توافق تهران-ریاض برای عادیسازی روابط بعد از هفت سال قطعی ارتباطات دو کشور، طی چند مدت اخیر یکی از پربحثترین سوژههای کاربران شبکههای اجتماعی بوده است. روز پنجشنبه نیز، فیصل بن فرحان و حسین امیرعبداللهیان وزرای خارجه دو کشور در پکن با یکدیگر دیدار کردند. در این خصوص و با هدف بررسی دستاوردهای پیشروی دو کشور بعد از توافقات اخیر، با سیدرضا صدرالحسینی، کارشناس مسائل منطقه گفتوگو کردهایم که در ادامه میخوانید.
چنانچه بخواهیم از منظر سیاست داخلی به توافق و دیدار شکل گرفته میان مقامات دو کشور ایران و عربستان نگاه کنیم، یکی از مواردی که توجهها را به خود جلب میکند، موضع منفی و مخرب ثابت برخی جریانات علیه دستاوردهای ثبتشده در حوزه سیاست خارجی است. تحلیل شما درباره این جریانات و موضع ثابتشان علیه توافقات اینچنینی چیست؟
یکی از موضوعات مهم در حوزه سیاست خارجی، بحث تامین منافع و امنیت ملی هر کشور است. نکته بعدی آنکه، غالب افرادی که نسبت به این مسائل انتقاد میکنند، کسانی هستند که در حوزه علوم سیاسی و روابط بینالملل به این مساله اعتقاد دارند که هیچ دشمنی برای همیشه دشمن نیست و هیچ دوستی برای همیشه دوست نیست. البته این مورد را بیشتر برای موارد بسیار بزرگتر و بااهمیتتر مثل رابطه جمهوری اسلامی ایران و آمریکا، و حتی رژیم غاصب صهیونیستی به کار میبردند. نکته بعدی آنکه مقامات دولتی و نخبگان دلسوز ایران از همان ابتدا که عربستان رابطه خود را بهصورت یکسویه قطع کرد هیچیک با مساله پیشآمده درخصوص سفارت عربستان موافق نبودند. این مساله را هم مطرح میکردند که با یک عذرخواهی و جبران خسارت، امکان برطرف شدن اختلافات و جلوگیری از شدیدتر شدن تنشها نیز وجود دارد. متاسفانه این اتفاق افتاد اما عربستان، رابطه یکسویه خودش را با جمهوری اسلامی قطع کرد. البته نکته مهم آنکه به نظر میرسد آن ایام با توجه به بیتجربگی آقای محمد بن سلمان، ایشان تحت تاثیر مشاورانی قرار گرفت که اولویتشان تامین امنیت در منطقه ژئوپلیتیک خلیجفارس نبود و میدانستند که اختلافات این دو کشور موثر، میتواند راه نفوذ را برای رژیمصهیونیستی فراهم کند.
بر این اساس باید به این نکته توجه داشت که مقدمات نشست برگزارشده طی روزهای گذشته میان وزرای امور خارجه جمهوری اسلامی ایران و عربستانسعودی در پکن، از دوره دولت دوازدهم درحال پیگیری بود و گفتوگوهایی در اینباره آغاز شده بود. شش دوره مذاکرات در بغداد صورت گرفته بود و در حقیقت، بخش عمدهای از رفع سوءتفاهمها طی آن مذاکرات که خود شامل دهها مذاکره کارشناسی در زیرمجموعه خود میشد صورت گرفته بود. بنابراین این رویداد یک رویداد فوری و ناگهانی نبود که بنا بر حادثهای اتفاق افتاده باشد بلکه برعکس براساس یک کار کارشناسی پیش میرفت که طبق آن طرفین مذاکره به این نتیجه رسیده بودند که صلح، ثبات، امنیت و پیشرفت منطقه منوط به رفع اختلافات و تعمیق و گسترش روابط بین دو کشور موثر منطقه یعنی جمهوری اسلامی ایران و عربستانسعودی خواهد بود.
یکی از نکات مهمی که درخصوص توافق تهران-ریاض برای از سرگیری روابط دوجانبهشان آن هم بعد از هفتسال و چندماه قطع رابطه -که البته در مقاطعی ازجمله ریاستجمهوری دونالد ترامپ در آمریکا هم به اوج تنش رسید- این مساله بود که ایران درصورتیکه تشخیص دهد امنیت منطقه و منافع ملی کشور با توافقاتی از قبیل توافق با عربستان تامین خواهد شد و این توافق بر سرنوشت جنگ خانمانسوزی مثل حمله نظامی هشتساله ائتلاف عربی به رهبری دولت سعودی علیه مردم یمن هم اثرگذار خواهد بود، ابایی از مذاکره برای تعیینتکلیف موارد مورد اشاره ندارد. خود شما هم پیش از این در گفتوگویی به این مساله اشاره کرده بودید. سوالی که در اینباره مطرح میشود آن است که اقدام جمهوری اسلامی ایران در توافق با عربستان با چنین شرایطی، چه پیامی برای دیگر کشورهای عربی که طی این چندسال در خصومت با ایران، پا جای پای ریاض گذاشته بودند، خواهد داشت؟ آیا طی ماههای آینده میتوان نسبت به عادیسازی روابط تهران با دیگر پایتختهای عربی که در چند سال گذشته مسیر خصومت با کشورمان را در پیش گرفته بودند، اظهار امیدواری کرد؟
نکتهای که دراینباره باید مورد توجه قرار داد این است که رویکرد دولت سیزدهم در حوزه سیاست خارجی تاکنون برمبنای رفع اختلافات با دیگر کشورها بوده است. جهتگیری دولت در حوزه سیاست خارجی نیز ایجاد رابطه با همه کشورها به جز رژیم غاصب صهیونیستی و آمریکای جنایتکار است. این موضوع از ابتدای کار دولت، با اولویت همسایگان پیگیری شده و قبل، همزمان و بعد از رفع اختلافات با عربستان، همچنان درمورد دیگر کشورهای همسایه ادامهدار بوده است.
برقراری رابطه مجدد میان دو کشور جمهوری اسلامی ایران و عربستان بعد از هفتسال قطع ارتباط میتواند به تسهیل قابل توجه روند برقراری رابطه مفید و مناسب در حوزههای سیاسی، اقتصادی، تجاری و بازرگانی میان جمهوری اسلامی ایران و بیش از ۵۰ کشور عربی منجر شود. بنابراین چشمانداز رابطه مجدد جمهوری اسلامی ایران و عربستان قطعا چشمانداز بسیار روشنی است که طلیعه آن با بازگشت سفرای عربستان، امارات، کویت و بحرین درحال دیده شدن است. سیاستگذاریای که در بخش اقتصادی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران برای سال ۱۴۰۲ انجام شده، رقم قابلتوجهی را درنتیجه رابطه تجاری و اقتصادی تهران با پایتختهای همسایه پیرامون و کشورهای عربی دربرمیگیرد.
طی نیمه دوم سال 1401، شاهد تلاشهای جدی برخی دولتهای غربی و جریانات ضدایرانی مورد حمایتشان برای حفظ بحران و التهاب، در سطح افکار عمومی ایران بودهایم، اما علیرغم همه تلاشهای شبانهروزیشان و با فروکش کردن آتش ناآرامیها شاهد آن بودیم که نهتنها درخصوص منزوی کردن ایران در مجامع بینالمللی کاری از پیش نبردند، بلکه آرامآرام با تغییر لحنی آشکار دوباره از مذاکره با تهران و لزوم توجه به دیپلماسی در مواجهه با کشورمان سخن بهمیان آوردند. بازگشت فضای آرام به خیابانهای ایران بهوضوح نشان داد که پروژه براندازی با شکست سختی مواجه شده است. در آستانه سال نو هم بود که خبر توافق تهران و ریاض، جریانات برانداز را با شوکی سنگین روبهرو کرد. شکست پروژه براندازی در پاییز 1401 را تا چه میزان بر توافق عادیسازی روابط تهران-ریاض بعد از هفتسال قطع رابطه اثرگذار میدانید؟
یکی از نکات مهم در اینباره آن است که غرب، بهویژه آمریکاییها در پاییز گذشته تمام تلاششان را کردند که بتوانند با تحتتاثیر قرار دادن تعداد اندکی از جوانان کشور، نتیجه و ثمره این نفوذ و اغتشاشات را در معادلات منطقهای و بینالمللی بهدست بیاورند. همانگونه که در اوج اغتشاشات داخلی ایران، موضوع امضا گرفتن از مقامات کشور در حوزه برجامی و توافقی که منافع ملی ملت ایران را تامین نمیکرد مطرح شد، بعد از آرام شدن شرایط داخلی ایران، زمانی فرا رسید که مدیران پشتصحنه اغتشاشات کشور در اتاق فکرها به این نتیجه رسیدند که با توجه به مجموعه مواردی ازجمله استحکام نظام جمهوری اسلامی و علاقه قاطبه مردم ایران نسبت به انقلاب، نظام به نقطهای نخواهد رسید که آنها بتوانند برخلاف منافع ملی دولتمردان ایران را وادار به امضای توافقی با آن مختصات بکنند.
بر این اساس میتوان گفت آنچه در این زمینه نسبت به موضع دیگر کشورها به نظر میآید، آن است که بعد از کنترل اغتشاشات پاییز، رویکرد و نگاه دولتهای عربی نسبت به جمهوری اسلامی واقعیتر شده و آنها صلاح خودشان را در این میبینند که با ایران، تعامل برد برد و متوازن داشته باشند.
اتفاقی که طی سالهای اخیر، بعد از موفقیت ایران درخصوص توافقات بینالمللی و پس از خلق دستاوردهایی در حوزه سیاست خارجی کشور شاهد آن هستیم، ایجاد برخی پرسشها و بیم و امیدها از سوی مردم درباره آوردههای اقتصادی آن دستاوردها و اثراتش بر وضعیت معیشتی اقشار جامعه در کوتاهمدت است. به این معنا که بعد از وقوع این توافقات پیش از هرچیز، به این مساله فکر میکنند که توافق شکلگرفته در مدت زمان کم چه اثرات قابلتوجهی بر وضعیت معیشتی آنها خواهد گذاشت. چه تحلیلی نسبت به این تاثیرات دارید؟
در این خصوص باید گفت یکی از مهمترین موضوعاتی که تجدید روابط با عربستان و دیگر کشورهای منطقه میتواند برای جمهوری اسلامی ایران داشته باشد و زمینههای اولیه آن هم در همین گفتوگوهای اخیر فراهم شده، مساله صادرات کالاها و مصنوعات ایرانی به کشورهای حوزه خلیج فارس است که این امر باعث افزایش و رونق تولید در ایران و افزایش امکان سرمایهگذاری سرمایهگذاران بخش خصوصی کشورهای حوزه خلیجفارس در صنایع جمهوری اسلامی خواهد شد.
درواقع ما با توجه به گسترش روابط سیاسیمان با کشورهای یادشده میتوانیم بهطور مستقیم این چشمانداز را داشته باشیم که افزایش تولید در داخل و علاوهبر آن، افزایش صادرات، میتواند به صورت مستقیم بر سفره و معیشت مردم اثرگذار باشد. دلیل آن هم افزایش ساعت تولید کارخانهها و در ادامه افزایش رونق در مواردی ازجمله گمرکات، جادهها، بنادر و رونقبخشی به مجموع مسائلی است که به تجارت و بازرگانی مرتبط میشود. بنابراین میتوان گفت چنین اتفاقاتی در سیاست خارجی کشور، بر مسائل داخلی و موارد مورد اشاره هم قطعا و یقینا اثرگذار است. نکته دیگری هم که در این رابطه باید مورد توجه قرار داد، آن است که یکی از مولفههای موثر در زمینههای اقتصادی این توافقات اخیر، علاقه سرمایهگذاران کشورهای حوزه خلیجفارس برای سرمایهگذاری در پروژههای عمرانی، صنعتی و گردشگری در داخل کشور ما خواهد بود.