زهرا طیبی، خبرنگار:رد زیلوهای آبیرنگ را میگیرم و از در آهنی رد میشوم. پا که در حسینیه امام خمینی(ره) میگذارم صدای دانشجوها و شعار دادنشان متوقفم میکند. اصلا سختیهای یک ساعت صف ایستادن و معطلیهای گیتهای بازرسی پشت هم فراموشم میشود. امسال دومین دیدار پساکرونایی رهبرانقلاب با دانشجوها برگزار میشد و برعکس سال گذشته که برای نشستن دانشجوها صندلی چیده بودند، امسال دوباره به رسم همه دیدارها روی زمین نشستیم اما به قول سخنرانی که پیش از آمدن آقا با دانشجوها صحبت کرد و توصیههای لازم را گفت شرایط نیمه کرونایی بود و باید ماسک میزدیم.
حس و حال حسینیه امامخمینی(ره) مثل روزهای 16 آذر دانشگاه تهران شده بود. روزهایی که هم حال و روز دانشگاه برایمان متفاوت بود هم شوق و ذوقمان زیاد بود. بعضیها شعار میدادند. فریاد میزدند. میخندیدند همدیگر را دست میانداختند. عکاسان هم شکار لحظهها میکردند. همهمه زیاد بود. دنبال جایی گشتم که دید خوبی داشته باشد. از اینجا به آنجا رفتم که جای خوبی بنشینم. البته این احتمالا مهمترین دغدغه همه دانشجوها بود. می نشستند و بلند میشدند و میگفتند: «نه از اینجا نمیشه آقا رو دید.» بالاخره کنار یکی از ستونها نشستم. نمیشد جایگاه سخنرانها را دید اما صندلی رهبری مشخص بود. جای نشستنم که مشخص شد چشمم به فیلمبردار خانمی افتاد که که در حال تنظیم دوربین بود یک مقنعه بلند سورمهای پوشیده بود با مانتویی به همین رنگ. پشت سرم هم یک فیلمبردار دیگر بود خانم دیگر چادر بر سر داشت اما روسری او هم سورمهای بود. در حال تنظیم پایه دوربین بود. کمسنوسال به نظر میآمد. شاید یکی دو سال بزرگتر از دانشجوها. حسابی غرق کار بود. یک ربعی به ساعت چهار مانده بود. دانشجوها هرازگاهی شعار میدادند همان شعارهای همیشگی. اما حواسشان هم به پرده فیروزهایرنگ پشت صندلی آقا بود که تکان میخورد یا نه؟ ساعت از چهار گذشته بود و هنوز منتظر بودیم. برگشتیم به سمت جمعیت تا حس و حالشان را ببینیم. هرازگاهی سرکج میکردند و از هم میپرسیدند «آقا اومد؟» پرده فیروزهای رنگ که تکان خورد و آقا که آمد، جمعیت منفجر شده و از جا بلند شدند. همان شعارهای همیشگی را اینبار با شور بیشتری تکرار میکردند. نفهمیدم چطور با جمعیت بلند شدم و همراهیشان کردم. در میان شعارهای تکراری یکی از دانشجوها بلند شد و گفت: «علمدار ولایت، تولدت مبارک» و جمعیت هم تکرار کردند. رهبری اما در میان همین هیاهو گفتند: «تولد من اهمیتی ندارد.» اما صدا میان جمعیت گم شد. آقا که نشست و جمعیت که آرام گرفت، نوبت به قرائت قرآن رسید. قاری هم دانشجو بود. آقا در مدت تلاوت با دقت گوش میدادند و گاهی سر تکان میدادند. ذهنم رفت به آخرین جلسه تلاوت قرآن در همین حسینیه و نکاتی که رهبری در آن جلسه درباره سبک تلاوت قرآن گفته بودند. قرآن که تمام شد، مجری خانم، پشت تریبون رفت و خودش را معرفی کرد. هم مادر بود هم معلم هم دانشجو. گفت فرزند دهماههام اینجا حضور دارد و از رهبری قول گرفت، حتما آقا فرزندش را درآغوش بگیرد و برایش دعایی بکند. بعد از آن نوبت به سخنرانی نماینده تشکلهای دانشجویی رسید. کاغذ و خودکار را آماده کردم که چیزی را از قلم نیندازم.
سخنران اول امیرحسین کولانی، نماینده اتحادیه جامعه اسلامی پشت تریبون رفت. از گرانیها گفت و اینکه دیگر نمیشود خودرو خرید. مسکن هم خانوادهها را تحت فشار قرار داده و ازدواج و فرزندآوری هم متاثر از این شرایط. از جنگ ترکیبی گفت و مدیریت دولت فعلی و قبلی را نقد کرد:
«در این مدت تبعات ۸ سال، مدیریت لیبرالی کشور در دهه ۹۰ و ناتوانی برخی مدیران فعلی، مردم شریف ایران را با مشکلاتی عدیده در حوزه اقتصاد و معیشت مواجه کرده است؛ قیمت اقلام اولیه زندگی سر به فلک کشیده، خرید خودرو دیگر یک آرزو است. مسکن را دیگر نگوییم که تا چه حد خانوادهها را در تنگنا قرار داده است، ازدواج و فرزندآوری هم تحت تاثیر این شرایط نامطلوب اقتصادی به حاشیه رفته، رشد نرخ بزهکاری، طلاق و امثال اینها نیز نتیجه همین شرایط است.»
محمدصالح ترکمان، نماینده جنبش عدالتخواه دانشجویی سخنران بعدی بود. دبیر جنبش عدالتخواه دانشجویی، متنش را بر این اساس نوشته بود که مشکلات کشور و «مساله ناامیدی مردم، صرفا برساختی رسانهای نیست.» اشارهای هم به میزان مشارکت در انتخابات گذشته داشت و به دوم شدن آرای باطله کنایه زد. به عقیده این تشکل اتفاقاتی که باعث ناامیدی مردم شده از دو موضوع سرچشمه میگیرد؛ یکی اینکه سیاستها از طرف حاکمیت به مردم تحمیل شده است و برایش مثالی از نحوه مقابله با گسترش بدحجابی زد و تلویحا گفت دستگاههای مسئول به دنبال تعامل با مردم نیستند و بدون توجه به افکار عمومی به برخورد انتظامی با افراد بدحجاب ادامه میدهند و از فیلترینگ هم انتقاد کرد: «سوال ما این است که آیا درخصوص نحوه مقابله با گسترش بدحجابی، دستگاههای مسئول به دنبال تعامل با مردم هستند یا اینکه همچنان بدون توجه به افکار عمومی به برخورد انتظامی با افراد بدحجاب ادامه میدهند. یا مثلا درمورد اینترنت که با زندگی روزمره مردم در ارتباط است، که علیرغم مخالفت افکار عمومی، محدودیتهای غیرضروری، ناگهانی و دائمی اعمال میشود.»
ترکمان دلیل دوم ناامیدی مردم را تعارض میان سیاستها و گفتمانهای اعلامی و اعمالی دانست. از اینکه همواره از اهمیت مشارکت حداکثری مردم در انتخابات، بهعنوان پشتوانه مشروعیت نظام، صحبت میشود. اما در موردی مثل ردصلاحیتها در انتخابات ۱۴۰۰ که حتی منجر به اعتراض رهبری نیز شد با وجود آنکه امکان تغییر صحنه به نفع مشارکت وجود داشت، هیچ اتفاقی نیفتاد.
از بنبست خصوصیسازی گفت: «امروز ۱۶ سال از معرفی خصوصیسازی بهعنوان راهکار مقابله با جنگ اقتصادی گذشته؛ فارغ از فسادها و اشتباهاتی که در جریان واگذاریهای متعدد رخ داده، گزارش نهادهای رسمی کشور نیز بر به هدف نرسیدن خصوصیسازی مهر تایید میزنند. خصوصیسازی مورد اجماع اقتصاددانها بود. اکنون بسیاری از آنان دیگر این سیاست را تجویز نمیکنند. دوما میگویند اصل سیاستها خوب بود؛ اجرایش مشکل داشت.» ترکمان از جلسه شورای سران قوا هم گفت: «سیاست غلط دیگری که هنوز روی آن پافشاری میشود، تصمیمگیری درباره برخی مسائل مهم کشور در شورای سران قوا است. این شورا جهت هماهنگی قوا برای مقابله با جنگ اقتصادی شکل گرفت، اما عملا تبدیل شد به محفل قانونگذاری چندنفره؛ و بستری به وجود آورد برای دور زدن مردم، ساختارهای رسمی و محفلی کردن حکمرانی.» نماینده جنبش عدالتخواه رفراندوم را تنها امکان مشارکت مستقیم مردم دانست و گفت: «اگر همهپرسی تبدیل به رویهای در تصمیمگیریهای سیاسی میشد امروز امکان سوءاستفاده از این کلیدواژه از جانب برخی ورشکستگان سیاسی برای کسب اعتبار به وجود نمیآمد.»
زهرا وفاداران، نماینده بسیج دانشجویی سخنران دیگر بود. مقدمهای خواند و بعد هم نقدی به مسئولان فعلی کرد. از عدم بسترسازی برای مشارکت مردم گفت و به نظام آموزشی هم نقد وارد کرد. اشارهای هم به بحث زنان و خانواده کرد و از طرح صیانت از خانواده انتقاد کرد: «ایجاد ساختارهای مناسب فعالیت اجتماعی زن الگوی سوم، در کنار ساختارهای مردانه موجود و در ارتباط همافزا با آنها، یا اصلاح ساختارهای مشترک موجود با ایجاد شرایط مناسبتر برای زنان با تقنین و اجرای آییننامههای مناسب؟ متاسفانه در قانون جدید صیانت از خانواده به جای محوریت خانواده با ظاهرسازی اسلامی، گرتهبرداری قوانین غربی شده است.»
صحبتهایش که تمام شد، خطاب به آقا گفت: «یک انگشتر از طرف بچههای بسیج دانشجویی برای شما هدیه آوردیم که برادران حراست جعبه را گرفتند اما انگشتر را آوردیم.» آقا هم لبخندی زدند و گفتند: «همه از ما انگشتر میگیرند این دفعه به ما انگشتر دادند.» جمعیت هم خندیدند.
سخنران بعدی، مرتضی خواجوی نماینده گروههای جهادی دانشجویی بود و مشخصا بار سنگین صحبتها اختصاص به بحث فعالیت جهادی و مانعتراشیهای برخی نهادها در بستر حرکت جهادی داشت. وی از غفلت مسئولان از جهاد تخصصی گفت: «18 نهاد فعال در زیستبوم محرومیتزدایی کشور صاحب مسئولیت هستند و عمده فعالیت خود را به حل سطحی مشکلات موجود و تزریق مسکن به دردهای عمیق جامعه به جای ارائه راهکار پایدار تعریف کردهاند، غافل از اینکه این دردها را نمیتوان با راهکارهایی چون توزیع بستههای معیشتی درمان کرد.» از عدم بسترسازی برای مشارکت مردم گفت: «عدم بسترسازی برای حضور مردم دلیل دیگری است که مردم ما اساسا در برخی حوزهها نمیتوانند مشارکت داشته باشند. بهعنوان مثال، ما از زنان این سرزمین میخواهیم که حضور اجتماعی، مشارکت اقتصادی و فرزندآوری داشته باشند. اما چگونه یک زن میتواند همه این نقشها را همزمان ایفا کند؟ بدیهی است که این مسئولیتها نیازمند اصلاحات ساختاری و بسترسازی است.»
از وعده مردمیسازی دولت گفت که محقق نشده: «دولت سیزدهم با شعار دولت مردمی شروع به فعالیت کرد ولی با وجود گذشت 20 ماه از آغاز دولت و در آستانه سومین سال فعالیت آن، همچنان ایده مرکزی درخصوص مردمیسازی مشخص نیست.»
در آخر صحبتهایش گفت: «آقا دوتا درخواست دارم.» این جمله را که گفت انگار همه میدانستیم جمله بعدی قرار است چه باشد. دوباره صدای خنده از میان جمعیت دانشجوها بلند شد. انگشتر و عبای آقا را خواست و گفت: «اگر ممکنه خطبه عقد من را بخوانید.»
معین رضیئی نماینده اتحادیه انجمن اسلامی دانشجویان مستقل، پشت تریبون رفت. دبیر اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان مستقل «اتفاقات تلخ پاییز 1401» را ذیل مساله تقابل تمامعیار «ایراندوستان» و «ایرانستیزان» دانست و گفت که مساله اصلی «ایران» است.
او دسته ایرانستیزان را همان اقلیتی معرفی کرد که برای باخت تیم ملی خوشحالی، برای خاک کشور تجزیه و برای اقتصاد کشور تعطیلی را تجویز میکنند.
رضیئی درمقابل، ایراندوستی را عین عقلانیت دانست و گفت: «دو گروه در داخل کشور موضع ایراندوستان را تضعیف میکنند و ایرانستیزان را تقویت! یک گروه جریانی است که با ادعای اصلاحطلبی در دهه 70 و البته در 8 سال حکومت پرماجرای آقای روحانی، نتیجه ادعا و عملشان را دیدیم. از اینها باید پرسید واقعا شما کی به دنبال اصلاح کارکردهای دولت بودهاید؟ در آن سالهایی که مجلس و دولت در اختیار شما بود برای اصلاح نظام بانکی چه کردید؟ انفعال امروز شما نتیجه رادیکالیسم 88 و بیتدبیری 92 تا 1400 است.»
نماینده انجمن مستقل، گروه دومی که ایراندوستان را تضعیف میکنند را نیروهای معتقد و باانگیزهای دانست که با تشخیص غلط از رسالت خود، مسیر را اشتباه رفته، ظرفیتها را به هدر داده و ایجاد بحران میکنند.
رضیئی برای این سخن خود شاهد مثالی از سکانداران رسانه ملی آورد و اینطور انتقاد کرد: «که جامعه مخاطب خود را 4 میلیونی ببینند و اکثریت 80 میلیونی ایران بزرگ را از پای تلویزیون طرد کنند، فرصت بزرگ تبیین مسائل نظام از طریق سرگرمی را سلب کنند و به موشکافی اعتقادی استعدادها پرداخته و آنها را به جبهه ایرانستیزان سوق دهند، یعنی تضعیف ناخواسته ایراندوستان.»
در پایان صحبتها هم گفت: «یک امانت سهساله دست ماست، یک قرآن که 21 خانواده شهدا به دست خودشان آن را مزین کردند.» و گفت که خانوادههای شهدا به مناسبت روز تولد رهبر انقلاب میخواستند پرچم متبرک حرم حضرت زینب را بیاورند که نشد و در آخر هم از آقا سجادهای را خواست که با آن نماز میخوانند.
مریم محمدی، نماینده نشریات دانشجویی سخنران بعدی بود و نکاتی را درباره مساله زنان گفت و گریزی هم به مسائل نشریات دانشجویی زد. از عدم نقشآفرینی درست آموزشوپرورش در هویتسازی زن و خانواده گفت: «اثری از آموزش مهارتهای ازدواج، مدیریت صحیح روابط اجتماعی و خانوادگی مدیریت خانواده و حتی مباحث هویتی در مفاد درسی دیده نمیشود یا اگر معدود سرفصلهایی وجود دارد نه نیروی متخصصی هست که آن را به دانشآموزان آموزش دهد و نه در دعوای مافیای کنکور محلی از اعراب دارد که بدان توجه شود. همین خلا موجب صدمه جدی به ظرفیت تربیتی زن ایرانی میشود و هویت او را خدشهدار میکند. آقایان، نمیشود دانشآموزان را در فضایی کورجنس تربیت کرد و توقع داشت در آینده بتوانند خانوادهای سلام و جامعهای پویا بسازند وقتی وزارت آموزشوپرورش سرگرم جابهجایی گاهوبیگاه وزیر و مدیران است، کسی بهاصلاح راهبردی و تحول اساسی کلیدیترین وزارتخانه نظام فکر میکند؟ ما در این سیستم فرسوده و قدیمی تحصیل میکنیم برای شغل آیندهمان نه برای زندگی آیندهمان.»
امیررضا بخشیپور دبیر دفتر تحکیم وحدت سخنران بعدی بود از تحولگرایی صحبت کرد. «از نظر ما مهمترین لازمه تحول مبتنیبر اصول، آگاهی آحاد جامعه است. سوال اینجاست دقیقا در کدام دستگاه، آگاهی جامعه بهمعنای حقیقی آن، و نه به معنای بمباران مردم با دادههای ناقص و غلط، دارای اولویت است؟ آموزشوپرورش ما تا چه اندازه به فرزندان این سرزمین آموخته است که براساس اصل پنجاهوششم قانون اساسی سرنوشت خود را بهدست خود خواهند ساخت؟» و از لزوم ایجاد تحول در بخشهای مختلف حکمرانی گفت.
حرف زدن از رفراندوم را رمز تضعیف جمهوریت نظام خواند و از صحبتهای اخیر حسن روحانی انتقاد کرد: «مردمستیزان تحول را به معنای عبور از اصول تعریف میکنند. آنها از شعارهای انقلاب پشیمان گشتهاند اما در ظاهر ادعای بازگشت به قانون اساسی را دارند. تعجب آنکه چندی پیش یکی از این پشیمانها که تصمیمات صبح جمعهایاش از ذهن ملت پاک نخواهد شد، نظام را به بازگشت به قانون اساسی و اجرای رفراندوم موعظه میکند. بنده خطاب به رئیس دولت سابق واضح و شفاف میگویم؛ جمهوری اسلامی خود بزرگترین مدافع قانون اساسی است. توصیه میکنیم شما به قانون بازگردید.»
صحبتهایش که تمام شد برخلاف بقیه برای سخنران سال گذشته از رهبر انقلاب عبایش را خواست و گفت برای پدر و مادرم دعا کنید.
محمدمهدی نوینی، دبیر اتحادیه مجمع اسلامی دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی هم سخنران آخری بود. به بحث خودرو و گرانی مسکن اشاره کرد نقدش به گرانی خودرو را اینطور مطرح کرد: «آقاجان ظاهرا بعضی از مسئولان فرمایشات شما رو درست متوجه نشدند و برایشان سال 1402، سال مهار تولید و رشد تورم است. وگرنه چهدلیل دارد یکماه بعد از اعلام شعار سال قیمتها بیرویه افزایش پیدا کرده و امروز خرید خودروی بیکیفیت ایرانی برای یک جوان تبدیل به آرزویی دستنیافتنی شده است، این درحالی است که آقازادههای مسئولان با ماشینهای خارجی درحال مانور تجمل در کشور هستند.» از خانهها 10 متری تهران گفت و از مسئولان خواست بالاخره برنامهشان را برای مسکن اعلام کنند: «از مسئولان دولت درخواست داریم اگر برنامه عملی در دست اقدام دارند، آخرین وضعیت ساخت مسکن و پیشبرد آن را برای مردم توضیح دهند. حقیقتا نبود خودرو را میتوان تحمل کرد اما بدون سرپناه چگونه میتوان زندگی تشکیل داد. امروز اجارهخانههای 10 متری هم قیمت سر به فلک کشیدهای دارد.» و دوباره از سربازی اجباری گفت: «کشوری که جوانانش در جهاد اقتصادی و علمی موفق هستند چرا از آنها بهطور تخصصی در پستهای مربوطه استفاده نمیشود، بارها از مسئولان مربوطه این موضوع را پیگیری کردیم ولی جواب قانعکنندهای نشنیدیم.»
صحبت نماینده تشکلها که تمام شد. نوبت به شنیدن صحبتهای رهبری رسید. این وسط بعضیها از فرصت استفاده کردند. یکی از میان جمعیت بلند شد دو بیت شعر خواند و خطاب به رهبری گفت: «آقا من 10بار تا الان خواب دیدم از شما انگشتر گرفتم.» صدای خنده دوباره بلند شد، آقا هم گفت بدهید انگشتر. این دانشجو هنوز ننشسته بود که نفر بعدی بلند شد و شعر خواند. اگر جمعیت را رها میکردی همهشان حرف داشتند و میخواستند چیزی بگویند اما آقا خطاب به دانشجوها گفت اگر اجازه بدهید صحبت کنم. اگر وقت بود حرفی نداشتم 10 نفر دیگر هم همینطور بلند شوند حرف بزنند.
حضرتآقا در ابتدای صحبتها از متن بیانیه تشکلها تعریف کردند و گفتند: «انتظار من هم از این جلسه همین سخنان متقن با ادبیات خوب است. ممکن است با برخی حرفها موافق نباشم. اما متن و ادبیاتها خوب بود.»
آقا درباره تولدشان هم دوباره گفتند: «تولد این حقیر اصلا قابل اعتنا نیست یک موضوع کماهمیت و کوچکی است.» رهبری درباره بعضی از نکات مطرح شده توسط نماینده تشکلها هم صحبت کردند. از مساله خصوصیسازی که نماینده جنبش عدالتخواه مطرح کرد، گفتند اینکه خصوصیسازی خوب نیست منطق درستی نیست. ممکن است یک قانون خوب را بدعمل کنند. اما نمیشود که همه امکانات را بدهیم دست دولت نمیتواند درست عمل کند و فساد و مشکلات بهوجود میآید و راه این فقط خصوصیسازی است.
آقا به جلسه سران قوا هم اشاره کردند و گفتند این جلسه دائمی نیست و اصلش برای اصلاح بودجه تشکیل شده است و دوباره اشاره کردند ادبیات نطقهای امروز عالی بود. روی بیان مطالب با ادبیات خوب تاکید دارم تاثیر میگذارد. من که دانشجو نبودم، از این تعریف آقا خیلی ذوق کردم. آقا شروع کردند به صحبت درباره ماه رمضان و استفاده از این فرصت جوانی. توصیهای که همیشه به جوانها میکنند. در میان صحبتهای آقا چشم چرخاندم بهسمت بالا روبهروی جایگاه رهبر انقلاب، روی پارچه جملهای از امام خمینی نوشته شده بود: «شماها ذخایر این مملکت هستید. جوانید دانشجو هستید.» درحین اینکه از صحبتها یادداشت برمیداشتم مدام هم به این سوال که ساعت چند است جواب میدادم. از قضا در آن جمعی که نشسته بودیم فقط من ساعت داشتم و هر چند دقیقه یکبار اعلام ساعت میکردم. مشغول حرف زدن با یکی از دانشجوها شدم که بهیکباره یکی از حاضران سخنان رهبری را قطع کردند. رهبری از صحبت با مردم گفتند و آن دانشجو میان حرف آقا آمد. نشنیدم چه پاسخی داد. اما آقا با لبخند گفت که اگر بخواهیم دهنبهدهن کنیم که نمیشود. بیراه نبود که حس و حال روزهای 16 آذر را داشتم. این تشویقها، احسنت احسنت گفتنها، حتی به میان حرف سخنران آمدن را در کلاسهای درس هم کمتر میدیدیم، اما در روز دانشجو این اتفاقها زیاد میافتاد. آقا صحبتهای زیادی را مطرح کردند از خطرناک بودن بنبستانگاری گفتند. دوباره تاکید کردند دوقطبی نسازید و مشکلات محلی را به مشکلات ملی تبدیل نکنید. به دانشجوها توصیه کردند که زندگی شهدا را بخوانید و در توصیف زندگی و منش آنها گفتند نمیگوییم بروید شهید بشوید. نمیخواهد شهید بشوید. که همهمه دانشجوها بلند شد که آقا ما میخواهیم شهید بشویم. آقا هم گفتند انشاءالله 60. 70 سالگی شهید بشوید، الان شهید نشوید ما به شما احتیاج داریم، اما مثل شهدا زندگی کنید. آقا از حرف زدن درباره رفراندوم هم گفتند: «مگر مسائل گوناگون کشور قابل رفراندوم است؟ مگر همه مردم که باید در رفراندوم شرکت کنند امکان تحلیل آن مساله را دارند؟ این چه حرفی است؟» صحبتهای رهبری که به انتها رسید آقا در پایان گفتند: «ما شما رو خیلی دوست داریم.» انگار که حرف دل دانشجوها را زده باشند. صدای همه بلند که آقا ماهم شما را دوست داریم. دوباره همه از جا بلند شدند شعار دادند و جمعیت مثل موج جلو و عقب میرفت. موذن که اذان گفت آقا از جا بلند شدند قدری جلو رفتند و قامت نماز بستند، اللهاکبر را که گفتند دیگر یکییکی دانشجوها به امام جماعت اقتدا کردند.