سیدجواد نقوی، خبرنگار گروه اندیشه:هفته گذشته مطلبی تحت عنوان تجربه آمریکایی نجات مدارس دولتی در صفحه جامعه روزنامه «فرهیختگان» کار شد.
این مطلب که برگرفته از کتاب دایان ردیچ، مشاور جورج بوش بود نشان میداد چه شکل مقاومتی در مقابل خصوصی مدارس در آمریکا به موفقیت رسیده است و چگونه مدارس دولتی احیا شدهاند. در بخشی از این یادداشت تحت عنوان خواسته اخلالگران بحثی ارائه میشود که آموزش خصوصی در مدارس آمریکا به بهانه آنکه زمان بیشتری برای دانشآموزان اختصاص دهد تا نمره بالایی را در آزمونها کسب کنند سازوکاری را برای استخدام معلمهای خود طراحی کردهاند که به جای جذب معلمها بهصورت کلاسیک از افرادی استفاده میکنند که با حقوق کمتر و صرفا گذراندن دورههای آموزشی پیش از تدریس به سرعت میتوانند معلم شوند، حال آنکه این نگرش خود معلم را بیشتر از آنکه در حوزه تربیت فهم کند در حوزه بنگاه تجاری میگنجاند و مدرسه و بنگاه تجارتی را یک شکل فرض میکند.
مارگارت تاچر که او را بانوی آهنین نامگذاری میکنند بهعنوان اولین نخستوزیر بریتانیا مقطعی که به قدرت رسید همزمان بود با افول دیدگاههای دولت رفاه در دنیا و سیطره تفکران اقتصاد همچون فدریش هایک؛ کلانایدهای که هایک به تاچر تزریق کرد و تاچر هم برای رهایی از بحران به آن روی آورد نظم دانشی بود که برای قدرت گرفتن بیشتر یا برای حکمرانی به کار بسته شد. آن ایده را میتوان اینگونه خلاصه کرد: (مفهومی به نام جامعه وجود ندارد) که دولت بخواهد به آن خدمات دهد. درحقیقت پیوند تاچر و هایک علیه همه آرمانهای جمعگرایانه و مساله مهمی مثل خیر عمومی بود. بهنوعی دیگر خیر جمعی و عمومی از جمله عدالت بیمعنا است و افراد برای رسیدن به مطلوب خود به جای آنکه از دولت مطالبهای داشته باشند باید از خودشان مطالبه کنند و به شکلی خودشان مسئول فقر و نابرابریها هستند نه سیاستها و تصمیمهای دولت و وظیفه دولت صرف کمک به آزادی شهروندان است تا بتوانند خودشان به شکوفایی برسند!
متن کامل را اینجا بخوانید.