درباره مواجهه عقلایی با نقشه دشمن
مواجهه عقلایی با محاسبات و تلاش‌های دشمنان عاملی است که باعث می‌شود این محاسبات با شکست روبه‌رو شود. این توصیه را روز گذشته رهبر انقلاب در دیدار با جمعی از فرماندهان ارشد نیروهای مسلح بیان فرموده و در ذیل آن دستورکاری را نیز برای این مواجهه عقلایی ذکر کردند.
  • ۱۴۰۲-۰۱-۲۷ - ۲۳:۱۶
  • 00
درباره مواجهه عقلایی با نقشه دشمن
راهبردی برای کاهش تنش و افزایش قدرت
راهبردی برای کاهش تنش و افزایش قدرت

مواجهه عقلایی با محاسبات و تلاش‌های دشمنان عاملی است که باعث می‌شود این محاسبات با شکست روبه‌رو شود. این توصیه را روز گذشته رهبر انقلاب در دیدار با جمعی از فرماندهان ارشد نیروهای مسلح بیان فرموده و در ذیل آن دستورکاری را نیز برای این مواجهه عقلایی ذکر کردند. ایشان در این رابطه بیان داشتند: «محاسبات به ظاهر قوی و همه‌جانبه دشمن کاملا قابل شکست خوردن است. این را ما فراموش نکنیم. در همه محاسباتی که الان می‌کنیم این را جزئی از محاسبات خودمان قرار دهیم که درست است که دشمن دستگاه اطلاعاتی‌اش قوی است. دستگاه محاسباتی‌اش قوی است. نیروهای مسلحش خوبند، پول هم که زیاد دارد، اینها همه به جای خودش محفوظ اما کاملا امکان‌پذیر است که محاسبات او را انسان مواجه کند با شکست. اگر عقلایی وارد شویم و کار را رها نکنیم و دنبال کنیم همه تلاش‌هایی که دشمن می‌کند قابل شکست است.» ایشان همچنین دستورکارهای خود خطاب به فرماندهان نظامی را نیز این‌گونه برشمردند: «به هیچ حدی از استحکام و پیشرفت قانع نباشید و بدون توقف به جلو بروید. تهدید، هیچ‌گاه به‌طور کامل از بین نمی‌رود بنابراین باید هرچه می‌توانید بر آمادگی‌‌های مختلف بیفزایید... نباید ذهن‌ها را بر حرف و اقدام احتمالی عناصر کم‌قدرت متوجه و متمرکز کرد بلکه باید طراحان اصلی و پشت صحنه را دید... استکبار هرجا منافعی ببیند از پشت صحنه درگیری راه می‌اندازد... دقت بر برنامه‌های پنج یا ده ساله دشمن خوب و لازم است اما باید برنامه‌های میان‌مدت و بلندمدت او را مدنظر و تحت رصد داشت... آمریکایی‌ها منافعی در عراق و افغانستان داشتند اما هدف نهایی آنها ایران اسلامی بود که به دلیل بنیه بسیار قوی انقلاب اسلامی، در این ماجراها و هدف نهایی خود شکست خوردند... در هیچ مرحله‌ای نباید از مکر و طراحی دشمنان غافل شد.» توصیه رهبر انقلاب به فرماندهان نظامی مبنی‌بر مواجهه عقلایی با سیاست‌های دشمنان به‌ویژه در زمانی که اندکی از توافق اخیر تهران و ریاض گذشته می‌تواند واجد پیام قابل توجهی نیز باشد. پیامی که ایران در عرصه سیاست خارجی بارها با اقدامات خود آن را ساطع کرده و سایه جنگ‌های بی‌فایده و خانمان‌سوز را از سر کشور برداشته است. خروجی چنین راهبردی باعث شده تا به جای ایران این دشمنان ایران باشند که متحمل هزینه‌های نظامی شده و درنهایت نیز خاطرات خفت‌باری همچون خروج مفتضحانه آمریکا از افغانستان را از خود برجای بگذارند. 

 مصالحه با ریاض و نسبت آن با عقلانیت 
تقابل نظامی آخرین راهبردی است که در مواجهه با بحران‌های خارجی اتخاذ می‌شود و کشورها معمولا سعی می‌کنند با مذاکره و توافق سطح تنش را کاهش داده و هزینه کمتری را به خود متحمل کنند. این واقعیت به‌ویژه در فضای مذاکرات اخیر بین ایران و عربستان که پس از 7 سال به توافقی بین دو کشور منتهی شد بیشتر قابل ذکر است. طی این سال‌ها دو کشور بارها ادبیات تهدیدآمیز علیه یکدیگر را به کار برده و برخی نیز خود را آماده تقابل نظامی کرده بودند. با این وجود اما به یک‌باره ورق برگشت و دولت عربستان با تغییر رویکرد در سیاست خارجی تصمیم به کاهش نقش آمریکا در سیاست‌های خود گرفت و به سمت کشورهای شرقی از جمله چین تمایل پیدا کرد. در امتداد همین تغییر رویکرد، ریاض راهبرد تقابل‌جویانه خود در قبال تهران را نیز تغییر داده و به جای تهدید نظامی به سمت گفت‌وگو و مواجهه عقلانی عقبگرد کرد. این عقب‌نشینی عربستان تا حد زیادی متاثر از هزینه‌های بی‌نتیجه‌ای است که این کشور در جنگ یمن متقبل شده است. ریاض اکنون بعد از طی کردن یک دهه تنش حداکثری در منطقه، حمایت‌های آمریکا را ناکافی دانسته و برای جلوگیری از ضرر بیشتر به سمت ایجاد تعادل در روابط خود با جهان سوق پیدا کرده است. منطقا در چنین شرایطی تهران نیز که تاکنون یکی از طرف‌های مورد خطاب تهدیدات ریاض بوده با عقب‌نشینی عربستان از سیاست تهاجمی خود باید تغییر رویکرد داده و منافع کشور را از مسیرهای مصالحت‌آمیز دنبال کند. این تغییر رویکرد عقلانی ایران ممکن است از سوی برخی پذیرفته نشود. برخی که توقع دارند ایران تقابل با دولت سعودی را ادامه داده و بستر را برای بهره‌جویی طرف ثالث یعنی دولت‌های غربی فراهم آورد. چنین توقعی ممکن است فرماندهان را نیز تحت فشار قرار داده و باعث شود آنها به خاطر این مواجهه مصلحت‌اندیشانه و عقلانی مورد انتقاد گیرند. تاکید رهبر انقلاب بر مواجهه عقلایی باعث می‌شود تا بدنه نظامیان کشور تحت تاثیر القائات احساسی و غیرمصلحتی دچار اقدامات شتابزده نشوند و چهره‌های نظامی نیز از اظهاراتی که ممکن است فضای ملایم به وجود آمده را به سمت نزاع سوق دهد اجتناب ورزند. ایجاد تعادل بین آرمان‌گرایی و مصلحت‌اندیشی، اصلی است که باعث می‌شود تصمیمات با رویکردی واقع‌بینانه و تعادلی اتخاذ شده و منافع کشور به صورت حداکثری تامین شود. این مواجهه البته به معنی نفی آرمان‌ها نیست، اما آنچه از سیاستگذاران توقع می‌رود این است که به دور از فضای عوام‌زدگی به‌عنوان یک فرد دارای احساس مسئولیت، مصلحت کشور را مد نظر قرار داده و با نگاهی بلندمدت به مسائل، کنشی غیرشتابزده و منطقی از خود بروز دهند. 

 تاثیر کنش منطقی بر منطقه 
یکی از مواردی که رهبر انقلاب در دیدار با فرماندهان نظامی یادآور شدند این بود که: «آمریکایی‌ها منافعی در عراق و افغانستان داشتند اما هدف نهایی آنها ایران اسلامی بود که به‌‌دلیل بنیه بسیار قوی انقلاب اسلامی، در این ماجراها و هدف نهایی خود شکست خوردند.» یکی از روش‌هایی که دولت‌های غربی در تقابل با هدف اصلی خود یعنی ایران انتخاب کرده بودند، درگیر کردن ایران به جنگ‌هایی منطقه‌ای بود. این سیاست در قبال ایران تاکنون چندین‌بار به‌کار گرفته شده است. کشته شدن دیپلمات‌های ایرانی در افغانستان، تلاش‌ها برای ایجاد تنش در مرز ایران و آذربایجان، تحریک عربستان‌سعودی برای تهدید ایران و نیز حمایت از گروه‌های تروریستی در منطقه برای مورد هدف قرار دادن ایران نمونه‌هایی از تلاش غربی‌ها برای پیشبرد این سیاست ضد‌ایرانی بوده است. ایران طی همه این سال‌ها علی‌رغم اینکه از موضع انفعال برخورد نکرده و نسبت به امنیت خود حساسیت نشان داده، بی‌گدار نیز به آب نزده و خود را درگیر جنگ‌های بی‌نتیجه نکرده است. راهبرد منطقی ایران باعث شده تا به‌جای ایران این آمریکا و متحدانش باشند که در منطقه تحت فشار قرار گرفته و ناچار به عقب‌نشینی از راهبرد خود شوند. با گذشت دو دهه از هجوم آمریکا به عراق اکنون نه‌تنها واشنگتن جای پای خود را در منطقه محکم نکرده است، بلکه روز‌به‌روز موقعیت خود را تضعیف شده‌تر دیده و خود را برای خروج کامل از منطقه آماده می‌کند. در سوی مقابل رقبای آمریکا و متحدان ایران یعنی روسیه و چین بدون اینکه هزینه‌ای به اندازه واشنگتن پرداخته باشند جای پای خود را در منطقه محکم کرده‌اند تا جایی که حتی عربستان نیز در سیاست‌های خود مسیر پکن را نسبت به واشنگتن ارجح می‌داند. نمونه‌ای از شکست سیاست‌های آمریکا را نیز می‌توان در تلاش یک‌دهه‌ای این کشور برای خلع قدرت بشار اسد مشاهده کرد. سال‌ها جنگ‌طلبی در سوریه و تحریک اعراب به قطع ارتباط با بشار اسد بی‌نتیجه مانده و سران کشورهای عربی اکنون یک‌به‌یک دست به‌سوی رئیس‌جمهور قانونی این کشور دراز می‌کنند. رئیس‌جمهوری که تهران از همان ابتدا بر بقای او تاکید داشت و اکنون این راهبرد عقلایی ایران است که در‌مورد سوریه به کرسی نشسته و دولت‌های غربی را به استیصال کشانده است، همان‌طور ‌که در یمن نیز برخلاف خواسته غربی‌ها انصارالله به‌عنوان یکی از متحدان ایران از معادلات کنار گذاشته نشده و بعد از 7 سال جنگ، طرف سعودی ناگزیر شده است برای حفظ ثبات خود تن به مذاکره با آن بدهد.

 مواجهه عقلانی با بحران‌های جهانی؛ از جنگ اوکراین تا لفاظی‌های علی‌اف و حکومت طالبان 
یکی از جملات کلیدی رهبر انقلاب در دیدار روز گذشته‌ ایشان با فرماندهان و مسئولان ارشد نیروهای مسلح این بود که «اگر عقلایی وارد شویم و کار را رها نکنیم، دنبال کنیم، همه تلاش‌هایی که دشمن می‌کند قابل شکست است.» مفهوم ورود عقلایی به مسائل که در دیدار دیروز رهبر انقلاب با عالی‌ترین فرماندهان نظامی کشور مورد اشاره ایشان قرار گرفت و همچنین رد آن را می‌توان با یک بازخوانی تاریخی، در تصمیمات و موضع‌گیری‌های آیت‌الله خامنه‌ای در بزنگاه‌های مهم طی دهه‌های اخیر به‌طور روشنی متوجه شد. بزنگاه‌های مهم تاریخی که اتخاذ یک تصمیم اشتباه در آن، از سوی دستگاه‌های امنیتی و محاسباتی کشور می‌توانست جمهوری اسلامی ایران را وارد باتلاق‌هایی مهلک کند. مقاطعی که پیشتر در روزهای ابتدایی شکل‌گیری جنگ اوکراین به بازخوانی آنها پرداختیم و نقش‌آفرینی تعیین‌کننده رهبر انقلاب در هرکدام با هدف حفظ ثبات و منافع ملی ایران را مورد بررسی قرار دادیم. در گزارش «فرهیختگان» 11 اسفند 1400 که با عنوان «صیانت از ایران برابر جنگ و آمریکا» به‌طور مفصل، نگاه عقلانی رهبر انقلاب در مواجهه با مناقشات بین‌المللی را مورد بررسی قرار دادیم، به این نکته پرداختیم که حاکمیت این نگاه بر تصمیم‌گیری‌های کلی نظام در مقاطع تاریخی و مهم چه خطرهایی را از بیخ گوش منافع ملی ایران گذرانده است. در آن گزارش، با بازخوانی نمونه‌هایی مثل «جنگ خلیج فارس»، «توطئه میکونوس»، «اتفاقات بعد از شهادت دیپلمات‌های ایرانی در مزارشریف»، «تحولات بعد از ترور شهید سلیمانی در منطقه»، «مساله درگیری‌های دو کشور همسایه بر سر قره‌باغ» و درنهایت «بحران اوکراین» به یک نتیجه روشن‌ رسیدیم و آن اینکه رهبر انقلاب و مجموعه تصمیم‌گیران نظام در مواجهه با هریک از این مسائل که هرکدام به تنهایی می‌توانست ایران را وارد بحران‌هایی بی‌انتها کند، سیاست‌هایی را اتخاذ کردند که هم التهابات را کیلومترها پشت مرزهای کشور نگه داشت و هم به‌طور همزمان منافع ملی را تامین کرد. نمونه‌هایی که مواجهه غیرمنطقی با هریک می‌توانست ایران را با یک دوراهی خطرناک روبه‌رو کند. یا کشور را به تله انفعال بیندازد یا با اتخاذ تصمیمات رادیکال‌، بحران‌های بزرگی را به ایران تحمیل کند. غیر از مواردی که در آن گزارش مفصلا به هر یک پرداختیم و در همان چهارچوب، از این نوشتیم که موضع «نه به جنگ» و «مقابله با تطهیر آمریکا» از سوی رهبر انقلاب در بحران اوکراین، استمرار منطق عقلانیت انقلابی آیت‌الله خامنه‌ای در مقابله با جریان‌های رادیکال است، چند نمونه جدید طی سال‌های اخیر مثل حاکم‌ شدن دوباره نیروهای طالبان بر سراسر افغانستان، جدی شدن بحران اوکراین و تلاش دولت‌های غربی برای کشاندن پای ایران به درگیری و مورد سوم، تغییر ادبیات مقامات جمهوری آذربایجان در مواجهه با ایران در مقاطع خاص، از اصلی‌ترین مثال‌هایی است که می‌توان با مروری دوباره بر اتفاقات قبل و بعد هر یک، سیاست‌های کلی نظام در پرهیز از به خطر افتادن امنیت و ثبات ایران و حرکت به سمت تنش‌زدایی با دیگر کشورها را در آن به‌وضوح دید. مثلا درباره مساله حاکمیت طالبان در افغانستان می‌توان گفت موضع ایران، از تابستان 1400 که نیروهای مسلح طالبان موفق شدند سراسر افغانستان را به تسخیر خود درآورده و مقامات دولتی افغانستان را ناگزیر به تحویل حکومت به مسلحین و فرار از کشور کنند موضع ثابتی بوده است. حاکمیت طالبان بر افغانستان به شرطی به‌عنوان یک حکومت مشروع از سوی ایران به رسمیت شناخته می‌شود که یک حکومت همه شمول در این کشور تشکیل شده و حاکمیت دست از تبعیض و برخی ممنوعیت‌های مهم برای زنان و دختران افغانستانی بردارد. موضعی که نه تحت‌تاثیر برخی رادیکال‌ها که اعتقاد داشتند نیروهای مسلح ایران باید در اتفاقات داخلی افغانستان دخالت کنند، قرار گرفت و نه تحت تاثیر عده‌ای دیگر که معتقد بودند این طالبان تفاوت‌های اساسی هویتی نسبت به طالبان خشن و واپسگرای چند دهه قبل دارد و باید در همان ابتدا، حکومتِ آنها را به رسمیت شناخت. موضعی که هم خطر درگیری‌های بی‌پایان با شبه‌نظامیان طالبان را از کشور دور کرد و هم باقی ماندن ایران بر مواضع انسان‌دوستانه و اسلامی‌اش را به اثبات رساند و نشان داد نظام جمهوری اسلامی برعکس تعدادی از کشورهای اسلامی منطقه که حاضرند برای تامین منافع اقتصادی حتی با رژیم‌صهیونیستی‌ هم پای میز مذاکره بنشینند و روابط‌شان با این رژیم را عادی‌سازی کنند، حاضر نیست نگاهش نسبت به مسائل انسانی درخصوص چالش‌های امنیتی کشور همسایه و میلیون‌ها افغانستانی را به پای منافع تجاری و اقتصادی حاصل از به رسمیت شناختن حکومت طالبان قربانی کند. نکته دیگر آنکه مواجهه جمهوری اسلامی ایران با حکومت طالبان مواجهه‌ای از جنس پذیرفتن یک واقعیت موجود در افغانستان بود. به این معنا که این نیروها باوجود غلبه نامشروعشان بر حاکمیت افغانستان، به هر حال واقعیت صحنه سیاسی امروز این کشور را رقم زده‌اند و انکار وجود چیزی تحت عنوان حکومت طالبان بر افغانستان غیرممکن است.
درباره بحران اوکراین و تلاش‌ بی‌سرانجام دولت‌های غربی برای تحت‌فشار قرار دادن ایران هم می‌توان موضع رهبر انقلاب در ابتدای درگیری‌ها را یادآوری کرد. موضعی که جنگ و تحمیل خسارت به زندگی میلیون‌ها غیرنظامی را محکوم می‌کرد اما با جریاناتی که به‌دنبال تطهیر عامل اصلی این درگیری‌ها یعنی ناتو بودند هم مقابله می‌کرد. ایران در مواجهه با مساله اوکراین، درعین‌حال که در جنگ اعلام بی‌طرفی کرد، بارها نسبت به سهم تحریکات انکارناپذیر ناتو و دولت‌های غربی در شکل‌گیری این درگیری سخت نظامی اعلام موضع کرد. درباره نحوه مواجهه چندماهه اخیر مقامات رسمی کشور با لفاظی‌های مقامات باکو هم می‌توان در همین پازل به تحلیل و بررسی سیاست‌های ایران پرداخت. مواجهه‌ای که حمله 7 بهمن‌ماه سال گذشته یک مهاجم مسلح به سفارت آذربایجان در تهران و موضع‌گیری‌ها و شیطنت‌های گاه‌ و بی‌گاه مقامات باکو به بهانه حمله به سفارت‌خانه‌شان، آن را با پیچیدگی‌هایی مواجه کرد. این‌طور که طی ماه‌های اخیر و درمواجهه با لفاظی‌های الهام علی‌اف، نخست‌وزیر آذربایجان و برخی دیگر از مقامات دولتی باکو، از دستگاه دیپلماسی و حاکمیت جمهوری اسلامی شاهد بوده‌ایم، سیاست اعمالی ایران در مواجهه با این همسایه بی‌تجربه در سیاست‌ورزی و گوش به فرمان رژیم‌صهیونیستی در اعمال خصومت با جریان مقاومت، پرهیز حداکثری از تنش‌زدایی و دعوت به گفت‌وگوست. تنش‌زدایی همراه با ادبیات نصیحت‌گونه‌‌ای که سرنوشت دولت‌ها و حکومت‌هایی را به باکو یادآوری می‌کند که سال‌ها با مردم ایران دشمنی کردند اما سرانجام مجبور به بوسیدن دستی شدند که توان قطع کردن آن را نداشتند. نمونه اخیرش هم تغییر 180درجه‌ای سیاست‌های خصمانه عربستان‌سعودی در مواجهه با ایران است که می‌تواند کیس مطالعاتی خوبی برای سران باکو باشد. البته اگر فشارها و القائات سران رژیم‌صهیونیستی به آنها فرصت تفکر و دوراندیشی را بدهد.

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۶