معین احمدیان، دبیر گروه فرهنگ :دیروز یکی از این سایتهای ورزشی نوشته بود توهین نژادپرستانه به وینیسیوس جونیور بازیکن رئالمادرید، یک تاکتیک ناجوانمردانه است که به عادت همیشگی بازیهای خارج از خانه این تیم تبدیل شده است. اما آیا واقعا این یک تاکتیک از جانب هواداران فوتبالی برای برهم زدن روح و روان یک بازیکن برزیلی است یا برآمده از نگرش اجتماعی است که جایگاهش را حالا روی سکوهای فوتبال پیدا کرده است. نگرشی که جهان و انسانها را دوپاره میکند؛ یک سو غرب قرار دارد و در سوی دیگر «هر آنچه غرب نیست.»
داستان از این قرار است که ستاره بزریلی تیم رئالمادرید در مقابل والنسیا با توهین هزاران نفر روبهرو شد. تعجبآور که این رفتار فقط محدود به سکوها نبود و حتی بازیکنان میزبان هم در داخل زمین مشغول این کار بودند تا اینکه در دقایق تلفشده نیمه دوم، این بازیکن رنگینپوست از بازی اخراج شد. وینیسیوس که با عصبانیت و در میان سوت و فحاشی هواداران والنسیا زمین را ترک کرد، ساعتی پس از بازی، با انتشار پستی در اینستاگرام نوشت: «این نه اولین بار بود، نه دومین بار و نه سومین بار... نژادپرستی اتفاقی عادی در لالیگاست. فدراسیون هم کاری با این موضوع ندارد و حریفان هم از آن استقبال میکنند. از این بابت خیلی متاسفم!» بهطور طبیعی بازار ترحمها و دلجویی از بازیکن فوتبال داغ شد و کارلو آنچلوتی، سرمربی ایتالیایی رئالمادرید هم در مصاحبهای گفت: «اتفاقاتی مانند این نمیتوانند در جهانی که ما زندگی میکنیم، رخ دهند.»
درست گفته آقای جونیور، او اولین نفر نبوده و قطعا آخرینش هم نخواهد بود که بهخاطر رنگ متفاوتش، ابتدا خردش میکنند و بعد برایش ترحم میخرند. اما این فوتبالیست برزیلی و مربیاش یک جایی را اشتباه کردند، اینکه چنین اتفاقی را منحصر به لالیگا و اسپانیا دانستند. اتفاقی که وسط یک استادیوم فوتبال چند ده هزارنفری افتاد، ادامه همان تحقیر تاریخی است که اگرچه با دزدیدن 13 میلیون سیاهپوست برای بردهداری شروع شد اما بعدها با لغو قانون بردهداری، صورتی آپارتایدی در اجزای اجتماع غربی پیدا کرد؛ اینکه سیاهان اجازه ندارند در رستوران سفیدها غذا بخورند یا مدرسههایشان یکی باشد، حتی اینکه اجازه استفاده از توالت عمومی را نداشتند. براساس قوانین جیم کرو ایالاتمتحده تا سال ۱۹۶۰ تابلوهای «مخصوص سفیدپوستان» و «مخصوص رنگینپوستان» در بسیاری از اماکن عمومی نصب میشد. ظاهر امر این است که در قرن بیستویکم دیگر مقاومتی در برابر ادغام نژادی در غرب نیست. جنبشهای برابرخواهی نتیجه داده است و دیگر خبری از جهان دونیمشده نیست اما واقعیت امر این است که آمارها و روایتهای نقلشده از رسانههای غربی چیز دیگری میگویند؛ در همین بحران کرونا و براساس دادههای سازمان بهداشت نیویورک، سهم سیاهپوستان از شمار تلفات ناشی از ویروس کرونا 23 درصد بود؛ درحالیکه میزان تلفات سفیدپوستان از کل تلفات این ویروس حدود 13 درصد اعلام شد.
آن بخشی از اخبار که مربوط به مدارا با غیرسفیدپوستان ساکن در غرب است و باعث ایجاد چنین تصوری در ما شده است فارغ از اینکه نمایشی باشد یا حقیقی و حجم آن در عمل چقدر است مربوط به دیاسپورا ساکن در غرب میشود. یعنی به زبان ساده آنها اگر هم دفاعی بکنند از رنگینپوست آمریکایی میکنند نه رنگینپوست آفریقایی، هندی یا برزیلی؛ که این هم به معنای از بین رفتن کامل تبعیض نیست.
این تبعیض در ساحتهای دیگری از زندگی انسان غربی هم قابل مشاهده است؛ براساس آماری که در سال تحصیلی 2015 تا 2016 منتشر شده، دانشآموزان سیاهپوست صرفا 15درصد از کل دانشآموزان آمریکا را تشکیل میدهند. جالب این است که این جنس تبعیض حتی متوجه بومیان آن کشور بوده و هست. مثلا بومیان کانادا با موج گستردهای از تبعیضها در موضوعهای مختلف مواجه هستند و براساس یک نظرسنجی عمومی در کانادا، ۴۶ درصد از رنگینپوستان ۱۵ ساله و بالاتر دستکم یک نوع تبعیض را در پنج سال گذشته تجربه کردند. همچنین نتایج یک نظرسنجی سراسری که توسط بنیاد روابط نژادی کانادا انجام شده، واقعیت و دامنه نژادپرستی در کانادا و تاثیرات آن بر گروههای اقلیت نژادی را تایید میکند.
آنچه در کشورهای غربی درحال رخ دادن است، برآمده از خاستگاه تاریخی است که در مواجهه با بیگانه دارند، اینکه همیشه «خودی» و «غیرخودی» را از هم جدا کرده است و بر مبنای آن طراحی میکند. اتفاقا این همان نقطهای است که با رصد دقیق و همهجانبه میتوان صورت دقیقتری از اتفاقات و لایههای زیرین غرب را رصد کرد. این رصد نهتنها به درک نشانهها و اتفاقات سیاسی آن کمک میکند بلکه نشانگانی را در اختیار ما قرار میدهد تا آثار هنریشان هم قابل فهم شود. مثل اینکه بخواهیم بررسی کنیم سینمای یا حتی جشنوارههای غرب چگونه به دیگری خودشان نگاه میکنند و کدام بخش از دیگری را مورد پسند و تقدیر قرار میدهند. آنها از دیاسپورای فرهنگی حمایت میکنند که به نژاد سفید و بور تعلق ندارند اما میخواهد آمریکایی یا بهطور کل غربی باشد.
واضح است وقتی از نژادپرستی غرب سخن میگوییم فقط شامل تبعیض نسبت به رنگینپوستان ساکن اروپا و آمریکا نمیشود بلکه این نگاه از بالا به پایین شامل حال مردم سایر نقاط دنیا نیز است، یعنی آنهایی که به این کشورها مهاجرت نکردهاند، نمیخواهند بکنند و اصلا دوست ندارند چنین کاری بکنند. اگر با عینک نژادپرستی غرب نگاه کنید، کشتار چهار میلیونی ویتنامیها توسط آمریکاییها، قتل ۱۰ میلیون مسلمان الجزایری در فرانسه و کشتن ۱۵ میلیون سرخپوست به دست اسپانیاییها بهتر درک میشود.