اینکه فردای شب احیا روز قدس باشد یک نکته مثبت دارد و آن اینکه می‌توان مطمئن بود در همه مراسمات دعا یادی از فلسطین هم خواهد شد. مردمی که دست به دعا برداشته و از آتش به معبود منزه خود پناه می‌برند حتما برای برادران و خواهران‌شان که این روزها زیر آتش ظلم رژیم‌صهیونیستی هستند نیز طلب یاری و پناه کرده‌اند.
  • ۱۴۰۲-۰۱-۲۵ - ۲۳:۰۰
  • 00
روز احیای قدس
روز احیای قدس

نزدیک به 6 ماه از روزهای اوج التهابات خیابانی در ایران می‌گذرد و حالا دیگر با چشم غیرمسلح هم می‌شود شکست تمام‌عیار پروژه براندازی در پاییز 1401 را تایید کرد؛ شکستی که نشانه‌هایش را می‌شد در همان روزهای پایانی پاییز هم دید. نشانه‌های واضحی مثل بی‌توجهی مردم به فراخوان‌های سه‌روزه اپوزیسیون برای تجمع در سطح شهرها، تن ندادن اصناف به فراخوان اعتصابات سراسری که جریانات ضدایرانی منتشر کرده بودند، حضور پررنگ در تجمع‌های ملی و مذهبی در مناسبت‌های مختلف در عموم شهرها و... که همگی از «نه» بزرگ ایرانیان داخل کشور به جریان ویرانی‌طلب مورد حمایت دولت‌های غربی حکایت داشت. شکست پروژه براندازی در پاییز 1401 به قدری برای اپوزیسیون سنگین بوده که پس‌لرزه‌هایش هنوز دارد از آنها قربانی می‌گیرد. بعد از آنکه رفته‌رفته اختلافات موجود بین لیدرهای خودخوانده جریانات ضدایرانی علنی و رسانه‌ای شد، این خبرنگاران و مزدبگیران رسانه‌ای بودند که سعی کردند با تمام ظرفیت رسانه‌‌ای‌شان، این یقه‌گیری‌های اعضای مطرح‌‌تر اپوزیسیون از یکدیگر را به‌نوعی عادی‌سازی کنند که گویی هیچ اتفاقی نیفتاده و به‌قول خودشان، این اکانت‌‌های حامی جمهوری اسلامی هستند که می‌خواهند میان آنان اختلاف بیندازد تا پروژه انقلاب‌شان(!) را باتاخیر مواجه کنند. حالا یقه‌گیری توییتری ارتش‌ سایبری‌های وابسته به هریک از جریانات اپوزیسیون به‌قدری جدی و پررنگ شده که درحال قربانی گرفتن از دیگر جریانات اپوزیسیون رقیب است. قربانی جدید این پس‌لرزه‌ها، نازنین بنیادی است. یکی از لیدرهای جریان تحریم‌طلب برانداز که بعد از حملاتی که اکانت‌های وابسته به دیگر لیدرهای برانداز علیه او ترتیب دادند، ترجیح داد اکانت توییتری‌اش را کلا دی‌اکتیو یا غیرفعال کند؛ تصمیمی که بعد از گذشت دو، روز هنوز بحثش بین براندازان و ارتش سایبری‌شان داغ است. سلطنت‌طلب‌ها، تجزیه‌طلبان را متهم می‌کنند و اکانت‌های وابسته به منافقین، سلطنت‌طلب‌ها را. درگیری‌شان بر سر این است که آیا از دشمن فرضی «بازی خورده‌اند» و انقلاب‌شان(!) دارد تحت‌تاثیر این اتفاقات به حاشیه می‌رود یا نه!
بنیادی که مجموعا کمتر از یک‌ماه از عمرش را در ایران زندگی کرده، تا قبل از اتفاقات پاییز 1401 صرفا به‌عنوان یک بازیگر ایرانی-انگلیسی فیلم‌‌های هالیوودی شناخته می‌شد اما با ملتهب شدن فضای اجتماعی ایران، به‌سرعت، طی فرآیندی، از طرف مقامات دولت آمریکا با عناوینی مثل نماینده مردم ایران به چند محافل سیاسی مهم دعوت شد. مقامات آمریکایی و رسانه‌های وابسته به کاخ سفید در روزهای 22 و 23 مهر 1401 به انتشار خبر و تصویر جلسه‌شان با نازنین بنیادی با موضوع بررسی اتفاقات داخل ایران پرداختند. او با جیک سالیوان مشاور امنیت ملی کاخ سفید، کامالا هریس معاون رئیس‌جمهور و آنتونی بلینکن وزیر امور خارجه آمریکا دیدار کرده بود و از هرکدام از این دیدارها عکسی هم در رسانه‌ها منتشر شده بود. بسیاری از کاربران قاب دونفره او و سالیوان را یادآور قاب دونفره سال 97 مصی علی‌نژاد و مایک پومپئو وزیر امور خارجه آمریکا در دولت ترامپ عنوان می‌کردند و از جایگزینی احتمالی بنیادی به‌جای علی‌نژاد در محاسبات دولت آمریکا حرف می‌زدند؛ مساله‌ای که از همان ابتدا اختلافات موجود بین گروه‌های برانداز را علنی کرد. 
جریاناتی از اپوزیسیون شامل دلدادگان مصی علی‌نژاد، چپ‌ها-که پیش‌تر به سفیدسازی منافقین مشغول بودند- و حتی براندازهای ترامپیست‌، او را گزینه دموکرات‌ها برای ضربه زدن به دیگر جریانات اپوزیسیون معرفی می‌کردند و از همان ابتدا در شبکه‌های اجتماعی بر سر بنیادی و دیگر لیدرها درگیر بودند. بنیادی البته بعد از این دیدارهایش، به دعوت آمریکا، در یک نشست غیررسمی شورای امنیت سازمان ملل هم تحت‌عنوان نماینده مردم ایران حاضر شد و سخنرانی کرد تا ابعاد حسابی که دولت بایدن روی او باز کرده بیش از قبل رسانه‌ای و عمومی شود. البته این حساب باز کردن دولت بایدن روی چهره‌ای مثل بنیادی باعث شد دیگر لیدرهای اپوزیسیون او را در بازی‌شان راه بدهند و چند ماهی اختلافات‌شان با همدیگر را بروز ندهند. قراری که البته واقعا هم فقط چند ماه دوام آورد. البته توانستند طوری اختلافات‌شان را مدیریت کنند که فقط ارتش سایبری‌هایشان به‌طور علنی از خجالت لیدرهای رقیب دربیاید نه خودشان. طبیعتا در چنین شرایطی، لیدری مثل نازنین بنیادی که حمایت دولت آمریکا را داشت اما فاقد ارتش سایبری دیگر رقبا بود درمقابل حملات توییتری دلدادگان دیگر لیدرها تسلیم شد و تصمیم گرفت دست به اقدام پرسروصدایی مثل دی‌اکتیو کردن صفحه توییتر شخصی‌اش بزند. در ادامه گزارش امروز، به بهانه جدی‌تر شدن درگیری‌های براندازان و طرفداران‌شان با یکدیگر طی چندماه اخیر و در روزهایی که دیگر خبری از التهابات خیابانی ایران نیست، به بررسی زمینه‌هایی پرداخته‌ایم که بنیادی را به تصمیم اخیر در غیرفعال کردن صفحه توییترش رساند؛ زمینه‌هایی که می‌توان نشانه‌های آن را، نوک کوه یخ درگیری‌های تمام‌نشدنی جریانات ضدایرانی با یکدیگر دانست. 

  دی‌اکتیو شدن توییتر بنیادی، نوک کوه یخ جنگ داخلی اپوزیسیون
«باهاش صحبت کردم. داره کارش رو ادامه میده، ترجیح داده از این «فضای مسموم» برای مدتی فاصله بگیره و البته در اینستاگرام هنوز هست.» این جدیدترین توییت پوریا زراعتی، کارمند شبکه اینترنشنال درباره نازنین بنیادی است. توییتی که قرار است دیگر کاربران توییتری تحت قرارداد با جریانات اپوزیسیون را آرام کند تا به قول خودشان با تداوم خوددرگیری‌ها، در زمین جمهوری اسلامی بازی نکنند! زراعتی حاضر است به مسموم بودن فضای توییتری براندازان اعتراف کند اما مانع از این شود که دیگر کاربران احساس کنند نازنین بنیادی نسبت به پروژه، ناامید شده است.
چند روز قبل در «فرهیختگان» 20 فروردین با تیتر «سیرک اپوزیسیون به روایت اپوزیسیون»، به طور مفصل از اختلافات موجود بین براندازان نوشته بودیم و از این گفتیم که چرا کیفیت فعلی کنش‌های مجازی و حقیقی عناصر اصلی برانداز نشان می‌دهد آنها امیدی به احیای شرایط پاییز ۱۴۰۱ ندارند. اینکه می‌بینیم این روزها بنیادی از طرف طرفداران دیگر لیدرهای اپوزیسیون با صفاتی مثل «بازیگر درجه3»، «پرستوی تام‌کروز»، «مهره‌های گلوبالیست‌ها» و... نواخته می‌شود، چند پیام روشن دارد. یک اینکه اختلاف فعلی براندازان با یکدیگر یک‌شبه به وجود نیامده. این حملات گسترده نشان می‌دهد آنها از همان اوایل هم دل خوشی از بنیادی نداشته‌اند. نکته دیگر آنکه به نظر می‌رسد همین‌هایی که حالا او را با صفاتی مثل «مهره‌های گلوبالیست‌ها» می‌نوازند، اساسا شخص او را جدی هم نگرفته بودند و صرفا از این جهت که توانسته در کاخ سفید با مقامات آمریکایی ملاقات داشته باشد و مهره تحت حمایت دموکرات‌ها محسوب می‌شود به گعده یا به قول خودشان «ائتلاف» راه داده‌اند. حالا، بعد از آنکه بنیادی را در توییتر بدون لشکر سایبری و سمپات مجازی دیده‌اند، احتمالا احساس کرده‌اند بهترین فرصت برای حذف نان‌خورهای اضافه‌ سفره «مبارزه» است. 

  صرفا چون مهره سفیدتری بود به منشور همبستگی(!) راه پیدا کرد 
۱۹ اسفند 1401 که لیدرهای برانداز، متنی موسوم به «منشور همبستگی و سازماندهی برای آزادی» را منتشر کردند، امضای 6 نفر پای آن دیده می‌شد. عبدالله مهتدی تجزیه‌طلب شناخته‌شده و از بنیانگذاران سازمان تروریستی کومله، رضا پهلوی، مصی علی‌نژاد، نازنین بنیادی، حامد اسماعیلیون و شیرین عبادی کاسب شناخته شده حقوق بشر صاحبان آن 6 امضا بودند. 6 چهره‌‌ای که تناقضات رفتاری و کلامیشان با یکدیگر به قدری روشن است که نشانه‌های آن را در متن منتشر شده موسوم به منشور همبستگی هم می‌توان به‌وضوح مشاهده کرد. به همین دلیل هم است که حضور یکی مثل بنیادی در چنین محفلی، بیشتر از این جهت به نظر می‌رسد که هنوز برچسبی مثل تجزیه‌طلب یا سمپات مجاهدین‌خلق روی پیشانی او نخورده و از این حیث اصطلاحا سفیدتر است. البته از بخت بد این افراد که 4 نفرشان در نشست حضوری دانشگاه جورج تاون هم حضور داشتند و آنجا هم نتوانسته بودند رسانه‌های خارجی را برای حضور در نشست و پوشش جزئیات آن و همین منشورشان قانع کنند، دقیقا در روزی اقدام به انتشار منشور موسوم به همبستگی کردند، که خبر پروژه جدیدشان، زیر اخبار توافق ایران و عربستان بعد از 7 سال بر سر عادی‌سازی روابط دفن شد. توافقی بین تهران و ریاض که به طور طبیعی کمک‌های مالی یکی از اسپانسرهای جدی «پروژه مبارزه» یعنی دستگاه‌های اطلاعاتی عربستان را به طور جدی کمرنگ می‌کند. اما در همان روزهای میانه اسفند‌ماه بود که جزئیات این منشور که نام «منشور گسستگی» برای آن برازنده‌تر است تا همبستگی را مورد بررسی قرار دادیم. منشوری که در آن از رویاپردازی‌هایشان برای «اخراج سفرای جمهوری اسلامی از پایتخت‌های کشورهای غربی» با هدف «انزوای جهانی ایران» تا درخواست علنی از دولت‌های خارجی برای مشارکت در پروژه براندازی و همچنین سازماندهی بعد از آن دیده می‌شد و به‌وضوح آش شله‌قلمکار باورهای تخیلی لیدرهای اپوزیسیون را به رخ می‌کشید. تخیلاتی که البته شاید بتوان آن را بیش از هرچیز تحت‌تاثیر شکست تمام‌عیار پروژه براندازی در پاییز 1401 دانست.

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰