ابوالقاسم رحمانی، دبیر گروه جامعه:یادم هست، یکی از گزارشهای یکی، دوسال پیش را که آن هم در ارتباط با مساله کمآبی بود، اینطور شروع کردم که بعضی شهرها و استانهای کشور ویترین محرومیت هستند؛ استانهایی که از قضا منابع بکر و خوبی هم دارند، ثروتمند محسوب میشوند و پر از ظرفیت، اما همیشه جزء محرومترینها هستند و هر از چندگاهی به خاطر همان ویترین بودنشان، مسئولان جهت چند عکس یادگاری و پر کردن گزارشهای کاری و ارائههای پرطمطراق در محافل مختلف، سری به آنها میزنند و کلنگی را در آنها زمین میزنند. سیستانوبلوچستان، خوزستان، هرمزگان و... این ویترینها هستند. تا اخبار مربوط به آنها را مرور میکنیم و اسمشان را در فضای رسانهای جستوجو میکنیم، اولین اخباری که جلوی چشمانمان نمایان میشود، نشان از نارسایی، کمبود و محرومیت دارد. به همین منوال و براساس همین رویه متاسفانه همیشگی، چند روزی است که تصاویر و اخبار متعددی از استان سیستانوبلوچستان به گوش میرسد مبنیبر وضعیت بحرانی کمبود آب و مهاجرت تعداد زیادی از مردم روستاها به این دلیل و حل نشدن مشکل آنها- وضعیتی که در وهله اول ناشی از عدم تخصیص حقابه ایران از هیرمند توسط افغانستان قلمداد میشود و بعد از آن منشعب از وضعیت نابسامان مدیریت منابع آب و الگوهای مصرف و تامین آب مورد نیاز اهلی این استان است. هم در فضای مجازی و هم در فضای رسانهای و خبری، هرچه میگردیم و میبینیم جز وحشت و افسوس عایدیای ندارد. مردمی که سالیان دراز در این مناطق ساکن بودهاند و حالا تمدن چندهزار سالهشان قربانی بیتدبیری همسایه شرقی و بیعملی مسئولان داخلی است. از این روایتها بگذریم و با شرح مساله ببینیم برای بحران بهوجود آمده در کوتاه، میان و بلندمدت چه راهکارهایی میتوان پیشنهاد کرد. راهکارهایی عملیتر از دستور ویژه سهباره رئیسجمهور جهت حل مشکل آب سیستانوبلوچستان که عملی نشده و امید مردم منطقه را هم مثل زمینهایشان خشک و بایر کرده است.
دولت باید با تقبل هزینه انتقال آب دریای عمان هرچه زودتر مشکل آب سیستانوبلوچستان را حل کند
برای شروع گفتوگویی با محمد درویش، فعال و پژوهشگر محیطزیست انجام دادیم، گفتوگویی در ادامه تمام صحبتهایی که پیش از این با او در ارتباط با مشکل آب استان سیستانوبلوچستان داشتیم و روایت همان همیشگیهای آن منطقه مظلوم و محروم. درویش در زمینه وضعیت پیشآمده و اقدامات اورژانسی و عاجل به «فرهیختگان» گفت: «از نظر پدافند غیرعامل اصولا درست نیست برای تامین آب شرب یک شهر مهم و پرجمعیت مثل زابل که در مرز قرار گرفته وابسته به آب کشور همسایه باشیم، یعنی خدای ناکرده وارد جنگ شویم آن کشور میتواند اهرم فشاری روی سر ما قرار دهد و امتیاز بگیرد. ما نباید وابسته به آن آب باشیم و باید به فکر منابع آب جایگزین هم باشیم. در مورد اینکه طرح انتقال آب دریای عمان به زابل گران درمیآید؛ واقعیت این است که تامین آب شرب برعهده حکومتهاست و وقتی میتواند برای کارخانه فولاد در اصفهان و یزد آب مورد نیاز را انتقال دهد، این کار را هم میتواند انجام دهد. قاعدتا 300 هزار میلیارد تومان هزینه انتقال تا مشهد است، این منطقه هم در مسیر است و 40 میلیون مترمکعب کل نیاز آب مردم زابل است. این رقم چیزی نیست و میتواند بهراحتی تامین شود. مضاف بر اینکه آنجا چاهنیمههایی هم هست و برخی مواقع سیلاب میآید. آب از دست طالبان رها میشود و شاید روابط بهتر بشود و خلاصه وضعیت از بحرانی شدن دور شود. این هم کنار این مسائل وجود دارد ولی مساله مهم این است که متاسفانه مشکلی که در سیستان است، نهتنها برای آب هیرمند که برای آب شرب مردم زابل هم وجود دارد، و برای مشکل کشاورزی نیز هست. مساله آب شرب زاهدان و کرمان را باید حل کنیم. 1.6 میلیارد آنجا چاهنیمه داریم که نشان میدهد به اندازه کافی آب داشتیم، که اگر وارد هامون میشد و کف هامون را رطوبت میگرفت، گیاهان رشد میکردند و باعث میشد میزان گردوخاک کاهش یابد و تالاب زنده بماند و توان زیستپذیری افزایش یابد. باید ابتدا این را در منطقه حل کنیم، آنوقت مشکل حل خواهد شد، یعنی الان صحبت از این است که طرحی تصویب کردهاند که قرار است آنجا چند توربین بادی کار بگذارند و تامین برق از طریق انرژی بادی انجام شود که خیلی کار خوبی است. نماینده مردم زابل دنبال این کار است و کاش این کار را زودتر انجام میدادند، در حالی که ما سالهاست بیان کردهایم. باد 120 روزه داریم که الان 160 روزه شده و این چالش بهراحتی میتواند تبدیل به فرصت شود. برق را به افغانستان بفروشیم و این کشور را وامدار خود کنیم، یعنی افغانستان بفهمد اگر رابطه خوبی با ایران نداشته باشد، برق خود را نمیتواند تامین کند. معادله بزرگی تعریف کنیم و به این ترتیب میتوانیم در یک چشمانداز مناسب میانمدت و درازمدت بعد از اینکه حقابه هیرمند را گرفتیم و منطقه را تثبیت کردیم و گردوخاک کم شد، پنلهای خورشیدی کار بگذاریم و مردم از محل فروش برق پول تولید کنند، نه از محل کشاورزی ناپایدار که آن زمان ظرفیتهای منحصربهفرد منطقه مثل کوه خواجه، شهرسوخته و... میتواند بالفعل شود و مردم از ایران و سراسر جهان به آنجا بیایند و آنجا به قطب گردشگری تبدیل شود. زمانی آنجا 150 نوع پرنده داشت که درآمد قابلتوجهی بود. انبار غله بود و اینها در گرو احیای دوباره هامون هستند. اگر هامون احیا شود برای افغانستان هم خوب است، چون گردوخاک به آن سمت هم نخواهد رفت. مهاجران ناخواسته ایجاد نخواهد شد و وقتی دو کشور درکنار هم زندگی میکنند، هرچقدر مردم در حاشیه دو کشور رفاه بیشتری داشته باشند، بهتر است. قاچاق کمتر میشود و مشکلات امنیتی کاهش مییابد. در ارتباط با اینکه میتوان از منابع غرب استان برای مشکلات آبی شرق سیستانوبلوچستان استفاده کرد، حقیقتش غرب استان به مرز بین سیستان و کرمان میخورد، من چیزهایی شنیدهام ولی اطلاع دقیق ندارم و نیاز به مطالعه دارد که بدانیم چطور است. اگر منابعی وجود دارد تا الان این آب کجا بوده است؟ حقابه مردمی است که در آن منطقه زندگی میکنند. فکر نکنم در منطقهای که این میزان آب مهم است، آب شیرین رها شده داشته باشد. این طرح انتقال آبی است که اگر حوزه مبدا و مقصد از کرمان به سیستان باشد مشکلات جدی ایجاد میکند. بعید میدانم چنین آبی وجود داشته باشد که بتوانند منتقل کنند ولی باید مطالعه شود و من اطلاع زیادی در این خصوص ندارم. اما بهعنوان راهکار اورژانسی پشت سد کمالخان آب است، افغانستان اعلام میکند بزرگترین شریک تجاری ایران است و برای نمایشگاه کتاب آمده، قاعدتا روابط خوب است و راهکار اورژانسی این است که دریچه را باز کنند تا فعلا آب را در چاهنیمهها رها کنند. قرار بود سلاجقه، رئیس سازمان حفاظت محیطزیست هم به کابل برود. راهکار اورژانسی این است ولی باید حتما طرح انتقال آب که از عمان به مشهد میآید، 40 مترمکعب هم برای زابل اختصاص دهیم و فعلا اینطور مشکل را حل کنیم و ببینیم در آینده چه میشود.»
داستان آب سیستان
در ادامه حسین سرگزی، کارشناس منابع طبیعی استان سیستانوبلوچستان و متخصص حوزه بیابانزدایی در گفتوگو با «فرهیختگان» در ارتباط با وضعیت تنشهای آبی این استان گفت: «جنوب استان حاشیه دریای عمان و سواحل مکران است و موضوع آبشیرینکن سالهاست مطرح است. بخشی انجام شده است و دستگاه در اوایل دهه 90 نصب شد و بخشی از شهر چابهار آب شیرین دارند منتها همچنان مشکل کامل حل نشده چون هم ظرفیت آبشیرینکن پایین است و هم اینکه جمعیت زیاد شده است. آنجا موضوع بارندگی استان را داریم، در جنوب استان در سالهایی بیش از 450 میلیمتر بارندگی داریم و همیشه بحث این بود این بارندگی را میتوان بهنوعی مهار کرد و مشکل آنجا را حل کرد بدون اینکه تاسیسات آلودهکننده باشد و از نظر اقتصادی تجهیزات پرهزینه بیاوریم، شیرینسازی و انتقال آن هزینهبر است. بارندگی جنوب به حدی است که پاسخگوی منطقه است. از تخریب و فرسایش خندقی جلوگیری میکند درحالیکه الان زمینهای مرغوب را از دست میدهیم و تاسیسات آسیب میبیند و آب وارد دریا میشود. اگر سدهای خاکی بزنند و آب را مهار کنند میتوان مشکل شرب مردم را حل کنند، حتی مشکلات کشاورزی حل شود یا مشکلات حداقلی صنعت را حل کرد. این انجام نشد و بیشتر به کارهای مهندسی فکر میشود که آبشیرینکن بیاورند و خط لوله بکشند. همان هم همواره گفتیم به جای اینکه سنگ بزرگ برداریم که آب را شیرین کنیم به زاهدان، زابل و مشهد ببریم مشکل ساحل را حل کنیم، بسیاری از روستاهای جنوب استان دو هزار روستاست که ابتدا مشکل اینها حل شود و مطمئن شویم با آبشیرینکنهای نسل جدید میشود، بعد کمکم به مرکز استان و شمال استان بیاییم. بحث دیگر که داریم در مرکز استان همینطور است که در بسیاری از روستاها از سالهای قبل با پروژههای آبخیزداری مشکل آب را حل کردیم، یعنی جاهایی که بارندگی دارد این اتفاق افتاده و بسیاری از روستاهایی که به نظر نمیرسد آب داشته باشند مشکل آب ندارند یعنی با آبخیزداری مشکل آنها حل شد.»
این کارشناس منابع طبیعی افزود: «مرکز استان بخش کمبود آن مربوط به زاهدان است. شهری که یک میلیون نفری شده و سالهاست آب آن از زابل تامین میشود. قبلا هم صحبت این بود که ما آب زاهدان را به چاه نیمهها بزنیم و اگر تنش آبی پیش آمد اهرم قویتری برای چانهزنی داشته باشیم ولی اینطور نشد. مادامیکه زابل آب دارد و آب سطحی از افغانستان به چاه نیمهها میآید پمپاژ میشود. به زاهدان که در آن الگوی مصرفی نیست و صرفهجویی هم لحاظ نمیشود یا قیمت متفاوتی هم ندارد و مواقعی که زابل دچار تنش آبی میشود در حوزه سیستان چاه میزنند کما اینکه الان 50-40 چاه جنوب هامون زدند و از آنجا آب شرب زاهدان را تامین میکنند. زاهدان را میتوانستند از چاههایی که از دشت زاهدان است تامین کنند یعنی آب چاههایی که در این سالها در سفره تزریق شده مشکل را حل کنند و هم میتوانستند تصفیهخانه زاهدان را راهاندازی کنند و فضای سبز زاهدان را از آنجا تامین کنند. فاضلاب را راهاندازی کنند و آب فضای سبز را از این روش تامین کنند. یکسری مخازن آبی در منطقه میرجاوه، حاشیه مرزی ایران داریم که میتوانند چاه بزنند و شبکه و لولهگذاری کنند تا زاهدان میآید. مثلا از نظر کیفیت آب قابل شرب است و مشکل زاهدان را حل میکند. سالانه حدود 30 میلیون مترمکعب آب از زابل به زاهدان میآمد حداقل این است میزان آبی که از زابل میآید قطع میشود و به منابع آب سیستان متکی نباشیم و این برای خود منطقه بماند. این مساله کلی است. در سیستان بخشی حقآبه است باید تامین شود و بخشی منابع آب زیرزمینی است که منطقه جنوب هامون است که چاه بزنند و شیرینسازی کنند و وارد شبکه کنند. یک بخشی هم آبهای سطحی است که خیلی کمعمق است و حداکثر عمق 30-20 متر است و مردم چاههایی میزنند که به کشاورزی و گندم و جو میرسد که مردم هم میدانند سود کمتر از هزینهای است که میکنند. این هم باید ممنوع شود و استراتژی مصرفی پیش گرفته شود تا آب به مصرف ضروریتری برسد. این در بخش پیشنهادات موضوع آب است.»
سرگزی گفت: «در ارتباط با تامین حقآبه هامون و رایزنی با افغانستان دو بحث داریم. یک بحث این است که مخاطب ما چه کسانی هستند. حقآبه حق آبی است که در حوزه هیرمند داریم. حوزه هیرمند غنی از نظر آب است و سالهای گذشته آب میآمد و امسال هم باید بیاید. سال گذشته که دچار تنش آبی شدیم آب آمد ولی افغانستان بندی به نام کمال خان زد و آب را منحرف کرد، هرچند میتوانست میزان حقآبه ما را بدهد ولی نداد. یا با قلدری یا با جهالت ندادند. اگر مخاطب ما افغانستان باشد این جو را پذیرفته و ما جزء این حوزه هستیم و بهعنوان زیستمندان این حوزه حق داریم از این آب بهرهمند شویم. بخشی این است که حق خود را میخواهیم که بخشی ظلم میکنند و بخشی این است قلدری میکنند و حق کشور را نمیدهند و نمیخواهند همراهی کنند. بخش دوم این است که همه تخممرغها را در سبد حقآبه نگذاریم. بچههای استان معتقدند با چاههای جنوب هامون و هیرمند است که میتوان آب اضطراری و شرب را تامین کرد. بحث دیگر در سطح منطقه چاهکهایی است که وجود دارد و از اینجا میتوان تنش آبی روستاها را نداشت. موضوع سوم تصفیهخانه زابل است که باید راهاندازی شود که بین 3 تا 7 میلیون مترمکعب آب بازیافتی در سال دارد و میتواند مصرفی در کانون ریزگرد و بخشی در فضای سبز باشد تا مشکل اینچنینی نداشته باشیم و مشکل گردوخاک نیز کمتر شود. مساله بعدی حوزههای غربی دشت سیستان است، میزان بارشی داریم که در منطقه سیستان 60-50 میلیمتر است و هر چه ارتفاع زیادتر میشود این میزان بیشتر میشود. سمت غرب دشت سیستان به سمت ارتفاعات کوه پلنگان و به سمت خراسانجنوبی که به رشته کوه مکران کشیده شده، برآوردها نشان میدهد بارندگی خوبی داریم ولی این بارندگی با توجه به فاصلهای که از آنجاست و با توجه به سازندی که آنجا وجود دارد که سازند شور و نمکی است، وقتی آب از بالا میآید وارد این سازند میشود و آب زیرزمینی را تشکیل میدهد ولی در این وسعت سازند گم میشود و کیفیت آن عوض میشود. اگر بتوانیم بخشی از بارندگی حوزههای غربی سیستان را مهار کنیم امکان تامین آب وجود دارد. مساله این است مصارف آب در منطقه سیستان با توجه به اکولوژی منطقه باید انجام شود. نمیتوان کشاورزی گسترده سنتی داشت و باید زیر پوشش کشاورزی مدرن برود. بخش بعدی اولویتبندی مصرف آب است. آبی که قرار است با این هزینه تامین شود، آبی که ناپایدار است. باید ببینیم اول چه اولویتهایی دارد که امکان زیست را برای منطقه فراهم میکند. اول منطقه را زیستپذیر کنیم و بعد کارهای دیگر کنیم یعنی موضوع تثبیت ریزگردها مهم است، موضوع پوشش درختی منطقه مهم است و بعد اگر آبی اضافه ماند در کشاورزی مصرف شود. این چند راهکار وجود دارد.
این کارشناس بیابانزدایی ادامه داد: «در حال حاضر بسیاری از روستاهای بخش هیرمند که در حوزه سیستان هستند، دشت سیستان منظور شمال استان است، یعنی پنج شهرستان زابل، زهک، هیرمند، هامون و نیمروز است که از هم منفک نبودند، الان دچار تنش هستند. کوتاهترین راهکار چاههایی است که بیان کردم. باید در جنوب هیرمند و هامون چاه زده شود. آب را به جای اینکه به زاهدان ببرند به زابل بیاورند و آب زاهدان از طریق میرجاوه تامین شود. آب منطقه سیستان به سمت دشت سیستان برود که تنش آبی را حل کند. الان متاسفانه در منطقه جنوب هامون و هیرمند جنوبی چاه میزنند و دوباره به زاهدان تزریق میکنند. مشکل زاهدان باید از جای دیگری حل شود که شدنی است. برای سیستان باید این آب را به منطقه برگردانند تا تنش آنجا حل شود. مرحله بعدی در دشت سیستان این است که باید کشاورزی تعطیل شود یا چاهکهایی اضافه شود. چاهک کمعمق است که چاه عمیق نمیتوان بدان گفت. این چاهها را جاهایی که آب شیرین است، مثل رودخانه سیستان که در منطقه بود و سالها آنجا آب جریان داشته، میتوان شبکه کرد و به مصرف رساند. این فوریترین مورد است. به قولی میگویند فرض محال محال نیست. اگر بناست افغانستان با پول آب بدهد، بخش خصوصی هزینه بدهد و آب بگیرد تا بخشی از نیاز منطقه اینطور حل شود. امکان طرح گزینههای اینچنینی وجود دارد ولی تاکید اول ما حقابه است، چون حق ماست و میدانیم لجاجت سیاسی و شیطنت دشمنان ماست. اینها بحثهای موجود در تنش آبی سیستان است.»
سرگزی در پایان گفت: «نکته تکمیلی هم این است که در موضوع حقابه یا تامین آب، فرضها یکی شود. در بحث تامین حقابه از افغانستان این است که میگوییم در این سالها آبی که از افغانستان دریافت میکردیم حقابه نبوده و سیلابی بوده که افغانستان نمیتوانست مهار کند و به سمت ما آمده. الان هم افغانستان سرریز سد کمالخان را منحرف یا به قول خود، سیلاب را کنترل کرده ولی به سمت شورهزار میرود. باید سرریز سد را به ادامه هیرمند بگذارد و همان سیلابها را دریافت کنیم و به تالاب هدایت شود. از این سیلابها برای شرب استفاده نمیکنیم و به تالاب هامون هدایت شود تا حداقل بحران ریزگرد نداشته باشیم و به طرق اولی افغانستان بحران ریزگرد نداشته باشد. هرچند سکنه زیادی در این بخش از افغانستان زندگی نمیکنند. الان نیمی از افغانستان را این ریزگردها تحتتاثیر قرار میدهد، بنابراین اولویت اول این است این اتفاق افتد، یعنی بند کمالخان اصلاح شود و سرریز به ادامه هیرمند بیاید. مساله بعدی درباره افغانستان این است که مذاکرات حقابه یا موضوع آن نباید اینطور باشد که افغانستان تصور کند امتیاز به ما میدهد. افغانستان باید بداند حق ماست و فرض کنیم این مرز نباشد یا در حوزه داخلی دیوار بکشیم و بگوییم پاییندست آب نرود و این شدنی نیست. در موضوع حقابه بحث سوم این است که سازمانهای بینالمللی حساس شوند یک فاجعه زیستمحیطی اتفاق میافتد. هامون برای کل زیستمندان زمین باید اهمیت داشته باشد. در گذشته پرندگان از سیبری به اینجا میآمدند و میرفتند. الان کریدور زیستی از بین رفته و چهبسا بسیاری از گونهها از بین بروند، چون امکان زاد و ولد ندارند. مثلا در این ناحیه منطقه آبی نداریم که این مهاجرت اتفاق بیفتد، پس مساله زیستی بعد جهانی هم دارد. در این زمینه میتوان کشورهای دیگر را نیز وارد این قضیه کرد مثل روسیه یا کشورهای اروپایی که برای آنها مساله زیستمحیطی اهمیت دارد. تنهایی مذاکرات را دوجانبه انجام ندهیم که چند جانبه باشد و برای آنها نیز موضوع حساس باشد تا افغانستان را به این موضوع متقاعد کنند. بحث دیگر این است طالبان متعهد هیچ یک از کنوانسیونهای جهانی نیست. نه کنوانسیون بیابانزدایی، نه کنوانسیون تغییر اقلیم و نه کنوانسیون تنوع زیستی و نه معاهده پاریس و... ! خود را متعهد نمیداند اصول زیستی را رعایت کند. هریک از این کنوانسیون برای جذب مشتری و فرهنگسازی جهانی تشکیل شده است. اینها باید فعال شوند و نقش خود را ایفا کنند تا مشکل زیستمحیطی موجود حل شود. مساله مهمتر این است که غیر از سد کمالخانی که افغانستان احداث میکند، روی رودخانه فراخ که از شمال وارد تالاب هامون میشود و تنها استفاده زیستمحیطی دارد، دارد سدی به نام بخش آباد میزند که اگر این آب مهار شود و وارد تالاب هامون نشود واقعا زیستن در سیستان امکانپذیر نیست، چون همه منطقه تبدیل به کاسه گردوغبار میشود. نقطه داغ غیرقابل سکونت است، بنابراین دولت باید حساس باشد و بهصورت جدی با افغانستان مذاکره کند که این سد اصلاح شود یا احداث نشود. اگر بنا به راهاندازی دارند ظرفیت را کم کنند و مانع ورود سیلاب به تالاب هامون نشوند. اگر این اتفاق بیفتد باید زندگی را در آنجا تعطیل کنیم. ظرفیت مخزن این سد یکمیلیارد و 300 میلیون مترمکعب است که کل سیلابها و آب رودخانه فراخ را میگیرد و مهار کرده و منطقه ما را عاری از سکنه میکند.»