فرهیختگان: وقتی از علم ارتباطات و رسانه سخن به میان میآوریم، معمولا آن را بهعنوان یک پدیده مورد بررسی قرار میدهیم؛ اما اگر نگاهمان به رسانه، ابزاری برای انتقال مفاهیم، تجربیات و دانش ارتباطاتی اندیشمندان این حوزه باشد، به یقین یکی از بهترین و محبوبترین روشها، گفتوگو خواهد بود. مجموعه گفتوگوهای بینالمللی ارتباطات و رسانه که توسط مجموعه آموزشی و پژوهشی رسانیوم برگزار میشود، علاوهبر ثبت و انتقال دانش و تجربه صاحبان اندیشه و خرد، بهدنبال امکان همافزایی میان اندیشمندان ایرانی و خارجی در حوزههای مختلف علوم ارتباطات و رسانه در جهان است تا از این رهگذار فاصله میان زیستبوم دانشی این حوزه در ایران و جهان را هرچهبیشتر کاسته باشیم. این مجموعه پنجرهای است برای علاقهمندان علم ارتباطات و رسانه در جهت حرکت بهسوی لبههای دانشی این رشته در دنیا. در ادامه خلاصهای از اولین گفتوگو را با حضور پروفسور آرتور آسابرگر و احسان شاهقاسمی پیرامون «روانشناسی رسانه» میخوانید.
شاهقاسمی: موضوع گفتوگوی ما روانشناسی رسانه است. ما گفتوگویی مشابه همین موضوع 2 یا 3 سال قبل نیز داشتیم و از آن زمان، بسیاری امور تغییر کرده است. در سخنرانی اریک اشمیت درسال 2016 که در گوگل هم موجود است، درباره موضوع مخاطبان و موتور جستوجوگر گوگل و توانایی آنها بحث شده است. امروزه، با گذشت هفت سال، افراد حرفهای و جوانان به شکل بهتری آن را انجام میدهند. موضوع روانشناسی رسانه در دورهای که ما فکر میکنیم همه چیز را میدانیم بسیار ضروری است. شرکتهای رسانهای بزرگ به دنبال درگیرکردن ما با موضوعات مختلف هستند. اگر سخنی برای مقدمه درخصوص روانشناسی رسانه دارید، بفرمایید.
برگر: بخشی از کار من درخصوص روانشناسی رسانه است. مقصود از روانشناسی رسانه، آگاهی مخاطب است. آگاهی و ذهنیت مخاطب ابعادی دارد که شامل آگاهی، زیرآگاهی و ناخودآگاه میشود. مثال من در این زمینه، مثال کوه یخ است. وقتی کوه یخ در اقیانوس قرار دارد چیزی که دیده میشود، بخش اندکی از کوه یخ است که مانند آگاهی است. اما در زیر خط مرزی، بخش عظیمی از کوه یخ قرار دارد که همان زیرآگاهی است. بیشتر کوه یخ، همان ناخودآگاه ماست. مهم، شناخت این مساله است که ناخودآگاه ما چیست که ما از آن آگاهی نداریم، زیرا ما تصور میکنیم که همه چیز در خودآگاه ذهن ماست. یکی از اساتید بازاریابی دانشگاه هاروارد معتقد است 95 درصد از کارهایی که ما انجام میدهیم، ناشی از ناخودآگاه ماست که درصد زیادی را در بر میگیرد. در مطالعه رسانه هم باید بدانیم که بخش مهمی از اثرات رسانهها در ناخودآگاه ما شکل میگیرد. بخش عمده مطالعات من روی ابعاد ناخودآگاه است؛ ناخودآگاهی که از آن بیخبریم اما براساس آن کارهایی انجام میدهیم. یکی از وظایف من بهعنوان متخصص رسانه، توجهکردن به ابعاد چیزهایی است که از آنها آگاهی نداریم. برای مثال من از نشانهشناسی و تئوریهایی استفاده میکنم. فروید ذهن را به سه بخش تقسیم میکند؛ نهاد (ID)، خود (Ego) و فراخود (Super-Ego).
«نهاد»، تمایل ما برای انجام هر کاری است؛ نیرویی که ما را به مصرف وامیدارد. مشکل در این بخش، عدم تمرکز است. شما انرژی انجام کاری را ندارید ولی نهاد است که شما را وادار به انجام آن میکند. برای این امر، شما نیاز به تمرکزکردن روی امور دارید؛ مثلا در مقابل تبلیغات، باید تمرکز کرد که شما واقعا چه چیزی نیاز دارید و باید بخرید. «خود»، واسطهای بین نهاد و «فراخود» درون ماست. فراخود، بیانگر آگاهی ما در انجام هر عمل است که حاصل فرهنگ ما و فشار جمعی است. نهاد، خود و فراخود را میتوان در ابعاد مختلف فرهنگی به کار برد. من این سه بعد را به شهرها تشبیه میکنم. برای مثال در میان شهرها، لاس وگاس (شهر خوشگذرانی)، نهاد است و بوستون شهر خود است زیرا در این شهر بالغ بر 60 دانشگاه وجود دارد و افراد برای کسب آگاهی به این شهر میروند. همچنین میتوان واتیکان (شهر مذهبی) را شهری فراخود در نظر گرفت. شهری که پند و اندرزهای زیادی دارد و شما به داشتن رفتاری درست فراخوانده میشوید.
برای خواندن متن کامل گفتوگو اینجا را بخوانید.