با سلام خدمت زائران عزیز اربعین، قصد ورود به مباحث و تحلیلهای جاری و اشتراکات و تفاوتهای آن را ندارم که جای بحث بسیار دارد. فقط میخواهم متذکر دو نکته شوم؛ یکی نوعشناسی اخلاق و تجلی اخلاق متعالیه مبتنیبر انفاق و ایثار است که خاستگاه و سرچشمه درخشانش حضرت اباعبدالله (ع) است که کماکان میجوشد و اوج جوشش آن را در عاشورا مشاهده و با پوست و استخوانمان در پیادهروی اربعین درک میکنیم. این اخلاق متعالیه دو اخلاق دُنیّه و متوسطه یا متعادله را پشت سر گذاشته و مظهر بارز اخلاقی است که با آن انسان سرشار از فاعلیت نفس و جود و وجود میشود و دیگران متنعم از این قابلیت و فعلیت. این اخلاق را انسان، بهویژه پیروان ادیان و بهطور خاص مسیحیت با تفسیرش از عروج حضرت مسیح(ع) خوب میشناسند. بشر ولو با فطرت خویش با نوعدوستی و انفاق و ایثار آشناست و آن را میستاید. این وجه اخلاقی عام که اوج تبلورش در اربعین است را باید خوب فهمید و فهماند. از آثار ملاصدرا اینگونه استنباط میشود که بین اخلاق و سیاست علیرغم اشتراک ذرهای جدایی وجود ندارد. ملاصدرا معتقد است فلسفه اخلاق همان فلسفه سیاست است اما جنس و مرتبه آن فرق میکند، یک مرتبه دنیه یک مرتبه متعادله و یک مرتبه نیز متعالیه است. مرتبه دنیه در اخلاق چیست؟ انسان در این مرتبه بیشتر دلمشغولیاش شهوت و رفع نیازهای حسی و جسمی است و نوعی اشتراک با حیوان دارد، یعنی در حد قوه غضبیه و شهویه، دلمشغول معاش، قدرت و ثروت و حتی علم تجربی است.
این سطح اول است. اگر انسانها این چنین باشند جامعه هم اینچنین میشود، یعنی چون جامعه رقیقه و چکیده وجود افراد است، سیاست مدنی هم همین میشود، یعنی سیاست هم میشود دنیه، یعنی مرتبه پایین. یک مرتبه بالاتر وجود دارد که فضایل اخلافی مطرح است که حکمای باستان مطرح میکردند، یعنی اعتدال و پرهیز از افراط و تفریط در قوای شهویه، غضبیه و وهمیه که نتیجهاش عدالت است. عدالت یک فضیلت است که مورد نظر آنهاست. عدالت بهاصطلاح آدابی دارد. آداب عدالت، حکمت و عفت است و با توجه به نسبت جامعه با افراد، شاهد جامعه عفیفان و حکیمان هستیم، اما ادب حکمت چیست؟ صدق است؛ یعنی جامعهای که ادعای عفت دارد، جامعهای که ادعای حکمت دارد جامعه صادقی است. حکومت آن حکومت صادقان است، حکومت صدیقین است؛ یعنی امرا دروغ نمیگویند، با فرض اینکه جامعه رقیقه وجود افراد است همه دنبال راستگویی هستند، دنبال راستجویی، راستپویی و راستخویی هستند و عفت آن به رضایت مردم از حکومت برمیگردد. اینجا دموکراسی هم جایگاه پیدا میکند. به این مرتبت دوم، مرتبت متعادله میگویند. فرض بر این است که دیالکتیکی بین جامعه و فرد وجود دارد؛ یعنی جامعه ظرفی میشود برای ظهور و بروز این انسانهای صادق و تحولات وجودی و اخلاقی این انسانهای صادق، یک چنین جامعهای را تقویت و بازتولید میکند. و اما در مرتبت سوم یا متعالیه، انسانها در سیر کمال روحی و کمال اخلاقی خود «تخلقوا باخلاق الله» میشوند؛ یعنی خدایی میشوند و جامعهشان خدایی میشود. انسانها در این مرتبه جنس خدایی پیدا میکنند و خلیفه خدا میشوند. هرچه مراتب وجودی شدیدتر شود و از جان پرتر بِشَوید، دارای قابلیتی میشوید که سرشار از فیض وجود و جود میشوید و از شما وجود و کرامت میبارد. ادب این مرتبه احسان است. بالاترین فعل اخلاقی، احسان است. احسان بالاتر از عدالت است. چرا بالاتر از عدالت است؟ چون در عدالت که اصل طلایی اخلاق است آنچه برای خود نمیپسندی برای دیگران هم نمیپسندی، اما در بحث احسان چیزی برای دیگران میپسندی که برای خود نمیپسندی، یعنی دیگران را برتر از خود میبینی، مثلا حفظ جان را برای دیگران میپسندی اما جان خود را قربانی هدایت و جلوگیری از تباهی و انحراف میکنی. فعل امام حسین(ع) چه بود؟ عادلانه بود یا کریمانه؟ فعل امام حسین(ع) کریمانه و ایثار بود. بالاترین مرتبت فعل اخلاقی کرامت و ایثار است. هیچ چشمداشتی ندارد. این فعل، فعل توحیدی است. این فعل انبیاست و انسان به مرتبتی میرسد که به عقل مستفاد و عقل فعال متصل میشود که مشمول عنایت خدا میشود و حکومت الهی تحقق پیدا میکند و این حکومت الهی برمیگردد به تشریعی که از حکومت انبیا میآید که قانون طلایی آن، لطف است و از شما باید لطف ببارد.
آیا رسیدن به قاعده لطف به معنای وجه عالمانه و عفیفانه و کریمانه است؟ به معنای نفی مرتبت اول و دوم است؟ خیر! اما در مرتبت اول، قدرت، هدف است، لکن در مرتبت دوم قدرت هدف نیست. قدرت وسیله است. ادب مرتبه اول اخلاقی و مرتبت اول مدینه دنیه چیست؟ علم است. علم تجربی، مرتبت اول است. قرار نیست اگر در مرتبت متعالیه باشید، ضعیف و خوار باشید، باید قوی باشید. انسان با توجه به نظر ملاصدرا باید توانا باشد و از همه قابلیتها استفاده کند، ولی بداند که قدرت، ثروت و علم، مرتبه اول است و مرتبه آخر یا متعالیه از همه اینها کمالیافتهتر است. درواقع مرتبههای اول و دوم کثراتی هستند که در مرتبت آخر، مستحیل میشوند و مسلم است که اگر کسی بخواهد از مرتبه اول به مرتبه دوم و سوم برود باید نگاه دیگری به مرتبه اول داشته باشد؛ یعنی نمیتوان با نگاه صرف مرتبه اولی به مراتب بعدی صعود کرد. جنس نگاه باید فرق کند.
در مرتبه سوم چه اتفاقی میافتد؟ انسان به سطحی از فعلیت و فاعلیت نفس میرسد که فعل شدنش خیلی قوی و پرانرژی میشود. اراده تغییر و شدنش قوی میشود. یک عامل دگرگونساز میشود. خمود نمیشود. ساکت نمیشود، میشکند، به هم میریزد و از پرتو غلیان وجودی او دیگران بهرهمند میشوند.
نگاهی به خودتان بیندازید، چه اندازه فاعلیت دارید؟ چه اندازه عاملیت دارید؟ چه اندازه اسیر هستید؟ این انقلاب اسلامی ریشه فلسفه صدرایی دارد. با این جوهر و سیاست صدرایی میتوان نظامهای سیاسی مختلف را ولو در سطح نظر مقایسه کرد. آمریکا چه سطحی است؟ آمریکا در سطح دنیه و قدرت و ثروت و علم است و احتمالا بیش از این ادعایی هم ندارد. به نظر میرسد در ایران زبان نظری و البته در برخی محافل، در سطح متعالیه گویاست، اما اعمال، زیر مرتبت دنیهاند. یا شعارت را اصلاح کن یا مرتبه خود را اعتلا ببخش و البته ما دومی را توصیه میکنیم که تناظر و نسبتی مستقیم با گفتمان انقلاب اسلامی و اندیشههای امام(ره) دارد. ما دنبال یک اخلاق عالمانه، عفیفانه، حکیمانه و کریمانه هستیم؛ دنبال چنین جامعهای هستیم و باید به سمت آن برویم اما اگر چنین جامعهای در اختیار نبود از ما سلب مسئولیت میکند؟ بپذیریم که جامعه، رقیقه وجود افراد است. باید از خودمان شروع کنیم. آنگاه که همه چیز علیه تو میشود، آنگاه که از آسمان و زمین بر تو محدودیت میبارد تازه آغاز شکفتن و بالندگی توست.
نکته دوم اینکه، افراد محترمی که به این سفر مشرف میشوید علاوهبر خودتان دیگران را تشویق کنید تا خاطرات گرانبهای خود اعم از شخصی و اجتماعی و ارتباطی از این سفر نورانی و نوعدوستانه را بنویسند و بهطور خاص لحظات معنوی آن را شکار کنید. این نوشتههای ناب و بیواسطه بهترین داده برای تحلیلهای ثانوی هستند. این خاطرات نشان میدهند تا چه اندازه تحلیلهای ما با واقعیات شهودی یک زائر هماهنگ و سازگار است.