شریف لک زایی، عضو هیاتعلمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی:در کمتر از یکسال اخیر دو متفکر بسیار توانمند انقلاب اسلامی یعنی دکتر علیرضا صدرا و دکتر عماد افروغ را از دست دادیم که بهنظر من ضایعه جبرانناپذیری است. هر دو از مدافعان انقلاب اسلامی و از کسانی بودند که در باب انقلاب اسلامی فهم فلسفی را تقویت میکردند و نگاهی فلسفی به انقلاب اسلامی داشتند. دغدغه هر دو بزرگوار این بود که ارزشهای انقلاب اسلامی تداوم پیدا کند و این جز از مسیر حکمت و فلسفه و خرد ممکن نبود.
بهویژه دکتر افروغ دغدغهای داشت که تداوم ارزشهای انقلاب اسلامی بود. این تداوم با توجه به تصریح خود ایشان در برخی گفتارها و نوشتارهای ایشان، با لحاظ نگاه فلسفی و با تبیین فلسفی از انقلاب اسلامی انجام میپذیرد.
استحضار دارید که ایشان دانشآموخته جامعهشناسی بود و علقه خاصی به جامعهشناسی داشت و معمولا از این پایگاه بحثهای خود را مطرح میکرد اما در یکی، دودهه اخیر به بحثهای فلسفی کشانده شد و از این پایگاه و این موضع و این منظر به پدیدههای سیاسی و اجتماعی نگاه میکرد و طبیعتا فهم انقلاب اسلامی از نظر ایشان در این مسیر باید از منظر یک فهم فلسفی اتفاق بیفتد و در فراق این فهم فلسفی، یک فهم ناقص، نارسا و انحرافی از انقلاب اسلامی رخ داده و رخ مینماید.
ایشان در سالهای اخیر و در دو دهه اخیر بارها بر تبیین فلسفی انقلاب اسلامی تاکید کرد و در گفتارها و در نشستها و نوشتارهای مختلفی به تبیین این بحث پرداخت. در مباحثی که در طرح حکمت سیاسی متعالیه و سیاست متعالیه داشتیم از دیدگاههای این بزرگوار برای بحثها استفاده کردیم و حداقل یک نشست مبسوط را از ایشان در این زمینه منتشر کردیم.
فکر میکنم مباحث و دغدغه ایشان در باب تبیین فلسفی انقلاب اسلامی و محتوایی که در این زمینه تولید کرد از درخشانترین مباحث ایشان است و شاید بهلحاظ اهمیت از مهمترین مباحثی است که حداقل در دو دهه اخیر از طرف ایشان مطرح شده است.
درواقع این نگاه و از این منظر به انقلاب اسلامی نگریستن بهنظر من تاکیدی است بر حیات و تداوم انقلاب اسلامی که از چنین مسیری میگذرد. علاقهمندم تاکید کنم که آزاداندیشی و آزادگی افروغ هم دقیقا در راستای همین تفکر انقلاب اسلامی و نگاه فلسفی به انقلاب اسلامی و ارزشهایی است که متاثر از انقلاب اسلامی طرح شده است. از این منظر هم ایشان همه را به این تفکر فرامیخواند و دعوت میکرد و معتقد بود که طی این مسیر و حیات و تداوم انقلاب اسلامی جز از این مسیر ممکن نیست. این مسیر، مسیری است که باید در آن تفکر و تأمل با نگاهی فلسفی آمیخته شود و نگاه فلسفی است که ما را به این تفکر نزدیک میکند و به نگاه، فهم و مسائل ما عمق میبخشد.
بنابراین درک و فهم انقلاب اسلامی مبتنیبر این نگاه فلسفی است که باید تقویت شود و این نگاه بهتعبیر افروغ، ریشه در نگاه صدرایی امامخمینی(ره) بهعنوان رهبر این انقلاب دارد. انقلاب اسلامی بدون فهم فلسفه صدرایی راه بهجایی نمیبرد.
بهنظر میرسد که از این مسیر، افروغ متفکری آزاداندیش بود و آزادانه میاندیشید و مباحث خود را براساس تفکر مبتنیبر نگاه صدرایی ارائه میکرد. او همین نگاه را در تجربه یک دوره نمایندگی مجلس شورای اسلامی نیز داشت و ما شاهد آن هستیم. در همان ایام، در دوران دکتری درسی با ایشان داشتم و از محضرشان استفاده میکردم. این تفکر و نگاه انتقادی عمیقا در رفتار، منش و گفتار او حضور داشت و نقشآفرینی میکرد و در قامت ریاست کمیسیون فرهنگی مجلس سامان میگرفت.
اما بهلحاظ آنکه دیگران حرف ایشان را متوجه نمیشدند و دیگران فارغ از این فهم به انقلاب اسلامی نگاه میکردند و انقلاب اسلامی در نگاه ایشان از جانب بسیاری به سمتوسوی دیگری حرکت کرده بود و بهنوعی پراگماتیسمی در حوزه سیاسی جولان میداد، فهم و نگاه ایشان مورد توجه قرار نگرفت.
ایشان در یکی از همین نشستهای اخیر درمورد تبیین فلسفی انقلاب اسلامی اشاره میکند که یکی از چالشهای انقلاب اسلامی که با آن روبهرو هستیم، این است که انقلاب اسلامی و انقلاب بهخوبی فهم نشده و این عدم فهم منجر شده مسائلی جدید وارد انقلاب اسلامی شود که اساسا با ذات آن در تضاد هستند و باعث این شده از جوهره انقلاب اسلامی فاصله بگیریم.
خود ایشان هم درصدد آن بود که این جوهره اساسی را تبیین کند و به آن بپردازد و عمق ببخشد تا ما از حیات و تداوم انقلاب اسلامی مطمئن شویم. در نگاهی که ایشان داشت، نگرش صدرایی بهعنوان اصلیترین لایه انقلاب اسلامی یا لایه اول انقلاب اسلامی توسط ایشان مطرح میشود و بهطور جدی معتقد بود که گفتار امام عمیقا ریشه در اندیشه و نگرش صدرایی دارد. بنابراین از این منظر به تعبیر ایشان بسیاری از عبارتهای امام برگرفته از آثار ملاصدراست. البته امام حکیم صدرایی بودند و ایشان در دورهای فلسفه صدرایی و اسفار صدرایی تدریس میکرد و شرح منظومه را تدریس کرده بود. امام عمیقا با مباحث ملاصدرا و حکمت متعالیه آشنا بود و نگاه مرحوم افروغ به حضرت امام، سخنان و گفتار ایشان میتواند صائب باشد و از نگاه ایشان ملاصدرا دینی بزرگ بر گردن انقلاب اسلامی دارد، چون نوع نگاه صدرایی امام است که عامل اصلی و لایه زیرین تحقق انقلاب اسلامی است.
نکته قابلتأمل اینکه ایشان معتقد بود که نگرش صدرایی، تعریفی جدیدی از فلسفه ارائه میکند. این فهم جدید از فلسفه به معنی استکمال روح آدمی است و حکمت متعالیه و حکمت ملاصدرا -که ایشان اصرار دارد از واژه حکمت ملاصدرا استفاده کند- بر بنیان مابعدالطبیعه محض که از طریق شهود حاصل میشود، استوار شده است. درعینحال که در کثرتی عقلانی ظاهر میشود، عقل و شهود با محوریت وحی با هم ارتباط دارند.
حتما دوستانی که مطلب را میخوانند، استحضار دارند که با این نگاه هم استکمال روح انسان و روح آدمی صورت میگیرد و هم شاهدیم که ملاصدرا در مقدمه اسفار به این نکته بسیار مهم اشاره کرده که کار حکمت تنظیم و تدوین نظام معاش و نجات معاد است. این در بخشی که میتواند اتفاق بیفتد، استکمال روح انسانی نیز باید در آن اتفاق بیفتد. البته از همین منظر ایشان اشاره و تصریح میکند که با این نگاه ما از ثنوی دیدن امور دور میشویم و این دوگانه دیدنها دور میشود و از بین میرود و ما دیگر در قالب دوگانگیها با پدیدهها مواجه نمیشویم و نگاهی سلسله مراتبی، یک پارچه و تلفیقی مشاهده میشود. بر مبنای این نگاه سیستمی و یکپارچه به عالم مبدا و معاد، و دین و سیاست به معنی متعالی آن، یکی میشوند یا با یکدیگر مرتبط میشوند.
البته تعبیر ایشان که «یکی میشوند» شاید تعبیر دقیقی نباشد. ملاصدرا در بحث رابطه شریعت و سیاست میفرمایند: «بین اینها چهار تفاوت است. در مبدا، در خاستگاه، در هدف و غایت، و در فعل و انفعال.» همین رابطهای که بین اینها برگزار و برقرار میکند، رابطهای ویژه است. در شواهد الربوبیه اشاره کردهاند که یک رابطه عبد و مولا در جریان است.
حضرت امام در رساله کشف اسرار این رابطه را ارتقا میدهند. خود ملاصدرا اشاره میکند که رابطه جسم و روح است ولی حضرت امام علاوهبر این، رابطه را یک رابطه متفاوت و متکامل تلقی میکنند. مثل بدن انسان که دارای یک سر و یک تن است. این رابطه، رابطه چشم و پا است. رابطه سر و تن است که هر کدام کار ویژه خود و ویژگی خود را دارد و براساس آن این بدن و این کالبد وظیفه خاصی را ایفا میکند.
ایشان از همین موضع و منظر وارد این بحث میشود که اگر انقلاب اسلامی ریشه در نگرش صدرایی امام دارد، ویژگیاش چیست؟ ویژگیاش جمع میان عقل، کشف و ذوق است که اینها با عنایت به وحی در یک پیوندی با همدیگر قرار میگیرند. ایشان یک تعبیر خیلی لطیفی از جمع برهان و قرآن و عرفان و جمع وحی و عقل و دل ارائه میدهد. در واقع حکمت متعالیه از جمع بین اینها تشکیل میشود. حکمت متعالیه ملاصدرا جامع سه عنصر خدا و خرد و عشق است. این نگاه لطیف ایشان خیلی جالب است که تعریف جدید ملاصدرا از فلسفه و انتظار و توقع ملاصدرا از فلسفه این است که مبتنیبر این سه عنصر کشف یا ذوق و اشراق و عرفان، عقل و استدلال و برهان و شرع و وحی و نقل باشد. اینها در همین تعبیر لطیف آقای افروغ یعنی جمع خدا و خرد و عشق سامان پذیرفتهاند. ایشان معتقد است که این نگاه حضرت امام متاثر از نگاه صدرایی است و بهرغم اختلافات و دوگانگیهایی که میان فیلسوفان و متکلمان و عرفا وجود دارد، اما در اندیشه حضرت امام ما شاهد نوعی کلگرایی توحیدی هستیم. یعنی در اندیشه امام کلگرایی توحیدی موج میزند که این هم باز متاثر از آثار و اندیشه ملاصدرا است که آنجا بحث مختاریت انسان و اختیار انسان به صورت خیلی جدی مطرح میشود. در آنجا حرکت جوهری، کلگرایی در عرصه حیات انسانی و اجتماعی را میتواند طرح کند؛ اینکه به تعبیر ایشان کلگرایی توحیدی، سیال و منعطف است و براساس همان حرکت جوهری اتفاق میافتد که خودش را در عرصه حیات انسانی و اجتماعی هم نشان میدهد.
به تعبیر ایشان این کلگرایی نافی سیالیت و تغییر و حرکت اجزا نیست. انعطاف وجود دارد و به عبارت دیگر ایستا و متصلب نیست و این کلگرایی عناصر را در ارتباط با هم میداند. اما منکر تقلیل آنها به یکدیگر است. این نگاه ایشان درست است و بنابراین آن بحث رابطه شریعت و سیاست را هم که مطرح کردهاند، تدقیق میشود که هستی اجتماعی هم جزئی از این کلگرایی توحیدی است. به هر حال همه چیز در این نگاه، توحیدی است و به توحید برمیگردد.
افزون بر آنچه تاکنون در نگاه ایشان در باب رابطه حکمت متعالیه و انقلاب اسلامی یا تبیین فلسفی انقلاب اسلامی براساس حکمت متعالیه و نگرش صدرایی حضرت امام مطرح کردم، افروغ جزء مدافعان اصلی این نگاه است و یکی از شارحان و مفسران و متفکران اصلی این نگاه است. ایشان در مباحث خود تصریح میکند که تلاش کرده تا براساس این نوع نگاه امام به خدا و انسان و جامعه و هستی، ظهور انقلاب را تبیین کند. این به نظرم نقطه دغدغه اساسی و مهمی است که افروغ در این بحث رجوعش به فلسفه و در مداقهای که در بحث انقلاب اسلامی از منظر فلسفی دارد، دنبال میکند. او جز این حرکت، مسیر دیگری برای انقلاب اسلامی و فهم دیگری از انقلاب اسلامی را نادرست تلقی میکند، بنابراین چنین درکی باید به وجود بیاید تا مسیر انقلاب اسلامی مسیر درستی باشد که براساس نظر امام برمبنای حکمت ملاصدرا بروز و ظهور پیدا کرده است.
ایشان نکته بسیار مهمی در فرمایشات خود دارند که از دیدگاه ملاصدرا، عارف ربانی، فیلسوف و حکیم متاله در سفر چهارمش به میان مردم میآید و سفر من الحق الی الخلق بالحق رخ میدهد. حکیم در واقع با احساس تکلیف درصدد است که به هدایت و اصلاح جامعه هم بپردازد که البته در مباحث حکمت متعالیه حکیم باید این مسیر را طی کند وگرنه سفرش ناقص خواهد بود. بنابراین در نگاه مرحوم افروغ حکیم متاله و فقیه یک ماموریت دارد و آن هم اینکه جامعه را اصلاح کند. بنابراین سیاست هم اینجا تنها به معنای اعمال قدرت که جامعه شناسان سیاسی مطرح میکنند هم نخواهد بود بلکه به معنای هدایت و اصلاح هم هست. ایشان معتقد است که سیاست فقط اعمال قدرت نیست. هدایت و اصلاح هم هست و این را نگاه صدرایی و حضرت امام مطرح میکند. در طرح صدرا از حکمت متعالیه این امر مورد توجه قرار گرفته است و باید در انقلاب اسلامی در مرحله نخست مورد توجه باشد که مرهون این اندیشه فلسفی و رسالت دینی و شرعی حضرت امام است.
ایشان بر همین مبنا تاکید میکند که انقلاب اسلامی مبتنیبر حکمت صدرایی است و به فرموده ایشان از شاهکارهای امام این بوده که توانسته انقلاب را از التقاط و آشفتگی ایدئولوژیک نجات دهد و در مسیر صحیحی هدایت کند. اشاره به این دارد که حضرت امام بر خلاف ایدئولوژیهایی که وجود داشته با تکیه و تاکید بر دستگاه فکری حکمت متعالیه صدرایی، درواقع فضایی فکری و تاملی جدید را در کشور شکل میدهد و انقلاب اسلامی را با ابتنای بر این نگاه و دستگاه فکری از آشفتگی ایدئولوژیک و التقاطی که در آن دوره قبل از انقلاب وجود داشت، خارج میکند.
من معتقدم مرحوم افروغ نظرشان این است که اگر انقلاب اسلامی بخواهد مسیر درست خود را طی کند باید همین مسیر را تداوم ببخشد. یعنی اگر بخواهد همچنان از التقاط و آشفتگی ایدئولوژیک بر کنار و برحذر باشد باید بر این دستگاه فکری ملتزم باشد و از این مسیر تحولات سیاسی و اجتماعی خود را رقم بزند و به حرکت درست خود تداوم ببخشد.
میتوان ساعتها درباره دیدگاه مرحوم افروغ درباره تبیین فلسفی انقلاب اسلامی براساس حکمت متعالیه سخن گفت. ایشان مباحث خود را در کتابش مدون کرده و اگر علاقهمندان به این بحث بخواهند به مباحث ایشان رجوع کنند آثار ایشان میتواند خیلی کمککننده باشد.
اما بحث اصلی و مهم ایشان و دغدغهای که داشتند این است که ما اگر بخواهیم در مسیر درست ارزشهای انقلاب اسلامی حرکت کنیم چارهای جز این نداریم که از این فهم فلسفی برخوردار شویم و انقلاب اسلامی و فرآیند حضور مردم و حضرت امام در قامت رهبری این انقلاب را از مسیر حکمت صدرایی بفهمیم و بتوانیم انقلاب اسلامی را براساس این فهم به سرانجام مقصود خود برسانیم. در نگاه افروغ انقلاب اسلامی بدون این فهم فلسفی صدرایی راه بهجایی نمیبرد.