این روزها و پس از حوادث پاییز ۱۴۰۱ جامعه ایران بیش از پیش با شکافهایی روبهرو است که وحدت و همدلی بین مردم را نشانه رفته و اگر همه آحاد مردم مواجهه مناسبی با این پرتگاههای گوناگون و متعدد نداشته باشند ممکن است جامعه را بهسمت درههایی خطرناک سوق بدهند و منجر به آسیبهای فراوانی شوند که جبران هزینههای آن بهسادگی ممکن نخواهد بود. مساله حجاب نیز یکی از همین پرتگاههاست که راهحل آن از مسیر باریکی میگذرد که بین دو دره خطرناک «تعمیق شکافهای اجتماعی» و «بیتفاوتی حکومت به احکام اجتماعی و فرهنگی اسلام» قرار دارد. طبیعی است که دلسوزان کشور باید بیش از همه مراقب باشند که در هیچیک از این دو دره سقوط نکنند. در چنین شرایط حساسی شاهد سخنانی نسنجیده از رسول فلاحتی، نماینده ولیفقیه در استان گیلان بودیم. سخنانی که هیچ نسبتی با نظرات و بیانات فردی که فلاحتی لقب نمایندگی ایشان را به دوش میکشد نداشتند. به بهانه سخنان او گفتوگویی با سعید آجرلو، تحلیلگر مسائل سیاسی داشتیم و درباره اثرات و نتایج این رویکرد و تناسب آن با شرایط امروز جامعه صحبت کردهایم. مشروح این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
این نوع ادبیاتی که توسط فلاحتی به کار رفت چه نسبتی با رهبر انقلاب و چهرههایی همچون شهید سلیمانی دارد؟
چند روز بیشتر از روز معلم که بهمناسبت شهادت شهید مطهری نامگذاری شده است نمیگذرد، بد نیست به این نکته توجه کنیم که رهبران انقلاب قبل از اینکه سیاستمدار باشند «معلم» بودند. بزرگانی مانند شهید بهشتی، شهید مطهری و مقاممعظمرهبری درحقیقت روحانیونی هدایتگر بودند. در رأس آنها هم حضرت امام(ره) قرار داشتند که چنین فضایی را حاکم کردند و روحانیون جوانتر نیز به تبع ایشان مروج این سنت گفتوگو و جهاد تبیین بودند. اساسا انقلاب اسلامی به یک معنا انقلابی فرهنگی بود و با همین روش و سنت در قلبها نفوذ کرد و موجب سرنگونی رژیم پهلوی شد. حجم زیاد کتابها، سخنرانیها و گعدهها و گفتوگوهای این بزرگان با جوانان و دانشجویانی که سوال داشتند و اهل جستوجو بودند، خود نشانگر همین سنت است. مقاممعظمرهبری در دوران رهبری خود نیز به همین شیوه عمل کردهاند. اینطور نبوده که به مسائل مختلف نگاه دستوری داشته باشند و به تبیین آن مسائل بیتوجه باشند. تبیین موارد گوناگون همیشه از اصلیترین محورهای صحبتهای عمومی ایشان بوده است. همه اینها نشان میدهد «سنت روحانیون هدایتگر» از اصول و مبانی انقلاب اسلامی است.
صحبتهای فلاحتی کاملا برخلاف این سنت بود و این مساله نگرانکننده است. اقناع و تبیین از شئون اصلی این سنت معلمی است و این فرصت برای امثال آقای فلاحتی وجود دارد که با جوانها صحبت کنند و به تبیین و اقناع بپردازند و اگر ایرادی میبینند دنبال اصلاح آن باشند؛ چه ایراد ظاهری و چه ایراد فکری و عقیدتی. اتفاقا عمده مواردی هم که وجود دارد ایرادات ظاهری هستند و فراتر از آن نمیرود. ماجرای شهید الداغی ثابت کرد که علیرغم تفاوتهای ظاهری، اشتراکات حتما بیشتر از اختلافات است و براساس ظاهر افراد نمیتوان آنها را قضاوت کرد. تمجید رهبری از کمحجابهایی که با براندازان و مروجان بیحجابی سیاسی همراه نشدند، بیانگر این حقیقت است. بر همین مبنا کسی که بهدنبال اصلاح افراد و جامعه است باید اهل دلسوزی و مهربانی و گفتوگو باشد نه اینکه اهل تحقیر دیگران و استفاده از چنین ادبیات نامناسبی باشد. استفاده از کلمه «بیزاری» درمورد بندگان خدا و جوانانی که عمدتا باطن پاکی دارند واقعا ناراحتکننده بود. امیدوارم ایشان حرفشان را اصلاح کنند. نکته دیگری که مایه نگرانی و تاسف بود، رسانهزدگی ایشان بود. ببینید این آفت تا کجا گسترده شده است که ایشان از ترس رسانه و شبکههای اجتماعی چنین حرفی را مطرح میکنند.
فراتر از صحبتهای ایشان با مساله حجاب روبهرو هستیم. در این مقوله با طیفی از افراد مواجهیم که در یک طرف آن عدهای اصرار به بیحجابی و حتی ترویج آن در جامعه دارند و در طرف مقابل هم عدهای هستند که صحبتها و مواضعی شبیه به آقای فلاحتی دارند. برای اینکه هم در راستای حل این معضل قدم برداریم و هم به شکافهای اجتماعی دامن نزنیم باید چه مواجههای با این دو گروه داشته باشیم؟
درباره موضوع حجاب بهتر است از اینجا شروع کنیم که ماجراهای بعد از پاییز ۱۴۰۱، ماجرایی پیچیده و امنیتی-سیاسی بود. درواقع موضوع خانم امینی مقدمهای شد برای اینکه جریانات تجزیهطلب، گروهکهای تروریستی و اپوزیسیون برانداز سلطنتطلب شروع کنند به ناامنی و التهاب ایجاد کردن، ترور و امثال آن. پس ما با یک موضوع پیچیده روبهرو هستیم که فراتر از مساله حجاب است. موضوعی که موجودیت جمهوری اسلامی را مورد هجوم قرار داده است. یعنی مسالهاش موجودیت جمهوری اسلامی است، فلسفه انقلاب اسلامی است. خب این سوال پیش میآید که در چنین شرایطی چه باید کرد؟ رهبری هم در صحبتشان با کارگزاران نظام دقیقا بر این نکته تاکید داشتند. ضمن اینکه به حجاب اشاره کردند که بیحجابی، هم حرام سیاسی است هم حرام شرعی، گفتند که بالاخره موضوع پیچیدهای است و چون موضوع پیچیدهای است، باید با برنامه و پیچیده در مقابلش عمل کرد و با آن مواجه شد. این یک اصل است و به نظرم پرداختن به آن نباید به شیوهای باشد که موجب التهاب اجتماعی شود، نباید منجر به قرار گرفتن مردم مقابل یکدیگر شود. نباید موجب شود که شکافها بیشتر شود و به تولید خشونت و خصومت اجتماعی دامن بزند. من موضوع را اینطور میفهمم. از یک طرف با افرادی مواجه هستیم که دلسوز هستند و کسی در این تردید ندارد اما این فرمایش رهبری را که به نظرم نکتهای اصلی و مبنایی است را احتمالا تقلیل میدهند و خیلی قشریگرایانه و ظاهرگرایانه به موضوع نگاه میکنند. مواجههشان با آن خیلی سادهانگارانه است. درحالیکه بالاخره فتنه پیچیدهای از جانب ضدانقلاب طراحی شده بود و همچنان هم مترصد و منتظر آن است که اگر فرصتی پیش آمد آن طرحش را ادامه دهد. یک سمت ماجرا هم افراد بیطرف هستند. افرادی که معتقدند باید نسبت به مسائل اجتماعی بیتفاوت بود. من این را هم غلط میدانم. یعنی آنهایی که میگویند ما باید بیطرف و بیتفاوت باشیم، آنسوی کسانی هستند که خیلی رادیکال، قشریگرایانه و ظاهرگرایانه نگاه میکنند. به نظرم رویکرد قشریگرایی در بخشی از بدنه جریان اصولگرایی وجود دارد و این رویکرد بیتفاوتی در بخشی از جریان اصلاحطلب دیده میشود. در این میان، حد وسط را میتوان اینطور توضیح داد که حتما باید با هنجارشکنان و با کسانی که شبکههای سیاسی بیحجابی را دارند جلو میبرند برخورد شود، در اینکه تردیدی نیست، اما تعمیم دادن کسانی که هنجارشکنی میکنند به افرادی که واقعا به آن شکل عنادی ندارند و به تعبیر رهبر انقلاب ضعیفالحجاب هستند و میشود جور دیگری به آنها نگاه کرد، به نظرم خطرناک است. پس باید توجه داشت که از یک طرف، آن رویکردهای قشریگرایانه که التهاب اجتماعی درست میکند مذموم است، از یک طرف هم بیتفاوتی. حد وسط ماجرا این است که ما در حوزه تبیینی، حوزه اقناعی، حوزه ایجابی و از طریق رسانههای رسمی و صداوسیما در حوزه تشویقی اقدام کنیم. خیلی جدی هم باید پیگیری شود. در آموزشوپرورش، در حوزههای آموزشی، ما حتما به بازسازی نظام آموزشوپرورش نیاز داریم که رهبری هم اخیرا مجددا بر آن تاکید کردند. در حوزه رسانه ما حتما به بازسازی نیاز داریم. اینها باید انجام شود، در حوزه میدان و سطح جامعه هم باید با هنجارشکنان و شبکههایی که دارند بیحجابی سیاسی را جلو میبرند برخورد شود اما نباید فراموش کنیم جامعه ما طیفهای مختلفی دارد و کلیت آن گرایشهای مذهبی دارد و دلش با اسلام است. به نظرم حتما دلش هم با تفسیر عقلانی و درستی که ما از انقلاب اسلامی ارائه بدهیم نزدیک است. این طبق چیزی که از جامعه میبینم، نظر من است و این نکته را فراموش نکنیم که بهبود وضعیت اقتصادی، حتما در نزدیک شدن دلها به یکدیگر و کمتر شدن شکافها تاثیر میگذارد. به نظرم یکی از راهحلهای خیلی مهم، بهبود دادن وضعیت اقتصادی است. من فکر میکنم حتما بر حوزههای دیگر تاثیر میگذارد و همانطور که رهبری گفتند از این زاویه میتوان به آن پرداخت که اولویت ما مسائل اقتصادی است و این جمله یعنی از رهگذر حل اقتصاد، بسیاری از مسائل دیگر هم حل میشود اما به این معنا هم نیست که در مواجهه با مسائل اجتماعی مثل ماجراهای حجاب بیتفاوت باشیم. راهحلها هم باید راهحلهای چندبعدی، پیچیده و بلندمدت باشد، نه راهحلهای تکبعدی و ساده و یکخطی.
پس صورتبندی شما این بود که یک راهحل اصلی داریم و آن، حل مسائل اقتصادی است و به موازاتش باید پیگیر برنامهای بلندمدت و چندبعدی بود.
بله. من فکر میکنم یک، راهحل اقتصادی، دو، راهحل اقناعی و ایجابی و سه، آن نحوه مواجه شدن با بدحجابی سیاسی است که درباره آن عرض کردم لازم است میان هنجارشکنان و عامه مردم که اکثریت هستند تمایز ایجاد کرد.
نحوه مواجهه و برخورد جامعه و حاکمیت با این سادهانگاران باید چگونه باشد؟
اولا نباید تبدیل به خصومت درونجریانی شود، باید این را خط قرمز قرار داد. یعنی نباید با کسانی که درخصوص مساله حجاب دلسوز هستند اما راهحلشان با ما و امثال ما متفاوت است طوری مواجه شد که این مواجهه تبدیل به خصومت و دوقطبی در خود جریان شود. نباید شکاف جدید درست شود.
چون همه جریانات درون انقلاب هم دلسوز جامعه و انقلابند و هم برای بعضی از این مواردی که میبینند غصه میخورند. نکته دیگر آنکه راهحل این مسائل با گفتوگو بهدست میآید، یعنی طیفهای مختلف باید شروع کنند به گفتوگو کردن تا از دل گفتوگو، راهحلهای میانه بهوجود بیاید. راهحلهایی که تلاقی راهحلهای دوطرف است؛ به این هم بهنظرم باید توجه کرد. نکته دیگر آنکه باید روحیه صبر و مدارای درون جریانی هم ایجاد کنیم. انگ زدن به یکدیگر چیزی را حل نمیکند. مواجهه با این موضوع پیچیده اجتماعی صبر و مدارا هم میخواهد، یعنی یکماهه، دوماهه بهوجود نیامده، طی یک فرآیند بلندمدت بهوجود آمده و نمیتوان خیلی سریع به آن پاسخ داد.
بالاخره پیدا کردن راهحل ممکن است زمان ببرد. در اثنای اینکه ما بهدنبال راهحل میگردیم نباید خصومت و شکاف و تضاد بین نیروهای جریان انقلاب ایجاد شود. این هم بهنظرم خیلی نکته مهمی است و نکته بعدی آنکه طیفهای انقلابی همه یکسان فکر نمیکنند. ما باید طیفهای مختلف را بهرسمیت بشناسیم. اینطور نیست که درمورد حجاب، همه جریان انقلاب، همان شکلی فکر میکنند که مثلا یک گروه خاص در این باره فکر میکند. باید در این خصوص گفتوگو صورت بگیرد و شرط گفتوگو هم آن است که یک طرف بهدنبال این نباشد که به طرف مقابل انگ بزند و تلاش کند او را حذف کند. این را هم فراموش نکنیم که تمام جریان انقلاب، درمقابل رویکردی قرار میگیرد که در چنین مواردی، بیتفاوتی را تجویز میکنند.
یعنی ما افرادی داریم که از اواخر دهه ۷۰ تا الان از فروپاشی حرف میزنند، نمونهاش آقای رنانی است. قبلا نوشته بود، جدید هم نوشت. من خودم مطلبی تحتعنوان «رادیکالهای وسطباز» دربارهاش نوشتم. ما از این افراد خیلی زیاد داریم. دائم از این میگویند که جامعه فروپاشید، جامعه از دست رفت، حکومت در فروپاشی است و در هر دورهای آمدهاند این حرفها را درست کردهاند و هراس و التهاب ایجاد کردهاند. من نمیگویم منتقدان و کارشناسان حرفشان را نزنند اما الان ما میتوانیم از رنانی که مثلا یک دهه پیش این حرفها را زده، سوال کنیم آن فروپاشی که میگفتی چه شد؟ میتوانیم این را سوال کنیم. همچنین افرادی درون اصلاحطلبان داشتیم که در اواخر دهه 70 ایده عبور از خاتمی را مطرح کردند. گفتند کار خاتمی تمام است، از او عبور کنیم. دوباره سال ۸۴ نامزد اصلاحطلب در انتخابات بود، سال ۸۸ بود، سالهای ۹۲ و ۹۶ هم اصلاحطلبان آمدند از یک نامزد حمایت کردند، یعنی اینهایی که اینطوری ناامیدی را القا میکنند، به محض اینکه فضا مساعد شود دوباره میآیند و تلاش میکنند در قدرت شریک شوند. مگر از این نمونهها کم داشتهایم؟ در مجلس ششم، مگر به رهبری نامه ننوشتند که شما باید در موضوع هستهای و آمریکا جام زهر را بنوشید، یعنی افراط و رادیکالیسمی که اینها دارند، نباید فراموش شود. همین گروهها، همین افراد، همین طرز تفکر، الان هم دارد فروپاشی و مواردی مثل آن را تجویز میکند. این ادامه همان حرفهاست. میخواهم بگویم مخالف و دگر گفتمانی جبهه انقلاب، جریاناتی با این ویژگیها هستند، یعنی اختلافات درونی نباید منجر به این شود که آن دگر، فراموش شود. حالا از درون جریان اصلاحطلبان هم افرادی هستند که چنین رویکردی ندارند و میتوانند در این فرآیند پیدا شدن راهحل و این تفاهم پیدا کردن مشارکت کنند اما بالاخره آن تفکری که از بیتفاوتی صحبت میکند باید بهتعبیری نقد شود و تکلیفش مشخص شود.
همچنین باید بیاید و درباره گذشتهاش جواب بدهد، درباره اینکه کجاها ایجاد ناامیدی کرده. نمونهاش آقای خاتمی؛ شما نگاه کنید ایشان در ابتدا از جریانات داخل خیابان حمایت کرد اما در صحبتهای جدیدش گفت این جریانات زن زندگی آزادی پاییز ۱۴۰۱ قرار است به براندازی ختم شود. حالا ما خوشحالیم از اینکه خاتمی حرفش را اصلاح کرده، کسی از این موضوع ناراحت نیست، بالاخره ایشان متوجه شده که آخر و عاقبت آن داستان خشونت، ترور و براندازی بوده و حالا آمده موضعش را تغییر داده. اما واقعا در مواقع اضطراری که جامعه به هدایت و همدلی نیاز دارد، چهرههای سیاسی آنجا باید وارد شوند. بهنظرم مثلا یادداشتی که سیدحسن خمینی در همان اوایل اغتشاشات نوشتند، نکات خوب زیادی داشت. حالا ممکن است ایشان چهرهای نزدیک به اصلاحطلبان محسوب شود اما موضع، موضع درستی بود. میخواهم بگویم ما درون اصلاحطلبان هم اگر نمونهای وجود داشت باید استقبال کنیم.