حجتالاسلام والمسلمین محسن قنبریان با انتشار ویدئوی شهادت حمیدرضا الداغی جوان خوشغیرت سبزواری در صفحه تلگرامی خود یادداشتهای کوتاهی در موضوع امر به معروف و نهی از منکر نوشته است. آنچه میخوانید دو یادداشت از این پژوهشگر دینی است و بخشی از مصاحبه او در واکنش به اظهارات فردی که با عنوان حقوقدان شهادت الداغی را نفله شدن تعبیر کرده است.
۱- به کرات گفتهام خاستگاه اصلی تحقق امر به معروف در جامعه، ولاء طرفینی زن و مرد جامعه است. هر طرحی که از آن ارتزاق نکند یا بدان نینجامد، نه خودی است و نه شدنی! ولاء متقابل اجتماعی در اسلام دو رو دارد: یکی پناه دادن و حمایت از هم کردن (۷۲ انفال) و دیگری امر به معروف و نهی از منکر کردن همگانی و متقابل (۷۱ توبه) اگر برای بخشی از جامعه (مثلا بیحجابها) به هر علت (ساخت سیاسی یا برساخت رسانهای) این ذهنیت ساخته شد که: تو فقط امر و نهی میشوی! اما نه حمایت میشوی! و نه حق امر و نهی متشرعان و حاکمان داری! گسست و گسل اجتماعی شکل میگیرد. ولاء طرفینی از کار میافتد و نهی از بیحجابی هم به مقاومت مدنی آنها اصابت میکند! شهید الداغی تمثال زیبای روی دیگر سکه ولاء متقابل است. مصداق روشن «وَالَّذِینَ آوَوْا وَنَصَرُوا أُولَئِک بَعْضُهمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ» است. او دختر کمحجاب را نهی از منکر نکرد، او را یاری داد و مأوای او شد. چاقو خورد اما دختر ایران را تنها نگذاشت! جامعه آسیبدیده از بیحجابی، به این روی سکه ولاء مومنانه نیازمند است؛ تا گاردش بشکند و نصیحت برادرانه و خواهرانه بپذیرد. این شهید عزیز را اگر همین گونه -که بود- روایت کنیم، به امر به معروف هم کمک میکنیم. اما اگر برعکس، مسبب خونش را بیحجابی و کم حجابی خواندیم (که بیسبب هم نیست!) و مایه شعار مرگ بر بیحجابش ساختیم؛ باز بهجای التیامِ گسل و موثر کردن روی دیگر سکه ولاء اجتماعی (امر و نهی)، بر شکاف و گسست افزوده، امر و نهیها را بیاثرتر میکنیم.
۲-قنبریان همراه با پینوشتی با این مضمون «نهی از منکر، پیشگیری از قربانی شدنهاست. اگر آن رفت، امداد و نجات هم نمیماند!» از مایکل کوک، نویسنده کتاب دوجلدی «امر به معروف و نهی از منکر در اندیشه اسلامی» نقلقولی را روایت میکند. وی از ماجرای متروی شیکاگو کشف عجیبی کرد! در تجاوز به یک زن، ابتدا کسی به کمک نرفته بود و فقط بعد از رفتن متجاوز، کایلز او را دنبال کرده و جلوی ماشین پلیس را گرفته و به دستگیری متجاوز میانجامد! کوک این را که به یک قربانی کمک شود «امداد و نجات» میخواند که با وجود «اجماع اخلاقی» بر آن باز خوب انجام نمیشود! وی در این باره نوشته است: «در زندگی روزمره، ما نامی برای این وظیفه نداریم، هنوز به تدوین کلی مواردی که باید آن را به کار ببریم و شرایطی که از انجام آن معافیم نپرداختهایم. اما این کاری نیست که فرهنگ ما آن را پرورده یا به آن سامان بخشیده باشد... من نیز چیزی در این مورد نمیدانستم تا اینکه ضمن تحقیقات اسلامی خود از آن آگاه شدم. اسلام برعکس، نام و تعالیمی ویژه برای چنین وظیفه اخلاقی گستردهای دارد نام آن «امر به معروف و نهی از منکر» است.» (ج۱صص۱۸و۱۹) همین منجر به تحقیق گسترده کوک درباره امر به معروف و نوشتن این کتاب شد. او در این باره گفته است: «وظیفه امداد، تکلیفی است برای کمکرسانی به مردمی که دچار مشکلی هستند... اگر آن زن قربانی تجاوز نبود، بلکه در زلزلهای زیر آوار مانده بود در آن صورت رهگذران وظیفه داشتند به یاری او بشتابند. به عکس، امر به معروف وظیفهای برای کمک به مردم گرفتار نیست، بلکه تکلیفی است برای جلوگیری از کار زشت (حتی اگر از سر رضایت باشد).» (ج۲ص۹۲۸)
۳- این پژوهشگر دینی در واکنش به اظهارات فردی که باعنوان حقوقدان شهادت الداغی را نفله شدن، تعبیر کرده بود، در گفتوگو با خبرگزاری دانشجو گفت: «بهتر است ما در جامعه سر یقینیها به اشتراک برسیم که مورد قبول مردم باشد. امداد رساندن به یک فردی که کمک خواسته است یا در معرض قربانی شدن است، در همه عرفهای دنیا یک وظیفه اخلاقی است و بهتعبیر مایکل کوک اصلا اجماع اخلاقی سر این موضوع وجود دارد که باید کمک بشود. اگر این مرحله را هم زیرسوال ببریم به این معناست که اگر کسی قربانی سرقت، تجاوز یا هر نوع شرارتی قرار گرفت، پس کسی هیچ اقدامی نکند. چون یک کار نفله شدنی است. بهنظرم این اظهارنظر حرف اشتباهی است و وجدانهای عمومی میگوید که اگر کسی کمک خواسته باید کمک کرد. وجدان عمومی بیدار جامعه این حرفهایی را که میگویند نباید کمک باشد، برنمیتابد. آن سر دنیا نسبت به چیزی که از دست داده گلهمند است و میگوید حتی دیگر امداد و نجات هم نداریم و حسرت مثل ما را میخورند؛ آن وقت عدهای متاثر از فرهنگ عامه غربزدگی هستند و همین کار را زیر سوال میبرند.»