محمد زعیمزاده جانشین سردبیر روزنامه فرهیختگان نوشت:رضا رشیدپور و گلزار و... باید به تلویزیون برگردند؟ به نظرم سوال مهمی نیست؛ من فکر میکنم هر کس قانون اساسی و ساختار سیاسی را در نظر و عمل قبول دارد و میتواند به شکل حرفهای حرفِ ملی بزند و تحت یک قرارداد چارچوبمند و غیرآپارتایدی حاضر باشد کار کند بد نیست که در شرایط فعلی آنتن داشته باشد. رشیدپور، گلزار، مدیری، عادل و... از این قاعده مستثنی نیستند.
اما از خلال بحثهای این روزها میتوان به موضوع مهمتری پرداخت، ایده تلویزیون در مواجهه با چهرههای مشهور چیست؟ اتفاقاتی که این چند روز افتاد نشان داد پادشاه به شدت عریان است؛ دعوای اخیر که از نابلدی مدیران صداوسیما و بی در پیکر بودن ساخت حرفهای آن به رسانههای اجتماعی هم کشید نشانه وخامت وضعیت و افتادن در کشمکش ناایده است.
یک طیف بیایدهی عملگرا و یک طیف با ایده هپروتی.
یک طیف که روز و شب علیه سلبریتی مستند پخش میکند و از آن طرف ظاهرا هر روز در حال مذاکره با آنها برای بازگشت شکوهمند است؛ اینها با یک دست سینه میزنند و با دیگری بشکن، شبها برنامههای سیاسی تند و تیز درباره حجاب و پوشش برگزار میکنند و یک ساعت قبلش در مسابقههای لوده چشم زن چادری را میبندند تا او دست در قفس جانوران کند و تشخیص بدهد به مار دست زده یا خرگوش! فکر میکنند میتوان هر دو را تند کرد و ایرادی هم ندارد. سرگرمی گل درشت برای نگه داشتن مخاطب از آن طرف پیامهای سیاسی نورافکندار، همراه با مردم، همگام با مسئولین!
طیف دیگر ظاهرا ایده دارند اما یک ایده عجیب، آنها با اصل فرهنگ شهرت و صنعت هواداری و...مشکلی ندارند، بلکه دنبال سلبریتیِ اسلامی_انقلابی هستند؛ دوست هم ندارند به این سوال فکر کنند که آیا همانهایی که امروز با آنها درگیر هستند مگر روزی سلبریتی ایرانی_اسلامی تراز نبودهاند؟
تمام زور ایده سلبریتیِ خودی البته الان توانسته ۵ درصد مخاطبان را جذب کند!
خلاصه که در وضع کمیک_تراژیکی هستیم.