زهرا طیبی، خبرنگار:یک روز بعد از تجمع چندپاره براندازها بعد از فروپاشی اتحاد همبستگیشان بود که تصاویری از جوانی منتشر شد که در سبزوار برای نجات یک دختر جوان با چند نفر درگیر میشود و دو نفر همزمان از جلو و پشت سر به او چاقو میزنند و به شهادت میرسد. مدت زیادی نگذشت که این نوع برخورد جوان با واکنش مثبت مردم همراه شد. جامعه ایران تازه التهابات پاییز 1401 را پشتسر گذاشته بود. اما آسیبهای این اتفاقات هنوز تمام نشده بود. اتفاقاتی که باعث شده بود جامعه به سمت دوقطبی شدن حرکت کند. موضوعی که باعث شده بود رهبر انقلاب در آخرین سخنرانی در نماز عیدفطر مجددا تاکید کنند که جامعه نباید دوقطبی شود. در میان این اتفاقات اما براندازها همچنان درگیر اتحاد شکستخوردهشان بودند و مصاحبه میکردند که چرا اتحاد باقی نماند. برای مردم اما موضوع دیگری مهم بود؛ اینکه آن جوان چه کسی بود؟چهکاره بود؟ اصلا چرا این کار را کرد؟ شاید برایمان تقریبا اینطور جا افتاده باشد که وقتی میشنویم یک نفر شهید شده برای او یک الگوی خاصی ترسیم میکنیم یا فکر میکنیم که حتما بسیجی بوده یا یک فرد مذهبی. اما برخلاف تصور، شهید حسن الداغی یک مهندس سبزواری بود که به قول امروزیها «یک بچهخوشتیپ بود» که البته هیچ وقت نسبت به آنچه اطرافش اتفاق میافتاده، بیتفاوت نبوده. نکته دیگر اینکه همسر این شهید هم در چهارچوببندیهای ذهن ما شباهت چندانی به یک همسر شهید نداشت. این موضوع باعث شد که حالا دیگر نهفقط یک قشر خاص بلکه تقریبا همه مردم ایران با وجود تفاوت سلیقهها و دیدگاهها نسبت به شهادت این جوان واکنش نشان بدهند. درواقع یک اتحاد ناخواسته و برنامهریزینشده در میان مردم ایران اتفاق افتاد، حتی افرادی که در روزهای ناآرامی مواضع تندی گرفته بودند هم نسبت به شهادت این جوان واکنش نشان دادند. این چیزی بود که جامعه ایرانی درست در شرایط بعد از التهابات به آن نیاز داشت. اقدامی انسانی که مورد تحسین همه مردم قرار گرفت و حتی در این بین اظهارات استاد حقوقی که قصد داشت این اتفاق را به یک مرگ بیهوده نسبت بدهد با واکنش تندی مواجه شد.
سکوت معنادار رسانههای ضدانقلاب در ماجرای شهید الداغی
موضعگیری رسانههای ضدانقلاب درباره به شهادت رسیدن این جوان نیز قابل توجه است. اگر کانال و صفحه اینستاگرام این رسانهها را از روز وقوع اتفاق، یعنی شنبه 9 اردیبهشت تا همین امروز مشاهده کنید، تقریبا هیچ خبری از شهادت این جوان و آنچه اتفاق افتاده پیدا نمیکنید. در شرایطی که هیچ خبری از اخبار داخلی ایران از دست این رسانهها در نمیرود و حتی پیادهروی یک خانم در خیابان بدون حجاب یک سوژه مهم برای آنها به حساب میآید که بارها و بارها پخشش میکنند، درگیری یک جوان که نه مذهبی بوده نه بسیجی برای کمک به دختری که او هم نه مذهبی بوده نه محجبه، هیچ محل پرداختی ندارد. آنها بهراحتی با سکوتی معنادار از کنار این واقعه عبور میکنند. اتفاقی که این بار محدود به قشر خاصی از مردم نبود. در این فقره نمیشود گفت چون این جوان بسیجی بوده پس اینترنشنال، منوتو و بیبیسی از کنار این ماجرا عبور کردهاند، این موضوع اتفاقا شهادت جوانی ایرانی است که به روش ناجوانمردانهای کشته شده است.
اتفاقی برخلاف دستورکار رسانههای ضدایرانی
هنوز روزهای ناآرامی در خیابانهای ایران از ذهنها پاک نشده. این رسانهها در همان روزها سعی میکردند هر اتفاق کوچکی را تبدیل به یک بحران بزرگ و مهم کنند و حتی یک درگیری شخصی را در همان قالب دوقطبی مذهبیها و غیرمذهبیها جا میزدند و اگر یک طرف ماجرا هم خانم بود به نفع اتفاقات پاییز ۱۴۰۱ مصادرهاش میکردند و تا جایی که ممکن بود با مخاطبشان بازی روانی میکردند تا هم خشمگینش کنند، هم احساس تنفر و ناامیدی در او ایجاد کنند. حالا اینبار در ماجرای شهید الداغی که یک طرف ماجرا دختری است که یک جوان معمولی به او کمک میکند و به این خاطر جانش را از دست میدهد، هیچ واکنشی به این اتفاق نشان نمیدهند. شاید حالا وقتش بود که این رسانههای فارسیزبان این اتفاق را دست بگیرند و از شجاعت یک جوان ایرانی برای نجات دختری جوان بگویند. اما یکدفعه چه شد؟ این اتفاق دیگر جنبه منفی نداشت، در هیچ کجای قصه نمیشود ایرانی بودن را تحقیر کرد و با القای ناامیدی نسبت به ایرانی بودن مخاطب احساس تنفر ایجاد کرد. همهجای این قصه میشود به ایرانی بودن افتخار کرد. اتفاق مثبتی که هم حس همدلی ایجاد میکند، هم میتواند وحدتبخش باشد.
اگر در یک روز معمولی از ابتدای صبح تنها اخبار این رسانهها و آنچه میگویند را دنبال کنید و بخوانید، در آخر روز احتمالا استنباطتان این خواهد بود که ما با کوهی از مشکلات مواجه هستیم که حل نمیشود، معضلات اجتماعیمان آنقدر زیاد است که داریم در آن غرق میشویم و تقریبا آینده سیاه خواهد بود. این را میشود دقیقا دستورکار این رسانهها دانست. چیزی که در روزهای ناآرامی از سوی این رسانهها دنبال شد، «ضریب دادن به اتفاقات منفی و نپرداختن یا کم پرداختن به اتفاقات مثبت» بود. حالا در این پازل چطور میشود ماجرای شهید الداغی را که با وجود اینکه یک اتفاق تلخ است اما پالس مثبتی به جامعه میدهد و ایجادکننده وحدت دوباره در جامعه است را منتشر کرد و پوشش داد؟
جامعه ایران پایبند به مقدسات
این رسانهها علاوهبر القای ناامیدی کار ویژه دیگری هم دارند، آنهم این است که اینطور بگویند که بخشی از جامعه برخلاف بخش دیگر به مقدسات پایبندی ندارند و با دینداری فاصله دارند و به نوعی بیدین هستند. اما هم آمارها پیشتر خلاف این را ثابت کرده بودند و هم رهبر انقلاب در دیدار اخیر با دانشجویان دوباره این موضوع را مورد تاکید قرار دادند و به جلسات شب قدر و روز قدس اشاره کردند و گفتند: «رسانههای بدخواه اصرار دارند که ملت ایران از اعتقادات دینی و احساسات انقلابی رویگردان شده. جلسات شب قدر و روز قدس امسال از پارسال پرشورتر بود.» این موضوع دوباره در ماجرای شهید الداغی ثابت شد. دوباره این حقیقت بر همه اثبات شد که جامعه ایرانی مقدسات و اعتقاداتی دارد که به آن پایبند است. فارغ از برخی تفاوتسلیقهها و دیدگاهها. مفهومی به نام غیرت هنوز معنای خودش را از دست نداده و در میان مردم کمرنگ نشده. طبیعی است که پرداختن به این موضوع که در ادبیات ایرانی به غیرت تعبیر میشود در رسانههای فارسیزبان انعکاس پیدا نمیکند. چون این اتفاق تمام رشتههای آنها را پنبه میکند و نشان میدهد جامعه ایرانی در عین کثرت، در موارد اصولی و انسانی وحدت دارد.
تصویرسازی غیرواقعی از جامعه ایرانی
شهید الداغی یک انسان معمولی بود که در درگیری با اراذلواوباش برای کمک به یک دختر جوان به شهادت رسید. سوژهای که برای رسانههای برانداز چندان جذاب بهنظر نمیرسد چون نه یک طرف ماجرا مامور نیروی انتظامی است، نه طرف درگیر یک بسیجی. به همین خاطر نمیتواند برای حرکت در مسیری که در نظر دارند از آن سوءاستفاده کند و به ایجاد شکاف میان مردم جامعه بپردازد. سکوت رسانههای فارسیزبان به این ماجرا را میشود از جهات متفاوتی مورد بررسی قرار داد اما نکتهای که واضح و مشخص خودش را نشان میدهد، این است که این اتفاقات برای رسانههایی که به دنبال ایجاد شکاف و دامن زدن به دوقطبیها هستند اتفاق خوبی نیست و منتشر کردن آن، تایید این است که تا الان درباره جامعه ایرانی دروغ میگفتند. همانطور که بالاتر گفتیم هر چیزی که بتواند به جامعه احساس مثبت و همدلی القا کند، عموما از سوی این رسانهها بایکوت میشود یا با سکوت از کنارش عبور میکنند که این اتفاق را هم دقیقا میشود در این راستا مورد توجه دانست.