با آزادی موقت عمران‌خان، نخست‌وزیر سابق از بازداشت نظامیان با دستور دادگاه عالی پاکستان، به نظر می‌رسد که بحران سیاسی و امنیتی این کشور فعلا تا حدی فروکش کرده است.
  • ۱۴۰۲-۰۲-۲۷ - ۱۰:۱۸
  • 00
ارتش پاکستان و تجربه ۲ دهه ناکامی در سیاست‌ورزی

میراحمدرضا مشرف، کارشناس حوزه بین الملل:با آزادی موقت عمران‌خان، نخست‌وزیر سابق از بازداشت نظامیان با دستور دادگاه عالی پاکستان، به نظر می‌رسد که بحران سیاسی و امنیتی این کشور فعلا تا حدی فروکش کرده است. این تحولات موجب شده تا اکنون برخی عمران خان را پیروز نهایی این منازعه خونین سیاسی و امنیتی تلقی کنند، اما با توجه به آزادی خان به قید وثیقه و دستور دادگاه برای حضور مجدد نخست‌وزیر سابق در محاکم قضایی، به‌طور قطع چنین قضاوتی بسیار عجولانه خواهد بود؛ به‌ویژه اینکه سوابق سیاسی نشان می‌دهد که نظامیان و ارتش پاکستان به راحتی از مواضع خود در قبال تحولات داخلی عقب‌نشینی نمی‌کنند. با این حال باید این موضوع را پذیرفت که این منازعه تا به این جای کار هم بیشترین ضرر و زیان را به ارتش و نظامیان این کشور وارد کرده و نقاط ضعف و آسیب‌پذیری‌های آنها را بیش از گذشته آشکارساخته است. در همین راستا و در یک نگاه اجمالی شاید بتوان زیان‌ها و آسیب‌پذیری‌های ارتش و نظامیان پاکستان در بحران فعلی را در چند حوزه مورد توجه و بررسی قرار داد.
1. بازنمایی دو دهه مداخلات ناکام نظامیان در عرصه سیاست
در شرایطی که کودتای نظامی ژنرال مشرف بر علیه دولت نواز شریف در سال 1999، آخرین مورد مداخله مستقیم ارتش پاکستان در سیاست محسوب می‌شود؛ از آن زمان تاکنون مداخلات ارتش در سیاست به شکلی غیر‌مستقیم و از طریق همراهی و همکاری با نهادهای دیگری چون قوه قضائیه (مورد برکناری نواز شریف در سال 2017) یا حتی قوه مقننه (برکناری عمران خان از طریق استیضاح در مجلس در سال 2022) انجام گرفته است. با این حال به نظر می‌رسد که اغلب این مداخلات غیر مستقیم ارتش در صحنه سیاسی نه‌تنها نتایج و دستاوردهای مثبتی برای کشور به ارمغان نیاورده است، بلکه بعضا به رویارویی ارتش با متحدان سابقش نیز منتهی شده است. در موقعیتی که تقابل ارتش و عمران خان در عرصه داخلی نمونه برجسته این ناکامی‌ها است، در بعد سیاست‌ورزی خارجی نیز بسیاری حمایت ارتش از طالبان افغانستان و زمینه‌سازی برای بازگشت مجدد آنها به قدرت را اشتباه بزرگ دیگر نظامیان پاکستان تلقی می‌کنند، به‌ویژه اینکه بازگشت طالبان با افزایش تحرکات گروه‌هایی چون تحریک‌طالبان پاکستان و وخامت اوضاع امنیتی در پاکستان توام شده است. دقیقا برمبنای چنین رخدادهایی است که برخی تحلیلگران مداخلات نظامیان پاکستان در عرصه سیاست و نتایج آن را با داستان معروف «فرانکشتاین» مقایسه می‌کنند؛ همان هیولایی که در رمان تخیلی «مری شلی» به دست فرانکشتاین ساخته شد و درنهایت به دنبال انتقام‌جویی از سازنده خود و نابودی وی برآمد.  
2. تضعیف جایگاه و موقعیت ارتش در میان مردم
این موضوع روشن است که از زمان استقلال پاکستان، ارتش و نظامیان یکی از اضلاع مهم یا حتی مهم‌ترین ضلع قدرت در این کشور به شمار می‌آیند. در این شرایط و به‌رغم مداخلات مستقیم و غیر‌مستقیم نظامیان در صحنه سیاسی این کشور، باز هم آنها همواره از سطوح مطلوب و مقبولی از محبوبیت و اعتماد در میان عامه مردم برخوردار بوده‌اند، چنانکه در جریان منازعات سیاسی اغلب از ارتش به‌عنوان نیروی سوم یا با لقب «بی‌طرف‌ها» یاد می‌شود. اما به نظر می‌رسد مورد عمران خان استثنای بزرگی در این قاعده به وجود آورده است. عمران خان سیاستمدار تازه‌کاری بود که با حمایت و پشتیبانی ارتش و با شعار مبارزه با فساد و نجات کشور از شرایط اقتصادی بحرانی بر سر کار آمد. حالا همین حامیان و متحدان سابق عمران خان که ارتش بدنه اصلی آن را شامل می‌شود، از مردم می‌خواهند تا نسبت‌هایی همچون بی‌کفایتی اقتصادی و فساد را در قبال وی بپذیرند. با این همه وقوع یک فرآیند دوگانه، ارتش را در تنگنای سختی قرار داده است؛ از یک‌سو برخلاف انتظار ارتش و دیگر مخالفان، محبوبیت «خان» در میان مردم نه‌تنها کاهش پیدا نکرده، بلکه براساس نتایج انتخاباتی برخی ایالت‌ها و در کنار آن نتایج نظرسنجی‌های مختلف، روندی تصاعدی را طی کرده است، اما در سوی دیگر و همزمان با این رخداد، تقابل میان «خان» و ارتش به‌شدت اوج گرفته و جنبه علنی‌تری پیدا کرده است. برآیند این دو گزاره چیزی جز این نخواهد بود که بپذیریم ارتش در صورت تداوم رویکرد فعلی، نه‌تنها میزان محبوبیت خود را در میان مردم تضعیف خواهد کرد، بلکه موقعیت و اعتبار خود در جایگاه یک نیروی سوم یا «بی طرف» را به وضعیت یکی از طرف‌های منازعه کثیف قدرت، تنزل خواهد داد. دقیقا بر همین اساس است که حمله حامیان و طرفداران پر شمار خان به مراکز و پایگاه‌های پلیس و ارتش و حتی به محل سکونت آنان را نوعی شکستن تابوی اعتبار و حیثیت ارتش و ضربه جبران‌ناپذیری بر جایگاه خاص و برتر آن در ساختار سیاسی این کشور تلقی می‌کنند.  
3. از میان رفتن یکپارچگی و انسجام درونی ارتش
اگر‌چه از زمان شروع منازعه میان نخست‌وزیر سابق و نظامیان، مقامات عالی‌رتبه ارتش کوشش زیادی به خرج داده‌اند تا در برابر وی یکپارچه و منسجم نشان داده و صدای واحدی از آنها به گوش برسد، اما کاملا روشن است که اختلاف نظرهای عمیقی میان آنها بر سر چگونگی مواجهه با خان وجود دارد. در همین راستا «زلمی خلیلزاد»، نماینده پیشین آمریکا در افغانستان، در توییتی ضمن اشاره به اقدامات اشتباه ژنرال «عاصم منیر»، رئیس ستاد ارتش پاکستان، از استعفای چندین افسر ارتش از سمت‌هایشان در جریان بحران اخیر خبر داده است. اما در این میان یک نکته مهم وجود دارد؛ این‌که منازعه صرفا بر سر حمایت یا عدم حمایت از نخست‌وزیر سابق نیست، بلکه قضایای خان با یک منازعه بزرگ قدرت در درون ارتش نیز پیوند خورده است. از زمان مطرح شدن موضوع بازنشستگی ژنرال «باجوا»، رئیس سابق ستاد ارتش پاکستان، رقابتی در درون ارتش بر سر جانشینی وی شکل گرفت که با تلاش ژنرال‌ها برای جلب نظر و حمایت سیاستمداران جناح‌های سیاسی مختلف توام شد. در آن هنگام عمران خان رودر‌روی باجوا قرار گرفت و با حمایت از ژنرال فیض حمید که از متحدانش محسوب می‌شد، سعی کرد تا در این رقابت درونی ارتش نقش‌آفرینی کند. وقتی که نخست‌وزیر سابق نبرد را به ژنرال باجوا واگذار کرد، بسیاری کار او را در دفتر نخست‌وزیری هم تمام شده تلقی کردند. با کنار گذاشته شدن عمران خان از نخست‌وزیری، راه ژنرال باجوا نیز باز شد تا با کمک نخست‌وزیر جدید شهباز شریف، ژنرال «عاصم منیر» را که با او قرابتی نزدیک داشت، در این مسند قرار دهد. در چنین موقعیتی اگر شرایط برای بازگشت دوباره خان به نخست‌وزیری مهیا شود، به‌طور قطع ژنرال عاصم منیر اولین قربانی این تغییرات خواهد بود. پس شاید بتوان گفت که این یک منازعه مرگ و زندگی برای ژنرال منیر و طیف حامیان او در ارتش است.
اما اکنون این سوال مطرح می‌شود که چرا خان نتوانسته از اختلافات میان نظامیان بهره کافی را ببرد. شاید در این مورد باید به بی‌تجربگی و تا حدی شم سیاسی ضعیف خان در برابر ارتش اشاره کرد. در واقع خان با تقابل علنی و حملات گسترده لفظی خود به نظامیان، مجموعه ارتش را زیر سوال برده و جایگاه و موقعیت آنان در ساختار سیاسی کشور را به مخاطره انداخت. ژنرال‌های ارتش نیز به‌رغم تمامی اختلافات موجود در درون‌شان، با درک این موضوع که روی کار آمدن مجدد «خان» معنایی جز کاهش قدرت و نفوذ ارتش در آینده نخواهد داشت، تا حد ممکن از هر گونه حمایت علنی یا حتی مخفی از خان پرهیز کردند. حتی برخی تحلیلگران این احتمال را نیز دور از ذهن ندانستند که برخی ژنرال‌های حامی «خان» به فکر تامین منافع خود از طریق قربانی کردن وی برآمده و از این طریق دو نشان را هدف گرفتند؛ که هم از شر خان و دردسرهای او برای ارتش خلاص شوند و هم با طرح اتهام ترور به رقبا، ابزاری برای بیرون کردن آنها از صحنه قدرت در اختیار داشته باشند. در سایه چنین تحلیلی باید پذیرفت که عمران خان باید از حامیان خود در درون ارتش، بیش از دشمنانش هراس داشته باشد.
4. تضعیف قدرت نظامی ارتش در برابر دشمنان داخلی و خارجی
درنهایت چند دهه مداخله و گرفتاری ارتش در بحران‌های سیاسی داخلی، تبعاتی منفی بر تمرکز نظامیان در حوزه‌های نظامی داخلی و خارجی بر جای گذاشته است. اعتراف تلخ و دردناک اخیر ژنرال «عاصم منیر» در مورد عدم آمادگی ارتش پاکستان برای هر گونه رویارویی نظامی با هند را می‌توان در همین راستا ارزیابی کرد. عمران خان نیز همین اظهارات را دستاویزی برای تحقیر ارتش قرار داد و آنها را متهم کرد که به جای تقابل با هند، وی را هدف حملات خود قرار داده‌اند. اما جدا از بحث تقابل با هند، این بحران‌های سیاسی و مداخلات مکرر ارتش می‌تواند با تضعیف جایگاه و موقعیت ارتش در داخل، زمینه تقویت مواضع گروه‌های نظامی و مسلحی چون تحریک طالبان پاکستان یا جدایی‌طلبان بلوچ را فراهم کند. حتی ممکن است این مداخلات سیاسی ارتش به سربرآوردن نارضایتی‌ها و تحرکات جدیدی بر علیه ارتش و به تبع آن امنیت کشور منجر شود.

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰