توییت خبرنگار یک روزنامه آمریکایی با هدف ایجاد تنگنا در پرونده هسته‌ای ایران چه محدودیت‌هایی را آشکار می‌کند؟
 «ایران سرعت نصب و دسترسی دوربین‌های نظارتی آژانس را کند کرده است.» این خبری است که «لورنس نورمن»، خبرنگار روزنامه وال‌استریت‌ژورنال به نقل از منابعی در آژانس انرژی اتمی در توییترش منتشر کرد.
  • ۱۴۰۲-۰۲-۰۵ - ۲۳:۲۲
  • 00
توییت خبرنگار یک روزنامه آمریکایی با هدف ایجاد تنگنا در پرونده هسته‌ای ایران چه محدودیت‌هایی را آشکار می‌کند؟
پایان عصر مهار
پایان عصر مهار

 «ایران سرعت نصب و دسترسی دوربین‌های نظارتی آژانس را کند کرده است.» این خبری است که «لورنس نورمن»، خبرنگار روزنامه وال‌استریت‌ژورنال به نقل از منابعی در آژانس انرژی اتمی در توییترش منتشر کرد. او در این رشته توییت تلاش کرده پرونده هسته‌ای ایران را که در میان تحولات دیگر گم شده است، مجددا فعال کند. او نوشته: «از منابعم شنیده‌ام که ایران در نصب مجدد دوربین‌ها و تجهیزاتی که آژانس بین‌المللی انرژی اتمی می‌گوید تهران پس از سفر رافائل گروسی مدیرکل آژانس به این شهر، قول داده است، بسیار بسیار کند عمل می‌کند.» نورمن تاکید کرده باید زنگ خطر را به صدا درآورد. به گفته خبرنگار وال‌استریت‌ژورنال، تهران دیگر احساس نمی‌کند به دلیل پرونده هسته‌ای تحت فشار قرار دارد. توییت‌های این خبرنگار در شرایطی منتشر شده که دیگر دستگاه‌های تبلیغاتی علیه برنامه هسته‌ای ایران یا دچار تغییر اولویت شده و واقعیت را پذیرفته‌اند یا علی‌رغم ‌انگیزه، توانی برای تحرک در این حوزه ندارند. واقعیت این است که برای اروپا و به‌ویژه آمریکا هیچ پرونده‌ای به اندازه پرونده جنگ اوکراین دارای اهمیت و ابعاد گسترده نیست. پس از آن، آمریکا قصد دارد از موقعیت فعلی برای افزایش فشار بر چین در پرونده تایوان استفاده کند و از این رو پرونده هسته‌ای ایران از اولویت‌ها خارج شده است. شاید به همین دلیل باشد که امروز بلندترین پرچم مقابله با برنامه هسته‌ای ایران از رئیس‌جمهور آمریکا و سران اروپا، به دست خبرنگار وال‌استریت‌ژورنال افتاده است. در این گزارش تلاش شده ضمن بررسی دلایل کاهش فشار بر پرونده هسته‌ای ایران به محدودیت‌هایی که توییت‌های نورمن آشکار ساخته اشاره شود. 

  چرا پرونده هسته‌ای ایران قابل تمرکز نیست؟
پرونده هسته‌ای ایران زمانی در اوج مسائل جهان قرار داشت اما امروز به نظر نمی‌رسد حتی اهمیت داشته باشد. این اهمیت کم به معنای مهم نبودن ذاتی برنامه هسته‌ای ایران نیست بلکه ریشه در تحولاتی دارد که به مرور طی یک دهه اخیر شکل گرفته‌اند. برنامه هسته‌ای برای ایران اهمیتی بسزا داشته و در صورت تقویت توان هسته‌ای تهران، دیگر شاخص‌ها نیز دچار تغییر خواهند شد اما این برنامه دیگر همانند گذشته تحت‌تاثیر فشار قرار نمی‌گیرد؛ بیشتر به این دلیل که اعمال فشارها در سطح گذشته دیگر امکان‌پذیر نیست. در ادامه به این موارد پرداخته شده است. 

1- ناکارآمدی ابزارهای فشار
برای مهار ایران ابزارهای به‌کارگرفته‌شده به انحای مختلف دچار ناکارآمدی شده‌اند. تحریم‌ها آن‌قدری گسترده هستند که دیگر آمریکا به دشواری قادر به یافتن حوزه‌ها و حفره‌های جدید برای اعمال تحریم است. این تحریم‌ها بر ایران تاثیر داشته و دارند اما تهران زیر همین فشارها درحال ادامه مسیرش است. 
براساس طراحی غرب تحریم‌ها ابتدا بر وضعیت اقتصادی ایران اثر گذاشته و سپس با تضعیف وضعیت معیشتی مردم ایران، این تاثیرات وارد حوزه اجتماعی می‌شدند. با تغییر وضعیت اجتماعی، حوزه سیاسی ایران تحت‌تاثیر قرار گرفته و تحریم‌ها نهایتا به بروز تغییر در رفتار تهران منتهی می‌شد. 
در عمل تحریم‌ها بر حوزه اقتصاد تاثیر گذاشته، وضعیت معیشتی را وخیم ساخته و حوزه اجتماعی را نیز تحت تاثیرات نسبی قرار داده‌اند اما به دلیل انرژی ناکافی تحریم‌ها در مرحله تغییر وضعیت حوزه اجتماعی، حوزه سیاسی نیز با انرژی بسیار کمتری تحت‌تاثیر قرار گرفته تا رفتار تهران تغییر نکند. 
با وجود اثرات قابل لمس تحریم‌ها بر وضعیت اقتصادی و معیشتی ایران، همچنان بخش بزرگی از جامعه قائل به از دست دادن ابزارها و عقب‌نشینی از مواضع نیستند، چه اینکه سابقه برجام نیز در پیش‌روی آنان قرار دارد. انرژی تحریم‌ها در اقتصاد کامل، در اجتماع نسبی و در سیاست ضعیف بوده است؛ این درحالی است که تحریم‌ها اساسا اعمال شده‌اند تا عرصه سیاسی را تحت‌تاثیر شدید قرار دهند. به‌طور کلی تحریم‌ها دیگر قابل افزایش نیستند و تا همین امروز نیز ناکام بوده‌اند. 
در عرصه نظامی آمریکا منابعش را به دلیل بحران بر سر اوکراین و تایوان بر این دو منطقه و مناطق پیرامونی‌شان متمرکز کرده است. آمریکا باید به تقویت کشورهای متحد خود در شرق اروپا و شرق آسیا بپردازد. مقامات نظامی واشنگتن این میزان از تمرکز را نیز ناکافی دانسته و صرفا به دلیل جنگ اوکراین صحبت‌هایی درباره اتمام مهمات و فشار سنگین به صنایع تسلیحاتی غربی وجود دارد. به همین دلیل بود که پس از چند دور درگیری در شرق سوریه و هدف قرار گرفتن مواضع آمریکا، واشنگتن ناچار به کوتاه آمدن و موضع‌گیری در سطح رهبران عالی‌اش در این خصوص شد زیرا می‌دانست در وضعیت دشواری که در اوکراین گرفتار شده، نیازمند یک جبهه دیگر نیست.  در حوزه ایجاد التهابات داخلی نیز اغتشاشات پاییز 1401 شکست خورده و انباشته‌های بزرگی از سرمایه‌های جبهه غربی به دلیل این درگیری‌ها دچار آسیب شده است. یکی از این ذخایر تروریست‌های تجمع‌یافته در اقلیم کردستان عراق در کنار مرزهای ایران بودند که درپی نقش‌آفرینی در اغتشاشات ایران، مورد حمله موشکی و پهپادی قرار گرفته و با فشارهای تهران، بغداد و اربیل درحال جابه‌جایی این گروه‌ها به موصل در شمال غربی عراق هستند.  گفته می‌شود عربستان نیز به دلیل حمایت مالی از اپوزیسیون ایران و عبورش در اغتشاشات 1401 از خط قرمزها، نگران بوده شاهد حمله انتقام‌جویانه شدیدی از سوی تهران باشد و از همین رو تصمیم گرفته به مذاکرات عادی‌سازی روابطش با ایران سرعت داده و آن را زودتر نهایی سازد. 
آمریکا هنگامی که تمرکز نظامی بر غرب آسیا ندارد، متحدانش یا گرفتار یا متمایل به رقبا و دشمنانش شده‌اند، تحریم‌هایش دیگر قابل افزایشی موثر نیستند و در جامعه بین‌الملل اختلافاتش با اعضای موثر مانند روسیه و چین به مغز استخوان رسیده، قادر نیست بر ایران یا پرونده هسته‌ای آن متمرکز شود. 

2- گرفتاری عاملان فشار
هرکدام از قدرت‌های جهانی که عامل فشار بر برنامه هسته‌ای ایران بوده‌اند، در برهه کنونی دچار درگیری‌های گسترده و چندبعدی هستند. به‌عنوان مثال روسیه که مخالف توسعه حداکثری برنامه هسته‌ای ایران بوده هم‌اکنون در فضای بین‌المللی با فشار سیاسی و تحریم غرب، در حوزه نظامی-امنیتی با جنگ و در داخل با تبعات توطئه غرب و بحران اقتصادی و تلفات جانی ناشی از آن روبه‌رو است. این اتفاقات منابع ذهنی، ساختاری و امکانات مادی مسکو را به خود معطوف کرده و مانع از قدرت تمرکز این کشور بر پرونده هسته‌ای ایران شده است. در لایه دوم روسیه به دلیل مواجهه سنگین با غرب، در این دشمنی نیازمند دوستانی قابل اتکا است که ایران در این میان اهمیتی ویژه دارد. در لایه سوم نیز روس‌ها از معضل بودن ایران برای غرب رضایت دارند زیرا این مساله می‌تواند منجر به کاهش فشار غرب بر این کشور شود. 
اروپا آن‌گونه که خود ادعا کرده و دیگران نیز بازگو کرده‌اند به دلیل مجاورت با منطقه غرب آسیا نگرانی بیشتری نسبت به آمریکا درباره اشاعه هسته‌ای در این منطقه یا حتی به صورت انفرادی هسته‌ای شدن ایران دارد. این قاره هنگامی که به صورت نقد مورد حمله روسیه به‌عنوان یک قدرت هسته‌ای و متعارف مهیب قرار گرفته چندان نگران این نیست که آیا ایران هسته‌ای می‌شود یا خیر. قاره سبز وقتی با کشوری مواجه است که 5000 کلاهک هسته‌ای دارد و احتمال به‌کارگیری تسلیحات هسته‌ای تاکتیکی‌اش در اوکراین وجود دارد، نگران سلاح‌های هسته‌ای ساخته‌نشده ایران نیست. به همین دلیل اروپایی‌ها تاکید می‌کنند فعلا در ارتباط با ایران، حمایت تهران از مسکو در جنگ برایشان اهمیت دارد و نه موضوع هسته‌ای. جنگ اوکراین تبعاتی سنگین برای اروپا داشته به‌گونه‌ای که این قاره در سال 2022، تنها در حوزه انرژی یک تریلیون هزینه اضافی متحمل شده است. 
اروپایی که دچار التهابات سیاسی شده، مورد حمله زیان‌بار روسیه است و همراهی با آمریکا علیه چین برایش دردسر‌ساز شده، چندان برای ایران هسته‌ای اهمیت قائل نیست؛ حال آنکه  خود نیز می‌داند تهران به دنبال سلاح هسته‌ای نیست و این پرونده تنها بهانه‌ای برای مهار قدرت ایران بوده است. 
آمریکا به‌عنوان یکی از اصلی‌ترین عاملان فشار در کنار اروپا درگیر تنش‌ها و چندپارگی سیاسی جدی ای‌ است به‌گونه‌ای که کارشناسان آگاه از این بحران سیاسی به‌عنوان عاملی مهم در ضعف واشنگتن و عقب افتادنش از پکن در رقابت‌های جهانی یاد می‌کنند. در حوزه خارجی آمریکا در اغلب مناطق حضورش دچار بحران‌های جدید و سنگینی شده است. اروپا درگیر جنگ است، در رژیم‌صهیونیستی صحبت از فروپاشی است، متحدان عربش به رهبری عربستان گردش به شرق را تشدید کرده‌اند، در آمریکای لاتین چپ‌گرایان به‌ویژه در برزیل و کلمبیا حرف‌شنوی قبلی را از واشنگتن ندارند و در آفریقا روسیه و چین درحال اخراج و تضعیف غرب هستند. این مسائل و بحران‌ها تا چند سال پیش وجود نداشتند و با ظهور تدریجی‌شان، امروز یک‌جا روی میز واشنگتن قرار دارند. در این وضعیت آمریکا رمقی برای تمرکز بر ایران ندارد چه رسد به پرونده هسته‌ای آن. 

3- قدرت غیرقابل مهار ایران
رشد ایران سرعت‌ بالایی یافته و پس از هر دوره زمانی کوتاه، تهران ارتقائی شگرف در توانایی‌هایش را به رخ می‌کشد. درحالی‌که تا یک دهه یا حتی نیم‌دهه قبل صنعت پهپادی ایران علی‌رغم توانایی‌ها، تاثیر چندانی نداشت؛ امروزه تهران از قدرت پهپادی شگرفی برخوردار است که بنابر اعتراف سنتکام برای نخستین بار ارتش آمریکا را در تنشی قرار داده که در آن، از برتری هوایی بهره‌مند نیست. 
در حوزه موشکی نیز ایران ابتدا از موشک‌های بالستیک میان‌برد با برد 2000 کیلومتر برخوردار بود که می‌توانستند در موازنه وحشت نقش ایفا کنند اما طی یک دهه اخیر تهران زرادخانه‌ای بزرگ از موشک‌های بالستیک تاکتیکی فراهم آورده که قابلیت تولید، استقرار و پرتاب انبوه را داشته و به مراتب ارزان‌تر از نمونه‌های غیر تاکتیکی هستند. 
در حوزه دریایی نیز تهران تا یک دهه قبل تنها از موشک‌های ضد کشتی کروز آن هم در برد محدود به 100 الی 200 کیلومتر برخوردار بود اما امروز صحبت از موشک‌های کروز و بالستیک ضدکشتی تا برد 2000 کیلومتر است. در حوزه قدرت آتش طی چند سال اخیر ایران پهپادهای انتحاری را در تعداد بالا به خدمت گرفته که قدرت آتشی بی‌سابقه در بردهای مختلف تا 4000 کیلومتر در اختیارش قرار داده است. 
تا یک دهه قبل نه پهپادهای انتحاری، نه موشک‌های بالستیک تاکتیکی جدید، نه پهپادهای تهاجمی، نه موشک‌های بالستیک و کروز ضد‌کشتی برد‌بلند و نه سامانه‌های پدافند هوایی روزآمدی مانند 15 خرداد، باور 373 و زوبین هیچ‌کدام وجود نداشتند. 
در حوزه متحدان منطقه‌ای تا یک دهه قبل نیروهای مقاومت لبنان با 20 هزار نیرو و گروه‌های پراکنده عراقی با 30 هزار نیرو در محور مقاومت حضور داشتند. امروز تعداد نیروهای مقاومت لبنان به 100 هزار تن افزایش یافته، نیروهای مقاومت عراق که نهایتا به‌صورت پراکنده 30 هزار نفر بودند به 400 هزار نفر در قالب نیروی رسمی حشدالشعبی ارتقا یافته، 100 هزار تن در قوات دفاع وطنی سوریه هستند و 400 هزار نیروی مسلح در مقاومت یمن عضویت دارند. به این تعداد باید انواع نیروهایی مانند فاطمیون و زینبیون را نیز افزود. در غزه نیز 70 هزار نیروی نظامی مستقر هستند. تعداد نیروهای نظامی متحدان منطقه‌ای ایران در یک دهه گذشته از 50 هزار نفر به بیش از یک میلیون نفر رسیده است. از سوی دیگر این گروه‌ها خود هم‌اکنون از قدرت آتش در بردهای بالا برخوردارند. برد پهپادهای انتحاری یمن به 2500 کیلومتر می‌رسد و نیروهای مقاومت لبنان دارای موشک‌های بالستیک تاکتیکی حتی از نوع ضد کشتی با برد 300 تا 700 کیلومتر هستند. 
این تغییرات گسترده کمی و کیفی در منابع قدرت ایران نشان می‌دهد نه‌تنها تهران قابل مهار نیست بلکه با اهمیت یافتن حوزه‌هایی مانند پهپادی، پرونده هسته‌ای دیگر اولویتی ندارد. 

4- برنامه هسته‌ای غیرقابل مهار
یک دهه قبل ایران قادر به غنی‌سازی سطح بالا نبود اما حتی اگر از این توانایی بهره‌مند بود، به کیک زرد لازم برای ادامه فرآیند غنی‌سازی دسترسی نداشت. مقارن با امضای برجام، ایران بخش اعظم 550 تن موجودی کیک زرد خود را مصرف کرده بود. تمام این حجم از طریق واردات تامین شده بود. ایران در داخل به دلیل ضعف معادن خود تا چندی پیش تنها سالانه 4 تن کیک زرد تولید می‌کرد که ناچیز بوده و به 138 سال زمان برای تامین ذخایر در سطح 550 تن نیاز داشت. ایران پس از آن با واردات، ذخایری 1000 تنی از کیک زرد و گاز یواف6 به دست آورد. در حوزه معادن داخلی نیز تهران می‌کوشد ظرفیت خود را به سالانه 40 تن برساند. یک دهه قبل ایران به طور عملیاتی از سانتریفیوژهای آی‌آر-1 بهره می‌برد که به زحمت قادر به غنی‌سازی سطح بالا بودند اما ایران امروزه با تولید انبوه ماشین‌های جدید، به راحتی قادر به غنی‌سازی سطح بالاست. تهران در دو حوزه تامین مواد و تهیه ماشین‌های غنی‌سازی، قابل مقایسه با چند سال قبل نیست و می‌تواند به سرعت وارد انباشت مواد شکافت‌پذیر شود. 
توانایی ساخت ماشین‌های جدید و نزدیک بودن مرحله نهایی تولید سانتریفیوژ آی‌آر-9 با توانایی 50 سو باعث شده نه تنها جمع‌آوری صنعت هسته‌ای ایران، بلکه حتی امکان نظارت موثر بر آن نیز در خطر قرار گیرد. غرب ایران را متهم می‌کند که با ساخت ماشین‌های قدرتمند جدید می‌تواند در محلی کوچک با نصب تعداد کمی سانتریفیوژ به مواد لازم برای ساخت سلاح هسته‌ای به دور از چشم دیگران دست یابد.

محدودیت‌هایی که از توییت‌های نورمن می‌بارد 

لارنس نورمن، خبرنگاری که دارای دسترسی و مجوزهایی برای فعالیت در امور سیاسی حساس بوده و در یک روزنامه  مشهور غربی کار می‌کند، نمی‌تواند دوستی ناآشنا برای لابی‌ها به‌ویژه لابی‌های صهیونیستی باشد. در‌حالی‌‌که کمتر کسی به اطلاعات حساس دسترسی دارد و خبرگزاری‌های معتبر نیز نظارت‌هایی عمیق بر خبرنگاران خود داشته و منتقدان رژیم‌صهیونیستی را اخراج می‌کنند، نورمن معتمدی قابل اتکا و کارمندی گوش به فرمان است. او در این مسیر می‌تواند غنی‌سازی 60 درصدی ایران را ببیند و به راحتی 90 تا 200 سلاح هسته‌ای رژیم‌صهیونیستی را نادیده بگیرد. تلاش او برای حاشیه‌سازی پیرامون مساله هسته‌ای ایران را باید زیر سر کارفرمای نورمن دید که این دفعه به جای دولت‌های غربی می‌تواند تل‌آویو باشد. صهیونیست‌ها به دلیل تحولات پی‌درپی جهانی در نگرانی عمیقی فرورفته‌اند، به‌گونه‌ای که بنیامین نتانیاهو عاجزانه تاکید کرد درصورت دستیابی ایران به توان هسته‌ای، قدرت‌های بین‌المللی از میدان فشار علیه تهران خارج شده و ایران بدون هیچ مانعی بر سر صهیونیست‌ها آوار خواهد ریخت. 
یک نمونه از مواضعی را که باعث برآشفتگی صهیونیست‌ها شده مارک میلی، رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا اتخاذ کرده است. او چندی قبل در جلسه استماع مجلس نمایندگان درباره برنامه هسته‌ای ایران در برابر کمیته فرعی بودجه دفاعی مجلس نمایندگان تاکید کرد که آمریکا «به اصل سیاستی مبنی ‌بر اینکه ایران سلاح هسته‌ای میدانی (عملیاتی) نخواهد داشت، متعهد است.» این مساله خشم و نگرانی رژیم را برانگیخت، به‌گونه‌ای که چهار تن از مقامات دفاعی و اطلاعاتی رژیم به این اظهارات اعتراض کرده و خواستار توضیح دولت آمریکا در این باره شدند. این مقامات صهیونیست معتقدند به کار گرفته شدن کلمه میدانی (عملیاتی) توسط میلی، این تصور را در بین مقامات اسرائیلی ایجاد کرده که آمریکا سیاست خود را در قبال ایران تغییر داده است و برنامه تسلیحات هسته‌ای ایران را تحمل خواهد کرد. بر این اساس آمریکا به ظرفیت غنی‌سازی ایران رضایت داده و تنها ساخت سلاح هسته‌ای و نصب آن روی موشک‌های بالستیک را که به معنای سلاح هسته‌ای عملیاتی هست، خط قرمز خود خواهد دانست. برداشتی که به دلیل انطباق با واقعیت‌های دیگر باعث بروز نگرانی عمیق در بین صهیونیست‌ها شده است. 
نورمن در بخشی از رشته توییت‌های خود به درستی اشاره کرده که «ایران در پرونده هسته‌ای فشاری احساس نمی‌کند.» تهران برای این احساس خود دلایل بسیاری دارد. با این حال اقدام نورمن نیز خود می‌تواند دلیلی برای راحتی تهران باشد.
خط خبری‌ای که وی درباره برنامه هسته‌ای ایران تلاش کرده تقویت کند بر مبنای کندی تهران در نصب دوربین‌های نظارتی در تاسیسات هسته‌ای‌اش بنا شده است. این درحالی است که چنین دوربین‌هایی نه برای افکار عمومی و نه برای دولت‌های جهانی، اهمیت چندانی ندارند. آن هم وقتی تهران آشکارا درحال غنی‌سازی 60 درصدی است و برای مدتی طولانی دسترسی آژانس بین‌المللی انرژی اتمی را به دوربین‌های نظارتی مسدود کرده بود. خط خبری نورمن نشان می‌دهد تلاش برای خروج از رکود در پرونده هسته‌ای ایران محدود به حوزه سیاسی، محدود به حوزه دیپلماتیک و محدود به حوزه آژانس بین‌المللی انرژی اتمی است؛ سه لایه محدودیت اجباری. این خط مسائل نظامی و اقتصادی را تحریک نمی‌کند، تنها برای تحت تاثیر قرار دادن دیپلمات‌ها و آن هم در سطح هیات‌های مستقر در مقر آژانس بین‌المللی طراحی شده است. 
از سوی دیگر صهیونیست‌ها که دیگر در سطح نخست‌وزیر و وزیرخارجه توانی برای تبلیغ علیه برنامه هسته‌ای ایران ندارند و به دلیل تحولات داخلی سرزمین‌های اشغالی در عرصه بین‌المللی نیز منزوی گشته‌اند، این خط خبری را توسط یک خبرنگار پیگیری کرده‌اند؛ محدودیتی دیگر در مسیر اعمال فشار بر پرونده هسته‌ای ایران.  صهیونیست‌ها در حوزه خرابکاری در تاسیسات هسته‌ای ایران مدت‌هاست خاموش بوده و در عرصه خرابکاری در تاسیسات نظامی روزمینی ایران نیز در دو اقدام آخرشان علیه تاسیسات وزارت دفاع در اصفهان شکست خورده‌اند. گزینه‌ها یک به یک به انتها رسیده و صهیونیست‌ها از ترامپ و پمپئو به نورمن رسیده‌اند تا شاید او گرهی در برنامه هسته‌ای ایران انداخته و گرهی از رژیم باز کند. جالب آنکه صهیونیست‌ها از اقدامات ترامپ و پمپئو نیز خیری ندیده و نتایجی معکوس برداشت کردند. با خروج ترامپ از برجام ایران برنامه هسته‌ای خود را توسعه داد و پس از ترور سردار سلیمانی در فرودگاه بغداد نیز ایران طرح خود برای اخراج آمریکا از منطقه را کلید زد که تنها یک مورد آن فرار فضاحت‌بار این کشور از افغانستان در سال 2021 بود. 

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰