سیدابراهیم رئیسی، روز گذشته در صدر هیات عالیرتبه اقتصادی و سیاسی، با دعوت رسمی بشار اسد، رئیسجمهور سوریه، بعد از گذشت 13 سال از آخرین سفر عالیترین مقام اجرایی ایران به این کشور، وارد دمشق شد. به بهانه این سفر و با هدف بررسی نتایج و پیامهای دیدار روسای جمهوری ایران و سوریه در شرایط کنونی جهان برای دیگر دولتهای منطقه با علیرضا تقوینیا کارشناس مسائل منطقه گفتوگو کردهایم که در ادامه میخوانید.
از دلایل اهمیت بالای سفر رئیسجمهور کشورمان به دمشق، آن هم بعد از گذشت 13 سال از آخرین مورد آن بفرمایید.
سفر رئیسجمهور به سوریه از این جنبه اهمیت دارد که به یاد بیاوریم در بحبوحه بحران سوریه در سال 2011 چه اتفاقاتی درحال رقم خوردن بود. در آن مقطع شاهد این بودیم که بسیاری از مقامات کشورمان هم سقوط دولت اسد را قطعی میدانستند. حتی در اوج بحران، یعنی بهمن 89 که جنگ داخلی شعله گرفته بود رئیسجمهور وقت کشورمان حاضر نشد به سوریه سفر کند. یا به این سفر اعتقاد نداشت یا جمعبندیشان این بود که سقوط بشار اسد نزدیک است. بههرحال رهبری دستور دادند لاریجانی و جلیلی رفتند و در آن مقطع، حمایت قاطع ایران از اسد را اعلام کردند. این سفرها و حمایتها درحالی انجام میشد که دولت سوریه در بدترین شرایط ممکن قرار داشت. در بین مسئولان جمهوری اسلامی حتی شخص سردار سلیمانی هم با توجه به اشرافی که بر تحولات میدانی داشتند سقوط اسد را نزدیک میدانستند اما این رهبر انقلاب بودند که با درایت همیشگیشان به مسئولان نظام تاکید کردند اگر اصولی و درست مقاومت کنیم اسد باقی خواهد ماند. سفر اخیر رئیسجمهور به دمشق از این جنبه حائز اهمیت است که نظام سوریه درحالحاضر به وضعیتی باثبات و ایمن رسیده و از منظر منطقهای و بینالمللی درحال حرکت به سمت وضعیت جدیدی است. درچنین شرایطی طبیعی هم هست که رئیسجمهور ایران در چهارچوب شراکت استراتژیکی که میان تهران و دمشق وجود دارد به این کشور سفر کند.
در اوج جنگ داخلی سوریه شاهد آن بودیم که شرکای عربی سوریه و برخی دیگر از کشورهای اسلامی که تفکرات اخوانی بر حاکمیت آنها مسلط بود دست در دست هم دادند تا دولت بشار اسد سرنگون شده و سوریه درمقابل فشارهای نظامی و اقتصادی تسلیم شود. اما حالا و با گذشت چندین سال از روزهای بحرانی شاهد این هستیم که همان دولتها یک به یک درحال عادیسازی روابطشان با دمشق هستند. بعد از گذشت بیش از یک دهه، موضع کنونی این دولتها در مواجهه با دولت سوریه را چطور ارزیابی میکنید؟
نباید فراموش کرد جنگی که علیه اسد شروع شد واقعا یک جنگ جهانی بود. برای اولین بار بود که محور سعودی اماراتی، در منطقه با محور اخوانی، یعنی ترکیه، قطر و گروههایی مثل حماس همسو شده بودند و هدف مشترکشان که سرنگونی اسد بود را دنبال میکردند. از طرف دیگر هم کشورهای اروپایی مثل فرانسه بودند که براساس پیمان سایسپیکو، سوریه را حیاطخلوت خود میدانست و درصدد حمایت جدی از مخالفان بودند. همچنین قصد داشتند سیاست بنغازیسازی و بستن حریم هوایی سوریه را اجرایی کنند. ایالات متحده هم حمایتی جدی از این ایده داشت. در این میان از فوریه 2011 تا سپتامبر سال 2015 یعنی حدود چهارسال و نیم شاهد این بودیم که صرفا جمهوری اسلامی و متحدانش مثل حزبالله بودند که مانع از سقوط اسد شدند. زمانی که وضعیت سوریه تثبیت شد و دولت روسیه نسبت به پیروزی بشار اسد اطمینان پیدا کرد و بعد از دیداری که سردار سلیمانی با پوتین داشتند، رئیسجمهور و دولت روسیه قانع شد که باید نیروی هوایی خود را به کمک نیروهای ایرانی بفرستد. ایران همچنین توانست روسیه را متقاعد کند که در سوریه منافع استراتژیک دارد و این اتفاق در کنار دیگر وقایع رخ داد. امروز شاهد این هستیم که بشار اسد در قدرت باقی مانده و کشورهای عربی و دیگر کشورهای دنیا برای برقراری دوباره ارتباط با ایشان صف کشیدهاند. سوریه از منظر ژئوپلیتیکی و ژئواکونومیکی از جایگاه بسیار مهمی در نظام بینالملل برخوردار است و در جهان عرب هم همواره جزو داعیهداران رهبری در جهان عرب محسوب میشده. بنابراین معتقدم سفر امروز رئیسی به دمشق، خط بطلان جمهوری اسلامی بر استدلال کسانی بود که معتقد بودند اسد سقوط میکند. چنین سفری است که درستی تدابیر مقاممعظمرهبری و راهبردهای ایشان در مسائل منطقهای را ثابت میکند.
اشارهای به بحث متقاعد شدن روسیه توسط ایران، برای ورود به بحران سوریه باهدف پشتیبانی از دولت مستقر در این کشور داشتید، اگر قرار باشد مرور سریعی بر روند تحولات منطقه و جهان و همچنین تغییر نگاه دولتها به قدرت ایران در میزان اثرگذاری بر معادلات داشته باشیم، با گذشت این سالها و ثابت شدن موضع نظامی برتر کشورمان در منطقه، چه تفاوتهایی را میتوان در دستگاه محاسباتی کشورهای غربی نسبت به مقطع پیش از جنگ سوریه قطعی دانست؟
نکته نخست آنکه جمهوری اسلامی ایران در مقطعی به کمک سوریه رفت که در موضع انزوای منطقهای و بینالمللی قرار داشت. غربیها داشتند تلاششان را میکردند تا متحد اصلی ایران در منطقه را هم از بین ببرند و بعد از آن به سراغ لبنان بروند. در عراق هم تقریبا تا 10 کیلومتری بغداد آمده بودند که با تدابیر سردار سلیمانی داعش نتوانست وارد پایتخت شود. نکته قابل توجه بعد از گذشت بیش از یک دهه اینجاست که انزوای مورد اشاره که ایران از لحاظ سیاسی در منطقه با آن مواجه شده بود، امروز به وضعیت تعامل و همکاری رسیده است. برخی کشورها مثل عراق و سوریه که با ما همکاری نزدیک دارند، برخی دیگر از کشورها هم که در این سالها متوجه شدند قدرت جمهوری اسلامی ایران در منطقه رو به فزونی است و اگر بخواهند امنیتشان را تامین کنند باید با ایران بهعنوان قدرت اول منطقه تعامل مثبت و منطقی داشته باشند به سمت کاهش تنشها قدم برداشتهاند و جایگاه ایران را پذیرفتهاند. اگر سوریه در آن مقطع سقوط میکرد، باید به تماشای دومینوی سقوط متحدان ایران مینشستیم. ایران در آن بازه، یک کشور محاصره شده بود. کشوری بود که متحدان استراتژیکی در منطقه نداشت و تمام توان گروههای تکفیری و کشورهای مرتجع عربی هم در این نقطه متمرکز شده بود که ایران تضعیف و حتی تجزیه شود. معتقدم سوریه، استالینگراد منطقه بود. یعنی جایی بود که آنها خیال میکردند که میتوانند با تسخیر آن، سرپلی برای پیروزی نهاییشان در منطقه ایجاد کنند اما برای آنها به استالینگراد تبدیل شد و با تثبیت بشار اسد، سقوط و اضمحلال سیاستهای منطقهای آمریکا را رقم زد. نکته دیگر که همین روزها شاهد آن هستیم، توقیف نفتکشهای حامل نفت آمریکا در تنگه هرمز است. اتفاقی که بیش از هرچیز نشان میدهد آمریکا دیگر نمیتواند با جمهوری اسلامی برخورد نظامی کند. دلیلش آن است که ایران، بازوان قدرتمندی در منطقه دارد و منحصر به جغرافیا هم نیست. ایران در چند کشور حضور دارد، نهفقط خودش بلکه متحدانش حضور دارند و از این جهت هزینه مواجهه نظامی با ایران بالاست. ببینید کدام کشور جرات دارد نفتکش آمریکا را توقیف کند؟ آمریکایی که وعده داده بود بر تنگه هرمز کنترل خواهد داشت تا ایران دست به اقدامی نزند، حالا شاهد این است که درهمان تنگه هرمز نفتکشهای حامل نفت واشنگتن توسط نیروهای نظامی ایران توقیف میشوند. این خیلی نکته حائز اهمیتی است از لحاظ نظامی درکنار حفظ ثبات سوریه، منجر به برتری ایران در معادلات نظامی منطقه شده است. از لحاظ اقتصادی هم شما در آینده خواهید دید که سوریه، بهعنوان پلی برای رسیدن به مدیترانه و از آنجا ترانزیت کالا به کشورهای اروپایی نقشآفرینی خواهد کرد. لذا من معتقد هستم درستی تدابیر ایران درخصوص سوریه باعث شده که ما امروز دست برتر را در تحولات منطقهای داشته باشیم. دست برتر هم در عرصه دیپلماتیک، هم در عرصه نظامی و هم در عرصه سیاسی.
طی چند ماه اخیر و همزمان با اوجگیری بحران داخلی رژیمصهیونیستی، شاهد حملات پراکنده این رژیم علیه برخی مواضع مقاومت در کشور سوریه بودهایم. بسیاری از تحلیلگران حملات تلآویو را از سر انفعال ارزیابی کردهاند. اصلیترین نشانه این انفعال را در چه میدانید؟
دراینباره یک سوال مطرح میشود و آن اینکه آیا حملات رژیمصهیونیستی توانسته است مانع از استقرار موشکها، پدافند و نیروهای مقاومت در سوریه شود؟ پاسخ خیر است. این حملات نتوانسته مانع شود. رژیمصهیونیستی حتی نمیتواند غزه 360 کیلومتر مربعی را برای خودش امن و آرام کند. هرچندوقتیکبار ما شاهد این هستیم که گروههای مقاومت، از نوار غزه حملاتی موشکی علیه صهیونیستهای شهرکنشین ترتیب میدهند، حملاتی که علاوهبر کشته و زخمی، خسارتهای مالی زیادی هم برای اسرائیلیها خواهد داشت. سرزمینهای اشغالی دچار ناآرامی میشوند و صهیونیستها نمیتوانند امنیت شهرکها را تامین کنند. آنها هنوز نتوانستهاند به شکلی که از نوار غزه علیه آنها تهدیدی صورت نگیرد در مواجهه با این منطقه به یک بازدارندگی بلندمدت و راهبردی برسند. این نکته مهمی است. از این جهت که اسرائیل با غزه هم نمیتواند مقابله کند.
اما چرا دارد به سوریه حمله میکند؟ به این دلیل که اسرائیل معتقد است باید فشارها بر دولت و ارتش سوریه را تا حدی زیاد کند که دولت این کشور، عطای همکاری با ایران و جریان مقاومت را به لقای آن ببخشد. به عقیده صهیونیستها باید به قدری هزینه مقاومت را بالا برد که آنها مجبور شوند [به قول مقامات رژیم]، ایران و گروههای تحت حمایت ایران را «کنترل» کنند و اجازه ندهند که آنها در سوریه حضور و استقرار داشته باشند. نکته دیگر آنکه هرگاه صهیونیستها نیروهای ایرانی را هدف قرار دادند، بلافاصله شاهد آن بودهایم که نیروهای آنها هم مورد حمله قرار گرفتهاند. حدود یک ماه پیش شاهد بودیم راکتهایی از لبنان به سرزمینهای اشغالی شلیک شد. علاوهبر آن، شاهد مجموعه حملاتی علیه مواضع اشغالگران بودیم که در اتاق عملیات گروههای مقاومت به فرماندهی سردار قاآنی طراحی و اجرایی شد. بنابراین باید به این نکته توجه داشت که مجموعه این اتفاقات به صهیونیستها نشان داد نیروهای مقاومت در سوریه باقی خواهند ماند و بههیچوجه نمیتوانند از لحاظ نظامی آنها را بیرون کنند. بر این اساس بود که تصمیم گرفتند فشارها علیه اسد، ارتش و اقتصاد سوریه را افزایش دهند. همچنین بهطور همزمان مردم سوریه را با این حملات پراکنده تحت فشار قرار دهند تا به آنها القا شود هزینه همکاری با ایران از فواید آن بیشتر است. اما اسد فرد باهوشی است و میداند ایران، کشوری است که ضامن بقای او در قدرت بوده. همچنین متحد قابل اعتماد او در منطقه ایران است و این ایران بود که در اوج بحران مانع از سقوط دوست دیرینه خود شد.
همانطور که شاهد بودیم، دولتمردانی مثل وزیر اقتصاد و وزیر راهوشهرسازی در این سفر، آقای رئیسجمهور را همراهی کردهاند که نشان از نگاه دولت سیزدهم به ظرفیتهای بالای اقتصادی روابط تهران-دمشق دارد. ارزیابی شما در این خصوص چیست؟ در میانمدت چه چشماندازی را پیشروی سطح مبادلات تجاری و اقتصادی دو کشور میبینید؟
درخصوص روابط اقتصادی ایران و سوریه باید گفت ظرفیت برای فعالیت بسیار بالاست. این کشور در حاشیه شرقی دریای مدیترانه است که این دریا از لحاظ تجارت دریایی در دنیا بسیار حائز اهمیت است.
کل تجارت جنوب اروپا و به طور کلی بخش قابل توجهی از تجارت قاره اروپا به آن وابسته است و در چنین موقعیتی، دستیابی به سواحل سوریه به این معناست که ما میتوانیم با کمک عراق و سوریه، یک مسیر ترانزیتی ایمن ایجاد کرده و در طرح ابتکاری یک کمربند-یک راه چین نقشآفرین باشیم.
درخصوص حضور دولتمردانی مثل وزیر راهوشهرسازی و وزیر اقتصاد هم باید گفت سوریه ظرفیتهای اقتصادی زیادی دارد. از جمله آنها میتوان به معادن و ظرفیت کشاورزی این کشور اشاره کرد. نکته دیگر آنکه سوریه در بازسازی به ما نیاز دارد و شرکتهای ایرانی میتوانند در این فرآیند مشارکت داشته باشند و منافع بسیاری کسب کنند. با توجه به اینکه ایران از جمله حامیان اصلی دولت سوریه در دوران جنگ داخلی بود، آنها در فرآیند بازسازی دست کمک را به سوی ایران دراز میکنند و این یک فرصت مناسب برای شرکتهای خصوصی ایران است تا در آنجا حاضر شده، به بازسازی بپردازند و از قبل آن منافعی متوجه خود و کشور کنند. مهندسان و صنایع ایرانی طی این فرآیند میتوانند در سوریه مستقر شده و بیش از پیش فعالیت کنند. نکتهای که شرایط را برای ایران ویژهتر میکند آنکه با توجه به اینکه روابط سیاسی و دیپلماتیک سوریه با کشورهای عربی درحال بازسازی است، احتمالا شاهد سیل کمکهای سخاوتمندانه کشورهای حاشیه خلیج فارس به سوریه باشیم دلیلش هم آن است که این دولتها از لحاظ سیاسی به سوریه نیاز دارند، سوریه هم بدون گرفتن امتیاز، روابط خودش با آنها را عادیسازی نخواهد کرد.