*دانش موجود جامعهشناسی اغلب اینطور پدیدهها را ذیل عنوان «مناسک» تحلیل میکند و این مفهوم برگرفته از کار کلاسیک امیل دورکیم در جامعهشناسی دین است. نمونههای برسازیشده سیاسی این پدیدهها هم تحت عنوان مناسک سیاسی مطالعه میشود؛ مثل مراسم تاجگذاری یا راهپیمایی روز قدس. البته خود مفهوم مناسک نباید برای ما تبدیل به بت و تابو شود.
*اینکه بخواهیم همه پدیدههایی که بعضی از ویژگیهای مناسک دارند را در این چهارچوب آن هم در حد بضاعت جامعهشناسی دورکیم ببینیم و معنا کنیم، درست به نظر نمیرسد. الزاما هم آن چیزی که در فضای دروندینی و متن و نص دین تحت عنوان مناسک یا شعائر شناخته میشود، بر چیزی که دورکیمیها تحت عنوان مناسک بیان میکنند، قابل تطبیق نیست.
*برای تبیین این پدیده باید بین اینها تفکیک کنیم و در عین حال از قدرت مفهومی هر یک از اینها استفاده کنیم. چرا؟ چون مناسک مذهبی و بهخصوص مناسک سیاسی-مذهبی اینقدرها در فضای جامعه غربی پرتکرار نبوده که بتواند ادبیات آنچنان غنیای را پیرامون خودش ایجاد کند، درحالیکه در «تجربه زیسته جمعی» ما این پدیدهها بیشتر رخ دادهاند و فربهتر و پربسامدتر هستند.
متن کامل را اینجا بخوانید.