دولت؛ تاسیس و وضع مستقر
پیش‌تر در جایی نوشته بودم که تاریخ ایران معاصر، تاریخ بسط و گسترش دولت جدید است و در اینجا این نکته را نیز ‌اضافه می‌کنم که تاریخ ایران معاصر، تاریخ زایش، بسط و گسترش دولت جدید است. این اصلا بصیرتی شخصی نیست.
  • ۱۴۰۲-۰۴-۲۸ - ۱۰:۳۰
  • 10
دولت؛ تاسیس و وضع مستقر
وقتی از سیاست حرف می‌زنیم
وقتی از سیاست حرف می‌زنیم

حمید ملک‌زاده، دانش‌آموخته دکتری اندیشه سیاسی دانشگاه تهران:پیش‌تر در جایی نوشته بودم که تاریخ ایران معاصر، تاریخ بسط و گسترش دولت جدید است و در اینجا این نکته را نیز ‌اضافه می‌کنم که تاریخ ایران معاصر، تاریخ زایش، بسط و گسترش دولت جدید است. این اصلا بصیرتی شخصی نیست. مساله‌ای است که پیش از این بارها توسط متفکران، محققان و پژوهشگران تاریخ ایران بیان شده و مورد بررسی قرار گرفته است. کاری که من سعی می‌کنم انجام بدهم این است که از این گزاره برای ارائه کردن فهمی که از سیاست و مفاهیم پیوسته با آن دارم به نحو شایسته‌ای استفاده کنم. هرچند ممکن است در بعضی از دقایق، چیزهایی را به این گزاره اضافه کنم. چیزهایی که برای مقاصدی که از نوشتن در ذهن دارم مفید به نظر می‌رسند. این مساله را کاملا می‌دانم که آنچه پیش‌تر نوشته بودم و آنچه در اینجا می‌نویسم ممکن است به شکل بنیادینی مورد‌انتقاد قرار بگیرد. این دسته از انتقادها عموما از طرف کسانی مطرح خواهند شد که علاقه دارند تاریخ ایران را به‌عنوان جریان یگانه‌ای از تداوم یک هستی سیاسی بی‌زمان و مکانِ اسطوره‌ای در نظر بگیرند که نسبت به هر دقیقه‌ای از تاریخ انضمامی و واقعی «ما» حیثیتی پیشینی دارد. یک هستی اسطوره‌ای که اگرچه چون شبحی جاویدان در همه دقایق تاریخ وجود داشته است، نمی‌شود آن را در هیچ نقطه واقعی از زمان و مکان نشان داد؛ ایده‌ای محقق‌نشده که معلوم نیست چطور می‌شود آن را به چنگ آورد، در جایی از تاریخ احضارش کرد و گفت‌وگوی معناداری را درباره آن یا با «او» ترتیب داد. کیفیت اسطوره‌ای و شبح‌واری که برای ایران در نظر می‌گیرم، محصول گسست بنیادینی است که چه در تاریخ و چه در نظریه میان این مفهوم و دولت، به‌عنوان یک واحد سیاسی، وجود داشته است. به همین خاطر است که تمرکز من در آنچه در ادامه می‌آورم بر همین مفهوم دولت خواهد بود. علاوه‌بر این آنچه در ادامه می‌نویسم به‌طور مستقیم با وسوسه بنیادین روشنفکران ایرانی معاصر برای تحدید مفهومی حدود «ما» نسبت برقرار می‌کند. در جریان این نوشته نشان خواهم داد که چطور این وسوسه بیمارگونه برای روشن کردن محتوای«ما» به‌عنوان یک مردم وسوسه‌ای غیرسیاسی است که تا حد زیادی به جای نیرو بخشیدن به فکر و اندیشه سیاسی در ایران معاصر، به جریان‌های فکری و جنبش‌های اجتماعی خاصی نیرو بخشیده‌است که عمیقا ضد‌سیاست هستند. درنهایت امیدوارم این مساله برای خوانندگانم روشن بشود که نتایج این جنبش‌های فکری غیرسیاسی به نوعی سرگشتگی اجتماعی و گسستگی هویتی برای«ما» به‌عنوان اعضای یک واحد سیاسی منتهی می‌شود...

متن را کامل اینجا بخوانید.

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰