لحن تهدیدآمیز توییت‌های علی واعظ، فرد نزدیک به رابرت مالی مذاکره‌کننده هسته‌ای آمریکا چه معنایی دارد؟
خروج یکجانبه آمریکا از برجام باعث شد تا تهران برای بازگشت مجدد ایران به این توافق تضمین‌هایی را از واشنگتن مطالبه کند تا باب عهد‌شکنی مجدد را تا حد زیادی مسدود کند.
  • ۱۴۰۲-۰۲-۱۰ - ۲۳:۵۰
  • 10
لحن تهدیدآمیز توییت‌های علی واعظ، فرد نزدیک به رابرت مالی مذاکره‌کننده هسته‌ای آمریکا چه معنایی دارد؟
آمریکا مدیریت پروژه ترس را به خبرنگار ایرانی داد
آمریکا مدیریت پروژه ترس را به خبرنگار ایرانی داد

خروج یکجانبه آمریکا از برجام باعث شد تا تهران برای بازگشت مجدد ایران به این توافق تضمین‌هایی را از واشنگتن مطالبه کند تا باب عهد‌شکنی مجدد را تا حد زیادی مسدود کند. طرف آمریکایی که هرگونه ارائه تضمین را به معنی پذیرش خطا واشنگتن تلقی می‌کند اما تاکنون از ارائه تضمین سرباز زده و بارها تلاش کرده تا چشم خود را بر سابقه سیاه خود بسته و بدون دادن هیچ غرامت و تضمینی به برجام بازگردد. نکته جالب توجه در این باره این است که طرف آمریکایی حتی پا را از این مقدار نیز فراتر گذاشته و بازگشت به برجام را به‌عنوان زمینه‌ای برای برجام 2 معرفی می‌کند. برجام 2‌ای که قرار است محدودیت‌های هسته‌ای ایران را به منطقه‌ای و نظامی تعمیم دهد. ایران اما با پا فشاری بر مواضع خود در برابر این مطالبه زیاده‌خواهانه ایستادگی کرده است. در قبال این ایستادگی واشنگتن مسیر تهدید و ارعاب را در پیش گرفته است. طی چندسالی که ایران با دولت‌های غربی درحال مذاکره بوده، استفاده از ادبیات تهدیدآمیز ابزار تکراری بوده که طرف غربی با هدف امتیاز‌گیری بارها آن را به کار برده و آنقدر واژه ضرب‌الاجل را به کار گرفته و به آن پایبند نبوده که باعث از معنی تهی شدن این وژاه و مضحکه شدنش شده است. اوج عملی کردن این تهدیدات لفظی را می‌توان جنگ ترکیبی دانست که دولت‌های غربی با امید امتیاز‌گیری دیپلماتیک در چند ماه اخیر در دستورکار قرار داده و دست آخر نیز دست از پا دراز‌تر به میز مذاکره بازگشتند. در ادبیات تهدیدآمیز طرف‌های غربی علاوه‌بر واژه ضرب‌الاجل، مکانیسم ماشه و حمله نظامی نیز بارها به کار گرفته شده‌اند. واژگانی که هیچ وقت از مرز مصاحبه‌های مطبوعاتی فراتر نرفته و استیصال غربی‌ها را بیشتر به تصویر کشیده است. با شکست پروژه آشوب منادیان پوشالی نبرد نظامی بار دیگر مسیر تهدید‌های رسانه‌ای را در پیش گرفته‌اند. جدید‌ترین نمونه این تهدید‌ها را علی واعظ، مشاور تیم مذاکره‌کننده آمریکایی مطرح کرده است. او که به‌عنوان مدیر میز ایران در گروه بین‌المللی بحران فعالیت می‌کند تاکنون بارها به تریبون غیررسمی برای مقصر نمایی و تهدید ایران تبدیل شده است. واعظ در مطلبی که روز شنبه 9 اردیبهشت در صفحه توییتر خود منتشر کرده است بار دیگر به‌طور غیررسمی از فعال شدن مکانیسم ماشه خبر می‌دهد تا با این تهدید ایران را وادار به کوتاه آمدن از مطالبات خود کند. او در این باره می‌نویسد: «هفته گذشته سه کشور اروپایی با دعوت از 10 عضو منتخب شورای امنیت سازمان ملل آنها را در جریان رایزنی‌ها درمورد استفاده از مکانیسم ماشه قطعنامه ۲۲۳۱ برای بازگرداندن تحریم‌های سازمان ملل در‌صورت عبور‌ ایران از خطوط قرمز هسته‌ای قرار دادند.» این اولین باری نیست که واعظ مطلبی با هدف تهدید ایران منتشر می‌کند. او قبل از ماجرای پاییز 1401 بارها این اقدام را انجام داده و حتی از اقدام نظامی علیه ایران سخن به میان آورده بود. اقدامی که سالیان سال است دولتمردان آمریکایی رویای آن را در سر می‌پرورانند اما علی‌رغم اظهارات لفظی هیچ‌گاه جرات عملیاتی‌سازی آن را به خود نداده‌اند. علی واعظ یعنی فردی که تیم مذاکره‌کننده آمریکایی تصمیم گرفته از او به‌عنوان مترسک رسانه‌ای استفاده کنند علی‌رغم نقض شدن چندباره اظهاراتش از این رویکرد دست برنداشته و بعد از شکست پروژه آشوب‌های خیابانی با شدت بیشتر زبان به تهدید گشوده است. در ادامه به بازخوانی مواضع تهدیدآمیز علی واعظ و برخی اهداف پشت‌پرده پروژه رسانه‌ای او پرداخته‌ایم. 

 پس کی می‌رسیم؟
رسیدن به نقطه گریز هسته‌ای کلید واژه‌ای بوده که طرف غربی بارها به‌واسطه آن ایران را تهدید به حمله نظامی کرده و مدعی است به تعویق افتادن توافق بازگشت به برجام فاصله ایران تا رسیدن به این نقطه را به چند ماه کاهش داده است. علی‌رغم دستمایه قرار دادن چندین‌باره این کلید واژه اما طرف غربی هیچ‌گاه حاضر نشده اعلام کند ایران به چنین نقطه‌ای رسیده تا از طرفی اهرم تهدید لفظی را نسوزاند و از طرف دیگر در قبال چرایی اجرایی نشدن تهدید حمله نظامی فرصت پاسخ‌دهی و مغالطه را حفظ کند. علی واعظ نیز از قافله خطیبان نقطه گریز جا نمانده و در تیر‌ماه سال 1401 در یک گفت‌و‌گو در شورای روابط خارجی اروپا مدعی می‌شود: «اگر برجام توافق نشود و ایران به روند افزایش توان هسته‌ای ادامه داده و بعد از چند ماه از نقطه گریز بگذرد، بایدن در شرایطی خواهد بود که یا باید ایران هسته‌ای را بپذیرد یا دست به حمله نظامی بزند. اسرائیل بعد از نتانیاهو دست از شعارهای افراطی برداشته اما در شرایطی که ایران از نقطه گریز از مرکز عبور کند، آمریکا را برای حمله به ایران تحت فشار خواهد گذاشت.» درحالی‌که حدود 10 ماه از این اظهارت علی واعظ می‌گذرد باید از علی واعظ پرسید آیا آن چند ماهی که تعیین کرده بود هنوز تاریخ‌مصرفش تمام نشده؟ اگر تمام نشده است، برخلاف تهدید علی واعظ شاهد هستیم که هنوز هیچ توافقی برای بازگشت به برجام صورت نگرفته و میدان تقابل نظامی به‌جای ایران به تل‌آویو منتقل شده است. 

 توافق موقت چی شد پس؟
علی واعظ دی‌ماه سال 1400 در گفت‌و‌گویی ضمن آنکه پایداری برجام را نیازمند یک معامله بزرگ‌تر خواند مدعی شد: «‌اگر تا پایان ژانویه سرعت روند دیپلماسی بیشتر نشود، به‌طور قطع آمریکا بحث توافق موقت را روی میز بگذارد.» اگرچه طرف آمریکایی تلاش داشت تا توافق موقت را در دستور‌کار قرار داده و آن را به‌عنوان آخرین راه مطرح کند و واعظ نیز چنین رویکردی را در دستور‌کار قرار داده بود. او حتی در این گفت‌و‌گو توافق موقت را به‌عنوان تنها عامل بازدارنده از تقابل نظامی مطرح می‌کند و می‌گوید: «در شرایطی که غرب بخواهد تحریم‌های جدیدی برای ایران وضع کند یا از مکانیسم ماشه برای بازگرداندن تحریم‌های سازمان ‌ملل علیه ایران استفاده کند و ایران نیز همچنان برنامه هسته‌ای را با سرعت زیاد پیش ببرد و به آستانه تسلیحات هسته‌ای نزدیک شود،‌ شرایط برای یک درگیری نظامی بسیار مهیاتر خواهد بود تا رسیدن به راه‌حلی دیپلماتیک. به‌همین‌دلیل و با توجه به اینکه رسیدن به توافق بیشتر درمقابل بیشتر زمان‌بر خواهد بود، تنها گزینه‌ای که می‌تواند جلوی بدترشدن شرایط را بگیرد، توافق موقت است؛ به ‌این صورت که در آن اندکی از فشار تحریم‌ها کاسته و درمقابل، اندکی از سرعت برنامه هسته‌ای کم شود و در‌نتیجه زمان و فضای بیشتری برای مذاکره بر سر توافق جایگزین برجام به‌وجود بیاید.» علی‌رغم این تهدیدات اما ایران به چنین پیشنهادی اقبال نشان نداد و طرف غربی نیز نا‌گزیر شد آن را از دستور‌کار خود خارج کند تا جایی که خود واعظ نیز هفته گذشته در توییترش پایان این پیشنهاد را اعلام کرده و می‌نویسد: «آیا پیشنهاد توافق موقت روی میز وجود دارد: خیر» او البته توضیحی نمی‌دهد که اگر پیشنهاد توافق موقت دیگر روی میز نیست پس تکلیف حمله نظامی که تهدید آن را مطرح کرده بود چه شد؟ 

 هدف از ایده توافق موقت
توافق موقت در‌حقیقت بستری است که طرف آمریکایی با هدف در دستورکار قرار دادن برجام 2 آن را دنبال می‌کرد. واعظ در گفت‌و‌گوی خود در دی‌ماه 1400 به این واقعیت این‌گونه اعتراف می‌کند که: «مشکل این است در وضعیتی که برنامه هسته‌ای در‌حال‌حاضر از هر زمانی به آستانه تسلیحات هسته‌ای نزدیک‌تر است اگر شرایط مناسب و پایداری برای مذاکره فراهم نشود، به‌همین‌دلیل یا به توافقی موقت نیاز است یا باید برجام به‌همان شکلی که بود احیا شود تا نهایتا دو‌طرف به توافقی مرضی‌الطرفین و باثبات‌تر برسند.»

 واعظ: قبول دارم آمریکا مقصره اما ایران باید انعطاف نشون بده
خروج یکجانبه آمریکا از برجام به‌قدری در ایجاد تصویر یک دولت بد‌عهد کارآمد عمل کرده است که حتی تحلیلگران غربی نیز گریزی جز پذیرش ندارند. نکته تعجب‌برانگیز اما این است که با قبول این تقصیر از طرف آمریکایی باز هم مطالبه زیاده‌خواهانه برای انعطاف از جانب ایران مطرح می‌شود. علی واعظ در همین راستا در مناظره‌ای چند‌جمله‌ای در توییتر با دیاکو حسینی می‌نویسد: «‏تقصیر طرف آمریکایی در خروج از برجام و تحریم، و طرف اروپایی در عدم‌اهتمام به احیای منافع اقتصادی برجام در سال‌های گذشته، بر کسی پوشیده نیست. سوال این است که ایران تا چه حد در‌جهت احیا/ تضییع حق خود گام بر‌می‌دارد؟» واعظ در این توییت در‌حالی‌که تقصیر طرف آمریکایی را قبول کرده، هزینه این تقصیر را نیز به دوش ایران انداخته و درجهت احیای حق خواهان گام برداشتن ایران می‌شود بدون اینکه اشاره کند طرف خاطی یعنی واشنگتن در‌جهت جبران تبعات تصمیم خود چه گام‌هایی را بر‌می‌دارد. چنین منطقی مبنای سایر اظهارات غربی‌ها را نیز تا حد زیادی مشخص می‌کند. منطقی که باعث می‌شود طرف غربی هر‌بار برای تحقق اهداف خود متوسل به تهدید شود و درنهایت نیز علی‌رغم شکست این تهدید‌ها همچنان به مسیر مضحک خود ادامه دهد. 

 مامور تهدید ایران؛ بعد از شکست پروژه  پاییز 1401 
یکی از جدی‌ترین نکاتی که درباره شخصی مثل علی واعظ برای مخاطب ایرانی جلب توجه می‌کند، تغییر رویکرد نامحسوس [و البته در بعضی مقاطع محسوس] او در پوشش اخبار و البته «تحلیل»‌های کارشناسان داخلی و خارجی درباره مذاکرات‌ هسته‌ای ایران و کشورهای 1+5 از طریق صفحه شخصی‌اش در توییتر است. تحلیل‌هایی که گویی ادبیات و رویکردش را به‌طور لحظه‌ای با شرایط داخلی ایران تطبیق داده و لحنش را متناسب با آن به‌روز می‌کند. از این منظر که مثلا در پاییز 1401، یعنی روزهایی که ناآرامی‌های خیابانی ایران در اوج قرار داشت، تغییر ادبیات‌ مقامات یا شخصیت‌های وابسته به مقامات دولت‌های غربی به یک مساله قابل پیش‌بینی و عادی تبدیل شده بود (درباره «قابل پیش‌بینی» بودنش صحبت می‌کنیم.) مثلا ادبیات مقامات رسمی کشورهای اروپایی که تا چند هفته قبل از آن، با نماینده جمهوری اسلامی ایران پای میز مذاکره بر سر مسائل هسته‌ای و تحریم‌ها نشسته بودند، به‌طرز قابل توجهی رادیکال شد و جریانات ایرانی برانداز مقیم خارج از کشور درنتیجه همین تغییر لحن‌ها دچار نوعی خطای محاسباتی شدند که دیگر کار نظام ایران را یکسره می‌دانست. درصورتی‌که روح لیدرهای اپوزیسیون ترحم‌برانگیز ضدایرانی هم خبر نداشت درنهایت قرار است چه بلایی سر تک‌تک آنها بیاید. اما درمورد قابل پیش‌بینی باید روند مذاکرات را یادآور شد. روندی که در آخرین مرحله‌اش قبل از شلوغ شدن خیابان‌های ایران، نه مذاکره‌کنندگان کشورمان حاضر به عقب‌نشینی از خواسته‌های قبلی‌شان شده بودند و نه طرف‌های غربی درباره رفع همه تحریم‌ها تضمینی ارائه کرده بودند. در چنین شرایطی، دولت‌های اروپایی و آمریکا به‌هم‌ریختن آرامش خیابان‌های تهران را بهترین فرصت برای افزایش فشارها علیه ایران می‌دیدند.  به افرادی که خود را رهبر ناآرامی‌های داخلی ایران اعلام می‌کردند وقت ملاقات می‌دادند و برای تهییج آنها، پشت درهای بسته اتفاقات داخلی ایران را «انقلاب» عنوان می‌کردند. البته بعدا معلوم شد پشت آن درهای بسته، کلماتی غیر از «انقلاب» هم از دهان مقامات اروپایی خارج شده که جریانات اپوزیسیون تا هفته‌ها به روی خود نمی‌آورده‌اند و سرآخر گاف دادند که در یکی از این جلسات که در کاخ الیزه و به میزبانی مکرون تشکیل شده، رئیس‌جمهور فرانسه خطاب به مصی علی‌نژاد و لادن برومند که اصلی‌ترین حاضران آن جلسه بوده‌اند گفته «نه وظیفه داریم، نه اعتقاد داریم و نه مایلیم که نظام سیاسی شما را تغییر دهیم!» یعنی مقامات اروپایی در اوج ناآرامی‌های خیابانی پاییز 1401 هم اعتقادی به اینکه قرار است اتفاق ویژه‌ای در ساختار سیاسی ایران رخ دهد نداشته‌اند و جریانات برانداز را سر کار گذاشته‌اند تا شاید بتوانند پای میز مذاکرات از نمایندگان تهران امتیاز بیشتری بگیرند. اتفاقی که البته رخ نداد و واقعیت میدانی ایران به سمتی رفت که ادبیات‌ طرف‌های غربی در مواجهه با تهران را هم به تنظیمات کارخانه برگرداند. یعنی شکست دو پروژه منزوی کردن ایران در جامعه جهانی و براندازی در پاییز 1401 باعث شد دستورکار دلالان مذاکره هم تغییر کند. یعنی همان‌هایی که به امید کوتاه آمدن تهران در اوج ناآرامی‌ها حرف از توافق موقت می‌زدند و با ضریب دادن به جریانات برانداز امید داشتند که ایران پای میز مذاکرات حاضر خواهد شد و امتیازات بیشتری به طرف‌های غربی خواهد داد، با ناکام ماندن در آن فضا و بازگشت آرامش به خیابان‌های ایران، در تغییر ادبیاتی روشن، از مکانیسم ماشه گفتند و تصمیم گرفتند تهران را با ادبیات تهدید وادار به دادن امتیاز کنند.  البته در این میان، بازخوانی بخش‌هایی از گفت‌وگوی 9 آذر 1401 واعظ با روزنامه اصلاح‌طلب هم‌میهن درباره آینده توافق احتمالی بین ایران و غرب بر سر مساله هسته‌ای هم از این جهت که بدانیم «مدیر میز ایران در گروه بین‌المللی بحران» در روزهایی که ناآرامی‌های داخلی کشور درحال فروکش کردن بوده است چه طرز فکری درباره روند مذاکرات داشته جالب خواهد بود. واعظ در بخشی از این گفت‌وگوی مفصل، در پاسخ به این سوال که «‌گزینه آلترناتیو ایران چیست؟ بعضی تحلیلگران معتقدند رویکرد ایران بالا بردن قدرت چانه‌زنی برای احیای حداکثری برجام است.» در روزهایی که تنها تصویر درحال‌مخابره از خیابان‌های ایران جنگ داخلی ا‌ست، تلویحا برای تهران خط و نشان می‌کشد و با اشاره به احتمال قدرت گرفتن دوباره بنیامین نتانیاهو در تل‌آویو، مساله جنگ نظامی علیه ایران را هم دور از انتظار نمی‌داند. او با این اظهارنظر که: «با توجه به قابلیت‌های هسته‌ای ایران، نیازی به غنی‌سازی 60 درصدی در هیچ کجای صنایع کشور وجود ندارد. اگر مذاکره بعد از دو سال به نتیجه نرسیده و احتمالا هم با مجموعه شرایطی که گفتم چشم‌انداز روشنی برای یک نتیجه دیپلماتیک نباشد، تولید این همه اهرم مذاکراتی که شما را به نتیجه مطلوب نرساند، اتلاف وقت و انرژی است.» می‌گوید: «نتیجه‌گیری سازمان‌های اطلاعاتی غربی این است که با وجود اینکه ایران قابلیت دستیابی به بمب اتم را دارد، اما تصمیم سیاسی ندارد. اگر این نتیجه تغییر کند، «ریسک درگیری نظامی هم بیشتر می‌شود»، به‌‌ویژه اینکه امروز تندروترین و دست‌راستی‌ترین دولت اسرائیل هم دارد سر کار می‌آید.» در جای دیگر از این گفت‌وگوی تفصیلی، با مطرح کردن لفظ «گریز هسته‌ای» که یکی از پرتکرارترین لغات استفاده‌شده از سوی مقامات آمریکایی درباره برنامه هسته‌ای ایران است، به رابرت مالی، رئیس خود در گروه ‌بین‌المللی بحران ادای دین کرده و این‌طور ادامه می‌دهد: «از سوی مقابل هر چقدر برنامه هسته‌ای ایران پیشرفت کند، زمان برای بازگرداندن این برنامه به عقب بیشتر می‌شود. حتی اگر تابستان برجام احیا شده بود، زمان گریز هسته‌ای که در برجام بیش از یک سال در نظر گرفته شده، قابل احیا نبود و زمان گریز هسته‌ای به شش ماه کاهش پیدا کرده بود.»  واعظ از آنجایی که به نوعی مشاور تیم مذاکره‌کننده آمریکایی محسوب می‌شود، در این گفت‌وگو که «شش ماه بعد از آن» اوایل خرداد 1402 خواهد بود تلویحا از طرف غربی‌ها به ایران 6 ماه فرصت می‌دهد و می‌گوید: «اگر شش ماه دیگر برجام احیا شود این زمان گریز برای ایران دو یا سه ماه می‌شود. دو یا سه ماه گریز هسته‌ای یعنی غرب فقط 25 درصد از امتیازات هسته‌ای مدنظرش در برجام را به‌دست آورده، درحالی‌که ایران به دنبال امتیازات 150درصدی از احیای برجام ازجمله تعیین خسارت یا دریافت تضمین است. به این ترتیب این تعادل در راهکار دیپلماتیکی که غرب را به 25 درصد امتیازاتش برساند و ایران را به 150 درصد وجود ندارد.» جملاتی که خوشبین‌ترین مخاطب هم نمی‌تواند نسبت به آن خوشبینانه نتیجه‌گیری کند. مدیر میز ایران در گروه بین‌المللی بحران رسما مذاکره‌کنندگان ایرانی را متهم به زیاده‌خواهی کرده و عملکرد طرف‌های اروپایی در جریان مذاکرات را تطهیر می‌کند و ادعا دارد آنها بوده‌اند که منطقی‌تر عمل کرده‌اند. نکته دیگر آنکه اگر طبق این گفت‌وگو خرداد 1402 را آخرین مهلت ادعایی او برای ایران در نظر بگیریم که درحال‌حاضر بیش از نیمی از آن هم طی شده، غربی‌ها تقریبا باید افکار عمومی ایران را طبق برنامه درگیر التهاب کنند. التهاباتی که مقامات ایرانی را وادار به عقب‌نشینی کند و در این میان چه تهدیدی کارآمدتر از مانور دادن روی کلیدواژه‌هایی مثل «مکانیسم ماشه»؟ واعظ در پایان این گفت‌وگو با تکرار ایده‌ «توافق کمتر درمقابل کمتر» از مختصات توافق مدنظرش تحت عنوان «محورهای جدید» یاد می‌کند و آن را نتیجه «توافق براساس گفتمان متفاوت» می‌داند. او در این‌باره می‌گوید: «راه‌حلی که به نظر می‌رسد از همه راه‌حل‌های دیگر منطقی‌تر است، «توافق کمتر در مقابل کمتر» است که برای طرفین وقت بخرد تا شرایط مهیا شود و بتوانند به یک توافق براساس یک گفتمان متفاوت با محورهای جدید برسند.» در ادامه این گفت‌وگو برخلاف ادبیات حال حاضر توییت‌هایش که به‌روشنی رنگ و بوی تهدید ایران به خود گرفته، واکنش احتمالی تیم مذاکره‌کننده آمریکایی که خود یکی از مشاوران ایرانی آن محسوب می‌شود را این‌طور شرح می‌‌دهد: «من فکر می‌کنم آمریکا از یک توافق موقت استقبال می‌کند برای اینکه اصولا ‌انگیزه اصلی آمریکا در برجام هم این بود که بتواند از حاد بودن موضوع هسته‌ای ایران بکاهد تا بتواند بر موضوعاتی که برایش اهمیت بیشتری دارد یعنی رقابت با چین و روسیه تمرکز کند. به این دلیل است که آمریکا از یک توافق موقتی که جلوی هسته‌ای‌تر شدن ایران را بگیرد و در عین حال تحریم‌های کمتری را لغو کند، استقبال می‌کند.»

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰