داستان «جامانده از پسر» پیرامون ارتباط عاطفی پدر و فرزندی است. پدری که راه زندگی را اشتباه پیموده است و این مسیر اشتباه او را از دو فرزندش دور کرده است. سالار شخصیت اصلی داستان و همسر آذر است. آذر هم شرایط زندگی با سالار را مطلوب نمیداند و مانع بزرگی در راه بازگشت سالار به خانه است. سالار به دلیل درگیری فیزیکی خیابانی، ۴ سال را در زندان گذرانده است و این اتفاق بهانه خوبی به دست آذر داده تا او را محکوم کند. در این میان، حادثه خونین پیشوای ورامین در حمایت مردم از آیتالله خمینی و دستگیری ایشان روی میدهد.
سالار در کنار دارو دسته لوطیها به مقابله با مردم میپردازد. او در شب حادثه پیکر خونین پسرش سهراب را در نزدیکی محل حادثه مییابد و او را به منزل خود در تهران میبرد. حالا سالار که آرزوی بازگشت نزد فرزندانش را داشت، در شرایطی بحرانی با پیکر زخمی فرزندش روبهرو میشود و سعی میکند حضور سهراب را از همه پنهان کند و جان او را نجات دهد تا بار سنگین عذاب وجدانی که بهخاطر رها کردن فرزندانش و حضور در مقابل مردم در این حادثه بر شانه داشت سبک کند.
شناخت خوب نویسنده که مبتنیبر تحقیق پیرامون فضای فرهنگی و اجتماعی آن زمان شکل گرفته از نقاط مثبت داستان است. لحن و کلام شخصیتها باورپذیر شده است. اسامی مکانها، خیابانها و اصل حادثه تاریخی واقعی است و نویسنده تحول و تغییر اشخاص را از کنار واقعیات تاریخی عبور داده است.
متن کامل را اینجا بخوانید.