محمدمهدی سرفراز شکوهی، پژوهشگر حوزه اندیشه سیاسی :۱- دین اسلام درطول حیات ۱۴۰۰ ساله خویش همواره در معرض خوانشها و برداشتهای گوناگون و متنوعی بوده است؛ از دوگانه اشعری و اعتزالی در همان سده اول هجری گرفته که صدها زیرشاخه و تفسیر و برداشت و مکتب بهوجود آورد و در همه حکومتهای بنیامیه و بنیعباس و فاطمیون صیقل خورد و تنش آفرید و حذف و طرد کرد تا آغاز برداشتهای سلفی از اسلام در سدههای میانه که بهتدریج زمزمه مکاتب بنیادگرا را از گوشهگوشه عالم اسلام بلند کرد و دوگانه عقل و حدیث را بین پیروان فلسفه و عقل، (با تعبیر فلسفی آن از یکسو) و هواداران حدیث و نقل، (با برداشتهای بنیادگرایانه آن از سوی دیگر) وارد یک معرکه و تضارب آرا و جدل فراگیر فکری، اندیشهای و سیاسی در همه سطوح اعم از یارگیری اجتماعی و مبانی حکمرانی کرد تا پرده سوم این مجادلات کلان که بعد از مواجهه اسلام با ترکشهای عالم مدرن متولد شد و خوانشهای قبلی را ذیل یک سرفصل دیگر تحتعنوان برداشتهای ایدئولوژیک از اسلام قرار داد.
۲- در سالهای انتهایی قرن ۱۹ و درطول قرن ۲۰ تحتتاثیر هیمنه و سیطره اندیشه چپ بر مراودات فکری بینالمللی، ایدئولوژی بهعنوان خون جاری در رگ همه اندیشههای ذاتگرایانه و خوانشهای خطی از تاریخ و تفکر خودنمایی میکرد و هیچ مکتب و مجرای فکری در عالم نبود که ناگزیر از توسل به یک یا چند ایدئولوژی در بقای خویش در معرکه فکری نباشد. اسلام و متفکران اسلامی هم از این بازار پرهیاهو و پرزرقوبرق، بهکناره، و قابلاغماض و رد شدن نبودند. اوج این هنرنماییها بعد از به قدرت رسیدن ناسیونالیستهای چپ در شمال آفریقا در دهههای 40 و 50 میلادی و تثبیت یا تولد حکومتهای بعثی در بینالنهرین و سواحل مدیترانه بود که سلطنت تاریخی اسلام در ایران، جمهوریت در ترکیه و خلافت سلفی مشرب حجاز را توأمان زیر ضرب طعنه و تئوری و مقابله برده، و خوانش ایدئولوژیک از دین، روغن موتور پرهیاهو و پرتحرک عالم اندیشه اسلامی شده بود.
۳- در این میان چپهایی جوان، پرانگیزه، شوریده، با استعداد و اهل تدین فردی در ایران بعد از دلمردگیهای حاصل از کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ سر برآوردند که بهتدریج حساب خویش را از خوانش لیبرال تدینگرای نهضت آزادی که خود از دل جبهه ملی و خوانش ناسیونال دینگرای آنها بیرون آمده بودند، جدا کردند و ذیل عنوان سازمان مجاهدینخلق به برداشتهای بنیادگرایانه و ایدئولوژیک از اسلام و التقاط آن با آنچه از مارکسیسم فهمیده بودند، و تولد ادبیاتی جدید و منتسب و شعارگرا پرداختند که بهویژه بعد از تحرکات دهه ۵۰ شمسی کل فضای فکری و اجتماعی ایران را زیر سیطره خویش برد. تنگناهای حاصل از نوع رفتار حکومت پهلوی بهتدریج ادبیات همه مبارزان را منطبق بر نوع سلوک و برخورد این جوانان پرشور کرد. هرجا هر برداشتی در هر سطحی از هرکدام از مقاطع تاریخی اسلام میشد، اعم از کنشهای پیامبر، نوع رفتار خلفا، نحوه مواجهه امیرالمومنین(ع)، صلح امام حسن(ع)، عاشورا، انتظار و سایر نمادهای دینی، تحتتاثیر همین ادبیات و دوگانه بود، که تو، از دار و دسته کدام اسلامی؟! در این میان حلقه پرطرفدار و پرهیاهوی شریعتی نیز بر طبل پرطنین خوانش خشن و ایدئولوژیک از دین میکوبید و شاید اگر نبود فهم سریعتر مطهری از این التقاط که خود حاصل سالها همنشینی با اسلام پرمایه اما بیادعا و عقلانی علامه طباطبایی بود، موج مهیب چپها مسامحه و تغافل و رأفت طالقانی و بازرگان و هاشمی و منتظری را یکجا با خود میبرد، و امروز طنین فاطمه فاطمه است فقط رویای خوش احساس از استفاده از زین آماده دین برای کوبیدن نعل ایدئولوژی بر تمامی میراث چندصدساله کلامی، فلسفی، فقهی، اصولی و عرفانی اسلام و شیعه بود.
۴- بعد از انقلاب ایران این رویکرد ایدئولوژیک همراه با یک ادبیات تلخ فضای اندیشه سیاسی و رفتار اجتماعی کشور را تحتتاثیر قرارداد؛ خطکشیهای متصلب و تلاش جهت خالصسازی جامعه آن هم درحالیکه خود سازمان مجاهدینخلق و در دایره گستردهتر همه احزاب چپ اعم از توده و فداییان چند مرحله تصفیه یا تغییر موضع را پشت سر گذاشته بودند. رسوب این ادبیات که برآمده از یک رویکرد ذاتگرا و خود حقپندار و دیگریزُدا بود سایر مبارزان ازجمله اسلامگراها را هم تحتتاثیر قرار داد و دوگانه همیشگی ادیان ابراهیمی بر مبنای حق و باطل و خیر و شر تبدیل به دوگانههای ذاتگرا و جازم و متصلب اعم از جبهه مستضعفان و مستکبران، خرده بورژوا و خلق، عمله امپریالیسم و توده رهاییبخش شد.
این مبارزه بیانتها درنهایت به چرخش بهسمت منازعه با خود نظام منتهی و به تصفیهای خونین منجر شد که هرچند در ظاهر نفرات را از گردونه حکمرانی خارج ساخت اما ادبیات آن در لعابی از اسلامخواهی باقی ماند که بعد از چهاردهه امروز ایران را همچنان تحتالشعاع خویش قرار داده است.
۵- امروز اسلام در ایران ناچار از آن است که تکلیف خویش را با این دوگانه مشخص سازد که همچنان میخواهد بر مبنای دوگانه بدون انعطاف ایدئولوژیک عقلگریز -که خود را در قالبهای تصفیهساز بازتولید کرده- رفتار کند یا با میراثی برآمده از اصول و عقلانیت برآمده از ادله چهارگانه قرآن، سنت، عقل، اجماع و اصول چهارگانه برائت، احتیاط، تخییر و استصحاب که پشتوانه چند صدساله از مطالعه و تحقیق و تدبر دارد و انعطاف آن بهگونهای است که جغرافیای متکثر ومتنوع اسلام را با بافتهای گوناگون فرهنگی و نژادی از شبهقاره هند در شرق تا شمال آفریقا در غرب را سیراب و نظام تمدنی را تجربه کرده که مدارا و همزیستی را خیلی پیش از سیطره تفکر مدرن به تجربه بشری ارمغان داده است.
تنشهای اجتماعی امروز ایران بهجای ادبیات شعاری ایدئولوژیک به ادبیات و نحوه برخورد عقلانی برآمده از برآیند مکاتب تفسیری، اخلاقی و اصولی نیاز دارد؛ نیاز امروز سیاستگذار ایرانی نه دمیدن در تنور میراث معیوب خشمافزای ورشکسته چپ که تدبیر بر مبنای اهلیت و جذب و تفقد اسلامی است؛ اسلامی که نه میانهای با تزلزل و تذبذب اسلام رحمانی دارد و نه با تصلب و تعصب اسلام ایدئولوژیک.
میراثدار این کلام امیرمومنان(ع) است که برای نابودی هر تمدنی پرداختن به حواشی و غفلت از اصول و سپردن کارهای بزرگ به افراد کوچک و کارهای کوچک به افراد بزرگ کفایت میکند و امروز هیچ حاشیهای بالاتر از سرگرم شدن به خودی و بیگانهسازیهای بیحاصل و بیانتها، و هیچ اصلی بالاتر از پاسداشت ثبات و یکپارچگی ملی ایران، برآمده از پیوندهای عمیق عقلانی و عاطفی اسلام نیست.