رضا صادق آبادی:جهشهای ارز در چند دهه گذشته در اقتصاد ایران و بهویژه نوسانات نرخ ارز در دهه اخیر و مواجههی غلط سیاستگذار با این مسئله، این موضوع را نشان میدهد که فهم درستی نسبت به ریشههای بوجود آمدن این مسئله در فضای سیاستگذاری کشور نیست. به تعبیری تکرار تصمیمات مشابهی که خروجی مناسبی ندارند، نشان از نبود یک تحلیل درست از دلایل و ریشههای نوسانات ارزی در مقاطع مختلف بوده و میتوان مهمترین دلیل این رفتارهای اشتباه را قبل از مباحث فنی، در تعدد بیانهای مختلف پیدا کرد که همواره به سردرگمی تصمیمگیر در زمان نوسانات ارزی و دامن زدن به مشکل منجر شدهاست. بعد از نوسانات شدید ارز در چند ماه اخیر که در مقطعی از آن نرخ ارز حتی به 60 هزار تومان هم رسید، شاید بتوان انگشت اتهام را علاوه بر سیاستگذار که همواره از سمت مجامع علمی و دانشگاهی متهم به سیاسیکاری بودهاست، این بار به سمت اقتصاددانان گرفت که هنوز هم بر سر یک رویکرد واحد به توافق نرسیدهاند. مسئلهای که دکتر نیلی هم اخیرا در مصاحبهای با دنیای اقتصاد به آن اشاره کرد و از اهمیت یک تبیین درست و علمی به زبان ساده در این زمینه سخن گفت و اعتراف کرد که کمکاری اقتصاددانان در این زمینه به تولید حرفهای غیرعلمی و شبهههای شبهعلمی منجر شدهاست.
چرا نرخ ارز ثابت نیست؟
تغییرات نرخ ارز را میتوان از دو زاویه روندهای بلندمدت و نوسانات کوتاهمدت تحلیل و ریشهیابی کرد. در مورد علت تغییرات بلندمدت این نرخ، در میان اقتصاددان نظر واحدی وجود دارد که بیان میکند بین تغییرات نقدینگی در بلندمدت و تغییرات نرخ ارز رابطه علی وجود دارد. البته درباره این مدعا هم نظرات مختلفی از افرادی که اقتصاد را با شیوههای شبهعلمی دنبال میکنند وجود دارد، اما مشاهده همبستگی بین تغییرات نرخ ارز و تغییرات نقدینگی در بلندمدت (به جز بازههای کوتاهی که بدلیل درآمدهای نفتی، نرخ ارز سرکوب شده است) و بررسی رابطه علی بین آنها، این نظرات را رد میکند. در مورد ریشههای اصلی کوتاهمدت اما، دلایل مختلفی بیان میشود که به هم خوردن موازنه پرداختها و انتظارات تورمی مهمترین آنها میباشند.
چه کسی درست میگوید؟
افزایش نرخ ارز از اواسط آذر ماه دولت را به این جمعبندی رساند که ریاست بانک مرکزی را تغییر دهد و با انتخاب دکتر فرزین به عنوان یک چهره علمی با حسن سابقه در پستهای مختلف مدیریتی، فضای اقتصادی کشور را به بهبود شرایط در سایه تصمیمات مناسب امیدوار کرد. اما اعلام سیاست ارز 28500 تومانی و وجود تناقضات گسترده در ادبیات مسئولین اقتصادی مربوط، صدای اعتراض اقتصاددانان را بالا برد. این سردرگمی در اعمال سیاستها تا جایی ادامه یافت که بعضا عمر تصمیمات اعلامی از یک هفته هم عبور نمیکرد و بوجود آمدن این فضای پر ریسک برای تصمیمگیری آحاد اقتصادی، علاوه بر فشار روانی بر مردم، امیدها برای حل مشکل را کمرنگتر میکرد. تا اینکه از اوایل اسفند با اصلاح تصمیمات غلط گرفته شده و تاثیر مثبت اخبار روابط خارجی، رشد نرخ ارز متوقف شد و قیمت آن به کانال 45 هزار تومان برگشت. اما حالا که فضا آرام شده، آیا وقت آن نرسیده که از خود بپرسیم این سردرگمی تصمیمگیری از کجا نشات میگیرد تا در اتفاقات این چنینی بعدی، خیلی زودتر و با هزینه کمتر بتوان جلوی شوک ارزی را گرفت!؟
بررسی اظهارات تحلیلگران اقتصادی در چند ماه اخیر برای توضیح علل افزایش نرخ ارز، گویای تعدد نظرات و عدم اجماع بر یک یا چند ریشه اصلی میباشد. یک نفر دلیل اصلی را افزایش تقاضای ارز برای صاف کردن حسابهای شب سال نوی میلادی و بعد هم تشدید آن به دلیل تحریک تقاضای ناشی از تثبیت نرخ ارز در سطح 28500 تومان بیان میکرد، تحلیل دیگری هم ریشه اصلی را دسیسه دشمنان در به هم زدن مبادی ورودی ارز به کشور و محدودیتهای سمت عرضه میدید. دیدگاهی دلیل اصلی را خروج سرمایه ناشی از ناآرامیهای اخیر و همچنین افزایش تحریمهای بعد از آن بیان میکرد و فرد دیگری قیمتسازی کانالهای تلگرامی را عامل اصلی شوک میدانست. اختلال در عملکرد سامانه نیما بهدلیل تاخیر صادرکنندگان در پرداخت ارز را هم عدهای مهمترین ریشه نوسانات اخیر میدانستند. عدهی دیگری هم که همواره در افزایش نرخ ارز به دنبال ذیالنفعان داخلی این افزایش هستند و افزایش نرخ ارز را نیز دستوری تحلیل میکنند!
از شما انتظار نمیرود...
همانطور که بیان شد، ایرادی که دکتر نیلی به نبود یک تبیین علمی و دور از سیاسیکاری برای علل تغییرات نرخ ارز وارد میکند کاملا مشهود است و باید چارهای برای آن اندیشید. اما آیا خود ایشان توانسته با ارائه تحلیل واقعی از ریشههای شوکهای ارزی، کمکی به تصمیمگیری در مقاطع بحرانی بکند!؟ به عنوان مثال در همین گفتوگوی آخر ایشان با فردای اقتصاد، تغییرات نرخ ارز در دههی 1390، 36 برابر ولی تغییرات نقدینگی 18 برابر بیان میشود و ادعای ایشان برای توضیح این تفاوت، تقاضای سفتهبازی و خروج سرمایه میباشد. اما آیا میشود نرخ ارز ابتدای دههی 1390 را که بهدلیل فراوانی درآمدهای نفتی سرکوب شده بود، با نرخ ارز در دوران اوج تحریم مقایسه کرد!؟
به عبارتی دلیل تغییرات بیشتر رشد ارز نسبت به نقدینگی، تفاوت حجم رانت نفت در اقتصاد در ابتدا و انتهای دههی 1390 و متفاوت بودن رابطهی مبادله (نسبت میزان صادرات به واردات) در سالهای قبل و بعد تحریم است و اگر این مقایسه در سالهایی که میزان درآمدهای نفتی یکسان است انجام بگیرد (مانند اواخر دهه 1390 و اواسط دهه 1370)، مشاهده میشود که تغییرات نرخ ارز و نقدینگی کاملا همبستگی دارند و لازم نیست به دنبال دلیلی دیگری برای بحرانهای ارزی بود. همچنین آیا طبق گفتهی ایشان تنها عامل تحریک انتظارات، تحریمهاست و تصمیمات نهادهای سیاستگذار تاثیری بر کنترل یا تشدید انتظارات ندارد!؟ و آیا میتوان از تاثیر مثبت بودن نرخ بهرهی حقیقی در سالهای 1392 تا 1396 بر ثبات نرخ ارز در این سالها صرف نظر کرد و دلیل آن را صرفا در انتظارات ناشی از برجام دانست!؟ همه اینها نشان میدهد ریشهیابی ایشان هم دردی را دوا نکرده و خود ایشان هم کمکی در زمینه ایجاد اجماع نظری در این زمینه نکردهاند.
جمع بندی
تحولات اخیر نرخ ارز و مشهود بودن سردرگمی در تصمیمگیری و تکرار اشتباهات گذشته، نشان داد که با وجود بروز چندبارهی بحرانهای ارزی در سالهای اخیر، انباشت دانشی در این زمینه شکل نگرفتهاست. اتفاقی که اگر رخ میداد و یک گفتمان علمیِ مورد توافق وجود داشت، میتوانست بر تصمیمات صرفا سیاسی کوتاهمدت غلبه کرده و جلوی تشدید مشکل را بگیرد. بهنظر میرسد دیگر زمان آن رسیده که اقتصاددانان به دور از انگیزههای سیاسی و با قبول شرایط و محدودیتهای موجود در فضای سیاستی کشور، به تبیین دقیق و علمی دلایل نوسانات ارز در اقتصاد ایران بپردازند تا در مواقع بحران، سیاستگذار بتواند به دور از هیجان تصمیم لازم برای مدیریت اوضاع را اتخاذ کند.