محمد حسنزاده خبرنگار: کودتای 28 مرداد 1332 از حوادث مهمی است که میتوان تبعات آن را در زمینههای مختلف ازجمله شعر و ادبیات، در آینه تاریخ مشاهده کرد. وضعیت ناشی از کودتا مانند رودی درطول سالیان جریان پیدا کرد و شاعران و نویسندگان بسیاری را با خود همراه ساخت. اخوانثالث، شاعر بزرگ خراسانی از این دست بود و شعر «زمستان» او نمونه بارز این جریان است.
پس از ماجرای کودتا و سرنگونی دولت دکتر مصدق توسط عوامل خارجی (آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا یا همان سیا و سرویس اطلاعات مخفی بریتانیا) که با همراهی ارتش شاهنشاهی و مخالفان مصدق ازجمله آیتالله کاشانی به وقوع پیوست، خفقان گستردهای در جامعه ایجاد شد و آزادیهایی که طی تلاشهای سالیان به وجود آمده بود از مردم سلب شد. در دورانی که بسیاری از شاعران و نویسندگان بهخاطر گرایشهای سیاسی زندانی میشدند (اخوانثالث نیز یکی از آنها بود) و حکومت روزنامههای بسیاری را توقیف میکرد، شاعران ناچارا سمت نمادگرایی حرکت کردند و بیشتر و بیشتر به اسلوب نیما -که پیش از این نیز نمادگرایی در شعرش موج میزد- نزدیک شدند. همچنین نوگرایی به تقلید از شاعران غربی و به تبعیت از مسائل روز جامعه گسترش یافت.
در همین دوران بود که اخوانثالث به هنرمندانهترین شکل وضعیت جامعه را به تصویر کشید.
او که شاعری دوستدار وطن بود -چنانکه خود بارها به این موضوع اشاره میکند- به سهم خود اثری جاودان خلق میکند که امروز با وجود زبان کهن خراسانی خود همچنان تازه مینماید.
مجموعه زمستان، اولین مجموعه چاپشده از این شاعر بزرگ در سالهای پساکودتا بود.
زمستان نه تنها از نظر تاریخی، بلکه از دید زیباییشناسی نیز دارای اهمیت بسیاری است و به نوعی اولین صورت شعری اخوان است که حرفی برای گفتن دارد. حالا او از قید و بند قافیه و وزن تا حد زیادی رها شده است و ویژگیهای زمانه خود را با نماد ساده اما هوشمندانهای چون زمستان به تصویر میکشد.
علاوه بر شعر زمستان، اشعار دیگر مجموعه نیز، کم و بیش رنگ و بوی خفقان و یاس آن سالها را نمایان میکنند. با این حال شعر زمستان، خود بهتنهایی به نمادی برای نشان دادن وضعیت سالهای پساکودتا تبدیل شده است.
«سلامت را نمیخواهند پاسخ گفت
سرها در گریبان است
کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را
نگه جز پیش پا را دید نتواند
که ره تاریک و لغزان است
و گر دست محبت سوی کس یازی
به اکراه آورد دست از بغل بیرون
که سرما سخت سوزان است…»
شاید برای خوانندهای که مطالعه نداشته این شعر چیزی بیشتر از یک توصیف نهچندان خلاقانه از فصل سرما نباشد اما برای کسی که میداند اخوان چه در سر داشته اوضاع متفاوت است. حال آنکه خود شاعر هم به این موضوع اشاره میکند و میگوید: «و این زمستان است؛ داوری این حال و روز من درباره زندگی و زمانهای که در آنم.»
در نهایت باید گفت شعر و ادبیات، از دید تاریخی دارای اهمیت فراوانی است؛ اگرچه شعر بهتنهایی میتواند نگاههای مختلفی را به خود ببیند و مخاطبان گوناگونی را با خود همراه سازد، هنگامیکه بدانیم چه حقایقی پشت آثار ادبی است، ای بسا بیشتر و بیشتر به اهمیت آنها پی ببریم.