مریم فضائلی خبرنگار گروه فرهنگ: بهتر است اول متن بگویم که من فوتبالی نیستم. شاید در کل زندگیام 6 یا نهایتا 7 فوتبال دیده باشم، آن هم نه کامل! تنها انگیزهام برای تماشای فوتبال خوراکیهای خوشمزهاش بوده. اما فوتبال تیم ملی ایران در جام جهانی فرق دارد. کتاب «آن شب در دوحه» هم جدا از رنگ و بوی فوتبالی داشتنش، فرق دارد. آدمی با هر میزان آزادی و اختیار، در گیر و دار محدودیتهایی است که مانع از کسب تجربه تمام پدیدهها است. لاجرم تجربهنگاری دیگران به او کمک میکند تا آن تجربه زیسته دیگری را هم خودش کسب کند. ثبت تجربه نهتنها برای فرد که برای دیگران هم پر از نکته و اتفاقات خوب است. به قول محمدحسن یادگاری، نویسنده این کتاب، «انسان ذاتا موجودی است داستانجو و داستانگو و داستانشنو. وقایع براساس روایتها و داستانها در ذهن آدمی نقش میبندد. انسانها با داستانها و روایتها از شرایط پیرامونشان بزرگ میشوند و از یکدیگر متمایزند. این زاویه روایت است که تفاوت داستانهای مختلف از یک واقعه را بازیابی میکند.» برای آنهایی که آذرماه پارسال در جامجهانی قطر نبودند، شنیدن اتفاقات آن روزها جذاب است، بهخصوص که سال گذشته جنس جام جهانی فوتبال برای ایران و ایرانی با بقیه سالها فرق داشت. روایت یادگاری، روایتی است که هرکسی میتواند با قسمتی از آن همذاتپنداری کند و همین موضوع مخاطب را همراه خود میبرد. این کتاب که با جلدی بنفش و نوشتههای زرد و تصویر گل زدن بچههای تیم ملی طراحی شده است، تمرکزش فقط روی فوتبال نیست و همین موضوع، کتاب را خواندنیتر و کنجکاویبرانگیز میکند. در ابتدای کتاب، نویسنده به این موضوع اشاره دارد: «این کتاب روایتی جامعهشناسانه با رویکرد مطالعات فرهنگی است که به شناخت پدیده اجتماعی فوتبال در ارتباط با دو مفهوم قدرت و مقاومت در زندگی روزمره جامعه ایران میپردازد.» کتاب آن شب در دوحه فقط یک سفرنامه از سفر به قطر برای جام جهانی 2022 نیست. شاید نویسنده با بازی پیروزی ایران بر عراق در استادیوم بزرگ آزادی کتابش را شروع کرده باشد، اما در کنارش به مسائلی مانند حضور زنان در ورزشگاه، اهمیت رسانه، مرگ ملکه انگلستان، حال و هوای شهر قطر، قطعی اینترنت در ایران، دیدار بازیکنان تیم ملی فوتبال ایران با رئیسجمهور و بازتاب آن، فضای رسانهای، جزئیات و حواشی داغ هر بازی و... گذری زده و رد هر کدام از این اتفاقات را در جریانات فوتبال نشان میدهد. یادگاری که بهعنوان کارگردان، نویسنده و فیلمساز فعالیت میکند، در کارنامهی هنریاش ردی از فوتبال وجود دارد و مستندی با نام «فوتبال علیه دشمن» را هم ساخته است. او که بهعنوان مستندساز از یک سال قبل برای اعزام به این مسابقات همراه با طرحهایی به مراکز مختلف فرهنگیرسانهای مراجعه کرده بود، با نهادهایی مانند وزارت ورزش و جوانان، سازمانهای مختلف فرهنگی و رسانهای، صداوسیما و سایتهای مختلف نمایشی و تلویزیونی سروکله زده و نسبت به بیبرنامگی رسانهها درخصوص فوتبال انتقاد دارد و در کتابش مینویسد: «هیچیک دقیقا نمیدانستند که چه میخواهند و دقیقا چه باید بخواهند. درحالیکه شبکههای BBC Sport، SKY sport، BEIN Sport میدانستند و خودشان را آماده کرده بودند.» تجربه مستندسازی به یادگاری کمک کرده که نگاهی جامعتر به مساله فوتبال داشته باشد. جامعه ایران هیچگاه یکبعدی نبوده و موضوعات همیشه از سمت جریانات مختلف و تحتتاثیر اتفاقات متفاوت، رنگ عوض کردهاند. این تاثیرگذاریها، تلفیقی از نگاه اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و دینی بوده است که هرکدام اینها مانند رنگی در ظرف آب، تاثیر گذاشته و رنگ جامعه را عوض کرده و میکند. برگ برنده آن شب در دوحه، همین نگاه تلفیقی به مسالهای است که شاید به اسم فوتبال تمام شده باشد اما آنقدر دیگر مسائل اجتماعی در آن دست دارد که فقط فوتبال نبوده؛ که در اصل فوتبال جزئی از آن بوده است. یکی دیگر از ابعادی که نگاه نویسنده کتاب از آن دور نمانده، بازیکنان و سرمربی تیم ملی فوتبال ایران است. در آن شرایط که بعضیها با شعار «بیشرف» فضا را برای بازیکنان تلخ و سخت میکردند، کیروش نیامده، کاری کرد کارستان. به قول کتاب، کیروش در مقام رئیسجمهور فوتبال ایران پشت تریبون رسمی و سیاسی رفت و به سوال خبرنگاران، پاسخ داد. اما تلاش ایراناینترنشنال و منوتو بر این بود که پیوند بین مردم و تیم ملی فوتبال شکسته شود. به همین دلیل در قدمهای بعدی سعی در تخریب و نشان دادن عدم اتحاد بین اعضای تیم داشت. نویسنده در جایی از کتاب درباره اهمیت فوتبال میپرسد که چرا فوتبال در ایران اینقدر اهمیت دارد؟ یا در مواقعی اینقدر اهمیت پیدا میکند؟ چرا باقی پدیدهها و موضوعات اینگونه نیست؟ در جواب این سوالات، پاسخهایی میآورد مانند اینکه فوتبال وسیلهای است که برای تخلیه انرژی و مردم در قالب تیم محبوبشان به رقابت و چالش کشیده میشوند. دلیل دیگری که باعث اهمیت فوتبال میشود نیز ورود این صنعت سرگرمی جهانی است که باعث شده مردم در ایران خود را در عرصههای جهانی پیدا کرده و نقشی برای خود قائل شوند. خواندن این کتاب برای خواننده، تکتک لحظاتی را که در آذرماه سال پیش تقریبا همین مواقع تجربه کرده بود یادآوری میکند، لحظاتی که پر از استرس بازی بود، لحظاتی که با تلخی باخت همراه شده بود و با خوشحالی برخی بیوطنها که تلخیاش را بیشتر میکرد و البته لحظاتی که پر از غرور خواندن سرود ملی بود.