هومن جعفری، خبرنگار:تریلر یک ژانر داستانی با زیرژانرهای متعدد است و معمولا نزدیکی و همپوشانیهایی با ژانرهای جنایی، ترسناک و پلیسی دارد. تریلرها با خلق و خویی که برمیانگیزند مشخص و تعریف میشوند و به مخاطبان خود احساس تعلیق، هیجان، غافلگیری، انتظار و اضطراب بیشتری میدهند.
این سادهترین و راحتترین تعریفی است که میتوان با آن، این ژانر را تعریف کرد. تعلیق عنصری است که کمک میکند تا چسب فیلم، مخاطب را روی صندلی میخکوب کند و به او اجازه بلند شدن و رها کردن فیلم را ندهد. هرچه موقعیت تعلیقگونه یک فیلم، سریال یا کتاب بیشتر باشد، جذابیتش بیشتر میشود.
آلفرد هیچکاک، کارگردان اسطورهای و استاد سبک تعلیق، در جملهای معروف تاکید دارد که «تعلیق یعنی اینکه تماشاگر از خطری مطلع باشد که بازیگر را تهدید میکند اما بازیگر بیاطلاع باشد!» مثلا گروه پارتیزان را در نظر بگیرید که به سمت یک تله حرکت میکنند و در خطر قرار میگیرند. مخاطب میداند که آنها به سمت مرگ حرکت میکنند اما پارتیزانها بیخبرند. یا مثلا پلیسی را بدانید که دو نفر از همکارانش فاسدند و او را به سمت قتلگاه میبرند. در تمام طول مسیر حرکت، دل توی دل مخاطب نیست که بداند آیا کارآگاه متوجه فساد همکاران شده یا نه!
تعلیق یکی از مهمترین عناصر سینماست. هر فیلمنامهنویسی آرزو دارد یک تعلیق درخشان بنویسد و هر کارگردانی آرزوی یک فیلمنامه تعلیقدار را دارد و هر بازیگر درجهیکی دوست دارد در یک سکانس پرتعلیق، او باشد که دست برنده را رو کند.
پنجگانههای تعلیق
برای رسیدن به یک فیلم تعلیقگونه به داستانی با پنج عامل بسیار مهم، اثربخش و کلیدی نیاز داریم. این پنج عامل در شکلگیری یک اثر تعلیقمحور بسیار موثر و کلیدی هستند.
شرور شیطانی (Diabolical Villain )
یک نقش منفی جذاب با قدرتی خاص و بهظاهر شکست ناپذیر. شخصیت شرور شیطانی یکی از مهمترین عناصر تعلیق است. او شر مطلق است و از هیچ تصمیمی برای آسیب رساندن به دیگران برای رسیدن به هدفش ترسی به دل راه نمیدهد. تقریبا تمام نقش منفیهایی که میشناسید. برای پایان یافتن وضعیت شر، اوست که باید شکست بخورد و پیروزی او حکم شکست نهایی سیستمی را میدهد که به صلاح مردم عمل میکند. تمام نقش منفیهای فیلمهای جیمز باند را در نظر بگیرید. نمونه بهترش مامور اسمیت در ماتریکس. مایکل مایرز در مجموعه هالووین. نورمن بیتس در فیلم روانی از هیچکاک. سائورون در مجموعه ارباب حلقهها. نقش منفی و شرور داستان، هر چقدر باهوشتر و جذابتر و قدرتمندتر باشد، برای مخاطب ارزشمندتر است چون ارزش شکست دادنش توسط قهرمان افزایش مییابد.
قهرمان تضعیفشده اما دوستداشتنی (Flawed, But Likable, Protagonist)
قهرمانهای تریلرها، مثل قهرمانهای فیلمهای هندی نیستند که از همان اول فیلم خدمت همه آدمبدها برسند. عمدتا آدم خوب یا نقش مثبت فیلم، از همان اول فیلم در اوج قدرت قرار ندارد و قرار است در نیمه اول ماجرا زجر بکشد، خانواده یا دوستانش را از دست بدهد و خودش هم آسیب ببیند. حالا این آسیب روحی است یا جسمی! او در نیمه دوم فیلم است که روی پای خود میایستد و به سمت شکست دادن قدرتمندانه نقش منفی فیلم حرکت میکند. کریستین بیل در نقش بتمن در فیلم «شوالیه تاریکی برمیخیزد»، این وضعیت را دارد. او در مقابله با بین آسیب میبیند و بعد بهتدریج و بهآرامی برای بازپس گرفتن گاتهام برمیگردد. دنیل کریگ در نقش جیمز باند در فیلم اسکای فال همین وضع را دارد.
افزایش میزان خطر (Raising the Stakes)
مهمترین عامل تقابل بین نقشهای مثبت و منفی فیلم، این عامل است. در نظر بگیرید یک زندانی خطرناک فرار میکند. این عامل اصلی به خطر افتادن سلامت و امنیت شهروندان یا مقامات نیست اما اقدام دوم او باعث تهدید میشود. مثلا بعد از فرار وارد مدرسهای میشود و همه دانشآموزان را گروگان میگیرد. این حرکت میزان خطر را افزایش میدهد.
زمان رو به اتمام (Ticking Clock)
مهمترین بخش تقابل نقش منفی و مثبت فیلم اینجاست. جایی که نقش منفی برای رسیدن به خواسته خودش زمان تعیین میکند. مثلا اگر تا ساعت فلان، آنچه من میخواهم انجام نشود، هر ساعت یک دانشآموز را میکشم. مثلا در فیلمهای سرقت بانک، آدمرباهای گیرافتاده برای پلیس چنین شرطهایی میگذارند. این مساله زمان رو به اتمام باعث افزایش تعلیق و هیجان میشود. مثلا بمبی ساعتی که تنها چند دقیقه تا انفجارش مانده. هواپیمایی که سوخت کافی ندارد.
چرخش تکاندهنده (Shocking Twist)
و اما عنصر آخر فیلمهای تعلیقگونه، پرده نهایی است که باعث تغییر پایان ذهنی پیشآمده برای مخاطب میشود. این چرخش شامل یک سکانس حیاتی است که در آن، برگ برندهای رو میشود که باعث تغییر نتیجه میشود. مثلا در «حس ششم»، لحظهای که بروس ویلیس متوجه میشود که مرده و پسرک به این خاطر با او صحبت میکرده. یا در فیلم «هفت» از دیوید فینچر، زمانی که بسته پستی در وسط بیابان به کارآگاهان میرسد و براد پیت با سر بریده همسرش مواجه میشود. در باشگاهی مشتزنی، لحظهای که متوجه میشویم برادپیت و ادوارد نورتون در حقیقت یک نفرند! مثلا در مظنونین همیشگی، موقعی که فکس به اداره پلیس میرسد و بازرس متوجه میشود که کایزر شوزه واقعی در مشتش بوده و همزمان ما قدم زدنهای کوین اسپیسی را میبینیم که ناگهان از یک فرد لنگ، به یک فرد سالم تبدیل میشود. این همان برگ برندهای است که فیلمنامه برای رو دست زدن به مخاطبش دارد.
زیرگونههای تعلیق کدامند؟
تعلیق روانشناختی
میتوان این نوع تریلرها را به ماجراهایی ربط داد که عنصری از بیمارهای روانی یا افرادی با سابقه بیماریهای روانی در آن دخالت دارند. این داستانها عمدتا از طریق دیدگاه شخصیتهای تحت فشار روانی بیان میشود، ادراکات ذهنی تحریف شده آنها را آشکار میکند و بر روابط پیچیده و اغلب شکنجهآمیز بین شخصیتهای وسواسی و بیمارگونه تمرکز میکند. این زیرگونه عمدتا شباهتها و همپوشانیهای آشکاری با عناصر ترسناک و پلیسی دارد. به عبارت دیگر، شخصیتی که دچار و درگیر این نوع بیماری میشود عمدتا یا مشغول آسیب رساندن به دیگران یا مورد آسیب قرار گرفتن است و همین قضیه به ماجرا جنبههای ترسناک و پلیسی یا جنایی را اضافه میکند. بیمارستانهای روانی، زندانها و محیطهای بسته مثل مدارس شبانهروزی یا یتیمخانهها برای خلق شخصیت منفی و حتی رونمایی از نقش مثبت بسیار ایدهآلند. یک نمونه ایرانی نزدیک به این ژانر، فیلم «بیرویا» از «آرین وزیری» است که بهخوبی از «عنصر پنجم» یا «پیچش شوکهکننده» استفاده کرده. عمدهفیلمهای دیوید فینچر در این گونه طبقهبندی میشوند. «باشگاه مشتزنی»، «هفت» و «دختر گمشده»، سه فیلم بسیار خوب در این زمینه به حساب میآیند.
تعلیق پربرخورد و هیجانی
اکشن تریلر ترکیبی از هر دو فیلم اکشن و مهیج است که در آن قهرمان با دشمنان خطرناک، موانع یا موقعیتهایی که معمولا در یک محیط اکشن باید بر آنها غلبه کند، روبهرو میشود. فیلم اکشنهایی که از اول تا آخر فیلم سرشار از درگیریهای فیزیکی است. سبک تعلیق مهیج، تفاوتش با فیلمهای ساده اکشن در این است که داستان با عناصر تعلیق پیش میرود نه عناصر اکشن. در فیلمهای اکشن ساده خیلی از پیچشها و چرخشهای داستانی خبری نیست و این عنصر از سینمای تعلیق به این زیرگونه اضافه شده. در تعریف تفاوت این دو سبک یعنی تعلیق و اکشن باید به این اشاره کرد که: «فیلمهای تعلیقمحور از پیچشهای داستانی و ابزارهایی برای ایجاد هیجان استفاده میکنند، درحالیکه داستانهای اکشن و ماجراجویی از صحنههای اکشن و موقعیتهای مخاطرهآمیز خود استفاده میکنند.» نمونههای خارجی فیلم که واقعا نیازی به بازگویی ندارند فیلمهایی مثل «استخراج» با بازی درخشان کریس همثورث، «شش زیرزمینی» با بازی رایان رینولدز و پیمان معادی و «مرد خاکستری» با بازی رایان گاسلینگ از نمونههای این نوع فیلم هستند.
تعلیق جنایی
تریلر جنایی ترکیبی از ژانر جنایی و ژانر هیجانی است. در رمانها، فیلمها و سریالهای جنایی بهطور سنتی بر مجرمی تمرکز میکنند که باید دستگیر شود، اغلب توسط مجریان قانون، ارتش یا یک مامور عدالت که شاید قانون را هم نادیده بگیرد. همچنین شخص میتواند یک مامور سابق باشد و به کار خود ادامه بدهد. جک ریچر، قهرمان مجموعهای به همین نام که توسط لی چایلدز نویسنده انگلیسی نوشته شده، نمونهای مناسب از تریلرهای جنایی است. یک دژبان سابق ارتش که هرجا میرود، متوجه جنایات و بزهکاریها میشود و به سهم خود با آنها برخورد میکند. هفت از دیوید فینچر نیز، یک تریلر روانشناختی است که میتواند تریلر جنایی هم در نظر گرفته شود چراکه داستان دو پلیس است که به دنبال یک قاتل زنجیرهای روانی میگردند.
تعلیق سیاسی
فیلمهای تعلیقگونه سیاسی کمتعداد نیستند و اتفاقا بسیار هم جذابند. البته الزاما در مورد فیلم صحبت نمیکنیم و سریالها نیز میتوانند دخیل باشند. شاید «خانه پوشالی» بهترین و مشهورترین معرف ژانر تعلیق سیاسی باشد. تریلر سیاسی، بیانکننده یک داستان هیجانی است که در پسزمینه یک جنگ قدرت سیاسی اتفاق میافتد. مخاطرات بالا، سردرگمیهای سیاسی و تعلیق، هسته اصلی داستان است. تریلر سیاسی الزاما نیازمند خون و خونریزی و شلیک کردنهای پرشمار نیست و حتی میتواند مخاطرات سیاسی را به نمایش بکشاند. مثلا «همه مردان رئیسجمهور» از برایان دی پالما نمونه درخشانی از این نوع فیلمهاست. از سوی دیگر ما فیلمهایی مثل تسخیر کاخ سفید را داریم که هم اکشن است، هم سیاسی است و هم تریلر یا تعلیقگونه است. ژانر سیاسی همچنین پیوند نزدیکی با ژانر جاسوسی هم دارد چراکه مسائل جاسوسی تحت هر شرایطی به بحرانهای دیپلماتیک ختم میشوند. فیلم معروف «زد» نمونه دیگری از تعلیق سیاسی است که داستانش را بلدید. ترور سیاسی یک نامزد ریاستجمهوری سبب میشود تا یک پلیس پشت پرده این داستان را دنبال کند. حکومت نظامی هم همچنین! داستان یک گروه سیاسی که سفیر آمریکا را گروگان میگیرند. در ایران شاید بتوان فیلم «استرداد» را نوعی از فیلمهای تعلیقگونه سیاسی لقب داد. «ماجرای نیمروز» هم میتواند در چنین دستهای جای بگیرد.
تعلیق جاسوسی
اما یکی از جذابترین نوع تریلرها، تریلر جاسوسی است. هرگونه فعالیت جاسوسی و ضدجاسوسی قطعا هیجانبرانگیز و نفسگیر خواهد بود. جیمز باند نمونه مناسبی از زیرگونه تعلیقهای جاسوسی است. یک مامور مخفی که میکوشد تا با جاسوسان و ماموران حکومتهای متخاصم درگیر شود. رمانهای جاسوسی بسیار پرطرفدارند. کارهای نویسندگانی چون جان لوکاره یا فردریک فورسایت دستمایه خوبی برای ساخت این نوع فیلمها و سریالها شدهاند. این نوع فیلمها اگر دستمایه نبرد فکری و به نوعی موش و گربه بازی جاسوس و ضدجاسوس باشد و به خشونت فیزیکی کشیده نشود، به تریلرهای سیاسی نزدیکتر میشود و اگر همراه با تبادل پی در پی آتش بین طرفین باشد به ژانر اکشن نزدیک میشود. سری فیلمهای ماموریت غیرممکن یا کینگزمن یا جیسون برن، نمونههای درخشانی از تریلرهای اکشن جاسوسی هستند. در ایران اگر در مورد ماجراهایی مثل صنعت هستهای، مذاکرات برجام، ترور دانشمندان هستهای، ماجراهای نبردهای مخفی ماموران ایرانی در خارج از مرزها با جاسوسان کشورهای متخاصم فیلم یا سریالی ساخته شود جزء تریلرهای جاسوسی یا سیاسی دستهبندی خواهند شد. نمونههای زیادی هم در سالهای اخیر ساخته شده.
تعلیق حقوقی
اصولا دستهبندی کارهای حقوقی کمی دشوار است چراکه ما هم درامهای دادگاهی یا حقوقی داریم و هم تریلرهای دادگاهی یا حقوقی. مثلا سریال «بهتره با سال تماس بگیری» قطعا در زمره کارهای تعلیق حقوقی قرار میگیرد اما خیلیها آن را درام حقوقی هم در نظر میگیرند. مرز بین این دو گونه، بسیار نزدیک به هم و گاهی اوقات مثل خط شنی در صحراست و عملا تفکیکپذیر نیست. در فیلمها و سریالهای این گونه، شما با یک مورد دادگاهی طرفید که با عناصر پنجگانه تعلیق همراه میشود یعنی یک شرور شکستناپذیر، یک وکیل مدافع زخمخورده و به نظر دور از فرم، یک زمانبندی بسیار فشرده و ترسناک، یک خطر رو به افزایش و درنهایت چرخش تکاندهنده که پایان داستان را شگفتانگیز میکند. هم فیلم و هم سریال «وکیل لینکلن سوار» نمونه خوبی برای این نوع سبک از کارهاست که البته سریالش شاید در خیلی ایران شناختهشده نباشد. رمان و فیلم شرکت اثر جان گریشام نمونه موفقی از یک تعلیق دادگاهی است. شاید بشود فیلم «میخواهم زنده بمانم» یا «محاکمه» از ایرج قادری را از این نوع قلمداد کرد. «علفزار» که سال قبل در جشنواره فجر خوش درخشید قطعا نوعی از تعلیق دادگاهی- حقوقی است. نمونههای زیادی از این نوع فیلمها در ایران تولید شده و میشود.
تعلیق علمی تخیلی
اما آخرین نمونه از زیرگونههای مورد بحث ما، بحث فیلمهای تعلیقگونه علمی تخیلی است. داستانهای علمی تخیلی علممحور اغلب هیجانانگیز نیستند اما اضافه کردن عامل تعلیق به آنها سبب میشود تا ماجرا جذاب به نظر برسد. تلاش دانشمندان ژنتیک در آزمایشگاههایشان شاید خیلی جذاب نباشد اما پارک ژوراسیک بازی را تغییر میدهد. این کتاب و فیلم، توصیف بسیار مناسبی از نمونه کارهای تعلیقگونه با پیشزمینه علمی تخیلی است. این نوع فیلمها بهشدت پیوند نزدیکی با فیلمهای علمی تخیلی ترسناک و علمی تخیلی جنایی دارند. مثلا فیلم «گزارش اقلیت» با بازی تام کروز را در نظر بگیرید که هم علمی تخیلی است هم فضایی تعلیقگونه دارد و هم اینکه جنایی به حساب میآید. کارهای نولان هم قابلیت این را دارند که تعلیقگونههای علمی تخیلی لقب بگیرند. «بین ستارهای»، «تنت و اینسپشن» یا «تلقین»، دقیقا در همین فضا ساخته شدهاند. «بلیدرانر» نیز همین وضعیت را دارد.