معین رضیئی، دبیر اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان مستقل:سلام گرم و خالصانه اعضای اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان مستقل دانشگاههای سراسر کشور را محضرتان تقدیم مینمایم.
جهان در حال چرخش است. نظم نو سریعتر از آنچه تصور میشد نظم کهنه را به چالش میکشد. دامنه این تغییرات بسیار گسترده است و هیچ کشوری نمیتواند بدون در نظر گرفتن جایگاه خود در متن این تحولات، منافع ملیاش را تامین کند. گمان آن میرود جهت کلی این رخدادها برای کشور ما مفید از دو منظر خواهد بود؛ اولا از تمرکز و توان غرب برای افزایش فشار بر ایران کاسته خواهد شد و ثانیا فرصتهای نو برای پیشرفت و سرمایهگذاری پیشروی ما خواهد بود.
معالاسف در میانه این دگرگونی سرنوشتساز کشور ما گرفتار بحرانهای ادامهدار دهه 90 شده و سرمایه اجتماعی نظام کاهش پیدا کرده است. برای حکومتی که با آرمان جمهوری شکل گرفته، جلب رضایت و مشارکت عمومی حیاتی است. از طرفی ثبات سیاسی و اجتماعی برای شرکای اقتصادی و خارجی ما نیز اهمیت خواهد داشت؛ بنابراین اگر میخواهیم سرمایه اجتماعی نظام را احیا کنیم و در دنیای رو به تغییر نقشآفرینی داشته باشیم. باید ظرفیتها، ملزومات و شرایط آن را فراهم کنیم.
نخست: ظرفیتها
از ابتدای انقلاب اسلامی، فضای اجتماعی کشور دوگانههای متنوعی را تجربه کرده است. انقلابی و غیر انقلابی، چپ و راست، اصلاحطلب و اصولگرا، غربستیز و غربگرا. اما در میانه دهه پنجم انقلاب و پس از تجربه اتفاقات تلخ پاییز 1401، مساله اصلی «ایران» است. آری! پاییز 1401 عرصه تقابل تمامعیار «ایراندوستان» و «ایرانستیزان» بود.
ایرانستیزان همان اقلیتیاند که برای باخت تیم ملی خوشحالی، برای خاک کشور تجزیه و برای اقتصاد کشور تعطیلی را -تجویز- میکنند. ایرانستیزی یعنی آن گروهک خونریزی که متحدِ دیروز صدام و حامی جنایت شیمیایی علیه دختران کردستان بود، اکنون به بهانه خونخواهی دختر کرد، شهرهای کردنشین ایران را به عرصه جنگ شهری تبدیل کند. ایرانستیزی یعنی تناقض و دروغ! یعنی کسانی که ادعا میکنند خونخواه قربانیان حادثه هواپیمای اوکراینی هستند، اما هر روز با عاملان حادثه هواپیمای 655 خلیجفارس عکس یادگاری میگیرند. همانها که مدعیاند مشکلشان حجاب اجباری است، رضاخان قلدر را بهخاطر برداشتن اجباری حجاب تحسین میکنند. روزها از دولتهای غربی درخواست تحریم بیشتر دارند و شبها بهخاطر مشکلات معیشتی مردم ایران اشک تمساح میریزند. به لطف خدا جبهه ایرانستیزان جبهه جذابی است! کلکسیون متنوعی از تروریستهای آدمکش منافقین تا خبرنگار مواجببگیر دستگاههای اطلاعاتی غرب! در واقع فقدان بدنه اجتماعی و عقلانیت سیاسی در این گروهکهای کذایی باعث شده مردم را دائما به لجاجت دعوت کنند.
درمقابل، ایراندوستی یعنی عقلانیت. ایراندوستی یعنی احترام به تمامیت ارضی، تنوع قومیتی، پرچم و قانون کشور. یعنی اعتراض، اما اعتراضی که قرار نیست اوضاع را بدتر کند، تحریم را بیشتر کند و دردی روی دردهای ملت بگذارد. آنچه در این دوگانه جدید میتواند موجب تقویت موضع ایراندوستان شود توجه به ظرفیتهایی همچون وحدت ملی، تکثر اجتماعی و بنیه ایمانی ملت ایران است. ظرفیتهایی که بسیاری از دولتهای جهان حسرت داشتن ذرهای از آن را دارند.
بی توجهی به این ظرفیتها و افتادن به دام رفتارهای متحجرانه، قبیلهگرایانه و منفعتطلبانه، تقویت مواضع ایرانستیزان و تجزیهطلبان را به دنبال خواهد داشت. رفتارهایی که باعث میشود از دل چنین فرصتهای خلق بحران شود.
متاسفانه دو گروه در داخل کشور موضع ایراندوستان را تضعیف میکنند و ایرانستیزان را تقویت! یک گروه جریانی است که با ادعای اصلاحطلبی در دهه 70 و البته در هشت سال حکومت پرماجرای آقای روحانی، نتیجه ادعا و عملشان را دیدیم. از اینها باید پرسید واقعا شما کی به دنبال اصلاح کارکردهای دولت بودهاید؟ در آن سالهایی مجلس و دولت در اختیار شما بود برای اصلاح نظام بانکی چه کردید؟ شما کی خواستید نظام مالیاتی و بیعدالتی آموزشی را رفع کنید؟ دقیقا به همین دلیل دائما درگیر تناقض هستید و حالا هم قافیه را به آنور آبیها باختهاید. انفعال امروز شما نتیجه رادیکالیسم 88 و بیتدبیری 92 تا 1400 است.
گروه دوم نیروهای معتقد و باانگیزهای هستند که با تشخیص غلط از رسالت خود، مسیر را اشتباه رفته، ظرفیتها را به هدر داده و ایجاد بحران میکنند. مثلا اینکه سکانداران رسانه ملی، جامعه مخاطب خود را 4 میلیونی ببینند و اکثریت 80 میلیونی ایران بزرگ را از پای تلویزیون طرد کنند، فرصت بزرگ تبیین مسائل نظام از طریق سرگرمی را سلب کنند و به موشکافی اعتقادی استعدادها پرداخته و آنها را به جبهه ایرانستیزان سوق دهند، یعنی تضعیف ناخواسته ایران دوستان. اقلیتمآبی در صداوسیما ضدجمهوریت است! جدول پخش تلویزیون را از فرم و محتوا تهی کرده و با وجود صرف هزینههای بسیار از بیتالمال، این سرمایه ملی را به اذعان نظرسنجیهای اعلامشده خود تلویزیون در نظر افکار عمومی از موضوعیت انداخته است.
ذکر این نکته هم ضروری است که انتخابات میدان اصلی نقشآفرینی ایراندوستان است. ناظران انتخابات و خادمان جمهوریت باید افزایش سرمایه اجتماعی نظام را مدنظر قرار دهند و دغدغه نتیجه انتخابات را نداشته باشند. طرد سلایق سیاسی از صحنه، موجب آسیب رسیدن به انتخابات بهعنوان یک سرمایه ملی میشود و از منتخبان قانونی مشروعیتزدایی میکند و آنها را در مسیر اجرای سیاستهای خود با چالش فقدان سرمایه اجتماعی مواجه میکند.
دوم: ملزومات
نخستین لازمه نقشآفرینی ایران ثبات داخلی در حوزه سیاسی، اجتماعی، امنیتی و البته اقتصادی است. جمهوری اسلامی اراده خود را در منطقه به رقبا و دشمنان قدرتمند دیکته میکند اما در کنترل قیمت ابتداییترین اقلام ناتوان است. پهپادهایمان میدان نبردهای نوین را تحتالشعاع قرار میدهد اما خریدن خودروهای کمکیفیت داخلی برای جوان ایرانی آرزو شده است. متاسفانه داریم باور میکنیم که زور ایران قوی به مافیای خودرو نمیرسد!
رهبر عزیز انقلاب، ما دانشجویان مشکل را ارتجاع در روشهای حکمرانی میدانیم. ارتجاع یعنی اداره کشور با روشهای سنتی. ارتجاع یعنی مواجهه لجاجتبار با مساله حجاب. یعنی در پدیدههای فرهنگی اجتماعی همچنان از مدل رفتارهای رادیکال و تندرویهای دهه 60 استفاده کنیم، که مورد اعتراض امام و حضرتعالی هم بوده و هست! ارتجاع یعنی نبود ایده و اراده برای اصلاح وضعیت اقتصادی. یعنی این همه طرح روی زمین مانده مثل مالیات بر خانههای خالی که یکسالونیم پیش تصویب شده اما عرضه اجرای آن را نداریم. ارتجاع یعنی شجاعت نداریم از دلالی خودرو و مسکن مالیاتِ سنگین بگیریم تا تورم کنترل شود.
ارتجاع یعنی تصمیمسازی مدیران و بازیگران میانی و پشت پرده برای عقیم کردن طرحهای تحولی و خرد کردن اراده دولت. آقای وزیر راه و شهرسازی! آقای وزیر صنعت! آقای نماینده مجلس! جوان کارگری که برای اجاره یک واحد 60 متری در جنوب شهر تهران چندصد میلیون پول نقد لازم دارد را جز به نیروی ایمان چگونه میتوان امیدوار نگه داشت؟ کاری نکنید فقرا به قول امام خمینی(ره) فاتحه همهتان را بخوانند. ترمز دلالی را بکشید و ائتلاف نانوشته دولت و دلال را بشکنید.
حضرت آیتالله خامنهای! راهحل از نگاه ما نوگرایی در حکومت است. نوگرایی یعنی ایده و اراده، یعنی نوسازی روشها. نوگرایی یعنی درک شرایط پیچیده جغرافیای سیاسی-اقتصادی منطقه و جهان و پیگیری نقشآفرینی در مسیرهای کریدوری غرب به شرق و شمال و به جنوب. نوگرایی یعنی اصلاح ساختار ناکارآمد مجلس در فرآیند قانونگذاری؛ یعنی اصلاح قانون کهنه انتخابات مجلس. نوگرایی یعنی تکلیف مقوله تحزب را مشخص کنیم.
البته هر یک از این سرفصلها دشواری و پیچیدگیهای زیادی دارد. سال گذشته از همین تریبون گفتیم که عدالت اجتماعی با حکمرانی عالمانه، صادقانه و شجاعانه محقق میشود. هرجا اراده لازم برای بهبود شرایط و به نتیجه رساندن طرحهای تحولی وجود داشته، موفقیتهای شیرین را تجربه کردهایم.
سوم: شرایط
اجرایی شدن بیکموکاست قانون اساسی از شروط اصلی تحقق «نقشآفرینی در جهان جدید» و پاسخگوی بسیاری از چالشهای کنونی ما است. مواجهه گزینشی و ناقص با قانون یکی از اشتباهات اساسی ما در امر حکمرانی است، فیالمثل مطابق اصل 8 قانون اساسی امر به معروف و نهی از منکر از وظایف مردم نسبت به حاکمان و حاکمان نسبت به مردم است، اما در طی سالهای گذشته آنقدر که این حق برای حاکمیت محترم شمرده شده، هیچ ساز وکاری برای اعمال آن توسط مردم در نظر گرفته نشده بهنحوی که بعضا مردم برای شنیده شدن مطالبات بحق خود چارهای جز پناه بردن به خیابان برای بیان اعتراض وجود ندارد.
مواجهه سلیقهای و غلط با قانون یعنی بعد از گذشت 4 دهه هیچ راهکار کارآمدی برای اجرایی شدن اصل 27 قانون اساسی نداریم و راه برای اعمال سلیقه دولتهای مختلف بر حق اعتراض مردم باز است.
مواجهه سلیقهای یعنی زمانی که در منصب قدرت هستیم، بدون نظرخواهی از مردم یکشبه با تصمیم بنزینی زندگی طبقات مستضعف جامعه را به هم میریزیم، آنگاه که از قدرت کنار رفتیم ریاکارانه دم از رفراندوم و اجرایی شدن اصل 59 قانون اساسی بزنیم.
مثال دیگرش شوراهای عالی است که گاهی به جای سیاستگذاری قانونگذاری میکنند. گاهی علاوهبر قانونگذاری در زمینه مسائلی جزئی با مصوبات خود برخی قوانین مصوب نمایندگان مردم را بیاثر میکنند. فرزندان انقلابیتان در دانشگاهها از شما در رابطه با حدود اختیارات شورای عالی سران قوا و شورای نظارت بر حسن اجرای سیاستهای کلی نظام نیز سوال دارند.
معتقدیم هنوز با گذشت 44 سال از تصویب قانون اساسی برخی از اصول آن اجرایی نشده است. بهطور مثال تامین مسکن ابتدایی که در اصل 31 قانون اساسی تصریح شده است، نهتنها در تامین دائمی آن و صاحب مسکن شدن مردم توفیق چشمگیری نداشتیم، بلکه دچار بیسامانی بازار اجارهنشینی در کشور هستیم.
حضرت آیتالله خامنهای! ما میتوانیم از شرایط جدید بینالمللی برای پیشبرد تمدن نوین اسلامی بهره ببریم. مشروط به اینکه تعریف صحیحی از مردم بهعنوان صاحبان اصلی انقلاب وجود داشته باشد. مردمسالاری زمانی محقق میشود که تعریف آن از آرای صندوقهای انتخابات فراتر رفته و به ارتقای جایگاه مردم در عرصههای تصمیمگیری تعمیم پیدا کند. مردمسالاری این نیست که در فضای دو قطبی شده هر یک از گروههای سیاسی تجمعات بخشی از مردم را مصادره به مطلوب کنند. تعریف صحیح این است که سیاستگذار در اتخاذ تصمیمات خود هم منفعت مردم را مبنا قرار دهد و هم با آنها صادقانه رفتار کند.
رهبر انقلاب! معتقدیم به لطف خداوندی که ما را از جنگ تحمیلی، تجزیه طلبی و توطئه بدخواهان عبور داد، از تحریم و جنگ ترکیبی دشمن نیز عبور خواهیم کرد؛ مشروط به اینکه الزاماتِ روشی در حکمرانی را مد نظر قرار دهیم و وحدت ملی برای ایران قوی داشته باشیم که ایران قوی هم خواست ملت ایران است و هم تضمینکننده اعتلای انقلاب اسلامی.