پرونده سینمای ایران به بهانه21 شهریور، روز ملی سینما
ممکن است در خاک یک کشور بعضی گیاهان نرویند و بعضی محصولات غذایی به‌ناچار از خارج وارد شوند.
  • ۱۴۰۲-۰۶-۲۱ - ۰۵:۰۹
  • 10
پرونده سینمای ایران به بهانه21 شهریور، روز ملی سینما
سینمایی که دوستش داریم
سینمایی که دوستش داریم

میلاد جلیل‌زاده، خبرنگار گروه فرهنگ: ممکن است در خاک یک کشور بعضی گیاهان نرویند و بعضی محصولات غذایی به‌ناچار از خارج وارد شوند. ممکن است بعضی از جانوران نتوانند در محیط آب‌وهوایی یک کشور زندگی کنند و گوشت و چرم و سایر فرآورده‌های دامی آن حیوانات هم لاجرم از خارج وارد شوند. در مورد صنایع هم همین است. همه کشورها در همه صنایع به یک اندازه مترقی نیستند. حتی در توریسم هم همین است، در خیلی چیزهای دیگر هم همین است؛ ازجمله درمورد هنر سینما. راستش این است که بذر سینما در هر خاکی جوانه نمی‌زند اما فرهنگ ایرانی بستری حاصلخیز برای رشد چنین بذری بود. کشوری که قرن‌ها شعر و داستان و موسیقی و معماری خودش را داشته باشد، فلسفه و حکمت و سنت خودش را داشته باشد، طبیعتا سینما هم خواهد داشت. به نظر نکته ساده‌ای می‌رسد اما ساده نیست اگر توجه کنیم که سینما در هر کشوری به پدیده‌ای بومی تبدیل نمی‌شود؛ حال آنکه ایران به‌طور ذاتی چنین خاصیتی داشت و سینما را گرفت و بومی‌ کرد. سینما حالا بخشی از خاطره جمعی ما ایرانی‌هاست و غیر از اینکه چیزی به اسم تاریخ سینمای ایران داریم، تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران هم با سینما پیوند می‌خورد. می‌شود از واکنشی که جامعه به فیلم‌هایی مثل «گنج قارون» نشان داد، حال آن روزگارش را فهمید و چند سال بعد با تحلیل واکنشی که همان جامعه این بار به «قیصر» نشان داد، حال تغییریافته بعدی‌اش را درک کرد. می‌شود از روی استقبالی که فیلم‌های دهه ۶۰ مثلا «عقاب‌ها» دریافت کردند، فهمید در آن مقطع زمانی که حال و هوای اول انقلاب و دوره جنگ را دارد، جامعه چه فضای عاطفی و فکری به‌خصوصی دارد و استقبال از فیلم «عروس» در آغاز دهه ۷۰ نشانه دیگری برای فهم جامعه دست‌و‌پا می‌کند. به نیمه‌های همان دهه ۷۰ که می‌رسیم، یکی از دوران‌سازترین فیلم‌های سینمایی ایران با نام «آژانس شیشه‌ای» نمایش داده می‌شود که هنوز دیالوگ‌هایش، متلک‌هایش، رخدادهایش و دوگانه‌ای که بین آرمان و واقعیت نشان داد، مرجع شاهد مثال‌ها در مباحث سیاسی و اجتماعی است. جلوتر که می‌آییم، پدیده‌های قابل بررسی دیگری مثل «مارمولک»، «اخراجی‌ها»، «درباره الی...» و چندین و چند مورد ریز و درشت دیگر داریم. سینمای ما بخشی از فهم ما نسبت به خودمان است و البته علامتی برای اینکه دیگران یا آیندگان بتوانند ما را بهتر بفهمند. به همین دلیل شایسته است که در ایران روز ملی سینما داشته باشیم و این هنر-صنعت را چیزی بیشتر از یک سرگرمی صرف بدانیم. برای هیچ کدام از سرگرمی‌ها روز ملی قرار نداده‌اند اما سینما روز ملی دارد چون فراتر از اینهاست.

روز سینما در روزگار تولد ققنوس‌ها

مرور تاریخ سینمای ایران چه تحلیلی و چه صرفا انعکاسی، چیزی نیست که در این سیاهه بگنجد و اساسا کسی مایل باشد به مناسبت روز سینما انجامش بدهد. توضیح چند خطی ماجرا این است که در اواخر دهه ۲۰ شمسی کاروبار فیلمسازی در ایران جدی شد. در دهه ۳۰ تا حدودی قضیه پررونق‌تر پیش رفت؛ هرچند فیلم‌های هنری و جدی توسط حکومت به شکلی کاملا منقبض، محدود بودند و رشد نکردند. در دهه ۴۰ با «گنج قارون» فیلم فارسی جدی‌تر شد و فضای بورژوازی کارگردانان ارمنی دهه ۳۰ را که کمتر با فرهنگ و زبان ایرانی پیوند می‌خورد، کنار زد. در اواخر همین دهه با قیصر و «گاو» سینمای موج نو پدید آمد. سپس موج نو در سال‌های ۵۳ و ۵۴ در قبضه سانسور شدید افتاد و دچار سکته شد و فیلمفارسی هم مدتی مانده به سال ۵۷ کاملا از مرز ورشکستگی گذشت. پیروزی انقلاب در سال ۵۷ باعث شد نسل جدیدی وارد سینمای ایران شوند و آدم‌های نو، ایده‌های نو آوردند و دوباره دوره‌ای از رونق شروع شد. درخشان‌ترین دوران سینمای ایران از این مقطع به بعد رقم خورد و تا چند سال ادامه داشت بعد همان نسل و موالیدش دچار فرسودگی گفتمانی شدند تا اینکه در سال ۱۴۰۰ دوباره دفتر نسل‌ها در سینمای ایران ورق خورد. این اتفاق این بار خود‌به‌خود رخ داد. نه دوباره انقلابی شده بود، نه برنامه‌ریزی مشخصی برای این تغییر نسل انجام شد. نسل جدید فیلمسازان سینمای ایران که از سال ۱۴۰۰ به این سو حضورشان پررنگ شد، عمدتا دغدغه عدالت داشتند و قهرمان‌هایشان افراد معمولی با جایگاه‌های اجتماعی متوسط و میانی بودند. امروز اگر به فهرست آثار سینمایی سال‌هایی مثل ۶۲ و ۶۳ و ۶۴ نگاه کنیم، نام فیلمسازانش ما را سر ذوق می‌آورد اما در خود همان سال‌ها، این افراد کارگردان‌هایی تازه‌کار با آثاری ابتدایی بودند. حالا هم کم و بیش در چنین وضعی به سر می‌بریم و سال‌ها زمان می‌برد تا بفهمیم معاصر با دوره تولد چه ستاره‌هایی مخاطب سینما بوده‌ایم. سینمای ایران هر بار که به نظر می‌رسد کاملا به انتها رسیده و ورشکسته یا متروک و مهجور شده، دوباره مثل ققنوس از خاکستر خودش سر بلند می‌کند و به پرواز درمی‌آید. هر بار هم با صورت‌بندی نو و شیوه‌ای تازه. برای جوانه زدن بذر سینما نه‌تنها خاک فرهنگ و سنت ایرانی حاصلخیز است، بلکه حتی خاکستر خود سینما هم محمل رویش ققنوس‌ها می‌تواند باشد.

نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰