

از ابتدای کارش بخواهیم بگوییم باید به دهه 70 برگردیم. همهچیز دستبهدست هم داد تا او در یک روز معمولی به شکلی کاملا اتفاقی، مهران مدیری را در خانه دوستش ببیند و همین آشنایی باعث شد که اولین حضورش در قاب تلویزیون رقم بخورد.
بازی در سینما را در سال ۱۳۷۸ با فیلم «شراره» به کارگردانی سیامک شایقی آغاز کرد. پس از یک همکاری دیگر با مهران مدیری در سال ۷۸ تحت عنوان «ببخشید شما»، در همین سال با رضا عطاران و بهروز بقایی برای مجموعه «قطار ابدی» همکاری میکند. مجموعهای موفق که بهخاطر بخشهای طنزش محبوبیت زیادی بین مردم کسب میکند. ۱۰ قسمت از مجموعه قطار ابدی را صحت مینویسد و بسیار مورد استقبال قرار میگیرد.
صحت دهه 80 را پرکار شروع میکند و در فاصله سه ساله بین سالهای ۸۰ تا ۸۳، نویسندگی شش اثر را برای تلویزیون برعهده میگیرد، «زیر آسمان شهر» یکی از کارهای خاطرهانگیز او شد که در کنار عطاران و حمید برزگر مسئولیت نویسندگی سریال را برعهده داشتند و توانستند قسمتهایی جذاب و تماشایی خلق کنند. «کارگاه شمسی و دستیارش مادام»، «بدون شرح» و «کوچه اقاقیا» نمونهای از آثار موفق صحت در تلویزیون هستند.
اما از همه کارهای او که بگذریم، سروش صحت با برنامهای برای مردم شناختهتر شد که اجرای آن را به عهده داشت، برنامه کتابباز که از شبکه نسیم پخش میشد. برنامهای که وقتی شروع شد هدفش را ترویج فرهنگ کتابخوانی میان مردم اعلام کرد، هدفی که دستیابی به آن ساده نبود، اما بدون آنکه بخواهد شعار بدهد، خیلی ساده و بیهیچ ادعایی به این موضوع نزدیک و نزدیکتر شد.
اما از یک جایی دیگر تلویزیون تصمیم گرفت کتابباز را با آن تیم ادامه ندهد. البته هیچ وقت بهصورت واضح این را اعلام نکردند، او که معتقد به گفتوگو بود و روال برنامه کتابباز را هم بر همین اساس برنامهریزی کرده بودند در مورد ساخت این برنامه در گفتوگویی که با او داشتیم، گفت: «فکر میکنم چه در کشور ما و چه در همه دنیا آدمها با عقاید، نظرات و دیدگاههای مختلف بتوانند با یکدیگر حرف بزنند. اگر این اتفاق رخ دهد جهان جای قابل زیستتری میشود و بسیاری از مشکلات حل میشود. در همین برنامه هم این رویکرد وجود دارد که آدمها با سلایق مختلف دعوت میشوند و باب گفتوگو با آنها باز میشود. من و شما لزومی ندارد که حتما همعقیده باشیم. این درست است که وقتی انسان با همعقیدههای خودش صحبت میکند، لذتبخش است؛ چراکه حرفهای مشترک تکرار میشود و گویی حرف خودمان را از زبان دیگری میشنویم ولی اتفاقا جایی گفتوگو به درد میخورد که انسان بتواند با کسی که عقیده یکسانی ندارد حرف بزند. این کار هم باعث میشود که هم افق دید شما گستردهتر شود و هم افق طرف مقابلتان. آدمها باید بتوانند حداقل اگر هیچ نوع تعاملی هم با هم ندارند با هم حرف بزنند.»
