میلاد جلیل زاده، خبرنگار:اوایل دهه 70 بود که مردم ایران با پدیدهای به نام تلویزیونهای ماهوارهای آشنا شدند. خیلی زود فهمیدند این قضیه ربطی به فضانوردی ندارد و آنچه کمکم باب میشود، چیزی شبیه رادیوهای بیگانه است که کمابیش بعضی از ایستگاههای آن را در ایران هم میشد شنید. در همان ایام مواضع مختلفی درخصوص این پدیده اتخاذ شد و بعضی اعلام خطر کردند و بعضیها گفتند که باید با آن کنار آمد. با اینحال همه میدانستند آنچه که پدیدار شده، رقیبی برای رسانهها و محصولات فرهنگی داخل کشور است. در دهه ۸۰ شبکههایی در ماهوارههای فارسیزبان فعال شدند که ارتباطشان با داخل کشور همیشه شبههبرانگیز بود. تعدادی از این شبکهها خبری و سیاسی بودند و تعریف ارتباط با آنها را نهادهای امنیتی ارائه میدادند اما تعداد دیگریشان صرفا به سرگرمی میپرداختند. عمده تولیدات هنری خارج از کشور، به موسیقی، خصوصا موسیقی پاپ منحصر بود اما بحث پخش غیرقانونی فیلمهای ایرانی از ماهوارهها فصل جدیدی را در مناسبات ایجاد کرد. سپس ماجرا به پخش آگهی فیلمهای ایرانی در این شبکهها کشید. جسته و گریخته صحبتهایی مطرح میشد از اینکه دستگاههای امنیتی، آن دسته از عوامل سینما که فیلمهایشان یا حتی صرفا تبلیغ فیلمهایشان از شبکههای ماهوارهای پخش شده را بازخواست کردهاند و از آنسو مشخص شد که این شبکهها سرخود، بدون دریافت پول و صرفا برای بازارسازی تیزر این فیلمها را پخش میکردهاند.
اینها همه در کنار کشوقوسهایی بود که اهالی سینما با صداوسیما بر سر پخش آگهی فیلمهایشان داشتند. اندکی از دهه 90 که گذشت، متغیر جدیدی به این معادله اضافه شد به نام فضای مجازی. ولی این باعث بینیازی سینماگران از تبلیغ آثارشان در تلویزیون نشد، چه داخلی و چه خارجی. و همین داستان پخش فیلمهای ایرانی در شبکههای ماهوارهای را وارد فصل جدیدی کرد. این قضیه در نیمه اول سال ۹۵ به اوج خودش رسید و ماجراهایی را پدید آورد که باعث شد خیلی از عوامل سینما به دادگاه فراخوانده شوند و برای ارائه توضیحات مقابل قاضی بایستند.
حتی با دستور دادستانی، اکران فیلم «آااادت نمیکنیم» ساخته ابراهیم ابراهیمیان برای مدتی متوقف شد تا پخش تیزرها از شبکه جم متوقف شود. این ماجرا به ممنوعیت فعالیت برای تعدادی از کارگردانان سینما هم انجامید. واقعیت اما این بود که در همان زمان هم خودداری تلویزیون از پخش تیزرها و تبلیغات کافی برای فیلمهای روی پرده سینما بود که مسیر پخش تیزرهای تبلیغاتی فیلمها را در شبکه ماهوارهای «جم» هموار کرد.
بهمرور سازمان سینمایی اقدامات عملیتری را برای منصرفکردن صاحبان فیلم از تبلیغات در شبکههای ماهوارهای به کار بست. امضای تعهدنامهای که بهموجب آن در صورت پخش تیزر از رسانه ملی، حق تبلیغ فیلم در شبکههای ماهوارهای از بین میرفت، ازجمله این اقداماتی عملی بود و البته همزمان از تعامل خوب رسانه ملی و سینما صحبتهای بسیاری به میان آمد؛ هرچند در این مدت بسیاری از سینماگران از نگاه سلیقهای رسانه ملی مبنیبر پخش تیزر فیلمهای سینمایی صحبت کردند و خواستار رسیدگی به این بخش از پاشنهآشیل تبلیغ آثار سینمایی در صداوسیما بودند. از طرف دیگر، بحث پخش تیزرها از شبکههای ماهوارهای همچنان ادامه داشت. با گذشت ماهها از کمرنگشدن تبلیغات آثار سینمایی در شبکههای ماهوارهای، شبکه جم اینبار به شکل دیگری اقدام به تبلیغ فیلمهای روز سینمای ایران کرد و در قالب برنامهای به نام «گیشه»، فیلمهای روز سینمای ایران را معرفی کرد. پخش پرتعداد تیزرهای فیلم ساعت ٥ عصر، از این شبکه باعث شد بار دیگر پرونده پخش تیزر فیلمهای سینمایی در این شبکه باز شود، اما روابطعمومی ساعت ٥ عصر در اطلاعیهای، همکاری عوامل این پروژه با شبکههای ماهوارهای فارسیزبان را برای پخش آنونسهای فیلم تکذیب کرد و صداوسیما هم با اصرار و عدم انعطافی عجیب، هزارجور مانع بر سر راه پخش تیزر فیلمها میچید. با تمام شدن دهه 90، نهتنها این بحث تمام نشد، بلکه به فصل جدیدی ورود کرد. در نوروز ۱۴۰۱ دور جدیدی از پخش تیزر فیلمهای ایرانی در شبکههای ماهوارهای آغاز شد که در میان آنها، اسامی فیلمهایی چون «بازیوو»، «علفزار»، «پیتوک»، «چند میگیری گریه کنی ۲» و... دیده میشد که حتی فیلم کودک هم در میانشان بود.
مشکل صداوسیما برای پخش تیزر فیلمهای سینمایی همچنان پابرجاست و صدماتی که از این ناحیه نهتنها به سینمای ایران، بلکه در مقیاسی کلیتر و بزرگتر متوجه منافع ملی است، قابل توجه هستند. مرجعیت صداوسیما برای تعیین سلیقه و تبلیغ ایدهها در حال ضعیف شدن است. گروهی از شهروندان داخل که مخاطبان ماهوارههای فارسیزبان هستند، در حال تبدیل شدن به «مخاطبان معیار» در گیشهاند و آنها هستند که جداول فروش را مهندسی میکنند و تعیین محبوبیت یا عدم محبوبیت یک فیلم را در دست دارند، نه سایر طیفها و طبقات اجتماع. کسبوکار سالم هنری در ایران که پیش از این هم صدمه فراوانی خورده بود، بیش از پیش صدمه خواهد خورد و تنها کسانی برای فعالیت در صحنه باقی خواهند ماند که آدرس درهای پشتی و راهروهای زیرزمینی را بلد هستند. یعنی همان خاطره غمبار و شرمآور پولهای کثیف در سینمای ایران که کفن نعش معدوم آن هنوز خشک نشده، دوباره زنده میشود. مشکلات متعدد دیگری هم ممکن است پیش بیایند که عامل همگی آنها همین اصرار سرسختانه صداوسیما به پخش نکردن تیزر فیلمهای سینمایی است. تلویزیون به شکل علنی از تولید برنامههای تحلیلی و گفتوگومحور درباره سینمای ایران طفره میرود و صدمه کلی و کلانی که چنین رفتارهایی میزند، بدنام شدن گفتمان ارزشمحور و انقلابی است؛ چون عمدتا چنین تلقی میشود که رفتار صداوسیما در قبال پخش آگهی فیلمها دلایل ایدئولوژیک و اعتقادی دارد. حتی در مقطعی نیکی کریمی که فیلم «آذر» به تهیهکنندگی او نتوانست تیزرهایش را از تلویزیون پخش کند، قضیه را به مردانه بودن ساختار فکری صداوسیما ربط داد؛ «شاید این است که سینمای مردانه و صداوسیمای مردانه، از شما میخواهند زن همان نقش سنتی و درنهایت کمدی را برعهده بگیرد تا به او اجازه دیدهشدن بدهند...»
ایدئولوژی اما اگر دقت کنیم هنگام پخش تیزر شرکتهای ثروتمند و پروژههای غولآسای اقتصادی غایب است. بهواقع بعید به نظر میرسد این تظاهرات ایدئولوژیک چیزی جز بهانهای باشد که به انگیزه بقا و انجام یکسری اقدامات خاص انجام میشود. حتی جایی که رهبر انقلاب در سخنرانی نوروز سال ۱۳۹۶ علیه یک پروژه مفسدهانگیزه اقتصادی صحبت کردند و به پخش آگهیهای آن در تلویزیون نقدی وارد دانستند، پخش آن آگهیها تا مدتی در تلویزیون متوقف نشد. آیا مسئولان صداوسیما تجمع مالباختگان آن شرکتها درمقابل رسانه ملی را فراموش کردهاند و طنین این زمزمه دردآور معترضان در ذهنشان خاموش شده که ما به اعتبار تبلیغ این شرکت در صداوسیما بود که زار و زندگیمان را فروختیم و در آن سرمایهگذاری کردیم؟
سوال صریحتر و تعیینکننده این است که کدام ایدئولوژی؟ آیا چیزی جز مسائل اقتصادی، عاملیت اصلی در تصمیمگیریهای اینچنینی سازمان صداوسیما را دارد؟ از سویی قانون، صداوسیما را مکلف به پخش تیزر فیلمهای سینمایی با تخفیف مالی کرده و از طرفی تلویزیون نمیخواهد آنتن را به آگهیهای تخفیفدار بدهد. حالاست که میشود به حضور فلان بازیگر در فیلم گیر داد یا مضمون فیلم دیگری را زیر سوال برد و بهطور کل، ایدئولوژی را بهانهای قرار داد برای فرار از این تخفیف دادن اجباری. هزینه این رفتار سودجویانه را هم گفتمان ایدئولوژیک انقلاب متحمل خواهد شد نه دیگران. منتفع این جریان هم شبکههای ارزانقیمت ماهوارهای هستند که برای پخش هر تیزر از فیلمهای ایرانی، بین دو تا 10 هزار دلار دریافت میکنند.
در ادامه آنچه یکی از پخشکنندگان فیلم در مورد شرایط پخش تیزرهای تبلیغاتی سینما در تلویزیون گفته را به خواسته خودش بدون ذکر نام او میآوریم تا شاید ابعادی از این موضوع بهتر روشن شود.
هفتخوان تبلیغ فیلم در تلویزیون
وقتی یک طرح فیلم برای ایجاد فرصت تبلیغی در شورای سازمان صداوسیما بررسی میشود، مبلغ حمایتی تا رقم 5 میلیارد تومان برای آن اختصاص داده میشود که در نهایت 8-7 تیزر بیشتر نمیشود و این میزان برای یک فیلم خیلی کم است. ضمن اینکه مشخص نیست این 7 تیزری که برای تبلیغ یک فیلم سینمایی مشخص شده است در چه تایمی از روز پخش شود. برخی مواقع کنداکتور پخش به حدی زیاد است که ممکن است در آن کنداکتور پخش، تیزر یکدقیقهای فیلم سوخت شود یا در شلوغی کنداکتور به برنامهای بخورد که اصلا پخش نشود.
البته همین حمایت ساده و نصفهونیمه خودش هزارجور دردسر دارد و در یک پروسه زمانی و فرآیند پیچیده بروکراتیک انجام میشود. تازه بابت این پخش نصفهونیمه تیزرها تعهد میگیرند که تبلیغات فیلم نباید در شبکههای ماهوارهای پخش شود. یک نکته دیگر اینکه از زمان اعلام اکران فیلم تا زمانی که تیزر تبلیغاتی فیلم بخواهد پخش شود، فرصت گل تبلیغ فیلم گذشته و بین یک هفته تا ده روز از اکران رسمی فیلم شروع شده است. از دوهفته قبل از شروع اکران در سینماها نامه درخواست حمایت زده شده اما تازه از هفته سوم پیگیر درخواستها میشوند.
700 میلیارد هزینه تیزر تبلیغاتی
حالا ممکن است بعضی از فیلمهایی که اصطلاحا ارگانی هستند یا اینکه از سوی وزارت ارشاد توصیهنامهای دارند در فرآیند دیگر تعریف شوند. مثلا به ارگان پخشکننده فیلم میگویند تیزرهای تبلیغاتی آماده کنید و بعد از تایید شاید روزی 10 تیزر پخش کنند که این تیزرها در یک شبکه نمیرود و در همه شبکهها خرد میشود. در این مدل طراحیشده، چون نقاط مهم پخش را به تبلیغ نمیدهند، اثرگذاری قابلتوجهی برای تبلیغ فیلم را شاهد نیستید. مثلا تیزرها میتواند قبل یا بعد از پخش اخبار 20:30 که مخاطب زیادی دارد پخش شود یا حتی زیرنویس تبلیغ فیلم حین پخش برنامه ورزشی باشد. عملا انتخابی از جانب فیلمسازان نیست تا چنین حمایتی باعث شود که فیلم پرمخاطب شود.
حالا شما حساب کنید که فیلمساز بخواهد خودش هزینه تبلیغ فیلم را بدون حمایت صداوسیما بدهد. حساب کنید پخش همین 7 تیزر حمایتی، پنج میلیارد تومان حساب شده است حالا اگر عوامل فیلم بخواهند یک بسته تبلیغی مناسب برای تلویزیون داشته باشند حداقل باید صد نوبت پخش شود که هزینههای آن بالای 700 میلیارد تومان میشود و پخشکننده باید این پول را به حساب تلویزیون واریز کند تا تیزرهای تبلیغاتی فیلمش پخش شود.
خط قرمزهای تلویزیون برای تیزرها
این پخش تیزر هم بدون محدودیت و خط قرمزهای صداوسیما نیست. هر تیزری که برای پخش میرود حتی تیزرهایی که برای آثار سینمایی دفاع مقدس هستند هم مشمول ممیزیها خاص تلویزیون میشود و کمتر تیزری را داریم که بیاصلاحیه پخش شود. هر کدامشان 4-3 اصلاحیه میخورد مثلا اینکه چرا این بازیگر زن در تیزر برجسته شده یا چرا موهای فلان بازیگر خانم بیرون است. فیلمسازان بهصورت طبیعی برخی از موارد متناسب با پخش تلویزیون را رعایت میکنند مثل خشونتی که در یک فیلم وجود دارد را در بطن تیزر نمیگذارند اما ایراد از جایی شروع میشود که اصلاحیه درخصوص مواردی است که خط و محور اصلی قصه را تحتالشعاع قرار میدهد.