فیلم‌های ضدسرمایه‌داری استثناهایی در قاعده سینما هستند
مساله کارگران به آن معنا که امروز موضوع بحث‌های نظری و آثار هنری قرار می‌گیرد، یک مساله مدرن است. پیش از این تا صدها سال در بهترین حالت آنچه مطرح می‌شد «رعیت» بود و در متداول‌ترین و گسترده‌ترین شکل، برده‌داری. آن نظم ظالمانه فرو ریخت و نظم دیگری پدید آمد که در خود خالی از مظالمی دیگر و ناعدالتی‌های بی‌شمار نوپدید نیست. مساله کارگران از اینجا به بعد است که بر می‌خیزد .
  • ۱۴۰۲-۰۲-۰۹ - ۲۳:۴۱
  • 00
فیلم‌های ضدسرمایه‌داری استثناهایی در قاعده سینما هستند
کم‌کاری سینما برای کارگر
کم‌کاری  سینما  برای  کارگر

میلاد جلیل زاده، خبرنگار:مساله کارگران به آن معنا که امروز موضوع بحث‌های نظری و آثار هنری قرار می‌گیرد، یک مساله مدرن است. پیش از این تا صدها سال در بهترین حالت آنچه مطرح می‌شد «رعیت» بود و در متداول‌ترین و گسترده‌ترین شکل، برده‌داری. آن نظم ظالمانه فرو ریخت و نظم دیگری پدید آمد که در خود خالی از مظالمی دیگر و ناعدالتی‌های بی‌شمار نوپدید نیست. مساله کارگران از اینجا به بعد است که بر می‌خیزد و حتی اگر تئوری‌های مارکسیستی و انواع و اقسام انشعابات آن را در‌نظر نگیریم، باز هم خواهیم دید که کارگران به‌واقع در بسیاری از جوامع پیشرو و پرچمدار باقی گروه‌ها در مطالبه‌گری‌های اجتماعی و ساماندهی به آن بوده‌اند. اینکه یک عده سوای از هر‌ خلق و سلیقه فردی، مشغول به کاری واحد هستند و منافع یکسانی دارند و بحث مواجهه آنها با کارفرما جنبه طبقاتی هم پیدا می‌کند، باعث می‌شود که آنها بتوانند هم‌جهت و متحد شوند و یک حرکت مطالبه‌گرانه اصلاحی و اعتراضی را پیش ببرند. این وضعیت مربوط به عصر مدرن و پدید آمدن کارخانه است؛ چنانکه نام فیلم مشهور و محبوب چارلی چاپلین با موضوع کارگران هم «عصر جدید» است. البته این قضیه در کارخانه محدود و منحصر نمی‌ماند. وضع کارگران در هر جامعه نشان‌دهنده بخشی از وضعیت کلی آن جامعه است و به‌علاوه افق زمانه را هم در آن زمینه تمدنی مشخص می‌کند. پنجره‌ای که از آن می‌شود به وضع کارگران در جوامع مختلف نگاهی انداخت و از این طریق یک رصد کلی نسبت به آن جامعه به‌دست آورد، هنر سینماست. 
بله، در اکثر کشورهای دنیا جریان سرمایه‌داری جو غالب رسانه‌ای را به‌دست دارد و فیلم‌های جریان اصلی عموما ربطی به مطالبات و جهان‌بینی طبقه کارگر ندارند؛ اما با این حال همیشه این نوع فیلم‌ها ساخته شده‌اند و بعضی از مواردشان که شاهکار بوده، با تحسین‌های فراوانی همراه شده است. غالبا به‌نظر می‌رسد در سینمای شوروی پرداختن به موضوع کارگران چیزی بود که با ایدئولوژی حاکمیت همخوانی داشت و به همین دلیل فیلم‌های زیادی با این موضوع در شوروی ساخته شده‌اند. اما واقعیت آن است که غیر از فیلم‌های کلاسیک آیزنشتاین یعنی آثاری که به جهت نوآوری‌های غول‌آسا در فن تدوین، جزء مهم‌ترین آثار تاریخ سینما هستند، باقی سینمای شوروی چندان به موضوع کارگران نپرداخته بود. راستش این است که موضوعات کارگری بیشتر مساله کسانی بود که در خارج از بلوک شرق و کشورهای سوسیالیستی زندگی می‌کردند؛ مثلا شهروندان دنیای سرمایه‌داری؛ و خود مردم شوروی و چین و اروپای شرقی، پس از آثار اولیه‌ای که به فاصله‌ای کوتاه با انقلاب‌های عدالتخواهانه‌شان رخ داد، دیگر درگیر هر‌مساله‌ای بودند جز استثمار کارگران یا توهین به این جماعت در محیط اجتماعی و محیط کار. جای دیگری اما بود که فیلم‌های کارگری را می‌شد در بدنه اصلی سینما هم دید؛ جایی که فقیرترین مردم آن برای این نوع فیلم‌ها بلیت می‌خریدند و پشت در سالن‌ها صف می‌کشیدند و سینمای کارگری منحصر به جشنواره‌های هنری باقی نمی‌ماند. جایی که مردم در سالن‌های سینما همراه با فریاد حق‌طلبانه کارگران داخل فیلم فریاد می‌زدند، چنان‌که انگار این واقعا یک شورش یا انقلاب کارگری است و مخاطبان سینما می‌خواستند به برادران ناشناخته اما هم‌لباس خودشان در فیلم‌ها بپیوندند. اینجا همان جایی است که سینما شورانگیزترین صحنه‌ها را از بازخورد مخاطبانش در فرازها و مقاطع مختلف تاریخ دریافت کرده و سینما در هیچ‌جای دنیا به اندازه هندوستان محبوب نبوده است. فیلم‌های کارگری هندوستان فصل مهمی از سینمای کارگری جهان را از دوران آثار کلاسیک تا به حال تشکیل داده‌اند. در آمریکا هم سینما بسیار محبوب است و اتفاقا این کشور به‌نوعی یکی از اقطاب سرمایه‌داری و احتمالا مهم‌ترین قطب آن است. واضح است که جامعه آمریکا و خیلی از هنرمندانش در این وضعیت واکنش‌های متعددی به مسائل مرتبط با کارگران بدهند. این البته جزء جریان اصلی سینمای آمریکا نیست و در مقاطعی با برخوردهای سختگیرانه‌ای مواجه شده اما همه اینها نتوانست چنین شعله‌ای را خاموش کند. در منطقه خود ما هم فیلم‌هایی با چنین موضوعاتی ساخته شده‌اند که آثار ترکی و مصری و ایرانی، مهم‌ترین نمونه‌ها هستند. 
بهترین فیلم‌ها را در این زمینه مصری‌ها ساختند که سینمای اجتماعی قدرتمندی داشتند و البته مدت‌هاست از آن شکوه و رونق خبری نیست. اما سینمای موسوم به اجتماعی ایران در‌حقیقت سینمای طبقه متوسط است. فیلم‌های ایرانی مرتبط با موضوعات کارگری را به دو دوره می‌توان تقسیم کرد؛ دوره‌ای که سینما نگاه همدلانه‌تری به کارگران و به‌طور کل طبقات پایین‌تر داشت و دوره متأخر که نگاهی کاملا ستیزه‌جو و حتی گاه فاشیستی به کارگران و طبقات فرودست رایج شده است. در کشورهای شرق آسیا خصوصا کره‌جنوبی و ژاپن نوع نگاه به موضوع کارگران یکسره متفاوت است. جوامع اینچنینی که شدت رقابتی بودن زندگی، اضطراب روحی فراوانی در دل افراد ایجاد کرده و باعث رتبه بالای این دو کشور در رده‌بندی‌های جهانی خودکشی شده است، مساله کارگران را جور دیگری می‌بینند. تلاش برای صعود و در کمین بودن ورشکستگی و سقوط، مسائلی هستند که به‌عنوان تم و درونمایه در آثار ژاپن و کره‌جنوبی فراوان یافت می‌شوند. یک نوع سینمای همدلانه با کارگران هم وجود دارد که روایت اتحاد و طغیان و مقاومت نیست، اما در‌عوض نسبت به زرق و برق سرمایه‌داری و فریب‌هایش افشاگری می‌کند. این را در‌حقیقت می‌توان سینمای توهم‌زدایی لقب داد و در اروپا بیشتر یافت می‌شود. در ادامه اشاره‌ای شده است به هر‌کدام از این طیف‌های رنگی که انواع چشم‌اندازهای سینمایی نسبت به موضوع کارگران را تشکیل داده‌اند. 

سرگئی آیزنشتاین و پیدایش سینمای مقاومت و کارگری
سرگئی میخالوویچ آیزنشتاین یک تئوریسین فیلمساز است. او در کنار نظریه‌های تئوریکش در باب سینما، پشت دوربین رفت و اندیشه‌هایش را در قالب تصویر به نمایش گذاشت. «اعتصاب»، نخستین فیلم آیزنشتاین است، فیلمی که یک انقلاب تئوریک در حوزه سینما است و بخش مهم و اثرگذاری در جنبش مونتاژ محسوب می‌شود. این فیلم  یک درام صامت است که به صورت اپیزودیک روایت می‌شود. اپیزودهای این فیلم عبارتند از اپیزود اول: در کارخانه همه‌چیز ساکت است، اپیزود دوم: دلیل اعتصاب، اپیزود سوم: کارخانه از بین می‌رود، اپیزود چهارم: اعتصاب به پایان می‌رسد، اپیزود پنجم: تحریک و تباهی و اپیزود ششم: نابودی.
 «اعتصاب» در سال 1925 توسط آیزنشتاین تدوین و کارگردانی شد‌. همان‌طور که از اسم فیلم پیداست داستان فیلم هم در مورد اعتصاب کارگری در روسیه تزاری است. البته این اعتصابات به سال‌های قبل از 1905 باز می‌گردد. 
اما مساله این فیلم چیست؟ شروع فیلم با یکی از گفتارهای معروف لنین آغاز می‌شود: «‌نقطه قوت قشر کارگر، نحوه سازماندهی آنان است. بدون سازماندهی توده مردم، طبقه کارگر مفهومی ندارد، سازماندهی یعنی وحدت عمل.» این همان چیزی است که فیلمساز به آن اعتقاد دارد و در بطن فیلم گنجانده شده است. 
آیزنشتاین این فیلم را پیش از اثر مهمش یعنی «رزمناو پوتمکین» ساخته است. در «اعتصاب» طلیعه‌های مقدماتی و آن نگاه منحصربه‌فرد آیزنشتاین مشخص می‌شود. فیلم علاوه‌بر نمایش اعتصاب کارگران در روسیه قبل از انقلاب، سرکوب‌ها بعدی‌اش را هم به تصویر می‌کشد. فیلم بیشتر به خاطر سکانسی شهرت یافته که در آن سرکوب خشونت‌آمیز اعتصاب به صورت مقطعی با تصاویری استعاره‌ای ترکیب می‌شود. مثلا در بخش‌هایی از فیلم‌ کشتار کارگران با ذبح گاو ترکیب شده است. این فیلم مورد تحسین منتقدان قرار گرفته است و اگرچه بسیاری از مخاطبان با سبک عجیب و غریب آن گیج شدند اما بر بسیاری از فیلمسازان معاصر ایزنشتاین تاثیر داشت.

مصر و الهیات کارگری
بین سینمای روشنفکری جشنواره‌پسند و سینمای کاملا عامیانه‌ای که به چیزی جز گیشه نمی‌اندیشد، چیزی هست که به آن سینمای اجتماعی می‌گویند و البته با تعریف ما از این نوع فیلمسازی در ایران کاملا متفاوت است. این سینمایی است که به مسائل و دغدغه‌های مردم نگاهی عمیق و جدی دارد اما نه از آن اداواطوارهای ضدفرم و ساختارشکنانه که در سینمای روشنفکری باب هستند، پیروی می‌کند و نه مثل عمده آثار عامه‌پسند، مسائل را سطحی و کلیشه‌ای می‌بیند. در ایران این نوع از فیلمسازی به‌شدت ضعیف است و اکثر فیلم‌ها در دو قطب روشنفکری و عامه‌پسند قابل تعریف هستند. در همین منطقه، مصر در دوره‌ای از تاریخ سینمایش فیلم‌های متعددی با این خاصیت داشت و یوسف شاهین، فیلمساز افسانه‌ای مصر یکی از مهم‌ترین چهره‌های آن بود. یکی از مهم‌ترین فیلم‌های شاهین در این زمینه «سرزمین»، محصول ۱۹۶۹ است که در میان ده فیلم برتر تاریخ سینمای مصر هم قرار گرفته است. در این فیلم به همان گفتمان‌های رایج در سینمای کارگری پرداخته شده است؛ مثل ظلم اربابان و اتحاد کارگران اما چیزی که متمایزش می‌کند، روایت معنوی آن است. روایتی که به‌صورتی رمزی و محو جاری می‌شود‌. فیلم با نمایی از خاک آغاز می‌شود و در خاک به پایان می‌رسد. در سکانس آغازین، دستی دیده می‌شود که قبل از کندن چند برگ، به‌آرامی خاک را در اطراف یک گیاه پنبه جوان می‌ریزد. در شات پایانی، همان دست که اکنون خون‌آلود است، زمین مزرعه‌ای را که به‌زودی با خاک یکسان می‌شود چنگ می‌زند و صاحب آن به سوی مرگ کشیده می‌شود. این تصاویر قدرتمند، هم موضوع اصلی فیلم، یعنی مالکیت زمین به عنوان هویت، ابزار بقا و میدان جنگ سیاسی پرمشغله را نمادینه می‌کند و هم از زمین به عنوان مبدا و مقصد چرخه حیات یاد کرده است. فیلم از رمان سوسیالیستی-رئالیستی عبدالرحمن الشرقاوی که به همین نام در سال ۱۹۵۴  نوشته شد، اقتباس شده است.

ژاپن و کره‌جنوبی؛ فرار از فقر یا فرار از زندگی
وقتی صحبت از ژاپن می‌شود، غیر از تکنولوژی پیشرفته و تعدادی رسوم غریب و متفاوت، یکی از اولین چیزهایی که به ذهن هر کس می‌رسد، جامعه‌ای به‌شدت کاری است. اتفاقا سینمای ژاپن هم به این موضوع با بسامد بالا پرداخته و لااقل ۱۰۰فیلم در فهرست‌های معتبر به عنوان آثار کارگری سینمای ژاپن کدگذاری شده‌اند. اما توجه به یک تم پرتکرار در سینمای کارگری ژاپن لازم است؛ تم سقوط. جامعه شدیدا رقابتی ژاپن همیشه افراد کوشا و ثروتمند را در معرض سقوط و ورشکستگی قرار می‌دهد و بحران اقتصادی دهه ۹۰ ژاپن یکی از نمونه‌های حیرت‌انگیز این ماجراست. دست و پا زدن برای نجات از محدودیت‌های طبقاتی، یک تم تکرارشونده دیگر در سینمای ژاپن است که به‌نوعی تلاش برای فرار از سقوط هم محسوب می‌شود. فیلم «عزیمت» به کارگردانی یوجیروتاکیتا، محصول ۲۰۰۸ میلادی که برنده جایزه اسکار شد یکی از نمونه‌های شاخص سینمای ژاپن در این زمینه است. فیلمی که نشان می‌دهد یک نفر چطور حاضر می‌شود برای گذران زندگی، عجیب‌ترین شغل را بپذیرد. کره‌جنوبی هم به عنوان برادر کوچک‌تر ژاپن، همان ساختار اجتماعی را دارد. در دانشگاه‌های کره می‌گویند که هنگام اشغال این کشور به دست ژاپن، غیر از قالب تفکر ژاپنی که به موضوع توسعه و تکنولوژی مربوط می‌شد، بخشی از فرهنگ ژاپن هم به کره نفوذ کرده است. فیلم «انگل» به کارگردانی بونگ‌جونگ‌هو و محصول ۲۰۱۹ میلادی، که نه تنها اسکار بهترین فیلم غیرانگلیسی‌زبان، بلکه عنوان بهترین فیلم سال را در این مراسم کسب کرد، یک نمونه از تلاش کارگران فرودست برای برنده شدن در قمار زندگی است که با تقلب و چالش‌های پس از آن همراه می‌شود. این اضطراب و تنش زندگی توسعه‌طلبانه و ناامن را در بسیاری از فیلم‌های موج نوی کره می‌توان دید و سریال «بازی ماهی مرکب» که یکی از فیلمسازان موج نو آن را ساخت هم همین تم و درونمایه را داشت.
فیلم‌های کارگری هندوستان؛ غلوشده اما واقعی
ارتباط سینمای هند با دغدغه‌ها و رویاهای توده مردم، اصلی‌ترین عاملی است که به ظهور و بقای آن کمک کرده. هندوستان سینما را به کالایی لوکس و تزئینی تبدیل نکرده که تنها بخشی از جامعه و لایه باریک از طبقات اقتصادی-اجتماعی مخاطبش باشند و خود را در آن را ببینند. از همین رو فیلم‌های هندی به مسائل مردم فرودست و تضارب آنها با اربابان کارخانه‌دارهای بزرگ، رجال متنفذ سیاسی و سرکردگان باندهای مافیایی زیاد می‌پردازد. 
در میان فیلم‌های مختلف هندی که به این موضوع خصوصا از نگاه کارگری پرداخته‌اند نقطه جوش در دهه ۵۰ میلادی ایجاد شد که با ساخته شدن یک فیلم مهم به نام «نایا داور» به کارگردانی پی‌.آر چوپرا، فیلمساز شهیر هندی در اوایل جوانی‌اش رقم خورد. این فیلم که سال ۱۹۵۳ اکران شد و به مبارزه کارگران برای احقاق حقوق‌شان می‌پرداخت، چند سال است که به یکی از آثار کالت سینمای هند تبدیل شده است. پس از آن در دهه 70 میلادی هم موجی از فیلم‌های قهرمان‌محور کارگری به راه افتاد که چهره اصلی بیشترشان آمیتا باچان مرد افسانه‌های سینمایی هند بود. «نمک به حرام» در ۱۹۷۳، «دیوار» ۱۹۷۵، «سنگ سیاه» ۱۹۷۹ و پس از آن «کولی» در ۱۹۸۳ تعدادی از این فیلم‌ها با شمایل آمیتا باچان بودند. در سال ۱۹۸۳ پی‌آر چوپرا تهیه‌کننده فیلمی شد که پسرش راوی چوپرا آن را کارگردانی می‌کرد. فیلمی به نام مزدور که باز هم به مسائل کارگری و دغدغه‌های طبقه محروم و فرودست می‌پرداخت و یکی از آثار شاخص این جریان شد. در سال‌های بعد، سینمای هند با ستاره‌های جدیدی آشنا شد و قصه‌هایش البته با شیبی ملایم به سمت‌وسوی دیگری رفتند. ستاره‌هایی که با بدن‌های تراش‌خورده و ورزیده مصنوعی، مقداری با زیست طبیعی و ساده مردم هند تفاوت داشتند. بالاخره پس از چند دهه حرکت به سمت فضاهای لاکچری، طی سال‌های اخیر هند دوباره عزمی محسوس برای بازگشت به همان سینمای توده‌ای را در دستورکار قرار داده است.

کن لوچ؛ پیرمرد چپگرا و افشای فریب‌ها
در دورانی هستیم که داستان اتحاد کارگران و موفقیت آنها در به زیر کشیدن اربابان زورگو و استثمارگر را به سختی می‌توان باور کرد. ۳۰ سال است که جهان تک‌قطبی بوده و نظام غالب بر آن سرمایه‌داری است. در این سیستم همیشه ثروتمندان و زورگویان برنده بوده‌اند و اگر به جوامع مختلف جهان سرک کشیده شود، به سختی می‌شود کسی را‌ یافت که رویای پیروزی طبقه کارگر را حتی در مقیاس کوچک باور کند. در چنین شرایطی است که حرکت به سمت تولیدات هنری با مضامین ضد‌سرمایه‌داری، نقطه شروع خودش را به جای ترسیم رویای افول سرمایه‌داران، در افشاگری از فریب‌های آنان قرار می‌دهد؛ سینمایی که به فکر آگاهی توده‌ها است و می‌خواهد از‌خود‌بیگانگی را زائل کند. این نوع فیلم‌ها را در اروپا بیشتر می‌توان یافت و بهترین نمونه‌اش آثار کن لوچ است. کن لوچ خودش به تنهایی یک مکتب سینمایی است و به قدری دغدغه‌های فردی و اجتماعی‌اش انسجام پیدا کرده و چهارچوب‌مند است که او را در نهمین دهه از زندگی‌اش همچنان در رده یکی از خلاق‌ترین فیلمسازان جهان نگه داشته است. هر وقت کن لوچ فیلم جدیدی می‌سازد، همه منتظرند تا ببینند چه جنبه‌ای از فریب‌های جهان سرمایه‌داری را افشا کرده و کدام توهم پر زرق و برق، کدام امید واهی، کدام ظلم نامرئی و کدام ذلت نامرئی را به آفتاب رسوایی افکنده است. خود او البته در سال‌های دور پیشین آثاری می‌ساخت که افق امیدوارانه‌ای داشت. مثلا «نان و گل سرخ» محصول ۲۰۰۰ میلادی، درباره ‌‌مبارزه کارگران سرایداری برای دریافت حق عضویت در اتحادیه است و بر زندگی دو خواهر مهاجر از مکزیک متمرکز شده که به عنوان سرایدار در مرکز شهر لس‌آنجلس کار می‌کنند. شرکت آنها ضداتحادیه است و ناظر تندخوی شرکت، کارگران را استخدام و اخراج می‌کند. مایا، یکی از خواهران، درنهایت به کمپین رو به رشد «عدالت برای سرایداران» می‌پیوندد و بر تاکتیک‌های تفرقه‌انداز مدیران غلبه می‌کند.

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۱