دعوای نماینده رجوی با فرزند دیکتاتوری پهلوی، کاریکاتور اپوزیسیون را پاره کرد
اپوزیسیون ایرانی توانستند بخشی از شبکه غرب را گول بزنند اما تنها برای چند هفته. عیارشان که مشخص شد، مثل خیلی‌های دیگر کنار گذاشته شدند.
  • ۱۴۰۲-۰۲-۰۳ - ۲۳:۰۶
  • 20
دعوای نماینده رجوی با فرزند دیکتاتوری پهلوی، کاریکاتور اپوزیسیون را پاره کرد
تجزیه‌ تجزیه‌طلبان
تجزیه‌ تجزیه‌طلبان

سیدمهدی طالبی- علی مزروعی، خبرنگار:اپوزیسیون ایرانی توانستند بخشی از شبکه غرب را گول بزنند اما تنها برای چند هفته. عیارشان که مشخص شد، مثل خیلی‌های دیگر کنار گذاشته شدند. در راس این اپوزیسیون، ائتلاف نامتجانس و زشتی قرار داشت که در یک سوی آن یک خبرنگار معمولی نقش ایفا می‌کرد و در سوی دیگر آن، یک بازیگر فراری. از زمان تشکیل، تمامی رسانه‌های فارسی‌زبان که نقش اتاق عملیات ضدایران را ایفا می‌کردند به صورت پرحجم به تبلیغ این گروه پرداختند تا نقش لیدری به این گروه بدهند و سایر اپوزیسیون را ذیل آن متحد کنند اما این طفل، در کمتر از 4 ماهگی‌اش، سقط شد تا ولیعهدی وامانده از قدرت، به نیم قرن دوری از تاخ و تخت هم فکر کند. شامگاه جمعه حامد اسماعیلیون یکی از اعضای ائتلاف یا گروه موسوم به «همبستگی» از حضور در این ائتلاف کناره‌گیری کرد. کمی پیش از او نیز نازنین بنیادی -که اصلی‌ترین نقش‌آفرینی‌اش ارائه خدمات مختلف به تام کروز بوده است- با دی‌اکتیو کردن حساب توییترش، تلویحا از این ائتلاف جدا شده بود. به جز رضا پهلوی که به صورت شخصی دوره‌گردی را با سفر به سرزمین‌های اشغالی آغاز کرد، سایر اعضا فاقد علائم حیاتی هستند. آنها دی ماه سال گذشته در شب آغاز سال نو میلادی در توییترشان وعده داده بودند که سال 2023 با «سازماندهی» و «همبستگی» به استقبال «پیروزی» خواهند رفت اما کمتر از 4 ماه بعد، نه‌تنها موفق به ساماندهی نشدند که همبستگی شکننده بین خودشان را نیز از دست دادند و علیه یکدیگر هم سخن می‌گویند. همین مساله باعث شد تا با وجود نمایش‌هایی همچون «منشور همبستگی»، کسی جدی نگیردشان تا یک به یک از میدان به‌در شوند. اسماعیلیون اگرچه در گفت‌وگو با ایران‌اینترنشنال تلاش کرد تا دلیل خروجش از ائتلاف را به مسائل کودکانه‌ای همچون توییت رضا پهلوی محدود کند، اما واقعیت این است که آنها ابزار اصلی برای ادامه مسیر که همان حمایت کشورهای غربی است را از دست داده‌اند و بدون حمایت و تامین مالی غرب، آنها عملا هیچ توانی برای ادامه مسیر ندارند. کشورهای غربی با تصور اینکه این گروه توان بسیج مردم در ایران را دارد از آنها حمایت کرد اما فراخوان‌های کم‌رمق آنها در خارج از ایران و بی‌توجهی به این فراخوان‌ها در ایران، مشت بسته این گروه موج‌سوار را باز کرد تا خیلی زود ماه عسل آنها با دولتمردان غربی به پایان برسد و آنها دیگر حاضر به شرط‌بندی بر سر این اسب شکست خورده نشوند. این موضوع تلویحا در اظهارات اخیر رضا پهلوی در دانشگاه حیفا نیز بروز پیدا کرد. او یک روز پیش از کناره‌گیری اسماعیلیون، خطاب به بقیه جهان گفت که «باید عاقبت تصمیم خود را بگیرند و بگویند که می‌خواهند در کدام سمت تاریخ بایستند.» پهلوی در ادامه به جمله‌ای از مارتین لوترکینگ اشاره کرد که به خوبی وضعیت او و سایر اپوزیسیون ایرانی را نشان می‌دهد: «در پایان، آنچه یادمان می‌ماند سخنان دشمنان نیست، بلکه سکوت دوستان است.» اینکه چرا پس از 44 سال، یک ائتلاف 8 نفره که حمایت تمام دستگاه پروپاگاندای غرب را نیز به همراه داشته است، نمی‌تواند حتی برای 4 ماه به حیات خود ادامه دهد، می‌تواند دلایل متعددی داشته باشد اما خلاصه آن در دو محور قابل تعریف است: 1- اپوزیسیون ایرانی چندپاره است و بر سر هیچ چیز متحد نیست. 2- جمهوری اسلامی به سطحی از اقتدار رسیده است که اپوزیسیون ایرانی پس از چند ماه عملیات، امیدشان برای سقوط را از دست می‌دهند.

  همبستگی‌ای که از هم پاشیدگی شد
پس از نشست در دانشگاه جرج تاون با آن ترکیب، بسیاری گمان می‌کردند تمام جریانات تجزیه‌طلب، سلطنت‌طلب، منافق و... علیه ایران منسجم شده‌اند. روی کاغذ تقریبا این معنا پیدا بود اما روی زمین، نه. 
عبدالله مهتدی، رئیس گروهک تروریستی کومله پس از این نشست و پیش از انتشار منشور همبستگی، تلویحا نمایشی بودن آن را اعلام کرده و به‌صراحت گفته بود در آینده‌ای نزدیک آرایش سیاسی عوض خواهد شد و این‌گونه نیست که نیروهای موتلف فعلی در آینده نیز بر سر سفره حاضر باشند. 
سخنان مهتدی اما قبل از نشستن رویاپردازان بر سر سفره قدرت، به واقعیت تبدیل شد و سایر امضا‌کنندگان منشور که توانایی کمتری داشتند آن را ترک کردند. ابتدا نازنین بنیادی که فاقد پشتوانه سیاسی بود، تحت‌تاثیر توهین‌های سایر گروه‌های اپوزیسیون صفحه توییتر خود را غیرفعال کرد. اول اردیبهشت نیز حامد اسماعیلیون در توییتر خروجش از این منشور را اعلام کرد و مواردی مانند «فشارهای غیردموکراتیک» را عامل اقدام خود معرفی کرد. او همچنین رضا پهلوی را به فعالیت برای حذف سایرین متهم کرد. وی در گفت‌وگویی با ایران‌اینترنشنال، پهلوی را فردی توصیف کرد که به دموکراسی اعتقاد ندارد و مانع از ورود چهره‌های جدید به ائتلاف اپوزیسیون شده است. خروج این دو نفر در کنار عدم امضای منشور همبستگی توسط فراهانی و کریمی، این پرسش را پررنگ کرد که اپوزیسیونی که توانایی اتحاد در یک جمع هشت‌نفره را- با وجود حمایت‌های سرویس‌های امنیتی غرب و رسانه‌های فارسی زبان- ندارد و در همین ابتدا گرفتار دیکتاتوری و عبور از دموکراسی‌خواهی می‌شوند، درصورت دستیابی به قدرت، چگونه عمل خواهد کرد؟

  همبستگی از ابتدا وجود نداشت
اختلافات عمیق میان اپوزیسیون که اخیرا بار دیگر علنی شده، پدیده‌ای جدید نیست. آنها یکدیگر را دیکتاتور، تجزیه‌طلب و جنایتکار خطاب می‌کنند و در تجمعات خارج از کشور نیز بارها کارشان به کتک‌کاری کشیده است. اختلافات تمامیت‌خواهانه بین حامد اسماعیلیون و رضا پهلوی نیز خبر جدیدی نیست. اسماعیلیون که رسما به دادخواهی منافقین اعتراف کرده قبل از انتشار منشور موسوم به همبستگی هنگامی که رضا پهلوی را در یکی از مراسم‌ می‌بیند با اینکه هر دو در صف اول برنامه نشسته‌اند، خودش را به ندیدن می‌زند تا مبادا آنطور که خودش می‌گوید شائبه همسویی با پهلوی تنش ایجاد کند. 
تنها موضوعی که این گروه بر سر آن متحد بود، نه به جمهوری اسلامی بود. خارج از آن، اعضا در هیچ‌چیز متحد نبوده‌اند. این ائتلاف ملغمه‌ای از تناقض و تفاوت بود. به‌عنوان نمونه آنها از سویی ادعای مخالفت با تجزیه ایران را مطرح می‌کردند اما در همین هم متحد نبودند و در یک سوی ائتلاف عبدالله مهتدی را داشتند که حضورش به معنای پایان ایران یکپارچه بود. در همان دانشگاه جرج تاون، اسماعیلیون از نگرانی بخشی از جامعه برای «آنارشی، تجزیه و استبداد» گفت ولی در اجتماع برلین که وی مسئول برگزاری آن بود، به تجزیه‌طلبانی همچون بهروز بوچانی نویسنده کُردتبار و تجزیه‌طلب، شهاب شیخی فعال کُرد و فریبا بلوچ تریبون داده شد. 

  بازگشت اسماعیلیون به دکان قبلی 
چاهی که اپوزیسیون مدت‌هاست برای براندازی ایران درحال کندن است، اگرچه هیچ‌وقت به آب نمی‌رسد اما حداقل چاه‌کنان را به آب و نانی می‌رساند. چهره‌های اپوزیسیون برای اقدام علیه ایران و کسب درآمد از این اقدامات، حدی از بی‌آبرویی که آنها را محدود کند، برای خود تعریف نکرده‌اند. مصی علی‌نژاد که رسما حقوق‌بگیر دولت آمریکاست. حامد اسماعیلیون نیز از این قاعده مستثنی نیست. خانواده‌های قربانیان حادثه هواپیمای اوکراینی او را به سوءاستفاده سیاسی و اقتصادی از جایگاهش در انجمن پرواز اوکراینی متهم می‌کنند. وی تحت‌عنوان سخنگوی این انجمن بارها از کنار فعالیت‌های انجمن کمک مالی جمع‌آوری کرده و به دیدار مقامات سیاسی ازجمله جاستین ترودو نخست‌وزیر کانادا رفته است. در همین رابطه محمود زیبایی همسر شهرزاد همتی و پدر مایا زیبایی- دو تن از کشته‌شدگان پرواز هواپیمای مسافربری اوکراین- در مطلبی که سال گذشته با عنوان «داستان انجمن خانواده‌های پرواز و بیراهه‌هایی که رفت» منتشر کرد با انتقاد از رفتار‌های اسماعیلیون و متهم ساختن او به تکروی، تمامیت‌خواهی و خودکامگی به اتهامات مالی اسماعیلیون هم اشاره کرد. در متنی که او نوشته، آمده است: «در سال گذشته انجمن با این روش 200 هزار دلار اعانه جمع کرد و امسال نیز با توجه به تحولات ایران، تاکنون به همان مبلغ 200 هزاردلار هدف رسیده است و این روند همچنان ادامه دارد.» درنهایت همین فشارها و انتقادات خانواده‌های قربانیان باعث شد تا اسماعیلیون طی بیانیه‌ای اعلام کند که از دبیری و سخنگویی انجمن جان‌باختگان هواپیمای اوکراینی استعفا داده است. این استعفا البته دلیل مهم‌تری نیز داشت. با داغ شد فضای التهابات چهره‌های اپوزیسیون به طمع اینکه خود را به‌عنوان رهبران براندازی معرفی کنند به‌سمت ایده‌هایی همچون همبستگی رفتند. اسماعیلیون نیز با هدف منتفع شدن هرچه بیشتر از این اتفاق ترجیح داد از قامت مدافع جان‌باختگان خارج شود و هویتی بزرگ‌تر به خود بدهد، چیزی که خود او هم به آن اعتراف کرده، به‌گونه‌ای که در متن بیانیه استعفایش نوشته بودبرای حضور فعالانه‌تر در انقلاب زن، زندگی، آزادی از سمت خود کناره‌گیری کرده است. حال اما با شکست پروژه همبستگی بساط کاسبی نیز تا حد زیادی برچیده شده و کاسبان براندازی ناچارند یا پروژه جدید درآمدزایی برای خود تعریف کنند یا پشت میز کاسبی سابق خود بازگردند. آنطور که اسماعیلیون در اعلام خروج از پیمان همبستگی نوشته، تصمیم گرفته کاسبی پیشین خود را احیا کند. در همین راستا او در پایان متن خود می‌نویسد: «بنا دارم با بسیاری از گروه‌ها چهره‌های سیاسی و مدنی و افراد موثر گفت‌وگو کنم تا این همکاری‌ها گسترده‌تر شود دادخواهی برای پرواز PS752 را نیز به جدیت دنبال می‌کنم.»

  جدی گرفته نشدند
شب سال نو میلادی رضا پهلوی، علی کریمی، گلشیفته فراهانی، حامد اسماعیلیون، مصی علی‌نژاد، نازنین بنیادی، عبدالله مهتدی و شیرین عبادی در پیامی هماهنگ در صفحه توییتری‌شان سال 2022 را «سال شکوه همبستگی ایرانیان با هر باور و زبان و گرایش» خواندن و سال 2023 را «با سازماندهی و همبستگی سال پیروزی ملت ایران خواهد بود؛ سال تحقق آزادی و عدالت در ایران» خواندند. به‌دنبال این پیام مشترک رسانه‌های فارس‌زبان به خط شدند تا چنین القا کنند که کار جمهوری اسلامی تمام است. آنها دائما در اخبارشان بر این نکته تاکید می‌کردند که دلیل ناکامی اپوزیسیون ایرانی در چهار دهه گذشته، فقدان اتحاد در بین آنان بوده است؛ اتحادی که با این توییت هشت‌نفره، شکل گرفته است. برخلاف پمپاژ خبری این رسانه‌ها، در رسانه‌های غربی، این گروه جدی گرفته نشدند حتی در نشست درباره آینده دموکراسی در ایران که در دانشگاه جرج تاون برگزار شد، به‌جز خبرنگار یک شبکه رادیویی آمریکا، هیچ خبرنگار غیرفارسی زبانی حاضر به پرسش از این افراد نشد. البته احتمالا رسانه‌ها خبرنگاری برای پوشش این نشست اعزام نکرده بودند. کمتر از 10 روز بعد نازنین بنیادی، رضا پهلوی و مصی علینژاد به کنفرانس امنیتی مونیخ دعوت شدند اما به‌جز کمی کلمات ‌انگیزشی همچون «در طرف درست تاریخ بایستید»، اتفاقی در این میان نیفتاد. 
19 اسفند 1401 این گروه از نوشته‌ای تحت عنوان «منشور همبستگی و سازماندهی برای آزادی» رونمایی کرد؛ منشوری که به‌جای هشت‌امضا، 6 امضا پای آن نقش بسته بود. علی کریمی و گلشیفته فراهانی حاضر به امضای آن نشدند. مساله اما تنها این نبود. قرار بود خبر انتشار این منشور، مثل بمب در فضای مجازی منفجر شود و رسانه‌های فارسی زبان نیز به‌صورت ویژه به آن بپردازند. همه‌چیز برای این امر مهیا بود اما یک خبر، همه نقشه‌ها را نقش بر آب کرد. خبر توافق تهران و ریاض برای ازسر‌گیری روابط دوجانبه و بازگشایی سفارت‌ها پس از هفت‌سال، خبر منشور و ائتلافی را که حالا 6 نفره شده بود به تاریکخانه تاریخ فرستاد. پالس‌های مثبت احیای روابط بین تهران و سایر کشورهای عربی و همچنین صحبت از پایان جنگ یمن و بازگشت مجدد سوریه به دامان اتحادیه عرب، صحنه میدانی را به‌طور کلی تغییر داد. باقی‌ماندگان گروه همبستگی که به انتظار فروپاشی ایران نشسته بودند، بهت‌زده به دالان سکوت هدایت شدند. در اروپا و آمریکا نیز وضع همین‌گونه بود. تهران نه‌تنها توانسته بود روابطش با یکی از ثروتمندترین همسایگانش را احیا کند که با توافق در چین، به پکن وزن قابل‌توجهی برای نقش‌افرینی در بحران‌های منطقه‌ای داده بود. این توافق درست در روزهایی که اعضای ائتلاف همبستگی به‌دنبال انزوای ایران بودند، کار آنان را یکسره کرد. اپوزیسیون ایرانی درست در 19 اسفند 1401 به شکست رسید اما اول اردیبهشت شکست آن رسما اعلام شد. شاید اگر آنها می‌توانستند تحرکی در داخل ایجاد و آشوبی را ساماندهی کنند، فضا کمی تغییر می‌کرد اما فراخوان‌های متعدد بی‌حاصل، غرب را به این جمع‌بندی رساند که دوره انقضای این اپوزیسیون هم فرارسیده است. از همین رو غیرمستقیم به آنها فهمانده شد که به‌دنبال یک اسپانسر دیگر برای هزینه‌هایشان باشند. 

  پیمانکار تغییر می‌کند
اگر برای آمریکا و اروپا، تضعیف ایران با هدف کشاندن تهران به پای میز مذاکرات دارای اهمیت باشد، برای رژیم‌صهیونیستی، تشدید تحریم‌ها با هدف ممانعت از احیای توافق هسته‌ای و بستن روزنه‌ دیپلماسی بین ایران و غرب از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. یکی از نگرانی‌های غرب برای پایان دادن به دیپلماسی، تبدیل ایران به کره‌شمالی دوم در غرب آسیاست. شاید از نظر آنها یک ایران دارای بمب هسته‌ای دچار انزوای بین‌المللی شود اما این کشور هر زمان که اراده کند می‌تواند منافع آمریکا و به‌ویژه سرزمین‌های اشغالی را هدف حملات هسته‌ای قرار دهد. از این‌روست که با وجود پروپاگاندای رسانه‌های فارسی‌زبان ضدایران و اپوزیسیون ایرانی، غرب حاضر به پذیرش چنین درخواست مخاطره‌آمیزی نشده است. برخلاف غرب، رژیم‌صهیونیستی حامی سرسخت مسدود شدن همه پنجره‌های دیپلماسی با تهران است. صهیونیست‌ها گمان می‌کنند در چنین صورتی ایران با جنگ چندقدمی بیشتر فاصله ندارد و این همان چیزی است که آنها می‌خواهند. در چنین فضایی اپوزیسیون ایرانی برای ادامه حیات و جلب حمایت، نیاز به همسویی با پیمانکار اصلی پروژه دارد. زمانی که غرب حاضر به این اقدام نیست، آنها به ناچار به سمت رژیم‌صهیونیستی متمایل شده‌اند تا بتوانند از پیمانکار جدید کسب درآمد کنند. 

  عکس با حامیان تحریم حداکثری
سفر اخیر رضا پهلوی به سرزمین‌های اشغالی، با هدف بازی جدید او برای شدت بیشتر تحریم حداکثری ایران است. پهلوی پیمانکاری به نام رژیم‌صهیونیستی پیدا کرده است که از او می‌خواهد تحریم همه‌جانبه علیه ملت ایران را فریاد بزند و از دیگران بخواهد روابط‌شان و مراودات مالی‌شان با تهران را قطع کنند. او در همین چهارچوب در سرزمین‌هاش اشغالی با مارک دوبوویتز عالی‌ترین مدیر بنیاد تروریستی «دفاع از دموکراسی‌ها» (FDD) دیدار کرد. دوبوویتز در صفحه توییتر خود با انتشار عکسی در کنار پهلوی نوشت: «خوش‌وقتم که در اسرائیل با شاهزاده رضا پهلوی ملاقات کردم و درباره راهکارهای عملی حمایت حداکثری از مردم ایران، فشار حداکثری بر رژیم و تشویق وفاداران رژیم به پشت کردن به آن گفت‌وگو کردیم.»
سایت بنیاد دفاع از دموکراسی‌ها، دوبوویتز را متخصص در تمام حوزه‌های مربوط به ایران معرفی کرده و نوشته است که او به کنگره دعوت می‌شود تا علیه ایران سخن بگوید. در این سایت آمده که او متخصص برنامه هسته‌ای ایران و شبکه تهدیدات جهانی است و به‌عنوان یکی از مهم‌ترین عوامل تاثیرگذار جهت‌دهی به سیاست خارجی آمریکا در مواجهه با ایران است. دوبوویتز که از او به‌عنوان «آموزگار تحریم‌ها» یاد می‌شود، به دولت بوش، اوباما، ترامپ و بایدن و قانون‌گذاران دو طرف مشاوره داده و بیش از 20 بار در برابر کنگره و مجلس قانون‌گذاری شهادت داده است. صفحه توییتر مدیرعامل اجرایی FDD حول 2 موضوع متمرکز است: «اسرائیل و ایران.» دلیل این رویکرد هم مشخص است. فهرستی که سال 2011 از حامیان این بنیاد به رسانه‌ها درز کرد، نشان داد که تقریبا تمام حامیان مالی و موسسان این بنیاد از یهودیان شناخته شده‌ای هستند که روابط بسیار نزدیکی با رژیم‌صهیونیستی دارند. 
او و بنیادش از حامیان سرسخت تحریم همه‌جانبه ملت ایران هستند؛ چراکه معتقدند اگر تحریم‌ها کاهش پیدا کنند ایران می‌تواند نرخ تورم را کنترل کند. به عبارت ساده‌تر، او مخالف هر اقدامی که بتواند به بهبود معیشت مردم منجر شود، است و دولت آمریکا را از آن کار منع می‌کند. اصرار دوبوویتز و بنیاد دفاع از دموکراسی‌ها برای تحریم ایران حتی منجر به اعتراض منتقدان توافق هسته‌ای نیز شده است. به‌عنوان نمونه مکس بوت دو سال پیش در واشنگتن‌پست نوشته بود که «منتقدان برجام ازجمله دوبوویتز فراتر از تحریم و فشار بیشتر، برنامه‌ای برای ریشه‌کن کردن برنامه هسته‌ای ایران ندارند.»
جدا از مارک دوبوویتز، در بنیاد دفاع از دموکراسی‌ها، فردی به نام سعید قاسمی‌نژاد حضور دارد که اصلی‌ترین وظیفه‌اش دادن گرای تحریم ایران بود. او 3 سال پیش به دولت ترامپ پیشنهاد کرده بود که ایران‌خودرو و سایپا را تحریم کند، «چراکه با توجه به وابستگی بالای این صنعت به تامین قطعات از خارج، تحریم‌ها می‌توانند مانع از چنین کاری شوند و ایران را مجبور به استفاده از ذخایر ارزی در واردات خودرو کنند.» «فرهیختگان» پیش‌تر در گزارشی با عنوان «دوره‌گردهای فرشگرد به تل‌آویو رسیدند» به پادویی فرشگردی‌ها برای قاسمی‌نژاد و بنیاد دفاع از دموکراسی‌ها اشاره کرده بود. فرشگرد شبکه‌ای از هواداران رضا پهلوی است که شهریور سال 1397 اعلام موجودیت کرد. این شبکه از سال‌ها قبل در خدمت قاسمی‌نژاد برای دادن گرای تحریم به مقامات آمریکایی بودند. این مراودات البته چندان واضح نبود اما اکنون با سفر رضا پهلوی به سرزمین‌های اشغالی، نه‌تنها این شبکه که رهبر معنوی آن یعنی رضا پهلوی نیز مشغول پادویی برای تحریم علیه ایران شد. 

  درباره وضعیت امروز اپوزیسیون
1- حامیان پا پس‌کشیده 

اپوزیسیون برای مبارزه با ایران، با توجه به سطح این مبارزه، نیازمند میزان متناسبی حمایت اقتصادی، سیاسی و امنیتی است. حمایت‌های اقتصادی به آنها اجازه می‌دهد قادر باشند نیروهای خود را از مخالفان گریخته و حتی داخل کشور تامین کرده و محل استقراری برای سکونت و فعالیت برایشان تهیه کنند. حمایت‌های مالی همچنین برای ایجاد رسانه و ترفندهای تبلیغاتی نیز لازم است. 
حمایت‌های سیاسی به مخالفان اجازه می‌دهد تا در زمان حضور در کشورهای غربی مطمئن باشند با توجه به تغییرات سیاستی و تغییر دولت‌ها، در وضعیت آنها تغییری رخ نمی‌دهد و در صورت مسافرت به کشورهای دیگر، در آن محل دستگیر نمی‌شوند. محل استقرار این گروه‌ها نیز نیازمند حمایت دوگانه سیاسی-امنیتی است. اگر کشور میزبان قائل به حمایت سیاسی از اپوزیسیون نباشد، اگر این افراد را اخراج نکند، به آنها اجازه فعالیت سیاسی نمی‌دهد. بدون حمایت‌های امنیتی، اپوزیسیون بیشتر در معرض گزندهایی مانند نفوذ افراد مختلف، جمع‌آوری اطلاعات و حتی آسیب خواهد بود. 
 نمونه برجسته این اتفاق را می‌توان در قضیه شبکه ایران‌اینترنشنال دید. با انصراف عربستان سعودی از تامین مالی این شبکه، احتمالا انگلیسی‌ها نیز به لحاظ امنیتی از تعهدات خود شانه خالی کردند تا این شبکه مجبور به نقل‌مکان به یک قاره دیگر و استقرار در آمریکا شود. 

2- تمرکز اصلی غرب بر حمایت از منافقین و کومله 
از نگاه گروه‌های غربی، منافقین در فقدان ظرفیت دیگر گروه‌ها، تنها گروه ظرفیت‌دار در میان مخالفان ایران است. از این‌رو بیشترین حمایت‌ها از این گروه صورت می‌گیرد. فرانسه در حین فعالیت‌های تروریستی منافقین در ایران آن هم پس از جنایاتی مانند به شهادت رساندن رئیس‌جمهور و نخست‌وزیر ایران، میزبان کادرهای این گروه بود که نشان می‌دهد پاریس حاضر بود متحمل هزینه‌های کلان سیاسی برای نگهداری از منافقین شود. فرانسوی‌ها حتی در عصر حاضر نیز با وجود سابقه منافقین در ترور و کشتار 16 هزار نفر از شهروندان ایران، میزبان افراد و نشست‌های این گروه هستند. 
این گروه به اندازه‌ای برای غرب دارای اهمیت است که آمریکا پس از اشغال عراق برای جلوگیری از آسیب به آن، اعضای منافقین را به کمپ لیبرتی در قلب محل استقرار خود در فرودگاه بغداد انتقال داد. پس از حمله گروه‌های مقاومت عراقی به این پایگاه و فشار بغداد، واشنگتن با پیگیری و اصرار موفق شد دولت آلبانی را راضی به میزبانی از منافقین سازد. دولت اوباما به همراه سعودی‌ها در کنار فشار و پیگیری سیاسی، مشوق‌های اقتصادی در قالب کمک و سرمایه‌گذاری اقتصادی برای تیرانا درنظر گرفتند تا رضایت دولت آلبانی را جلب کنند. خروج این گروهک از لیست سازمان‌های تروریستی، اقدام دیگر آمریکا و اروپا برای به کارگیری ساده‌تر از این گروهک علیه ایران بود. 
برخلاف منافقین، دیگر گروه‌ها از این حمایت‌ها محروم هستند، مگر گروه کومله که فعالیت‌هایی تقریبا مشابه منافقین اما از لحاظ جغرافیایی و دایره تاثیرگذاری محدودتر از آنها دارد. این گروه به مدد سکونت بخشی از کردهای نواحی شمال غرب در سراسر کشور قصد داشت با وسعت بخشیدن به دایره جغرافیایی اثرگذاری، بتواند جایگاه بزرگ‌تری را در اختیار بگیرد. 
گروه‌هایی مانند منافقین و کومله که دارای سابقه، تشکیلات و امکان فعالیت‌های همه‌جانبه هستند، از نگاه غرب مجموعه‌هایی قابل سرمایه‌گذاری به حساب می‌آیند تا دسته‌های چندنفره و کوچکی مانند دسته رضا پهلوی یا مصی علی‌نژاد که تنها ابزارهای تبلیغی و نمایشی به شمار می‌روند. غرب برای فشار بر ایران نیاز به شبکه‌ای از جاسوسان و خرابکاران دارد. این دقیقا همان جنسی است که منافقین در کیسه خود دارند. از همین‌رو نیز حفظ این گروهک نه‌تنها برای آمریکا که برای اروپا نیز حائز اهمیت است. 

3- ادامه مسیر با سینه‌خیز 
افرادی که به‌عنوان اپوزیسیون نظام سیاسی ایران توسط غرب در جهان برکشیده و تبلیغ می‌شدند، با از بین رفتن موقعیت قبلی و مواجهه با بی‌محلی‌ها، شرایط پذیرش اثرات روانی واقعیت جدید را ندارند. فردی مانند مصی علی‌نژاد که به‌عنوان خبرنگاری دست‌چندم در داخل و مواجب‌بگیر صدای آمریکا فعالیت می‌کرد، ناگهان خود را در میزی دید که از آن تلویحا به عنوان شورای‌ گذار یاد می‌شد. در چنین شرایطی حتی افراد متواضع نیز به دلیل طمع، دچار تفکرات هیجانی می‌شوند. فردی مانند نازنین بنیادی که در جلسه غیررسمی شورای امنیت سازمان ملل نیز سخنرانی کرده بود، بر اثر تبلیغات این‌گونه فکر می‌کرد که فاصله زیادی با یک جایگاه مهم سیاسی ندارد اما امروز با خوابیدن هیجانات، توانایی روبه‌رویی با واقعیت‌ها را ندارد و با قهر و اقداماتی از این دست به دنبال سرپوش گذاشتن بر رویاپردازی‌های خود است. در ورای احساسات، فردی مانند اسماعیلیون نیز با واقعیت روبه‌رو شده و در پوشش اختلافات، قصد جداسازی خود را از این ماشین متوقف شده دارد. به‌طور خلاصه آنچه برخی از اعضای اپوزیسیون را همچنان به ادامه بازی باخته واداشته، موضع حداکثری و رویایی گرفته‌شده توسط آنها طی چند ماه قبل است. برخی از آنها با چنین مواضعی قادر نیستند به سرعت فعالیت خود را پایان بخشند و به همین دلیل حتی سینه‌خیز مسیر را ادامه خواهند داد. 

4- دکوری که خوب چیده نشد
افرادی که تلاش شده بود در چهارچوب ساختارها به یکدیگر مفصل‌بندی شوند، فاقد ویژگی‌های لازم بودند تا این ادغام موفقیت‌آمیز از کار درآید. مصی علی‌نژاد، رضا پهلوی، حامد اسماعیلیون، نازنین بنیادی و باقی اعضا قرار بود در ساختاری سیاسی و نه یک گردهمایی کوتاه‌مدت فعالیت کنند، اما فعالیت طولانی‌مدت که نیازمند ساختارهایی برای تداوم و گرفتن خروجی است، به عناصری دارای ظرفیت متناسب نیاز دارد. مسیح علی‌نژاد، رضا پهلوی و حامد اسماعیلیون فاقد کوچک‌ترین سوابقی در حوزه فعالیت‌های سیاسی نظام‌مند هستند. این افراد در مرحله پیشاساختاری نیز شرایط خوبی ندارند زیرا حتی در حوزه تلاش‌ها و گذشته فردی، از ضعف اطلاعات سیاسی، تاریخی و توانمندی علمی رنج می‌برند. این افراد که برای فعالیت سیاسی در حوزه «فردی» ضعیف به حساب آمده و فاقد تجربه زیسته سیاسی و تشکیلاتی هستند، قطعا قادر به فعالیت نظام‌مند سیاسی بر پایه ساختارها نیستند. 
هرچند اعضای اپوزیسیون نسبت به حامیان دولتی‌شان اهمیت کمتری دارند و اصالت با حامیان‌شان است، اما در هرحال این افراد مجرای سیاست‌ورزی همین قدرت‌های بزرگ شده و این قدرت‌ها چاره‌ای جز اجرای سیاست‌هایشان از طریق این افراد را ندارند. از این‌رو، اهمیت مجرایی اپوزیسیون، به آنها در نگاه غرب وزن می‌داد اما عمق نابلدی، فقدان تجربه و حرص این افراد باعث شد غرب ‌انگیزه لازم برای حمایت از آنها را از دست بدهد زیرا سرمایه‌گذاری‌هایش عملا بی‌اثر می‌شدند. فقدان ویژگی‌های لازم برای فعالیت‌های سیاسی نظام‌مند در میان آنها ضمن پراکنده ساختن حامیان دولتی، خود به خود نیز باعث کشیده شدن اپوزیسیون به درگیری می‌شد. هنگامی که افراد با شرایط کار تیمی و گروهی آشنا نیستند، قادر به همکاری نبوده و چالش‌ها میان آنان با تصاعدی شدن به حد انفجار می‌رسد. 
اپوزیسیون در مبارزه خود در زمینه‌هایی گام برداشته و مدعی آن بودند که در کنار فقدان سابقه فعالیت سیاسی حتی در تحصیلات دانشگاهی نیز ارتباطی با آن نداشتند. اپوزیسیون با کدام ویژگی خود در پی تدوین منشور همبستگی بودند؟ چنین منشوری باید دارای شاخص‌هایی باشد که افراد تدوین‌کننده باید آنها را دریافته باشند، موضوعی که به‌طور آشکاری از اعضا برنمی‌آمد. هرچند می‌توان ادعا کرد این منشور نیز نوشته چنین افرادی نبود، اما آیا آنها در حداقلی‌ترین شرایط نباید قادر به فهم و هضم این متون می‌شدند؟

5- فریب برای پوشاندن دلایل اصلی شکست
به‌نظر می‌رسد اتاق عملیات اغتشاشات ایران قصد دارد برای پوشاندن دلایل اصلی شکست اغتشاشات که ازجمله آنها عدم حمایت مردم ایران و استحکام حکومت بود، با صحنه‌گردانی اختلافات، آن را به گردن اختلافات داخلی اپوزیسیون بیندازد. از این رو برخی به‌جای پرداختن به دلایل اصلی بر اختلافات اپوزیسیون متمرکز خواهند شد. در این میان هرچند چنین اختلافی دارای اهمیت است، اما دلیل اصلی در شکست اغتشاشات نیست. 
غرب می‌خواهد این تصویر را در ذهن دیگران بسازد که در زمان اتحاد اپوزیسیون، در ایران التهابات جریان داشت اما پس از بروز اختلافات داخلی نظام سیاسی ایران نفس راحتی کشید و اغتشاشات به پایان رسید. 
تلاش غرب برای پوشاندن دلایل اصلی شکست به اندازه‌ای برای این جبهه مهم است که حتی حاضر شده به‌صورت ظاهری متحمل حملاتی ازسوی اپوزیسیون شود. دشوار است فردی مانند رضا پهلوی قادر و مایل به رودررویی با آمریکا باشد. از این رو حملات غیرمستقیم وی به واشنگتن به جهت عدم همراهی متناسب با اپوزیسیون را باید در مصالحی دید که غرب برای خود قائل شده است. غرب راضی است به‌جای آنکه دیگران متوجه شوند دربرابر ایران کم آورده و شکست خورده، به هرشکلی و به زبان هرکسی این‌گونه تبلیغ شود که آمریکا با اپوزیسیون برای سرنگونی ایران هم‌راستا نیست تا دیگران تصور کنند ساقط نشدن نظام سیاسی ایران به‌دلیل این عدم همراهی است. 

6- اختلافات به مخالفان فرصت زیست می‌دهد 
برجسته‌سازی اختلافات به اپوزیسیون اجازه می‌دهد، زیست ذهنی داشته باشند، زیرا فعالیت آنها که امروز بی‌ثمر شده و نه فراخوان‌هایشان در خارج نمودی دارد و نه سیاستمداران حاضر به دیدار با آنها هستند، از طریق اخبار مربوط به این اختلافات، فرصت زیست می‌یابند و در حداقلی‌ترین شرایط اخبار بدبختی‌هایشان می‌تواند دست‌به‌دست شود. 

7- تلاش برای سهم بیشتر از مواهب باقی‌مانده
با کنار رفتن اسپانسرهای مالی بزرگ مثل سعودی و کاهش سرمایه‌گذاری غرب، اپوزیسیون که مابه‌ازای فروش منافع ملی کشورشان از دشمنان ارتزاق می‌کنند، با کاهش شدید درآمد مواجه می‌شوند. در این شرایط یک راه خوب برای کاستن از شدید زیان‌ها، از دور خارج ساختن رقباست. حملات افراد نزدیک به رضا پهلوی به نازنین بنیادی و حامد اسماعیلیون می‌تواند در این راستا نیز باشد. 

8- نیاز به نمایش «تداوم» 
در جریان اغتشاشات ایران، کشورهای قدرتمند غربی بازیگران اصلی میدان بودند اما در این میان کشورهایی نیز همچون شیلی بدون داشتن منافع با این جریان به‌صورت سیاسی همزبان و همراه شدند. غرب که با تبلیغات و رایزنی‌های گسترده تلاش کرده بود جبهه‌ای بین‌المللی علیه ایران ایجاد کرده و در این مسیر از اپوزیسیون و دیاسپورای ایرانی بهره گیرد، نمی‌خواهد دربرابر چشمان این کشورها، ناگهان تمام هیاهوها بخوابد. در این ‌صورت کشورهای همراه شده نسبت به همراهی با ابتکارات مشابه و آتی آمریکا از خود احتیاط نشان خواهند داد. واشنگتن به همین دلیل چندان مخالف سروصدا و بروزهای بین‌المللی اپوزیسیون مانند سفر رضا پهلوی به رژیم‌صهیونیستی نیست تا از اثرات اقدامات پیشین خود بر آینده بکاهد. در این وضعیت است که دیپلمات‌های آمریکایی در رایزنی با همتایان خود می‌توانند در پاسخ به سوالات درباره وضعیت مبارزه با ایران، به این تلاش‌ها اشاره کنند. 

9- تبدیل شدن اغتشاشات به ابزار سیاست داخلی در غرب
جریانات صهیونیست و کشورهای عرب که در دوره ترامپ حامی جریانات محافظه‌کار در غرب شده بودند، امروزه با اتمام اغتشاشات، قصد دارند آن را به بی‌عملی جریانات لیبرال اروپا و آمریکا نسبت دهند. آنها این جریانات را به مذاکره با نظام سیاسی ایران متهم می‌کنند. محافظه‌کاران آمریکایی امید دارند در سایه این تبلیغات، جوامع غربی که در سایه تبلیغات نظری منفی درباره ایران دارند، با مقایسه جدیت آنها دربرابر ایران، به جمهوری‌خواهان رای بیشتری بدهند. از این رو بخشی از زوایای فعالیت‌های امروز اپوزیسیون، معطوف به فضای داخلی آمریکاست و آنها به‌جای ابزار علیه ایران، ابزاری در رقابت‌های سیاسی غرب شده‌اند. 

10- غرب همچنان در موضع تهاجم!
گفته می‌شود عربستان‌سعودی در توضیح دلایلش برای عادی‌سازی روابط با ایران، به شرکای غربی‌اش گفته است با توجه به نقشش در اغتشاشات ایران احتمال واکنش تهران و ضربه جدی به منافع ریاض وجود داشت و بر همین اساس آنها تصمیم به علاج واقعه قبل از وقوع گرفتند. این روایت نشان می‌دهد ایران پس از دریافت و هضم ضربه اولیه ناشی از آغاز اغتشاشات با فروکش کردن بحران به‌دنبال تنبیه و انتقام از عاملان بوده است. غرب برای جلوگیری از تبدیل شدن عرصه فعلی به صحنه پیروزی‌های ایران، به‌دنبال زنده نگه داشتن فعالیت برخی اپوزیسیون است تا از غلظت ایران پیروزی‌ها بکاهد و نشان دهد همچنان در حوزه براندازی و خرابکاری داخلی دارای ابتکار بوده و در موضع دفاع قرار ندارد. 

 

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰