یکشنبه هفته آینده (24 اردیبهشت) ترکیه شاهد برگزاری انتخابات ریاستجمهوری و پارلمان خواهد بود. با توجه به تغییر نظام پارلمانی ترکیه به ریاستی، از میان این دو، انتخابات ریاستجمهوری اهمیتی بالاتر دارد.
در میان جمهوریها، ترکیه بیشتر شبیه ایران و آمریکاست تا فرانسه و روسیه. با وجود تفاوتها در ساختار سیاسی، در ایران و آمریکا پس از انتخاب رئیسجمهور، نیازی به معرفی یک نخستوزیر به پارلمان نیست. در روسیه و فرانسه هرچند رئیسجمهور با مراجعه به آرای عمومی انتخاب میشود و قدرت بالاتری نسبت به روسایجمهور انتخابشده توسط پارلمان دارد-مانند ایتالیا- اما همچنان نیازمند معرفی یک نخستوزیر به پارلمان است. در چنین نظامهایی اگر دموکراسی قابل اعتنا باشد، علیرغم حق رئیسجمهور برای معرفی نخستوزیر، پارلمان نیز میتواند گزینه خود را به رئیسجمهور تحمیل کند. به همین دلیل نقطهثقل انتخابات 24 اردیبهشت بر انتخابات ریاستجمهوری ترکیه قرار دارد.
«رجب طیب اردوغان»، «کمال قلیچداراوغلو»، «محرم اینجه» و «سنان اوغان» چهار نامزد نهایی این انتخابات هستند. با اینحال رقابت اصلی میان «رجب طیب اردوغان»، رئیس حزب عدالت و توسعه و «کمال قلیچداراوغلو»، رئیس حزب جمهوری خلق جریان دارد. نظرسنجیها درباره انتخابات در سه دسته قابل تقسیم هستند که تفاوتهای آنها میتواند نشاندهنده سرایت نفوذ حزبی به آنها باشد.
نظرسنجیهای دسته نخست میگویند مخالفان پیشتازند. نظرسنجی روز شنبه «آکسوی ریسرچ» نشان میدهد قلیچداراوغلو، با 55 درصد آرا نسبت به 46 درصد آرای اردوغان، پیشتاز است. درمقابل و در دسته دوم، نظرسنجیهای انجامشده توسط ۱۱ شرکت مختلف، نشان میدهد حزب عدالت و توسعه با بیش از ۳۲ درصد آرا پیشتاز رقابت است. دسته سوم نظرسنجیها نیز معتقدند نامزدهای حاضر قادر به کسب آرای بیش از 50 درصد در دور اول نیستند و انتخابات به دور دوم کشیده خواهد شد. نظرسنجیهای منتشرشده با توجه به تفاوتهای بسیار، قابل اتکا نیستند ولی با این وجود نکاتی درباره وضعیت کلی ترکیه وجود دارد.
1- شکست اردوغان در انتخابات میتواند بهمعنای سقوط یا حتی افول حزب عدالت و توسعه نباشد، زیرا درصورتیکه مخالفان پس از پیروزی در انتخابات و تشکیل دولت در اداره جامعه بمانند، شانس یاران اردوغان برای بازگشت به قدرت بار دیگر رشد میکند. باید توجه داشت احتمال بالایی درباره اختلاف و فروپاشی ائتلاف فعلی مخالفان درصورت تشکیل دولتشان بر اثر سهمخواهیها و نظرات متفاوت در اداره کشور وجود دارد. درصورت تشکیل دولت مخالفان و ناتوانی در اداره دولت و فروپاشی ائتلافشان، این بار حزب عدالت و توسعه چهارسال دیگر در شرایطی به قدرت بازخواهد گشت که مخالفان بار دیگر بیاعتبار شده و دیگر متحد نیز نیستند.
2- با توجه به احتمال شکست دولت مخالفان و بازگشت مقتدرانه عدالت و توسعه، میتوان انتظار داشت مخالفان پس از دست تسلط بر مراکز قدرت، با همراهی آمریکا دست به سرکوب این حزب بزنند. آمریکاییها در گذشته نیز اعمالی متفاوت با سیاستهای اعلامی خود داشتهاند. آنها بهصورت پنهانی از کودتای السیسی علیه محمد المرسی حمایت کردند، اما در سیاست اعلامی حتی واکنشهایی منفی به کودتا ابراز داشته و از احتمال توقف کمکهای نظامی و اقتصادی به حکومت السیسی صحبت کردند، اما با گذشت چند سال مسیری را برای تروریستی خواندن اخوانالمسلمین در پیش گرفتند. خطر روندی که اخوانالمسلمین را از مصر برکند، برای اردوغان نیز وجود دارد. هرچند وضعیت دموکراسی در ترکیه با مصر قابل قیاس نیست و همچنین حزب عدالت و توسعه نیز بهدلیل حضور دو دههای در قدرت با اخوانالمسلمین مصر متفاوت است، اما خطر برخوردی مشابه در سطوحی متفاوت وجود دارد.
احتمالا مخالفان پس از روی کار آمدن با سکوت آمریکا -همانند اتفاقی که در تونس رخ داد- با انحصاری کردن قدرت و استفاده حداکثری از آن، دستان حزب عدالت و توسعه را از قدرت دولتی و منابع قدرت مانند شبکههای اقتصادی کوتاه خواهند کرد. آمریکا نسبت به کشتار هواداران اخوانالمسلمین در اعتراضات به برکناری محمد المرسی تنها رئیسجمهور منتخب، که تعدادشان به چندصد تن میرسید سکوت کرده و آن را پس از مرگ مرسی در شرایطی نامناسب در زندان ادامه دادند. واشنگتن همچنین در برابر قبضه قدرت در دستان قیس سعید و سرکوب اسلامگرایان حزب النهضه و بازداشتهای مکرر راشد الغنوشی رهبر این جریان و رئیس پارلمان بهزور منحلشده این کشور نیز سکوت کرده است.
بهنظر میرسد با هدایت آمریکا، مخالفان با در دست گرفتن ابزارهای قدرت با روشهای مختلفی دست به مهار اردوغان و یارانش خواهند زد. این مساله میتواند در چند شاخه صورت گیرد. در شاخه اول آنها دست به بازداشت اعضای عالیرتبه حزب عدالت و توسعه بهدلیل فساد مالی و سوءاستفاده از قدرت زده و آنها را به حبس و حتی محرومیت از اقدامات سیاسی محکوم میکنند. در شاخه دوم پاکسازی دستگاههای دولتی و نظامی از طرفداران حزب عدالت و توسعه آغاز خواهد شد. خود اردوغان چنین پاکسازیهای عظیمی را در ترکیه از سال 2016 پایهگذاری کرده و مخالفان راه سختی برای بازاجرای آن علیه خودش ندارند. در شاخه سوم، بخشی از برخوردها با اعضای حزب عدالت و توسعه براساس قوانین فرامرزی خواهد بود، مانند دستگیری افرادی که در دور زدن تحریمهای ایران و روسیه نقش دارند. مخالفان لزوما آنها را خود دستگیر نخواهند کرد، بلکه پس از دستگیری آنها توسط آمریکا در کشورهای دیگر، از پیگیری مشکلات آنها خودداری میکنند. در این دوره برای تخریب حزب عدالت و توسعه، شاهد افشاگریهای متعدد و مداومی خواهیم بود تا اسم این حزب در افکار عمومی قرین فساد شود.
3- بیماری احتمالی اردوغان در روند فعالیتهای حزب عدالت و توسعه اثرگذار است. چه با پیروزی و چه با شکست او، بیماری اردوغان میتواند حزب را از مدیریت قاطعانهاش محروم سازد. با این وجود بهنظر نمیرسد حزب عدالت و توسعه فروبپاشد زیرا سیاستمداران و دلتمردان باتجربهای در این حزب برای جایگزینی او حضور دارند و احتمالا بهدلیل آشنایی با قوانین دموکراسی و اصول حزبی، حاضر به قبول رهبری یک تن در میان خود بدون ایجاد اخلال برای اردوغان هستند. سبک و سیاق حزب نشان میدهد جایگزین اردوغان با توجه به نیروهای قدرتمند حاضر در حزب در دسترس است و احتمال کمی درباره انشقاق وجود دارد.
4- در انتخابات ترکیه تمام مساله تعیینکننده تنفر از اردوغان نیست، زیرا همزمان مخالفان او نیز دوستداشتنی نیستند. اگر در ترکیه فردی از اوضاع اقتصادی نگران باشد و نیاز به تغییر را احساس کند، به دشواری میتواند برای پاسخ به این نیاز خود روی مخالفان حسابی باز کند. آنها حامل ویژگیهای منفی زیادی هستند. بهعبارتی دیگر مخالفان عیبهایی بیشتر از اردوغان دارند، بدون آنکه خوبیهای وی را داشته باشند.
5- تا مدتها اینگونه تبلیغ میشد که آمریکا از جهاتی مطرح شدن حزب عدالت و توسعه در ترکیه را به سود خود تلقی میکرد و برداشتش این بود که با اردوغان میتواند نسخهای لیبرال از اسلامگرایان ارائه کند تا رقیبی برای قرائت اسلامگرایان انقلابی موجود در ایران به منطقه و جهان اسلام معرفی کند. این تبلیغ چه درست بود و چه غلط بهسرعت از سوی مقامات عالی تهران اصلاح شد، زیرا آنها معتقد بودند واشنگتن بهطور کلی از اسلامگرایی تنفر دارد، چه از نوع انقلابی در تهران و چه از نوع لیبرالی که در آنکارا توصیف میشد.
6- ترکیه دارای صاحب نفوذ منطقهای برای رژیمصهیونیستی خطرناک است. ایران، عربستان و ترکیه سه کشوریاند که دارای ظرفیت تبدیل شدن به قدرت منطقهای هستند، اما در تحلیلها با توجه به قدرت نظامی و هستهای رژیمصهیونیستی و حمایتهای بینالمللی از این رژیم، تلآویو عضو چهارم در این دسته از دولتها بهحساب میآید. با این وجود رژیم بهدلیل محدودیتهایی که دارد، قادر به هضم ضربات رد و بدل شده در جریان رقابت میان قدرتهای منطقهای نیست. بهترین راه برای مصون نگهداشتن رژیم از این رقابتها، در نگرفتن آن است. ترکیه در مسیر بالفعلسازی ظرفیتهای خود برای تبدیل به قدرتی منطقهای است، درحالیکه آمریکا میکوشد این کشور را در مرحله صرفا دارای ظرفیت نگاه دارد.
بر همین اساس سیاست غرب تغییر نگاه سیاستمداران در آنکارا برای محدود ساختن افق دید منطقهای آنهاست و همچنین کاشتن بذر تفرقه در داخل این کشور برای خنثیسازی بردارهای قدرت آن است.
نکاتی درباره قلیچداراوغلو
کمال قلیچداراوغلو خود را صراحتا علوی مذهب معرفی کرده است؛ مذهبی که پیروانش بهطور آشکاری از زمان سلطان سلیم امپراتور عثمانی در اوایل قرن پانزدهم میلادی، زیر فشار و سرکوب قرار داشته و در جامعه ترکیه منزوی به حساب میآیند. برکشیده شدن چنین شخصیتی در سیاست ترکیه و دستهایی که او را تا چنین جایگاهی رساندهاند، بهویژه از میا ن 6 حزب اپوزیسیون، میتواند پیچیدگیهایی بالایی را در ذهن طراحان و حامیان پشت سر وی آشکار کند. در این ارتباط و همچنین تغییراتی که قلیچدار اوغلو میتواند ایجاد کند، نکاتی وجود دارد.
1- کمال قلیچداراوغلو میتواند در دو جنبه مذهب و سیاست در منطقه تغییراتی ایجاد کند. در ترکیه، او پادزهر حزب عدالت و توسعه اسلامگرای ریشهدار در مذهب حنفی و مسلک اخوانی است. مذهب حنفی به میزانی برای حاکمان این کشور اهمیت داشته که در دوران عثمانی آنان به زور بخشی از کردهای شافعیمذهب را که اهلسنت به حساب میآیند را به مذهب حنفی درآوردند.
در منطقه نیز او نمونه یک سیاستمدار شیعه و تکنوکرات است؛ موضوعی که میتواند افکار عمومی ایران را به جستوجوی نمونه تقریبا مشابهی رهنمون سازد.
این مساله سوریه را نیز میتواند به ترکیه نزدیک سازد. بشار اسد نیز علویمذهب است و خیزش سیاسی علویان سکولار ترکیه میتواند سوریه را که به محور مقاومت و کشورهایی مانند مصر و الجزایر نزدیک کرده، به آنکارا نیز نزدیک کند. این نزدیکی میتواند به نفع آمریکا باشد.
2- انتخاب قلیچداراوغلو میتواند زیانهای بزرگی برای روسیه داشته باشد. الیگارشهای روسی که در ترکیه سرمایهگذاری کردهاند در ترکیه با خطر مواجه شده و راههای دور زدن تحریمهای روسیه در این کشور نیز مسدود خواهند شد. همچنین بیطرفی سیاسی ترکیه در جنگ که به نفع مسکو است، تغییر خواهد کرد.
3- روی کارآمدن قلیچداراوغلو، ردای قدرت در منطقه را از تن ترکیه بیرون میآورد. ترکیه در دوره حزب عدالت و توسعه برای نفوذ در کشورهای ترکزبان از ملیگرایی ترکی و در جهان عرب از گروههای اخوانی بهره میگرفت. با روی کار آمدن قلیچداراوغلو ملیگرایی ترکی در سیاست خارجی ترکیه به دلیل ریشههای قوی باقی میماند اما این کشور از نفوذ در جهان عرب دست خواهد کشید.
4- ترکیه با حضور فردی مانند قلیچداراوغلو به سمت انجماد منطقهای و نقشپذیری از سوی آمریکا حرکت میکند. در این شرایط آنکارا وضعیتی همانند ایران خواهد یافت. در زمان رژیمپهلوی ایران که باید برای توسعه خود به سمت مدیترانه گام برمیداشت و مراقب قدرتگیری رژیمصهیونیستی میبود، با وجود ژستهای ظاهری ضدصهیونیستی تلاش کرد پیرامون این رژیم را با توجه به ماموریت آمریکا آرام کند. اقدامات رژیمپهلوی در فروش نفت به رژیمصهیونیستی در هنگام جنگ 1973، باعث شد تا دیدگاههای پانعربیستی با شدت بالایی متوجه ایران شود. ایران در آن برهه هزینههایی را متحمل میشد که برخلاف منافع ملی کشور و در راستای منافع غرب بود. ترکیه نیز اگر بهطور کامل از مناسبات منطقهای کنار نکشد، حداکثر به عامل اجرایی غرب تبدیل خواهد شد. در زمان اردوغان نیز ترکیه یکی از عوامل ناتو در منطقه به حساب میآید اما میتوان سطحی از استقلال را برای او قائل بود.
5- نحوه رشد قلیچداراوغلو در حزب در حزب جمهوریخواه خلق تردیدبرانگیز است. پیشتر آتاتورک رهبری این حزب را برعهده داشته و در جریان اقداماتش ضد علویان، خانواده قلیچداراوغلو نیز متحمل زیانهایی شدهاند. با این وجود علویان به دلیل فشاری که در جهات کلی آتاتورک از روی دوش این اقلیت مذهبی برداشت، از او رضایت دارند.
با این وجود قلیچداراغلو مورد حمایت دولتها و سفارتخانههای غربی بوده و در آخرین تحریک نیز درحالیکه احزاب و شخصیتهای قدرتمندی در ائتلاف 6 حزب مخالف اردوغان وجود داشته، با توجه به ظرفیتهای منفی قلیچداراغلو مانند علویمذهب بودنش، او بهعنوان نامزد نهایی انتخاب شده است. کاشتن و رشد دادن قلیچداراوغلو در سیاست ترکیه نمیتواند جدای از نیت تهدیدآمیز عاملان باشد.
در شرایط کنونی اگر اردوغان در برابر قلیچداراوغلو عقب افتاده و سپس مجبور شود از مسائل فرقهای و مذهبی برای تخریب او بهره گیرد، یک جناح قدرتمند داخلی در برابر ساختارهای سیاسی آنکارا ایجاد خواهد کرد. براساس تخمینها بین 20 تا 30 درصد جمعیت ترکیه، علوی هستند. با برجسته شدن هویت مذهبی آنان، ترکیه دچار یک شکاف خواهد شد. هرچند این شکاف باتوجه به استحکام ملی ترکیه و ترک بودن اغلب علویان چندان قوی نیست، اما با دخالتهای خارجی همانگونه که مجددا مطرح میشود، میتواند تشدید هم بشود. قلیچداراغلو اگر بهعنوان یک رهبر علوی در جامعه ترکیه برساخته شده و علویان ضمن یافتن مفری به سیاست این کشور همزمان خود را قربانی بینند، به یک اقلیت بحرانساز همانند کردها تبدیل خواهند شد.
حضور او تهدیدی به برخی از مقامات و جریانات صاحب نفوذ در ترکیه است تا بدانند گردن ننهادن به گزینه آمریکا، «گزینه آمریکا» یعنی تفرقه داخلی را درپی خواهد داشت.
6- قلیچداراغلو در یکی از فیلمهای منتشرشده، در پاسخ به سوال افرادی که خواستار شناخت وی هستند میگوید در گذشتههای دور اجدادش از خراسان ایران به ترکیه مهاجرت کردهاند. این تاکید میتواند مزیتهایی را برای وی بیافریند. بسیاری از مردم ترکیه ترک شدهاند و نمیتوان ریشههای آنان را بهطور کامل و خالص مربوط به قبایل ترک دانست. تاکید قلیچداراغلو به اصالت خراسانی برای نشان دادن خلوص خون خود است. خراسان بزرگ منطقهای است که محل ورود و عبور قبایل ترک از ترکستان و آسیایمیانه به غرب آسیا و سپس آناتولی بوده است. همچنین تاکید وی بر اصالت خراسانی میتواند او را بهعنوان فردی با شاخصهای مذهبی و صوفیگرایانه قدرتمند معرفی کند، چه اینکه مولوی و صوفیان دیگری که در آناتولی مستقر شده و ترکیه را تحت تاثیر این تفکرات قرار دادند، از خراسان بزرگ برخاستهاند.
تاکید قلیچداراوغلو به خراسانی بودن را باید به خراسان بزرگ مربوط دانست که امروزه بخشهای بزرگی از آن جزئی از ایران نیستند و همچنین در طول تاریخ نیز در برهههایی طولانی جزئی از ایران نبوده و تحت تاثیر قبایل مهاجم قرار گرفتهاند. این تاکید قلیچداراوغلو میتواند ریشههای وی را به کشورهای آسیای میانه نیز مرتبط کرده و درصورت روی کارآمدنش، روابط ترکیه با این منطقه را تحتتاثیر قرار دهد.
بااینحال میتوان این اقدام را تلاشی برای کاهش نگرانی کشورهای همسایه از جمله ایران نیز دید. تهران میتواند بهصورت غیرمستقیم در تحولات ترکیه نقشآفرینی کند. قلیچداراغلو در زمان صحبت از ریشه خراسانی خود شاید به این فکر میکرد که اگر ایران با کارتهای منطقهای خود مانند تسهیل عادیسازی روابط آنکارا-دمشق بهره گیرد میتواند به اردوغان در انتخابات کمک کند. همچنین هراس تهران میتوانست به تحرکاتی در ترکیه به وسیله احزاب دارای ارتبات با ایران دامن زده و حمایتهایی را متوجه اردوغان کند؛ درست از همان جنس حمایتهایی که محمد مرسی در انتخابات از سوی تهران و حامیانش دریافت کرده و به ریاستجمهوری رسید.
7- آنچه قلیچداراوغلو درباره نگاهش به غرب اعلام میکند بسیار ضعیفتر از رابطه عمیقی است که او با آمریکا در عمل برقرار کرده است. او میداند تاکید زیادش به رابطه با آمریکا نهتنها لزومی ندارد بلکه میتواند به تحریک احساسات مردم ترکیه دامن زده و بهانهای در دستان اردوغان برای تخریب او قرار دهد. بااینحال او علیرغم رعایت این نکته، میداند در سیاست خارجی نیز نباید نزدیکی خود به آمریکا را خیلی برجسته کند.
این برجستهسازی میتواند پیش از انتخابات آنها را به همراهی با اردوغان کشانده و درصورت پیروزی قلیچداراوغلو آنها را به ناسازگاری و تلاش برای مهار وی بکشاند. ترکیه در شرایطی که قدرتهای شرقی از همه سو احاطهاش کردهاند، با ریاست هر فردی نمیتواند بهراحتی به آزار آنها دست بزند. بهطور خاص نیروهای محور مقاومت و ارتش روسیه بهصورت کامل در مجاورت مرزهای جنوبی ترکیه مستقر هستند و با توجه به بیثباتی موجود بهراحتی میتوانند اقدامات طیفی را برای اختلال در فعالیتهای ترکیه انجام دهند.
8- قلیچداراوغلو به دنبال آن است خود را پادزهر شرایط فعلی ترکیه معرفی کند. او خود اقتصاددان است و حمایت علی باباجان، وزیراقتصاد پیشین اردوغان که اقتصاد این کشور را سروسامان داد را پشت سر خود دارد. از سوی دیگر اعلام کرده نیروهای ترکیه را از سوریه خارج میکند که نشانهای از پایان دادن مداخلات گسترده ترکیه در مسائل منطقهای است. قلیچداراوغلو سعی کرده نماینده دورماندگان و فراموششدگان، چپگرایان، سکولارها، کردها و علویان باشد. جامعه ترکیه هرچند از نوعثمانیگری ترکیه خرسند بود اما پس از درماندن در معیشت خود و مواجهه با به چالش کشیدهشدنشان در شهرهای ترکنشین توسط مهاجران، بهویژه مهاجران سوری، از اردوغان خشمگینند. مخالفان قصد دارند از تمام این مسائل به نفع خود بهره گیرند و قلیچداراوغلو را با توجه به سابقه اقتصادیاش مانند ریاست بر سازمان تامین اجتماعی ترکیه و علوی بودنش را گزینهای مناسب برای این اقدام میدانند.
برای ایران اردوغان بهتر است یا قلیچداراوغلو؟
فارغ از مسائل ذاتی و مطلوبیتها، با توجه به توان بالای اثرگذاری منطقهای ایران، تهران قابلیت انطباق با هر شرایطی را دارد. عدهای اردوغان را برای ایران مطلوب میدانند، اما باید توجه داشت تهران در عین مخالفتها و اخلالگریهای اردوغان به ویژه در بحران سوریه به عنوان یکی از مهمترین آوردگاههای محور مقاومت با دشمنان، به جایگاه بلند خود دست یافته و در این وضعیت، حزب عدالت و توسعه اگر مانع نبوده، عامل پیشرفت نیز به شمار نمیآمده است. از این رو برکناری اردوغان به معنای ازدسترفتن یک متحد بزرگ و عامل قدرتزا برای ایران نیست.
برای فهم بهتر این مساله باید به نوع نگاه و تجربه ایران از تعامل با اسلامگرایان پرداخت. حضور اسلامگرایان در رأس قدرت و یا ساختارهای سیاسی هرکشوری برای انقلاب اسلامی ایران فرصتی مغتنم است زیرا این گروهها از یک سو زمینهای برای بذرافشانی دیدگاههای اندیشهای در حوزه اسلام هستند و از سویی دیگر میتوانند خود نیز به تولید چنین دیدگاههایی کمک کنند. انقلاب اسلامی ایران ضمن آنکه میتواند از طریق ارتباطات با گروههای اسلامی مانند اخوانالمسلمین دیدگاههای اسلامی خود را به آنان ارائه کند، آنان خود نیز از اندیشمندانی برای پرورش تفکرات اسلامی برخوردارند. بدون حضور چنین اسلامگرایانی نیز ایران قادر به همکاری با کشورهای دیگر است، اما میزان پیشرفت در همکاریها محدود خواهد بود زیرا آنان نه ظرفیت پذیرش اندیشههای اسلامی را دارند و نه خود تولیدکننده آن بهشمار میروند.
البته باید توجه داشت هرچند حضور اسلامگرایان برای جمهوری اسلامی ایران شامل مزیتهایی میشود اما این وضعیت منوط به عملکرد آنان است، در غیر اینصورت وضعیت مابین ایران و گروههای اسلامگرایی مانند داعش و جبهه النصره که دارای دیدگاههای تکفیری هستند، مشخص است. اردوغان نیز با حمایت از این گروهها به ویژه گروه تروریستی جبهه النصره یا شکل جدید آن «جبهه تحریرالشام» نشان داد میتواند وضعیتی همانند داعش بیابد؛ وضعیتی که حضور وی در قدرت گاهی میتواند همانند داعش تلقی شود. درصورت قرار گرفتن اسلامگرایان در وضعیتی «داعشگونه»، آنگاه برای تهران تغییر آنان لازم خواهد بود.
این وضعیت تاحدودی در مصر نیز تکرار شد؛ جاییکه محمد مرسی پس از روی کارآمدن ضمن حمله به سوریه و ایران و تلاش برای گام برداشتن در مسیر فرقهای و راه انداختن جنگ شیعه-سنی در منطقه به ناگاه طعمه ارتش مصر شده و حتی در شکل یک گروه سیاسی در داخل اهل سنت نیز فروکوفته شد. اخوانیهای مصر بدون آنکه بتوانند قدمی در راستای برافروختن جنگ شیعه-سنی در منطقه بردارند، خود در داخل کشورشان مضمحل، اعدام، زندانی و فراری شدند. هرچند بازگشت حکومتی مشابه با حسنی مبارک برای تهران خبری خوش نبود، اما تداوم حضور محمد مرسی با روشی که در پیش گرفته بود میتوانست زیانبارتر باشد.