نیلوفر مژدهی، خبرنگار:تیمهای نفت مسجدسلیمان و صنعتنفت آبادان در بیستوپنجمین هفته از رقابتهای لیگبرتر به مصاف دو تیم مسی میروند. شرایط تیمهای صنایع مس در بدترین فصل مالی خود نسبت به نفتیها به مراتب بهتر است. نفت مسجدسلیمان و صنعتنفت آبادان که چند فصلی است خطر سقوط را حس میکنند این فصل بهوضوح عزم سقوط کردهاند و بعید است اتفاق خارقالعادهای رخ دهد که بتواند این تیمها را از سقوط نجات دهد. شرایط این دو تیم در جدول موازی پیش میرود. هردو تیم با 2 برد 7 مساوی و 15 باخت در انتهای جدول اصلیترین گزینههای سقوط هستند. جالب است که همه تلاشها برای خروج این دو تیم از شرایط بحرانی بینتیجه بود و باید اعتراف کرد که تلاشها اصلا جنبه حرفهای و تخصصی نداشته و اغلب احساسی و برای پاک کردن صورتمساله بود.
اگر به آنچه نه از ابتدای این فصل، که طی فصول اخیر رخ داد با دقت نگاه کنیم متوجه میشویم که یکسری تصمیمات زنجیرهوار، تیشه به ریشه این تیمهای پرطرفدار و قدیمی زده است. تصمیماتی که اغلب منافع شخصی را دنبال میکرد و چون نظارتی روی کارشان نبود همواره بیمارگونه اداره شدند.
قطع بودجه با نفتیها چه کرد
درست از زمانی که بودجه تیمهای نفتی به شکل مستقیم از سوی وزارت نفت و به دستور مجلس قطع شد، این دو تیم که همواره به شکل یک مصرفکننده اداره میشدند به ورطه نابودی کشیده شدند. از ابتدا برنامهای برای هدایت این تیمها به شکل حرفهای وجود نداشت و به همین دلیل آنها بهعنوان فعالیت اجتماعی شرکت نفت قرار بود یک امتیاز به حساب بیایند، اما وقتی بهجای اینکه سودده بوده و به شکل حرفهای اداره شود به بنگاهی زیانده و مصرفکننده تبدیل شدند مجلس واکنش نشان داد. نهفقط نفتیها که بسیاری از تیمهای ورزشی به همین شکل ارتزاق میکردند و واژه حرفهای برای آنها فقط عنوانی نمادین است. با این حال شرکتهای مختلف با خصولتی کردن فعالیتهای خود بهنوعی با کمک پیمانکاران تلاش کردند تیمهای خود را حفظ کنند. درواقع همین مسیها که قرار است آخر هفته به مصاف نفتیها بروند از همین منابع استفاده میکنند و این صنایع مس است که با اختصاص سود 2 درصدی سالانه خود، به ورزش بودجه میدهد و این تیمها را هدایت میکند.درنتیجه چنین تفکری و از آنجا که نفت حوزهای نبود که پای پیمانکاران و شرکتهای خصوصی را به عمق برنامههای خود باز کند به ناچار هرگز موفق نشد خصولتی شود و عملا پیمانکاران بهدلیل قراردادهای سفت و سختی که با وزارت نفت دارند نمیتوانند و اصلا نمیخواهند بخشی از درآمد خود را صرف چنین تیمهایی که فقط متخصص هزینه هستند، کنند. تیمهای نفتی در حوزه اسپانسرینگ نهتنها ضعیف هستند که ازجمله تیمهایی هستند که در اغلب مواقع مدیران خوبی نداشته و به همین دلیل هرگز تلاشی برای درآمدزایی در استان خود نکردند.به زبان سادهتر هیچ فردی در استان با توجه به افرادی که در این باشگاهها بودند و یا نوع فعالیتشان حاضر به همکاری مالی-تبلیغاتی با آنها نشد و مدیران هم بیشتر بهدنبال راهکاری برای دور زدن قانون و جذب پول از وزارت نفت بودند تا درآمدزایی و عدموابستگی. واگذاری این شرکت- بنگاههای ورزشی نیز امکانپذیر نیست؛ چراکه خارج کردن اسم تیمها از زیر پوشش وزارت نفت خود پروسهای زمانبر است که هرچند گاهی استارت آن زده شده اما با تغییر دولتها و در راستای آن تغییر وزرا هربار مسکوت ماند.
سهامداران معنوی چالشی برای واگذاری
جالب است که این تیمها کمترین اهمیتی برای وزارت نفت ندارند؛ چراکه مدیران این شرکت عریض و طویل به اندازهای مشغلهکاری، سیاسی و اقتصادی دارند که دیگر زمانی برای رسیدگی به این تیمها نیست. در ثانی این دو تیم در مناطق محروم بهنوعی تنها دارایی مردم هستند و بهراحتی امکان واگذاری ندارند؛ چراکه مردم سهامداران معنوی آن هستند و هرگونه تصمیمگیری درمورد این باشگاهها واکنشهایی در این خصوص بههمراه خواهد داشت.
اگر به شکل کلی به منابع مالی این دو باشگاه دقت کنیم مشخص است که همچنان با وجود همه سختیهایی که وجود دارد بهجای درآمدزایی از برندی که در استان خوزستان صاحب اعتبار است به فکر چانهزنی با اداره کل ورزش و جوانان هستند. آنها ترجیح میدهند درصدی از بودجه اختصاصیافته به مسئولیتهای اجتماعی وزارت نفت که بخشی از آن به این اداره تعلق میگیرد را از آن خود کنند.این بودجه در ظاهر مبلغی بسیار محدود و کم عنوان میشود اما حتما فوایدی دارد که مدیران برای تصدی مسئولیت مدیریت این دو باشگاه سر از پا نمیشناسند و برای تصاحب این صندلی از هم سبقت میگیرند.جالب اینکه این دو باشگاه که مجوز آنها متعلق به وزارت نفت است اما عملا از درآمدهای این وزارتخانه محروم هستند باید از بین کارمندان خود مدیران این دو باشگاه را انتخاب کنند و اغلب آنها از دو شرکت پالایش و پخش آبادان و شرکت ملی مناطق نفتخیز جنوب انتخاب میشوند. این افراد حقوق خود را از وزارت نفت دریافت میکنند اما باشگاهشان را به ناچار با دور زدن قانون از این منابع بهرهمند میسازند. همینجا مشخص میشود که موجودیت این دو باشگاه از پایه برخلاف قوانین و بهنوعی تخلفی محرز است.
مجلس به مدیریت ضعیف نفتیها ورود کند
آنها گزینههای سقوط شدند و حالا که مدیریت ضعیف این وزارتخانه بعد از متلاشی کردن تیم ریشهدار و بازیکنساز نفتتهران و سقوط تیم پارسجنوبیجم و حال این دو تیم نفتی باسابقه و پرهوادار اثبات شد، بد نیست مجلسی که در بخش اختصاص بودجه به این تیمها ورود کرد، حالا در بخش تیمداری این وزارتخانه هم ورود کند. اگر قرار است آنها در ورزش حرفهای هزینه نکنند این تیمها را از دست وزارتخانهای که امکان هزینه در بخش حرفهای ندارد را نجات دهد شاید به این شکل این باشگاهها با کمک بخشخصوصی، به روش رایج در کشورمان، بتوانند حداقل بهعنوان تنها دلخوشی مردم خوزستان باقی بمانند.
تیم نفتمسجدسلیمان که از سال 97 وارد لیگ برتر شد بهجز یک فصل تجربه هشتمی در جدول ردهبندی همواره به شکل ناپلئونی در لیگ برتر باقی مانده است. آنها در همین فصل یکبار مهاجری را برکنار کردند و ابراهیم اشکش را بهجای او نشاندند اما هنوز امضای این مربی بومی خشک نشده رضا عنایتی را جایگزین کردند. عنایتی اما خیلی زود فهمید آدرس را اشتباه آمده و عطای کار در این تیم را به لقایش بخشید و اشکش که بهسختی برکنار شده بود به تیم برگشت. نفتیها در مدیرعامل نیز تغییراتی داشتند و هربار هدایت یزدی و ابوذر شجاعی را نوبتی جابهجا میکنند و هربار با این دو مدیرعامل به جایی نمیرسند تا امروز که به یکقدمی سقوط رسیدند اما به ادامه راه اشتباه خود با آدمهای تکراری ادامه میدهند.
صنعتنفتآبادان هم از سال 95 در لیگ برتر است اما در این سالها خیلی رنگ خوشی ندیدند و اغلب گزینه سقوط بودند. جالب است تیم صنعتنفت که فصل را با منصوریان تمام کرده بود در فصل جدید به ترتیب پرکاس، کریمی، تاوارس و ویسی را جابهجا کرد اما با هر تغییر بیشتر در باتلاق فرو رفت تا مشخص شود مشکل این تیم نه مربی و مدیرعامل بلکه نوع تفکر غیرحرفهای حاکم در آن است. جالب اینکه آنها که از سال 93 تا 1400 با علی عیسیزاده ادامه داده بودند در این فصل بعد از جهانگیر کیشمس، با احمد پارو و مسعود رضائیان هم به جایی نرسیدند و باید از حالا خود را برای بازگشت به لیگ یک آماده کنند.