هومن جعفری، خبرنگار:همین اول کار با هم صادق باشیم. من فقط فصل اول تدلاسو را دیدم. آنهم نه موقع پخش فصل اول. قسمتهای اولش تازه منتشر شده بود و ملت دچار پدیده فرهنگی «تدلاسوزدگی» شده بودند. عجیب هم نبود. تلفیق فوتبال و کمدی ترکیب معرکهای میشود. مثل یک فنجان کاپوچینوی طعمدار. کاپوچینو به خودی خودش معرکه است چه برسد به اینکه یک «طعمدهنده» دوستداشتنی هم به آن اضافه شود. یک چیزی مثل نعنا یا کارامل. انتخابش صد البته به ذائقه شما بستگی دارد اما قهوهخورهای حرفهای میدانند که بعضی ترکیبها آنقدر معرکه میشود که دیگر کسی نگرانش نباشد. تدلاسو قهوه طعمدادهشدهای است که طراحی شده تا پسندیده شود. سریال همه چیزهایی را دارد که باید داشته باشد. یک غریبه در میان جمعی دیگر. کمی عنصر شوریدگی و جنون. اتفاقات عجیبوغریب. کلی سوال بدون جواب و بعد آشنا شدن با شخصیت کسی که با او طرفیم. با نفر اول داستان. با مرد مجنونوضعی که از آنسوی اقیانوس به این سمتش آمده تا در رشتهای مربیگری کند که از آن چیزی نمیداند!
بیایید کمی درمورد «تب تدلاسو» صحبت کنیم.
چرا «تدلاسو» برای مخاطب جذاب است؟
چون ما همه، درون خودمان یک تدلاسو داریم؛ فروتن، مهربان و دوستداشتنی. آماده برای ورود به آزمونهای مهم. آماده برای دوست داشته شدن حتی وقتی از تو متنفرند. ما همه تدلاسوی درونمان را گم کردهایم....
متن کامل را اینجا بخوانید.