه‌روز بیشتر بیان کنیم، بگوییم، تبیین کنیم؛ این جزء وظایف است.
این کارهای جاری‌ای که دارد انجام می‌گیرد -که حالا گزارش بعضی‌هایش را دادند- خوب است، [ولی] اینها باید صد برابر بشود؛ ما توانش را داریم، آدمش را داریم، استعدادش را داریم. می‌توانیم کار هنری بکنیم، می‌توانیم فیلم‌های خوب بسازیم، می‌توانیم کتاب‌های خوب بنویسیم، می‌توانیم رمان‌های حاکی از حوادث بسازیم؛ می‌توانیم؛ [منتها] در این کارهای هنری هدف را فراموش نکنیم، هدف را گم نکنیم. گاهی اوقات کار هنری انجام می‌گیرد و نیت، کمک به این راه است، اما آنچه اتفاق می‌افتد این نیست؛ این به‌خاطر آن است که در اثنای راه، تحیر و اضطراب فکری به‌وجود می‌آید و هدف فراموش می‌شود، گم می‌شود؛ باید مراقب این باشید. کارهای فراوان هنری باید انجام بگیرد؛ هر کسی به نحوی که توانایی دارد. این عرض امروز ما در مورد بحث دفاع مقدس بود.
منتها من یک جمله‌ای راجع‌به نیروهای مسلح می‌خواهم عرض بکنم که آن هم متناسب با همین امروز است. نیروهای مسلح ما در دوران جنگ خیلی زحمت کشیدند، خیلی تلاش کردند و واقعا فداکاری‌های بزرگی در بخش‌های مختلف انجام گرفت. یک چند کلمه‌ای درباره‌ نیروهای مسلح [عرض می‌کنم].
اولا نیروهای مسلح جزء نوامیس حتمی هر جامعه‌ای هستند؛ حضورشان، وجودشان جزء آن عناصر اصلی است که بدون آن، یک جامعه سرپا نمی‌ماند. اینکه کسی مثل امیرالمومنین (علیه‌السلام) می‌گوید: اَلجُنودُ حُصونُ الرَّعِیَّة، حصن رعیتند ــ‌این را امیرالمومنین می‌گوید؛ شوخی نیست‌ــ اَلجُنودُ حُصونُ الرَّعِیَّة، یعنی نیروهای مسلح ایمن‌ سازند. قدر نیروهای مسلح را باید دانست. عزت و شرف نیروهای مسلح را بایستی جزء مسائل ضروری و لازم به‌حساب آورد. تکریم نیروهای مسلح را باید بر خودمان لازم بدانیم. نیروهای مسلح این‌جورند: ایمن‌ سازند. امنیت همه‌چیز است. اگر امنیت نباشد، علم هم نیست، اقتصاد هم نیست، آرامش خاطر خانوادگی هم نیست، راحتی نیست. امنیت همه‌چیز یک کشور است. نیروهای مسلح امنیت ‌سازند. باید به نیروهای مسلح از جهات مختلف رسیدگی کرد، حضورشان را مغتنم دانست، تلاش‌شان را ارج نهاد؛ چه آن کسانی که این ایمنی را در مرزها به‌وجود می‌‌آورند، چه آنهایی که در داخل به‌وجود می‌آورند. بعضی، مرزها را نگه داشته‌اند که ناایمنی از بیرون مرزها نیاید؛ بعضی اینها را که در داخل ناایمنی ایجاد می‌کنند، نگه داشته‌اند؛ اینها هم ارزشمندند. بایستی اینها را مورد توجه قرار داد. خب، دشمن روی این نقطه هم تکیه می‌کند. یکی از چیزهایی که دشمنان ما روی آن تکیه می‌کنند، خدشه‌ در ارزش‌های نیروهای مسلح است، یا خدشه‌ در شرافت و کرامت نیروهای مسلح است؛ با انواع و اقسام شیوه‌هایی که دارند، در این زمینه‌ها کار می‌کنند؛ باید مراقب بود.
بنده یک نکته‌‌ای خطاب به خود نیروهای مسلح دارم که این هم به‌نظر من خیلی مهم است؛ و آن این است که منطق قدرت در اسلام، منطق «استعلا» نیست. در نظام‌های مادی چرا، قدرت به معنای استعلا است. استعلا یعنی علو بر دیگران، خود را از دیگران برتر دانستن، خود را بر دیگران تحمیل کردن، تنه‌ خود را بر دوش دیگران انداختن، دیگران را تحقیر کردن؛ [در نظام‌های مادی] قدرت این است؛ کسی که قدرت پیدا کرد، استعلا پیدا می‌کند. یکی از مفاهیم منفی در قرآن کریم همین مساله‌ استعلا است: اِنَّ فِرعَونَ عَلا فِی الاَرض؛ این استعلا است. منطق قدرت در اسلام، استعلا نیست؛ یعنی هرچه قدرت شما بیشتر بشود، هرچه توانایی‌هایتان ــ‌چه توانایی‌های ذاتی خودتان، چه توانایی‌های قانونی‌تان‌ــ بالاتر برود، باید تواضع‌تان بیشتر باشد، انعطاف‌تان بیشتر باشد، توجه‌تان به خدا بیشتر باشد.
قضیه‌ مالک اشتر را شاید اغلب شما شنیده‌اید؛ مالک اشتر، شجاع، قدرتمند، رشید، فرمانده لشکر امیرالمومنین (علیه‌السلام)، دست قدرتمند امیرالمومنین ــ‌مالک اشتر یک چنین کسی است‌ــ در کوفه می‌رفت ــ‌ظاهرا این قضیه در کوفه بوده‌ــ یک پسر جوان یا نوجوانی او را نشناخت و شروع کرد مسخره کردن. حالا مثلا لابد پیراهنی، عمامه‌ای داشته جوری که مایه‌ مسخره‌ آن پسر قرار گرفته. یک خرده مسخره‌اش کرد، خندید؛ او چیزی نگفت و رفت. بعد که عبور کرد و رفت، یک نفری به این پسر گفت فهمیدی او که بود که تو مسخره‌اش کردی؟ گفت نه؛ گفت: او مالک اشتر است. پسر ترسید، گفت حالا این مالک اشتر که من این‌جور با او برخورد کردم، با من یا با خانواده‌ من چه خواهد کرد؟ گفت چه کار کنم؟ گفت برو از او عذرخواهی کن. پسر دنبال او راه افتاد که از او عذرخواهی کند؛ دید مالک اشتر رفت در مسجد و مشغول نماز شد؛ این [پسر] صبر کرد، نمازش که تمام شد، رفت جلو گفت که آقا ببخشید، من شما را نشناختم، من بی‌احترامی کردم و مانند اینها و شما از من بگذرید. مالک اشتر گفت من آمدم مسجد، این دو رکعت نماز را خواندم برای اینکه برای تو دعا کنم. بالاخره کسی یا جوانی که یک چنین کار بی‌ادبانه‌ای می‌کند، احتیاج به دعا دارد، باید دعایش کرد. [گفت:] آمدم تا دعا کنم. این مالک اشتر [است]؛ ببینید.
هرچه جایگاه نظامی شما و قدرت‌تان بالاتر باشد، بیشتر باشد، باید بیشتر تواضع کنید، بیشتر ترحم کنید. اقتدار با زبان خوش منافاتی ندارد؛ اقتدار با رفتار مهربانانه هیچ منافاتی ندارد. شنفتید این آقا گفت یک پسر جوانی در فتنه شرکت می‌کند، بعد زندان می‌رود، بعد مورد عفو قرار می‌گیرد، بعد [از زندان] بیرون می‌آید. راهیان نور راه می‌افتد، او می‌آید جزء راهیان نور، نه برای خاطر [دیدن] جبهه، برای خاطر گردش و می‌گوید می‌رویم یک دوری می‌زنیم، بعد آنجا این راوی چهار کلمه حرف می‌زند، او اشک می‌ریزد، هق‌‌‌هق می‌کند، می‌آید می‌گوید این نامردی بود؛ یعنی [کار] خودش را می‌گوید. اقتدار منافات ندارد با زبان نرم؛ با زبان نرم گاهی بیشتر و بهتر می‌شود خیلی از موفقیت‌ها را به‌دست آورد. البته یک جاهایی لازم است انسان جور دیگری عمل کند؛ هر جایی یک اقتضایی دارد. نیروهای مسلح کار خودشان را قدر بدانند، ارج بنهند، اهمیت بدهند، افتخار کنند به کاری که انجام می‌دهند؛ مردم هم بایستی قدر اینها را بدانند.
و همه‌ ما بدانیم که تا در راه خدا و برای خدا کار می‌کنیم، حرکت می‌کنیم، حرف می‌زنیم، خدا به ما کمک خواهد کرد؛ این وعده‌ الهی است: اِن تَنصُرُوا اللَهَ یَنصُرکُم؛ وَ لَیَنصُرَنَّ اللَهُ مَن یَنصُرُه. اگر نیت شما نصرت خدا است، بلاشک خدای متعال به شما کمک خواهد کرد؛ گاهی طریقه‌ کمک را خودمان می‌فهمیم، تشخیص می‌دهیم، گاهی هم نمی‌فهمیم، می‌بینیم کمک شدیم، می‌بینیم کار راه افتاد، کار پیش رفت؛ این کمک الهی است. نیت‌ها را خدایی کنیم. نیت خدایی هم به این معنا نیست که هر وقت بخواهیم یک حرکتی انجام بدهیم، همان جا مثلا فرض کنید بگوییم این کار را انجام می‌دهم برای رضای خدا؛ نه، همین که شما به مردم رحم می‌کنید، این نیت خدایی است؛ همین که شما به کشور می‌خواهید خدمت کنید، این یک نیت خدایی است؛ همین که شما می‌خواهید یک کار هنری خلق کنید که چهار نفر را هدایت کند، این نیت خدایی است. با نیت خدایی که وارد بشویم، خدای متعال هم کمک خواهد کرد.
والسلام علیکم و رحمه‌‌الله و برکاته

نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰