میلاد جلیلزاده، خبرنگار گروه فرهنگ: سالهاست از آخرین دفعاتی که نقد رسانه ملی را میشد روی آنتن خود رسانه ملی دید گذشته است. روزگاری بود که نقد بیپروایی از سریالهای ساخت تلویزیون روی آنتن تلویزیون میرفت و در برنامههای طنز آیتمی، محبوبترین بخشها جاهایی بود که سر به سر برنامههای خود صداوسیما گذاشته میشد. حالا اما به شکل حیرتانگیزی این مجموعه دچار خودستایی شده و نهتنها در چهارچوب خود آن نقدی را نمیتوان نسبت به آن دید، بلکه تمام عوامل این مجموعه بسیج میشوند تا به هر نقدی که از خارج صداوسیما به آن وارد میشود هم با هزار انگ و برچسبزنی پاسخ بدهند. صداوسیما اگر همین یک شرط، یعنی التزام به خودانتقادی را ناچار شود بپذیرد و رعایت کند یکسره دچار تحول شده است. نکته دیگر این است که در این سازمان، در لحن نوع گفتارش و در جهتگیریهای آن چندان نمیشود تمایل به گفتوگو را دید. البته از سال گذشته به این سو چند مورد اینچنینی وجود داشت که اکثرا واکنشی به فضا و سنتی غیردائم بودند، اما به هر حال همان موارد هم استقبال خوبی دریافت کرد. برقراری گفتوگو به همین سادگی نیست که دو یا چند نفر از طیفهای مختلف را روبهروی هم بنشانیم و اجازه بدهیم حرف بزنند. باور به گفتوگو یک سلوک است که میبایست در نهاد آن سازمان و بالطبع در تمام شئون رفتاریاش تهنشین شود و سپس بروز پیدا کند. اتفاقا یکی از مظاهر باور به گفتوگو، آمادگی برای خودانتقادی و نهراسیدن از نقد و حتی نهراسیدن از عمل به انتقادات و تن دادن به تغییر است. با نگاه به اتفاقات روز در جامعه ایران و تطبیق آنها با آنچه در صداوسیما بهعنوان اخبار و گزارشها انعکاس پیدا میکند، میتوان به درک درستتری از این دو مفهوم اساسی که مورد اشاره قرار گرفتند رسید و این را هم سنجید که عملکرد رسانه ملی در قبالشان چگونه بوده است. اینها دو مفهوم کلیدی مبحثی هستند که در ادامه به شرح آن پرداختهایم؛ خودانتقادی رسانهای که قرار است از لحاظ عاطفی و ذهنی، همه ایرانیان آن را رسانه ملی بدانند و گفتوگوباوری بهعنوان اصلی که تنها راه خروج از بنبستهاست را پیش پای جامعه میگذارد.
دیر آمدی اما...
ششم شهریورماه بود که قسمت اول برنامهای به نام جام جم به میزبانی سیداحمد موسویصمدی روی آنتن تلویزیون رفت. موضوع برنامه چنانکه عنوان شد، نقد سلبریتیسم و میهمان آن محمدصادق کوشکی بود. در خبری که روابطعمومی این برنامه قبل از پخش آن برای رسانهها ارسال کرد آمده بود «اتفاقات و مناقشات اخیر در رابطه با حضور چهرههایی همچون محمدرضا گلزار و رضا رشیدپور در برنامههای تلویزیون، موجب خداحافظی بعضی از مجریانی شد که دیدگاه متفاوتی از این حضور داشتند. چالش حضور یا عدمحضور سلبریتیها در آنتن صداوسیما، طیفهای مختلفی از فعالان حوزه رسانه را به واکنش وادار کرد.» برنامهای که صادق کوشکی در آن حضور داشت، چندان جنجالی به پا نکرد اما قسمت دوم جام جم با حضور ابراهیم داروغهزاده در سیزدهم شهریورماه، یک بخش جنجالی داشت. داروغهزاده از مدیران میانی صداوسیما در سالهای قبل بود و از طرفی در دولت پیشین، دولتی که بزرگترین حامی یا حتی شاید پدیدآورنده سلبریتیسم در ایران بود، مسئولیتهایی از قبیل مدیر نظارت و ارزشیابی سازمان سینمایی، دبیری جشنواره فیلم فجر و مدیرعاملی موسسه تصویر شهر را داشت.
یک جایی از این برنامه مجری خطاب به میهمانش گفت فلان سلبریتی گفته است ۸۰ میلیون ایرانی فدای یک تار موی پسر من. یا یک سلبریتی دیگر فکر کرده که طبق قانون اساسی ارتش باید علیه حکومت وارد میدان شود. میهمان برنامه هم بهجای پاسخ به این مساله، نکته دیگری مطرح کرد که جنجالی شد. گفت من سال گذشته اگر مسئولیتی در صداوسیما داشتم، اعترافات سپیده رشنو را پخش نمیکردم و مردم را سر لج نمیانداختم. البته مجری به عبارت «اعترافات» اعتراض کرد و باعث شد داروغهزاده دوباره روی این واژه تاکید کند اما گذشته از جزئیات چنین بحثی، اتفاقی که در این گفتوگو افتاد دو نکته مهم در دل خودش داشت.
نکته اول کوتاه نیامدن صاحبان نگاهی نظیر مدیران فرهنگی دولت قبل است که حاضرند زمین و زمان را بههم بدوزند اما کلمهای علیه سلبریتیها نگویند که از این نکته عبور میکنیم، چون موضوعی که قرار است اینجا به آن پرداخته شود چیز دیگری است. نکته دوم اما به دستگردان شدن ویدئوی این گفتوگو در فضای مجازی برمیگردد. اینکه عملکرد صداوسیما در چند دقیقه کوتاه روی آنتن خود صداوسیما نقد شود، هنوز به قدری برای عموم مردم جالب است که مخالفان یا احیانا موافقان برخوردی که با خانم رشنو شد و همچنین هواداران و منتقدان سلبریتیها جملگی توجهشان نسبت به آن جلب میشود. به سالهای اخیر هرچه نزدیکتر میشویم، میبینیم که خودانتقادی در صداوسیما کمرنگتر شده است. این چند ثانیه هم بهطور تصادفی رخ داد و نقدی که در آن مطرح شد چندان لایهشکافی و عمقکاوی نداشت، بلکه فقط فاشگویی کرده بود. همینها اما بهشدت جلب توجه کرد، چون هنوز جذابترین تریبون برای شنیدن نقدها به صداوسیما، آنتن خود صداوسیماست و مردم و مخاطبان سالهاست که از چنین جذابیتی محروم ماندهاند. آنچه برنامهای مثل جام جم را در معرض این تصادف جذاب قرار داد، رویکرد دستاندرکاران آن در دعوت از میهمانانی با نگرشهای فکری و سیاسی و اجتماعی متفاوت بود. اولا اینکه موضوع سلبریتیسم روی آنتن تلویزیون به نقد و بررسی گذاشته میشود، اتفاق مهمی است؛ چه اینکه رویکردهای محتاطانه و عصا به دستیهای اهالی صداوسیما درخصوص چنین موضوعاتی، کمتر مجال طرح آنها را خصوصا بهعنوان موضوع مستقل یک برنامه میداد. ثانیا میهمانان برنامه در همین دو قسمتی که پخش شد، متنوع و از طیفهای فکری متعارض بودند و همین باعث خلق لحظهای شد که توجه تعداد زیادی از مخاطبان را جلب کرد با اینکه نه میزبان برای خلق چنین لحظهای، طرحی از قبل داشت و نه میهمان توانست با مطرح کردن این موضوع از پس پاسخ به سوال مجری بر بیاید. بهطور ذاتی طرح مسائل کلان و چالشی حوزه فرهنگ و اجتماع در رسانه ملی، سوای از نتیجهگیری بحثها و اینکه کدام گروه و صاحبان کدام نگاه برنده میشوند، یکی از نیازهای اساسی جامعه امروز ماست.
برای خواندن متن کامل گزارش اینجا را بخوانید.