عرفان خیرخواه، خبرنگار:موقعیت آدمی در نسبت با دیگری، جامعه و خود همواره دارای کشاکشها، تلاطمها و اضطرابهای گوناگونی بوده است که بعضا باعث آشفتگی و ناآرامیهای وجودی غیرقابلتحملی میگردد. در طول تاریخ اندیشمندان، فیلسوفان، روانشناسان، جامعهشناسان، روحانیون، عرفا و... هرکدام از منظر خود نگاهی به ریشه، علل و زمینههایی که سبب ایجاد و تداوم رنجهای انسان میشود داشتهاند و سعی کردهاند براساس فهمی که از انسان و زیست جهان کنونی او دارند شیوهای را برای مواجههای سازگار و پذیرنده که در جهت کاهش آلام و دردمندی بشر باشد را جستوجو کنند. در این راستا سیدجواد میری، جامعهشناس و عضو هیاتعلمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی نیز اخیرا کتابی را تحت عنوان «سوسیوکاوی» به زیور طبع آراسته است که بهنوعی رویکردی میانرشتهای به موضوع رنج انسان داشته و نظریهای درباب رهایی از آن را ارائه کرده است. سیدجواد میری در سنت فکری جامعهشناسی حضور داشته و از آنجایی که انسان همواره در نسبت با جامعه قرار میگیرد و از آن تاثیر میپذیرد ریشه و علل رنجهای آدمی را نیز در ساختارها و نهادهایی نظیر نهاد دولت، نهاد خانواده، نهاد دین و... که دچار کژکاردی گشته و موجب برآمدن نارساییها و اختلالاتی در وجود انسان شدهاند میداند و از این رو بر آن است که با تاکید و تمرکز روی ساختارهای اجتماعی معیوب با شناسایی اشکالات و نقصهای آنها در جهت بازسازی، بازآفرینی و به خدمت درآوردن آنها در جهت کارکردهایی که برای آن ابداع شده بودند برآید که البته فرآیندی گسترده و زمانبر نیز هست.
برای اینکه بیشتر بتوانیم پروژه فکری جدید سیدجواد میری را که خود نام «ماجراجویی فکری» را به آن داده است بشکافیم و درباره ایدههایی که دارد بیندیشیم، گفتوگویی را با او ترتیب دادهایم که در ادامه مشروح آن را میخوانید.
* ما اگر بخواهیم برای کلمه سوسیو در فارسی خیلی ساده معادل ایجاد کنیم، شاید یک مقداری مشکل باشد. به این دلیل که ما واژه society را داریم که به «جامعه» ترجمه شده یا واژه sociology را داریم که در فارسی به «جامعهشناسی» ترجمه کردهاند، ولی وقتی فردی مثل آگوستکنت میآید و این مفهوم را ابداع میکند، منظورش فقط شناخت جامعه نبوده و کلمه socio در خودش معانی دیگری داشته است.
* یکی از معانی که به نظر من در socio هست، همین معنی است که انسانها وقتی با یکدیگر انس و الفت پیدا میکنند یا مناسباتی که بین آنها شکل میگیرد، براساس انس و الفت و محبت است، آنگاه بهتدریج چیزی به نام جامعه یا مجموعه انسانی شکل میگیرد.
*اگر نگاهی به ادبیات موجود بیندازید، این مفهوم socio graphy یا socio analysis در اروپا و آمریکا از دهههای تقریبا 70 و 80 بهنوعی وجود دارد اما آن چیزی که من معنا کردم و قصد داشتم با این مفهوم در زبان فارسی ارائه بدهم، بههیچوجه مشابهت یا نزدیکی با آن مفهوم socio graphy یا socio analysis نداشت و به نظر میآمد که دو پارادایم متفاوت هستند.
* ابنعربی از متفکران بسیار بزرگ در باب رهایی از رنج در فتوحات مکیه صحبت میکند. یکی از کلیدیترین مفاهیم همین فتوح یا گشودگی است. اگر انسان به هستی و وجود و دیگری گشودگی داشته باشد، بهتدریج به این پی خواهد برد که وضعیت هبوط انسان یا آن چیزی که اگزیستانسیالیستها به آن «وضع انسانی» میگویند، مبتنیبر رنج است.
*پسر دوم من دچار اختلال اوتیسم است. در جوامع کنونی ما بهدنبال یک قالبهای از پیش تعیینشده و استاندارد هستیم؛ مثلا در آموزشوپرورش کسانی مینشینند کتابهایی را تدوین میکنند و همه باید طبق این قالب آموزش ببینند یا مثلا یک چیزی مد میشود و همه میخواهند در آن قالب لباس بپوشند اما افراد دارای اوتیسم تلنگری به ما میزنند که تفاوتها و تمایزهای آدمها در جامعه انسانی واقعا یک معنایی دارند و ما به این دلیل که سرعت بالایی در مواجهه با مسائل گوناگون پیدا کردهایم و دنبال راهحلهای استاندارد و کلیشهای هستیم، توجه بنیادین و وجودی به این تفاوتها و تمایزات نداریم.
برای خواندن متن کامل گفتوگو اینجا را بخوانید.