هومن جعفری، خبرنگار: مردم دوستش دارند. چرا؟ چرا ندارد! باید دوستش داشته باشند دیگر. خونگرم و خوشصداست، لحظههای مهمی از تاریخ کشتی ایران را برای مردمی گزارش کرده که عاشق و شیفته کشتی هستند. کلاس نمیگذارد. فن را بلد است. آموزش هم میدهد. پای گزارشهایش که بنشینی یک غذای کامل گیرت آمده. هم حس وطنپرستیات تحریک شده، هم اصطلاحات علمی و فنی درستی را شنیده و یاد گرفتهای و هم به وجد آمدهای. این معجون کامل محبوبیت نمیآورد؟ بیایید با هم به نکاتی توجه کنیم که باعث شده هادی عامل، مقبول و محبوب بشود و بماند.
همیشه هست ولی همیشه نیست!
گزارشگران ورزشی هرچه کمکارتر و گزیدهکارتر باشند، شانس اینکه محبوبتر شده و اشتباهات کمتری مرتکب شوند را افزایش میدهند. هادی عامل را کمتر میشنویم. چرا؟ لیگ کشتی مثل لیگ فوتبال هفتگی نیست. کل لیگ کشتی در یکی دو ماه جمع میشود و تازه تلویزیون شاید همه مسابقات را نشان ندهد. کشتیها کوتاه است و گزارشگر ناچار نیست مثل گزارشگرهای فوتبال به محتوایش آب ببندد. عامل کم گزارش میکند. لیگ انحصار او نیست. مسابقات ملی هم مگر چقدر هست؟ شما بگویید سالی دو تا سه اعزام فرامرزی یا میزبانی مهم آسیایی یا جهانی یا المپیک داشته باشیم. نتیجه اینکه هادی عامل تکراری نمیشود. همیشه برای گزارشهای او شوق داریم. همیشه هم میشنویم اما اینطوری نیست که او برای ما تکراری و خستهکننده شده باشد. او با وجود پرکاری کمکار است!
انحصارطلب نیست
هادی عامل انحصارطلب نیست. به گزارشگرهای دیگر کشتی آزاری نمیرساند. تیم رسانهای ندارد که رقبا را برایش تخریب کنند. رقیبی ندارد. هر که کنارش باشد رفیق اوست. سرش به کشتیاش گرم است. میآید و کشتیاش را گزارش میکند و میرود.
گریزان از حاشیه
دنبال حاشیه نیست. در تیزر معرفی شبهای مافیا از او خبری نمیبینید. دنبال صحبتهای جنجالی در برنامههای تلویزیونی نیست. علیه بقیه گارد نمیگیرد. فنی است اما انتقادات فنیاش تکراری نیست. مثل علیفر نیست با همان انتقاد همیشگیاش به دفاع خطی یا تتو کردن بازیکنان فوتبال که دیگر شکل کاریکاتور یا کاریکلماتور را پیدا کرده؛ روی مخ نمیرود. خیابانی هم نیست. هر دو صادقانه صحبت میکنند و حماسی گزارش میدهند اما دنیایشان فرق دارد. او مثل جواد خیابانی روی مخ مخاطب فن بارانداز نمیزند. تکیه کلام دارد. پیمان یوسفی هم تکیه کلامهای عربیطور دارد. مثل همان «الحق و والانصاف» گفتنش! منتها عامل تکیه کلامهایش را خودش میسازد. همان «شیر مادر و نان پدر» یا همان «خسته نباشی پهلوان، خدا قوت دلاور»، وقتی این جملهها را میگوید که اتفاق بزرگی رخ داده و مدالی گرفتهایم. حریف قدری را شکست دادهایم. تکیه کلامهای او بوی مدال میدهند. وقتی میشنویم از قبل دوپامین مغزمان تحریک شده. تکیه کلامهایش به دل مینشیند چون در لحظه درستی بیان میشود.
در رسانهها پیدایش نمیکنید
اهل جنگ راه انداختن نیست. مثلا علیه مربیان و کشتیگیران دعوایی راه نمیاندازد که به رسانهها هم کشیده شود. دنبال چیز خاصی نیست. دعوایی درست نمیکند که از تلویزیون به رسانه بکشد. علیه کسی مصاحبه نمیکند. مصاحبهای اگر داشته باشد در مورد کشتی است و مردم. موضوع دیگری داخلش پیدا نمیکنید. مطلقا حواشی جایی در کار او ندارند. در این دوران سرشار از حواشی، آدمی که راستراست راه خودش را میرود و به چپ نمیپیچد، طبیعتا به دل بیشتر مینشیند. حساب کنید خیابانی بخواهد کشتی را گزارش کند یا علیفر! صادقانه باید گفت بیچاره میشویم. باید کشتی را با صدای بسته تماشا کنیم.
او راوی لحظههای مهمی است. مهمتر از آنکه به دیگران بسپاریمشان. غمها و شادیهای ما را روی تشک او باید روایت کند.