خرداد و تیر ۹۴ بود، داشتم آماده می شدم برای قرائت متن، در دیدار دانشجویان با رهبر انقلاب. در متن، بخش مفصلی را به مدیریت دستگاه فرهنگی و به طور خاص، صداوسیما اختصاص دادیم. برای مشورت گرفتن پیرامون محتوای این بخش، از «وحید جلیلی» وقت گرفتم و رفتم دفتر راه.
آن روزها اگر اشتباه نکنم تازه سرافراز آمده بود، اما جلیلی به شکل سنتی جدی ترین منتقد تلویزیون بود و مشخصا به مدیر خاصی کاری نداشت. بحث های کلان می کرد. مثل اینکه «آمریکای لاتین یک چریک چهگوارا دارد و کلی فیلم از او ساخته است اما ما یک رئیس جمهور شهید مثل رجایی داریم و یک فیلم هم از او نساختهایم!».
یکی از گزاره هایی که گفت و در ذهنم مانده، این بود که :«اصلا ما نمی گوییم تلویزیون را بدهند به حزب اللهی ها، حرف ما این است از این حدود 20 شبکه نصفش را کلا بدهند به ضدانقلاب، حداقل نصفش را بدهند به ما.» با همان مدل همیشگی صحبت که یک بحث را چندبار تکرار می کند، چندبار پشت هم این جمله را گفت:«اصلا نصفش را بدهند به ضدانقلاب. به آدم میانه هم نه. ضدانقلاب. ولی نصفش را بدهند به حزب اللهی ها.»
گذشت و به امروز رسیدیم و می بینیم در سازمان چه خبر است؟! سازمانی که در آن همه چیز را از چشم آقای جلیلی می بینند، بعد از افقی کردن همه شبکه ها، حتی در حد یکی دو برنامه هم نه ضد انقلاب، نه وسط باز، که حتی همه مجموعه حزب اللهی را هم نمیتواند حفظ کند.
دوسر طیف حزباللهی و انقلاب، آدمهایی هستند که شبیه برادران حاضر در تلویزیون نیستند. ولی به اسلام و ایران و انقلاب معتقدند. فقط توفیق نداشتند مانند جناب جلیلی فکر کنند! حتی آنها هم تحمل نمی شوند. مثال آخرش مدیر شبکه مستند که در سوابقش یک خط نیست که به حزب اللهیها مرتبط نباشد. حالا این وسط باید تکلیف گلزار و رشیدپور معلوم باشد!
با این توضیح که من اصلا اعتقادی به اینکه سلبریتیها برنامه بگیرند ندارم. انتخاب من تخصصگرایی مانند جواد قارایی و عادل فردوسی پور است. ولی طبیعی است که تلویزیون باید ژانرهای متنوع برنامه، تولید کننده و مجری را تجربه کند.
مطلب خندهدارتر این است که تلویزیون با این سطح از تسامح و مدارا! و ناهماهنگی و ناتوانی در صدور مجوز برای حضور مجریان خودش، از طریق ساترا، میخواهد برای نمایش خانگی تکلیف تعیین کند!