حسابی دمق از نوشتن و مملو از حسرتیم برای این دوری از مجالس ظهر عاشورا، اما چه کنیم که چند سالی است بهخاطر این کار بیوقت و ساعت، مجبور به نوشتن و گیر و گرفتهای کار رسانهایم که حتی ظهر عاشورا هم دست از سر ما برنمیدارد. سوژه عالم هم این روزها و هم در تمام طول تاریخ حسین (ع) است و بس، من هم چند خطی صفحه سفید روزنامه را سیاه میکنم به احترام این روز و سعی میکنم مرتبط با آنچه در محرم 1402 ایران گذشت روایتی داشته باشم از چهار گوشه ایران پهناور و بدخواهی آنان که توفیق حضور در عزای امامشان را ندارند و برای بقیه هم نسخههای صدمن یک غاز میپیچند. یکی دو شب پیش به هر زحمت سری به اینستاگرام زدم و مبهوت و مقهور عظمت مجالس اباعبدالله(ع) بودم که دوستان و نزدیکان از شهرها و نقاط مختلف منتشر میکردند و هرکدام حال بهخصوصی داشت. لابهلای همین پرسهزنی بعد از هیات در حسینیه مجازی که دوستان به لطف پست و استوریهای پشت سر هم ساخته بودند توجهم جلب یکی از اقدامات ارزشمندی شد که زنجانیها آغازگرش شدند و دوست ما هم در چند استوری روایت مختصری از این حرکت خاص و ارزشمند داشت. سفری به زنجان کرده بود جهت شرکت در عزاداری حسینیه اعظم زنجان و به محض ورود اتفاقاتی افتاد که شاید در نوع خودش حداقل برای من نو بود و تاملبرانگیز. زنجانیها ظرفیت عظیمی را در جریان عزاداری پرشور سیدالشهدا(ع) کشف و آن را اجرایی کردند که شاید مدتها بود در گعدههای مختلف در حد ایده طرح میشد و همه چشمانتظار عملیاتی شدنش بودیم. ماجرا از این قرار بود که بعد از ورود او به زنجان برای شرکت در عزاداری بزرگ و معروف حسینیه اعظم زنجان ابتدا با مراکز اسکان عزاداران توسط مسئولان این حسینیه روبهرو شد و بعد از آن هم پیامک خوشامدگویی دریافت کرد و محل اسکانی که برایش مشخص شده بود را به اطلاعش رساندند. همهچیز طبق یک برنامهریزی از قبل انجامشده پیش میرفت. هم اسکان مشخص بود، هم زمان عزاداری، هم خورد و خوراک و هم هر چیزی که یک مسافر برای بهرهبرداری بیشتر از جاذبهای که او را به آن نقطه کشانده بود نیاز داشت. ...ادامه مطلب