مافیای پسماند یا همان زباله، اصطلاحی است که در سال‌های اخیر بسیار به گوش همه خورده، به نوعی که زباله را به درست یا غلط طلای کثیف نام نهاده‌اند. اینکه این نگاه تا چه حد درست است و آیا بهتر نیست اقتصاد سبز و عدم توجه صرف مالی به این موضوع، جایگزین این عبارت شود، موضوع این یادداشت نیست.  در این مطلب قصد داریم به آسیب‌شناسی این حوزه و راهکارهای بهبود شرایط بپردازیم.
  • ۱۴۰۲-۰۲-۲۰ - ۲۳:۵۱
  • 40
زنگ خطر سرایت مافیای پسماند
زنگ خطر سرایت مافیای پسماند

سعیده کریمی، خبرنگار:مافیای پسماند یا همان زباله، اصطلاحی است که در سال‌های اخیر بسیار به گوش همه خورده، به نوعی که زباله را به درست یا غلط طلای کثیف نام نهاده‌اند. اینکه این نگاه تا چه حد درست است و آیا بهتر نیست اقتصاد سبز و عدم توجه صرف مالی به این موضوع، جایگزین این عبارت شود، موضوع این یادداشت نیست.  در این مطلب قصد داریم به آسیب‌شناسی این حوزه و راهکارهای بهبود شرایط بپردازیم.

عدم مدیریت صحیح در مبدا، حلقه نخست ظهور مافیای پسماند
 با توجه به مدل برداشت پسماند از مخازن سطح شهر، می‌توان گفت که بخش جذاب پسماندها برای پیمانکاران بخش خصوصی یا هر شخصی که به نوعی درگیر جمع‌آوری پسماند است، انواع پسماند خشک ارزشمند نظیر فلزات، کاغذ و مقوا، پت و پلاستیک و... است. با توجه به اینکه اکثر جریان مالی این حوزه نیز در همین بخش پسماندهای خشک است، زمانی که این گونه پسماندها ـ که بیشتر حاصل فعالیت‌های روزمره افراد هستند و ناشی از بسته‌بندی کالاها و محصولات قابل عرضه در بازار است و به نوعی در فرآیند خرید و مصرف به چرخه زندگی افراد وارد می‌شوند ـ به دلیل عدم آموزش درست و فرهنگ‌سازی نامناسب توسط تولید‌کننده در سطح شهر رها می‌شوند یا اینکه اگر هم افرادی دغدغه مدیریت صحیح داشته باشند، برنامه‌ریزی دقیق صورت نگرفته و زیرساخت کافی برای رفتار مناسب از سوی شهرداری فراهم نشده است، باز هم بخش اعظمی از پسماندهای ارزشمند، این بار بالاجبار رها‌سازی و دفع نامناسب می‌شوند و شرایط برای جمع‌آوری و برداشت غیراصولی، غیراستاندارد و خارج از ضابطه برای افراد سودجو فراهم می‌شود. این نقطه، آغاز ظهور مافیای زباله است. آنجایی که هیچ برنامه‌ریزی درستی برای مشارکت‌پذیری شهر و مدیریت درست در مبدا وجود ندارد.
 
زباله‌گردی؛ حذف یا ساماندهی 
زباله‌گردی ازجمله پدیده‌هایی است که در سال‌های اخیر در اثر ارزشمند شدن پسماندها در سطح جامعه به‌عنوان یک شغل، ابتدا در پایتخت ظهور پیدا کرده و طبق آنچه در شهرهای مختلف دیده می‌شود در حال سرایت به کل کشور، آن هم با سرعتی بسیار بالاست. پدیده‌ای که از یک‌سو از لحاظ اجتماعی و روانی در سطح جامعه باعث آزرده‌خاطر شدن شهروندان به دلیل نوع شغل این افراد شده و از سوی دیگر در فرآیند استاندارد مدیریت پسماند، این گونه فعالیت‌ها ـ که بیشتر در راستای بهره‌گیری از نیروی کار ارزان توسط نظام سرمایه‌داری است ـ جایگاهی از لحاظ تخصصی نداشته و خود عاملی در جهت آسیب به وضعیت سلامت جامعه و ایجاد جریان باطل بازگشت مواد به چرخه بازیافت و کاهش ارزش افزوده مواد بازیافتی شده است. طی سال‌های اخیر شاهد آن بوده‌ایم که در دوره‌های مختلف مدیریت شهری در پایتخت برنامه‌هایی در راستای تفکیک پسماند در مبدا و با شعار حذف زباله‌گردی ارائه شده که شرایط فعلی نشان می‌دهد تاکنون موفق هم نبوده‌اند. اما در اینجا سوال پیش می‌آید که این شعار تا چه حد درست است و با توجه به نگاه جامعه به این شغل و افراد فعال در آن، آیا صحبت از حذف زباله‌گردی نمی‌تواند باعث افزایش نارضایتی مردم از مدیریت شهری شود؟ 
آیا قبل از عنوان این شعار و دادن برنامه برای آن، مدیران شهری به این موضوع فکر کرده‌اند که درصورتی‌که شغل زباله‌گردی حذف شود، برخی افراد برای امرار معاش باید به چه چیزی روی بیاورند و محتمل نیست که درصد بزه در شهر افزایش یابد؟ آیا غیر از این است که زباله‌گردهایی که در حال حاضر در سطح شهر تهران مشغول فعالیتند به نوعی شبکه متصل به پیمانکاران خدمات شهری شهرداری تهران هستند و غیرمستقیم مسئولیت نوع عملکرد آنها برعهده شهرداری است؟ آیا بهتر نیست گزارش شفافی از سوی شهرداری تهران درخصوص نحوه فعالیت این افراد و جریان مالی این فعالیت ارائه شود تا مردم با دید بازتری به این مساله نگاه کرده و ابعاد مختلف آن را بسنجد و تنها بر مبنای احساسات قضاوت صورت نگیرد؟ 
به نظر می‌رسد مدیریت شهری قبل از اینکه از حذف زباله‌گردی ـ که نشأت گرفته از وضعیت اقتصادی نامناسب افراد و نبود شغل در جامعه است ـ صحبت کند بایستی به فکر برنامه همه‌جانبه‌تری برای این موضوع باشد و ساماندهی فعالان در این حوزه را با تعریف کار استاندارد برای پیمانکاران خود و نظارت دقیق بر نحوه انجام فعالیت آنها در اولویت کاری قرار داده و تلاش در جهت به‌کارگیری این افراد در جایگاه‌های درست را به‌عنوان شعار عملی، سرلوحه کار خود قرار دهد، به‌گونه‌ای که امکان نظارت و بررسی دقیق بر نحوه عملکرد و جریان مالی این بخش وجود داشته و دست سودجویان برای سوءاستفاده و راه‌اندازی سیستم‌های مافیایی کوتاه شود وگرنه باید پذیرفت که تداوم روند کنونی، پاک کردن صورت مساله بوده و شوربختانه پاک کردن صورت هیچ مساله‌ای به حل آن منتهی نشده است.
 جلب مشارکت مردم، اجبار یا همراهی؟ 
طبق مفاد قانون مدیریت پسماند، پسماند به مواد جامد، مایع و گاز (‌غیر از فاضلاب) گفته می‌شود که به‌طور‌ مستقیم یا غیرمستقیم حاصل از فعالیت انسان بوده و از نظر تولیدکننده زائد تلقی می‌شود و تا زمانی که از طرف مردم رها نشوند به آنها نمی‌توان پسماند گفت. پس می‌توان گفت پسماندها جزء دارایی‌های افراد بوده و می‌توانند به هر شیوه‌ای که صلاح می‌دانند آنها را دفع کنند و این هنر مدیریت شهری است که با برقراری ارتباط موثر با تولیدکنندگان بتواند شرایط مناسب جهت پیاده‌سازی بهترین شیوه مدیریت را فراهم کند. بنابراین برای موفقیت در مدیریت صحیح پسماند در مبدا و اصلاح عملکرد در این خصوص، مشارکت مردم به‌عنوان تولیدکنندگان اصلی پسماند در مبدا نقش کلیدی دارد. 
در کشورهای مختلف این شیوه‌های مدیریتی متفاوت است؛ از تنبیه گرفته تا تشویق. اما انتخاب اینکه کدام یک از این دو می‌تواند موثرتر باشد با بررسی تمام ابعاد زندگی مردم امکان‌پذیر است. 
بارها شاهد آن بوده‌ایم که مدیران شهری بدون توجه به سایر شرایط حاکم بر جامعه، گزینه جریمه را گزینه ارجح جهت جلب مشارکت مردم بیان کرده‌اند، غافل از اینکه هر کشوری که جریمه را به‌عنوان راهکار انتخاب کرده است در سایر بخش‌های اجتماعی، رفاهی و شهروندی آنقدر موفق عمل کرده که مردم به جهت از دست ندادن سایر امتیازات شهروندی این جریمه را نیز به جان خریده‌اند و به نظر نمی‌رسد در شرایطی که مدیریت شهری هنوز نتوانسته در کوچک‌ترین وظایف خود نسبت به شهر نظیر پاکیزه‌سازی محلات موفق عمل کند، گزینه جریمه کارساز باشد و مسئولان، ناگزیر باید به فکر راه‌حل بهتری باشند. 
مردم این کشور طی سال‌ها نشان داده‌اند که همواره زبان همدلی را بهتر از هر زبان دیگری می‌فهمند و برای اینکه بتوان سطح مشارکت‌پذیری شهروندان در فرآیندهای مدیریت شهری را ارتقا داد بایستی با نگاه به مرزهای آسایش افراد، در راستای جلب همراهی و همکاری آنها قدم برداشت و تا زمانی که در برنامه‌ریزی‌های مدیریت شهری در عمل و نه در حد شعار، اولویت اول، از منافع پیمانکاران و بخش خصوصی به منافع شهر و مردم تغییر نکند امکان همراهی وجود نداشته و بدون همراهی و همدلی شهروندان نیز هیچ گاه موفقیتی در کار نخواهد بود. 

راهکارهای ارتقای سطح مشارکت‌پذیری 
طبق آنچه مرور شد، برای ارتقای سطح مشارکت مردم در فرآیندهای مدیریت شهری، اولین قدم، توجه به خواست خود آنان است. زمانی می‌توان در این بخش موفق عمل کرد که قبل از هر چیز، کانال ارتباطی با مردم ایجاد شود و اگر رویکرد برخورد با شهروندان از درخواست تفکیک پسماند و تحویل به شهرداری بدون هیچ چشمداشتی به آگاهی‌بخشی درخصوص نیازهای آنان و فراهم نمودن شرایط بروز رفتار درست و پایدار تغییر کند، این بدان معنی است که شهرداری‌ها در قدم اول باید در عملکرد خود تغییر اعمال کنند؛ به این گونه که در بخش آموزش و آگاهی‌بخشی بایستی محتوای گفتمان خود را از مونولوگ آمرانه و مطالبه‌گرانه به تولید محتوای مفید در جهت بهبود زندگی مردم تغییر دهند. متاسفانه مدیران شهری هیچ‌گاه تلاش نکرده‌اند که خود را همسو با مسیر زندگی مردم قرار داده و همیشه در اتاق‌های دربسته خود به نوعی برنامه‌ریزی می‌کنند که در جهت تسهیل اقدامات خود و پیمانکاران‌شان، همه مطابق میل و خواسته آنان رفتار کنند که این سناریو تا ابد محکوم به شکست است. 
طبق تجربیات موفق سال‌های اخیر، توجه ویژه به سبک زندگی پایدار و جنبه‌های مختلف آن می‌تواند یکی از موضوعات جذاب جهت برقراری ارتباط با شهروندان باشد. ارائه محتواهای آموزشی درخصوص کاهش میزان دورریز مواد غذایی، الگوهای خرید بهینه و پیاده‌سازی اقتصاد سبز در خانواده، راهکارهای زندگی سلامت ‌محور و... و مهارت‌آموزی در این زمینه می‌تواند یکی از راه‌های برقراری ارتباط اولیه با افراد باشد که بنا داریم در یادداشت‌های بعدی بیشتر به این سبک زندگی و ابعاد آن بپردازیم. 
بعد از آگاهی‌بخشی درست، نوبت به تلاش در راستای تغییر نگرش افراد است؛ آنجایی که نقش ایجاد دغدغه و تقویت حس شهروندی افراد پررنگ‌تر می‌شود. مدیریت شهری هیچ‌گاه بدون کمک گرفتن از افراد متخصص در حوزه رفتارشناسی و جامعه‌شناسان نمی‌تواند در زمینه تغییر نگرش در جامعه موفق عمل کند و همه اینها زمانی می‌توانند منجر به بهبود وضعیت جامعه شوند که زیرساخت‌های لازم توسط مدیریت شهری برای رفتار مناسب فراهم شود، قیمت‌های خرید پسماند عادلانه شده و سود مردم در نظر گرفته شود، مکان‌هایی جهت جمع‌آوری پسماند تفکیک‌شده با کارکرد درست و مکان‌یابی صحیح در دسترس مردم قرار گیرد و سرانجام و از همه مهم‌تر، اخذ نظر از شهروندان و دخیل نمودن آنها در تصمیم‌گیری‌های مربوط به شهر جزء لاینفک برنامه‌ریزی‌های مدیریت شهری شود. 

 

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰