هر بار که یک رخداد اجتماعی فضای رسانهای را تحت تاثیر قرار میدهد در پی آن نیز انبوهی از اظهارنظرها و تحلیلهای درست و غلط مطرح میشود. اگرچه برخی از این تحلیلها واجد محتوای عمیقی است که به درک و حل مسائل کمک میکند اما طبعا برخی از این مطالب نیز به دور از دلسوزی و صرفا با رویکرد تمسخر و تخریب مطرح میشود که خروجی نداشته و ریشه در حب و بغضها و اختلافات سیاسی دارد. ماجرای اتفاقی که سطل ماست در مشهد رقم زده است نیز از این مقوله مستثنا نیست. درکنار همه مطالب تحلیلی و دلسوزانه از گروههای مختلف برخی نیز هستند که به این ماجرا صرفا بهعنوان یک بستر رسانهای برای تسویهحساب مینگرند. در همین راستا غلامحسین کرباسچی فعال سیاسی اصلاحطلبی که بارها در موضوعات مختلف واکنش رادیکالی را از خود بروز داده در مورد ماجرای سطل ماست نیز فرصت را از دست نداده و در توییتی تلویحا فعالیت هستهای ایران را مورد هجمه قرار داده و مینویسد: «غلامحسین کرباسچی فعال سیاسی اصلاحطلب روز گذشته در توییتی در واکنش به ماجرای درگیری یک فرد با دو خانم بیحجاب نوشته بود: «وقتی در کشور کسانی باشند که از ماست استفاده صلحآمیز نکنند، چطور میشود دنیا اطمینان حاصل کند که از امکانات حساس دیگر استفاده صلحآمیز بشود.» این اظهارنظر بیربط که بهطور واضح منافع ملی و پیشرفت هستهای کشور را قربانی تسویهحسابهای جناحی میکند البته با واکنشهای متعددی نیز مواجه شد. سیدعطاءالله مهاجرانی وزیر فرهنگ و ارشاد دولت اصلاحات در پاسخ به این توییت کرباسچی نوشت: «دوست قدیمی حضرت کرباسچی! به نظرم یک کاسه ماست ظرفیت چنین تفسیر جهانشمولی را ندارد! جهان میبایست نگران استفاده از سلاح اتمی توسط آمریکا باشد که هیروشیما و ناکازاکی را بمباران اتمی کرد و در اشغال عراق، از سلاح اتمی کنترلشده استفاده کرد. این تعمیم عمل یک فرد به نظام غریب بود.» سیدنظامالدین موسوی نماینده تهران در مجلس نیز چنین به توییت کرباسچی پاسخ داد: «جناب کرباسچی! کار آن فرد ماست پرتکن، خطا و محکوم اما تعمیم آن به انرژی هستهای عجیب است. اگر قرار بر این تعمیمهای ناروا باشد، بهدلیل کار آقای نجفی در قتل فجیع همسرش با اسلحه، به شما اصلاحطلبان نیز باید بهعنوان عناصر خطرناک، نهتنها اجازه ازدواج، که اجازه تردد در خیابان هم ندهند!» چنین موضعگیریهای رادیکالی نهتنها کمکی به حل مسائل نمیکند بلکه اولا دوقطبیهای اجتماعی را تشدید کرده و ثانیا فضای سیاسی را نیز بر علیه منادیان رادیکالیسم شکل میدهد. در نتیجه این امر این افراد از فضای سیاسی طرد شده و به ناچار کنش سیاسی خود را در وضعیت غیررسمی یا اصطلاحا زیرزمینی دنبال میکنند. کنشی که با دور شدن از فضای اثرگذار رسمی روزبهروز برای دیده شدن رادیکالتر میشود تا جاییکه دیگر منافع ملی بهعنوان هدف فعالیت سیاسی کارکرد خود را برای این گروهها از دست داده و جایگاه خود را به تسویهحسابهای جناحی مضر میدهد.
رفتارهایی که سیاست را رادیکال و زیرزمینی میکند
رواداری و تحمل گروههای فکری مختلف را میتوان مهمترین شرط برای ایجاد بستر کنش سیاسی موثر دانست. بستری که باعث میشود گروههای مختلف بدون ترس از طرد شدن، ایدههای خود را مطرح کرده و با وارد شدن به فضای سیاسی رسمی کنش سیاسی را از زیرزمین خارج کرده و اقدامات خود را موثر و سازنده بینند. این رواداری البته نباید موجب سوءاستفاده گروههای سیاسی شود. اینکه گروهی سیاسی در کنشی رادیکال منافع ملی را زیر سوال برده و بعد با دستاویز قرار دادن رواداری توقع داشته باشد هیچکس برای او محدودیت ایجاد نکند. عدم رواداری و مواجهه حذفی دستگاههای حکمرانی با هر منتقدی باعث میشود تا این افراد کنش سیاسی رسمی خود را غیراثرگذار دیده و ادبیات تند رادیکال را به کار بگیرند. این مواجهه اما یک بال زیرزمینی شدن سیاست است. عامل دیگری که باعث گسترش روزافزون سیاستورزی زیرزمینی میشود، رفتارهای رادیکالی است که گروههای سیاسی در زمان تصدی قدرت از خود بروز داده و منافع ملی را قربانی کردهاند. چنین مواجههای گریزی جز برخورد حذفی با کسانی که منافع ملی را قربانی منفعت جناحی خود میکنند، باقی نمیگذارد. رفتارهایی که برخی اصلاحطلبان درطی چند سال اخیر از خود بروز دادهاند نمونه خوبی است برای نشان دادن وضعیتی که رادیکالیسم بر سر گروههای سیاسی میآورد. زیر سوال بردن ساختار انتخابات کشور با ادعای دروغین تقلب در سال 88 و به آشوب کشیدن فضای داخلی نقطه اوج کنش سیاسی رادیکال اصلاحطلبان بود. این مواجهه سخت با حاکمیت باعث شد تا میرحسین موسوی برای همیشه از فضای رسمی سیاسی طرد شده و به گوشه خانه بازگردد. سال 96 نیز حسن روحانی که ادعای اعتدال داشت با هدف پیروزی در انتخابات بهقدری تند شد که گاهی اظهاراتش تنه به تنه اظهارات براندازان خارجنشین میزد. خروجی این رویکرد نیز باعث شد در انتخابات 1400 با چهرههای نزدیک به او مواجهه تندتری صورت گرفته و عملا میدان سیاسی از آنها سلب شود. چهرههای اصلاحطلبی مثل کرباسچی نیز که به عنوان پرچمداران اظهارات رادیکال ضد حاکمیت شناخته میشوند در همین مسیر حرکت کرده و روز به روز با سرعت بیشتری خود را به دامن رادیکالیسم میاندازند.
کنشهای حسن روحانی در انتخابات96، نمونه روشن رادیکالیسم دوقطبیساز
اگر قرار باشد با بازخوانی تجربه تاریخی فضای سیاسی کشور در مواجهه با اقدامات رادیکال و ضد منافع ملی برخی جریانات سیاسی و اتفاقی که درنتیجه این جنس از کنشگری، برای آن گروهها رخ میدهد نزدیکترین نمونه را مورد بررسی قرار دهیم، بدون شک کنشهای انتخاباتی حسن روحانی در ایام رقابتهای انتخاباتی سال 96، یکی از روشنترین مصادیق است. رئیسجمهور وقت که با توجه به شرایط اقتصادی آن روزهای کشور و بدعهدیهای طرفهای غربی در عمل به مفاد برجام که روحانی آن را بزرگترین دستاورد دولت یازدهم تا آن زمان میدانست، از سوی افکار عمومی فشارهایی را متوجه خود میدید، احساس کرد لازم است برای جلب دوباره رأی مردم و درنتیجه ابقای خود در جایگاه ریاستجمهوری به مدت چهار سال دیگر جهت رویکرد سیاسیاش را با سرعت هرچه تمامتر به سمت رادیکالیسم همهجانبه تنظیم کند. تصمیمی که اتفاقا دیگر اصلاحطلبان حامی ریاستجمهوریِ دوباره روحانی هم درمقابل آن سکوت کردند و با این سکوتشان به نوعی رضایت خود از این رویکرد رادیکال کاندیدای مورد حمایتشان را به جریانات سیاسی رقیب نشان دادند. رویکردی که افکار عمومی را با سرعت هرچه تمامتر به سمت دوقطبیهای مخرب و عموما در تعارض با منافع ملی هل میداد و گویی تنها چیزی که برای دنبالکنندگان این رادیکالیسم مخرب اهمیت داشت، «پیروزی در انتخابات ریاستجمهوری به هر قیمت» بود.
یکی از مصادیق روشن این تندروی را میتوان در سخنرانی 18 اردیبهشت او در همدان دید. جایی که رئیسجمهور وقت، در چهارچوب رقابتهای انتخاباتی طی اظهاراتی سوپررادیکال، برای تاختن به رقبایش، از کلیدواژههایی در سخنرانی عمومی خود استفاده کرد که افکار عمومی تا پیش از سخنرانی روحانی، این کلیدواژهها را از تریبون جریانات ضدایرانی شنیده بودند. او در بخشی از سخنرانی خود گفت: «یک بار دیگر مردم اعلام خواهند کرد آنهایی را که در طول 38 سال فقط اعدام و زندان بلد بودند، نمیخواهند.» رویکردی که دنبالکنندگان تحولات سیاسی کشور طی چندین سال اخیر را بیش از هرچیز به یاد اتفاقات تلخ روزهای پرالتهاب بعد از انتخابات ریاستجمهوری سال 88 انداخت. روزهایی که میرحسین موسوی با نپذیرفتن نتیجه انتخابات و دعوت از طرفداران خود برای حضور در خیابانها و درمقابل، سکوت دیگر جریانات سیاسی درمقابل این رادیکالیسم مخرب، اتفاقات تلخی در فضای عمومی کشور رقم خورد. نکته دیگر آنکه نمیتوان درباره اتفاقاتی که پیش از انتخابات ریاستجمهوری سال 1400 حرف زد و شورای نگهبان را درخصوص روند احراز صلاحیتها مورد نقد قرار داد-که پیشتر در همین صفحه شاهد آن بودهاید- اما تاثیر این تجربه تاریخی در انتخاباتهای قبلی ریاستجمهوری و تبعات آن رادیکالیسم مخرب بر این تصمیمات را معادل صفر دانست!
نکته دیگر آنکه باید از جریاناتی که رادیکالیسم را، راه نهایی خود در تاختن به رقبا در نظر گرفتهاند پرسید: «گیرم رقیب سیاسی خود را تحت فشار قرار دادید، با ذبح ناگزیر منافع ملی چه میکنید؟» این مواجهه شاید به لحاظ سیاسی رقیب آنها را تحت فشار قرار دهد اما خروجیاش چیزی جز ذبح منافع ملی نیست.
چه کسی شایسته عنوان غیرصلحآمیز است
طرفین غربی در میز مذاکرات وین با هدف امتیازگیری از تهران بارها فعالیتهای صلحآمیز هستهای ایران را زیر سوال برده و اتهامافکنی کردهاند. این اتهامات البته بارها حتی توسط آژانس انرژی اتمی رد شده است. غلامحسین کرباسچی، حال حتی از مواضع آژانس نیز عبور کرده و کاملا همراستا با ادعاهای ضدایرانی آمریکا و رژیمصهیونیستی عدم اعتماد به برنامه هستهای صلحآمیز ایران را تئوریزه کرده و با استناد به ماجرای سطل ماست به آنها حق میدهد که به صلحآمیز بودن برنامه هستهای ایران اعتماد نداشته باشند. کرباسچی درحالی از موضع آمریکا و صهیونیستها حمایت میکند که این دولتهای غربی هستند که به دلیل داشتن سلاح هستهای و استفاده از آن، صلحآمیز بودن فعالیتهای هستهایشان زیر سوال است. همچنین باید از آقای کرباسچی پرسید که اگر برخورد جاهلانه یک نفر با سطل ماست دلیلی برای صلحآمیز نبودن فعالیتهای هستهای ایران است، پس از کشتارهای مسلحانه هر روزه در مدارس آمریکا چه پیامهای امنیتی و بینالمللی میشود دریافت کرد؟