زهرا طیبی، خبرنگار:قدرتهای بزرگ دنیا همیشه به دنبال راهها و مسیرهایی هستند که بتوانند سریعتر کار صادرات و واردات را انجام بدهند. بسیاری از دعواهای ابرقدرتها در برهههای مختلف تاریخی بر سر همین راهها و مسیرهایی بوده که اصطلاحا میانبر میزده، و هم موجب صرفهجویی در وقت و زمان و هم بهره اقتصادی بیشتر بوده است. کریدور شمال به جنوب را که اخیرا مجدد مورد توجه قرار گرفته میتوان جزء همین راههای میانبر دانست. همین طور خط ریلی که هندوستان را به فنلاند متصل میکند و درواقع پل ارتباطی کشورهای اروپایی با اقیانوس هند و خلیجفارس به حساب میآید. این کریدور مسیر ارتباطی بین روسیه و هند را به کوتاهترین زمان(35تا37 روز) تبدیل میکند و هزینهاش به نسبت دیگر مسیرهای ترانزیتی 30 درصد ارزانتر است. کلید ساخت چنین مسیری تقریبا 23 سال پیش زده شد. حالا از این مسیر 7200کیلومتری، 160 کیلومتر که از رشت به آستارا است، نیمهکاره مانده. هفته گذشته ایران و روسیه برای ساختن این مسیر با هم توافق کردند. آنطور که مسئولان دولتی میگویند احتمالا تا سه سال آینده این مسیر تکمیل میشود و جابهجایی ترانزیتی از این مسیر آغاز خواهد شد. مسیری که هم ارزانتر است، هم در وقت و زمان جابهجایی کالا صرفهجویی اتفاق میافتد. جدای از این، مسیر ترانزیتی که از داخل ایران میگذرد میتواند آورده اقتصادی و درآمد زیادی برای ایران داشته باشد. در آستانه امضای توافق، پوتین این نکته را هم مطرح کرد که این مسیر میتواند رقیب کانال سوئز باشد. نکته قابلتوجهی که احتمالا میتواند اهمیت ژئوپلیتیک ایران در منطقه را بار دیگر یادآور شود. البته این مسیر ترانزیتی برای روسیهای که در حال درگیری با اوکراین است بسیار حیاتی است.
مسیرهای حیاتی و مهمی که سرنوشت قدرتهای بزرگ را رقم زده یا آنها را با شکست سنگین مواجه کرده، کم نیستند. تنگهها و کانالهای دریایی یکی از مهمترین مناطق استراتژیکی هستند که قدرتها برای به دست آوردن آنها هزینههای زیادی متحمل شدند. در اختیار داشتن تنگهها و کانالهایی که اروپا را به آسیا یا آفریقا متصل میکنند، قدرت زیادی به آن کشور میدهد. به بهانه امضای توافق احداث مسیر رشت_ آستارا نگاهی انداختیم به برخی از مهمترین تنگهها و کانالهای ارتباطی که سرنوشت قدرتها را رقم زدهاند.
کانال سوئز
کانالی که پوتین معتقد بود کریدور شمال جنوب، رقیب آن خواهد شد؛ آبراهی است در مصر که دریای مدیترانه را به دریای سرخ وصل میکند. این آبراه در سال 1869 توسط فرانسویها احداث شد. 7 درصد از تجارت خارجی دنیا از این مسیر اتفاق میافتد و کشور مصر از طریق این کانال درآمدزایی میکند. کانال سوئز در سال 1869 با هزینه مصر و توسط شرکتی که فرانسه به همین نام ایجاد کرده بود، ساخته شد. بخشی از سهام این شرکت در اختیار مصر قرار داشت و بعدها بخشی هم از سهام شرکت را انگلیسیها خریدند. این کانال به دلیل اینکه مسیر عبور نفتکشها از خلیجفارس را کوتاه میکند برای انگلیس اهمیت زیادی داشته است.
جمال عبدالناصر رئیسجمهور وقت مصر در سال 1956 کانال سوئز که 42 درصد سهام آن متعلق به انگلیس بود را ملی اعلام کرد. مشخص بود که این اقدام ناصر با واکنش فرانسه و انگلیس همراه خواهد بود. آنتونی ایدن نخستوزیر وقت محافظهکار انگلیس، به صورت محرمانه به دولت آیزنهاور رئیسجمهور آمریکا اعلام کرد، انگلیس باید بهعنوان آخرین گزینه، آماده وارد شدن به جنگ برای مقابله با ناصر باشد. آمریکا در این میان سعی میکرد که ماجرا را به نحوی حل کند که شوروی نتواند از آن بهره ببرد و جنگ اتفاق نیفتد. با این حال اما جنگ آغاز شد. 29 اکتبر 1956 اسرائیل حمله را آغاز کرد. اما ماجرا چه بود؟ انگلیس و فرانسه با هم نقشهای برای حمله به کانال سوئز توسط اسرائیل کشیده بودند. اسرائیل از شبهجزیره سینا حمله را آغاز کرد و تا نزدیکی کانال سوئز هم آمد. نقشه این بود که بعد از ورود اسرائیل، فرانسویها و انگلیسیها جهت خروج نیروهای مصری و اسرائیلی، به آنها اولتیماتوم بدهند. وقتی مصر توجه نکرد، فرانسه و انگلیس هم وارد جنگ شوند. تقریبا همین اتفاق هم افتاد. فرود چتربازان انگلیسی و فرانسوی عملا دخالت آنها در جنگ را علنی کرد. حالا شوروی هم تهدید کرد که در جنگ مداخله میکند. آیزنهاور تلاش کرد تا بحران را مدیریت کند. آتشبس در 6 نوامبر پذیرفته شد و انگلیس و فرانسه نیروهای خود را از مصر خارج کردند. اسرائیل هم در مارس 1957 نیروهای خود را از سینا خارج کرد. ناصر کانال سوئز را ملی اعلام کرد و این اتفاق و آن درگیری برای فرانسه و انگلیس گران تمام شد. از طرفی ناصر، هم از جنگ اعراب با اسرائیل سربلند بیرون آمده بود، هم نوع ورود آمریکا به منطقه سبب افزایش نفوذش در خاورمیانه شد و کانال سوئز که برای انگلیس اهمیت زیادی داشت به همین راحتی از دستش رفت.
تنگه بابالمندب
بابالمندب دومین تنگه مهم جهان بعد از کانال سوئز محسوب میشود. این تنگه نقطه ارتباطی بین دریای سرخ و اقیانوس هند است و درواقع جنوب غرب آسیا را به شرق آفریقا و اروپا متصل میکند. حدود 6 درصد نفت جهان از این منطقه عبور میکند. درواقع احداث کانال سوئز باعث شد این مسیر به یکی از مهمترین گذرگاههای حملونقل تبدیل بشود. بابالمندب برای اسرائیل از اهمیت زیادی برخوردار بوده و همواره در زمانهای مختلفی سعی کرده به نحوی بر این منطقه مسلط شود. علت تنشهای زیادی هم که عموما در یمن اتفاق میافتاد را میتوان اهمیت استراتژیک این منطقه دانست. حضور رژیمصهیونیستی در این منطقه میتواند امکان حرکت آزادانه به سمت اروپا را برای این رژیم فراهم کند. بن گوریون اولین نخستوزیر رژیمصهیونیستی پس از اعلام موجودیت در سرزمینهای اشغالی گفته بود این تنگه برای تلآویو بسیار حیاتی است و برای ارتباط با جهان خارج باید از این تنگه عبور کند. موضوعی که باعث شد تلآویو در جیبوتی حضور نظامی پیدا کند. حالا و در شرایطی که یمن در اختیار انصارالله قرار دارد، میتوان بهوضوح گفت که این موضوع چقدر برای صهیونیستها ناخوشایند است. بابالمندب اهرم فشاری است که یمن در روزهای درگیری و محاصره گاهی برای تهدید از آن استفاده میکرد.
تنگه بسفر و داردانل
24 ژوئیه 1923 بود که کشوری به نام ترکیه روی نقشه جغرافیایی ثبت شد. بعد از فروپاشی عثمانی در پیمان لوزان، حدود و مرزهای این کشور مشخص شد اما دعوا همچنان روی تنگهها و کانالهای مهم باقی ماند. تنگههای بسفر و داردانل آن زمان جزء آبراههای بینالمللی بودند اما جنگ جهانی دوم که آغاز شد در تاریخ 20 ژوئیه 1936 و در قالب قراردادی به نام مونترو حاکمیت این تنگه مستقیما به ترکیه واگذار شد. اهمیت تنگه بسفر و داردانل که دو باریکه آبی هستند که در شمال ترکیه قرار دارند، از این جهت است که از این دو مسیر کشتیها میتوانند به آبهای آزاد و گرم وارد شوند. براساس پیمان مونترو کشتیهای تجاری میتوانند از این تنگه عبور و مرور داشته باشند اما کشتیها و ناوهای جنگی باید 8 روز قبل از حرکت خود به ترکیه اطلاع دهند. ماجرای علاقه روسیه به آبهای آزاد و گرم موضوعی است که در همه بخشهای تاریخ میشود آن را دید. در روزهای جنگ جهانی اول، وقتی انگلیس در نبرد داردانل قصد داشت وارد قسطنطنیه شود در شرایطی که هنوز پیروزی قطعی نبود، تزار روس در نامهای محرمانه به متحدانش، بریتانیا و فرانسه، نامه نوشت که تنگه داردانل و قسطنطنیه را به روسیه بدهید. این موضوع در دوران جنگ سرد هم دوباره اتفاق افتاد. ترکیه که در دوران جنگ سرد در بلوک غرب قرار گرفته بود با شوروی سابق بر سر دو تنگه بسفر و داردانل کشمکش داشت. در سال 1946 شوروی میخواست بر تنگه داردانل و بسفر اعمال حاکمیت کند و در داردانل پایگاه دائمی ایجاد کند. هرچند این اتفاق نیفتاد و ترکیه مفاد قرارداد مونترو را اجرایی کرد. این موضوع البته در روزهای درگیری میان اوکراین و روسیه مطرح شد و ترکیه در واکنش به عبور ناوهای جنگی از این دو تنگه، دوباره اظهار کرد که به مفاد بندهای قرارداد مونترو پایبند است.
کانال پاناما
وقتی پای یک راه میانبر وسط باشد، ابرقدرتها حتما آن طرفها پیدایشان میشود، آن هم برای مالکیت و تصرف. کانال پاناما یکی دیگر از همان راههای میانبر است که البته توسط انسان ساخته شده است. قصه پاناما و منافع آمریکاییها در این کانال قدمتی صد و چند ساله دارد. کشور پاناما پیش از این جزء کشور کلمبیا بود. در سال 1903 که پاناما اعلام استقلال کرد و از کلمبیا جدا شد، سه روز بعد آمریکا این استقلال را به رسمیت شناخت. آن زمان کانال پاناما هنوز کامل حفر نشده بود و با اینکه فرانسویها کار احداث را شروع کرده بودند اما نتوانستند کار را به پایان برسانند. آمریکاییها امتیاز احداث کانال را از فرانسویها خریدند، اما مجلس کلمبیا اجازه نداد که آمریکا به کار حفر بپردازد. بعد از اعلام استقلال، دیگر کانال پاناما جزء خاک این کشور محسوب میشد. آمریکاییها با پاناما قراردادی امضا کردند که به حفر کانال بپردازند. البته حدود 10 مایل از خاک پاناما هم براساس این قرارداد به مالکیت ایالات متحده درآمد. بالاخره در سال 1914 بود که کار احداث کانال تمام شد. با احداث این کانال آمریکای شمالی و جنوبی بههم متصل میشد و دیگر کشتیها مجبور نبودند آمریکایی جنوبی را دور بزنند. ایالات متحده بر کانال پاناما مسلط شد. در سال 1981 شخصی فرماندهی گارد ملی پاناما را برعده گرفت که چندان باب میل ایالات متحده رفتار نمیکرد. نوریهگا از زمانی که فرمانده شد قصد داشت که به کانال پاناما مسلط شود. نوریهگا قرارداد تمدید واگذاری کانال پاناما را امضا نکرد. او اگرچه توسط رئیسجمهور وقت پاناما برکنار شد اما چند ساعت بعد در یک کودتا رئیسجمهور را برکنار کرد. ایالات متحده در نوامبر 1989 به دستور بوش (پدر) در شرایطی که روابط دو کشور در شرایط پیچیدهای قرار داشت به پاناما حمله کرد. حمله ایالات متحده به کشوری کوچک آنهم بدون اعلام قبلی تلفات زیادی برای پاناما به همراه داشت. ایالات متحده کنترل کانال پاناما را در اختیار گرفت. بالاخره در سال 1999 بود که ایالات متحده پاناما را ترک کرد و کانال پاناما ملی شد.