هومن جعفری، خبرنگار:رسیدیم به شماره آخر سال و به رسم معمول، پیشنهادهایی داریم برای عید شما. دیروز، در مطلبی کوتاهتر تعدادی از مینیسریالها را انتخاب کردیم که تماشا کردنشان در ایام عید، شاید برای شما جالب باشد. عید برای فیلمبازها و سریالبازها فرصت مناسبی برای لذت بردن از ندیدنیهای طول سال است. خیلیها برای ایام عید خود، گنجهای پر میکنند از تماشاکردنیهای اثربخش و طبیعتا به عید که میرسد مینشینند و لذتش را میبرند. درست عین مورچهای که برای روز مبادا آذوقه جمع کند. عید را با لذتش باید تجربه کرد و برای ما، لذت دیدن یک فیلم جدید یا سریال تازه، با پوشیدن رخت نو و گرفتن عیدی تانخورده تفاوتی ندارد خاصه اینکه دیگر بزرگ هم شدهایم و گاه به عید که میرسد رخت نو را تهیه نمیکنیم که دیگران مقدمترند و دیگر کسی به ما از لای هیچ قرآنی عیدی نمیدهد که برعکس، این ماییم که باید هوای کوچکترها را داشته باشیم. برای ما، این تماشاکردنیها و گوشکردنیها وخواندنیها و ورقزدنیها و لذت بردنیها، خود بخشی هستند از آیین نوروزی. پز دادن ما به همدیگر، بر سر این نیست که در عید، تعطیلات خارج از کشور داشتیم یا سفرمان گرانتر شد یا دلار و یورو به جیب زدیم. پز دادنی هم اگر باشد، بر سر کشف یک فیلم یا تماشای یک سریال یا خواندن یک کتاب یا یافتن یک اثر هنری حتی قدیمی یا کمیاب خواهد بود. از نوستالژیک کردن قصه بگذریم و برویم سر اصل مطلب. برای تعطیلات و برای شماره آخر سال، تعدادی دیگر سریال به شما پیشنهاد میدهم که امیدوارم:
علمیتخیلی/ پیرامونی
سریال بسیار تماشایی و خوشساخت The Peripheral یا پیرامونی (محیطی نیز ترجمه شده)، داستانی است که با تماشا کردن تنها دو قسمت از آن، به فهرست سریالهای ویژه نوروز من راه یافت. داستان سریال بسیار جالب است. یک خواهر و برادر گیمر برای تامین هزینههای مادر مریض خود، به جای گیمرهای جوانتر و کمتجربهتر بازی میکنند تا آنها را از مراحل سخت و دشوار بازیهای مختلف عبور دهند. به آنها پیشنهاد میشود در ازای دریافت پولی بسیار زیاد که مشکلات مالیشان را کاملا حل میکند، در یک بازی جدید شرکت کنند. بازی ناشناسی که عمومی نیست و عرضه نشده و آنها قرار است تستش کنند. بازی آنقدر طبیعی است که گیمرها احساس میکنند در یک دنیای واقعی هستند. خبر بد اینکه درست فکر میکنند! آنها در این بازی، در دنیای واقعی لندن در چند دهه بعد حضور پیدا میکنند و باید برای مشتری ناشناس خود خدماتی از قبیل آدمربایی یا دزدی اشیا را انجام دهند. خیلی زود در زمان واقعی به آنها حملات سختی میشود و گروهی تلاش میکنند تا آنها را بکشند. آنها در تلهای گیر افتادهاند که هم در زمان آینده برای آنها خطر مرگ دارد و هم در زمان حال و تنها راه نجاتشان تمام کردن بازی است! سریال خوشساختی است. از دستش ندهید!
کمدی/ تدلاسو
تکراری است ولی نمیشود از آن چشم پوشید. داستان یک مربی آمریکایی که دعوت میشود تا سرمربی یک تیم لیگ برتری انگلیسی باشد و با روحیه مهربان و حس خوب ایجاد همدلی، ماجراهای جالبی را رقم میزند که تماشا کردنش برای همه خوشایند است.
شاید راز تدلاسو در همین است. در روحیه متواضع و در سادگی و آرامشی که همیشه دارد و در اینکه برای کسی بد نمیخواهد حتی برای آنها که به او بد میکنند. شاید ما، هر کداممان، وقتی تدلاسو را نگاه میکنیم که وارد مناسبات پیچیدهای شده که درک درستی هم از آن ندارد، خودمان را مجسم میکنیم که در لابهلای سختیهای زندگی، گیر افتادهایم و ماندهایم که وقار و فروتنی و شرافت خود را حفظ کنیم یا تبدیل به دیگری شویم. تدلاسو خودش میماند و ما با تعجب به معجزه او نگاه میکنیم. مرد آرامی که دستکم میگیرندش و همیشه با لبخند از لای توطئهها با سربلندی بیرون میآید.
اگر تماشایش نکردید، در دیدنش تردید نکنید.
جاسوسی/ فهرست سیاه
فرصتی یگانه و تکرارنشدنی برای ورود به دنیای زیرزمینی خلافکاران. ریموند ردینگتون، یکی از ده مرد تحت تعقیب افبیآی، خیلی شیک و مجلسی وارد ساختمان مرکزی افبیآی میشود و خودش را به یک شرط تحویل مقامات میدهد. اینکه به او عفو بدهند تا با آنها همکاری کند. او اسم و مشخصات تروریستهایی را تحویل میدهد که حتی کسی نمیداند اصلا وجود خارجی دارند. او برای همکاری با افبیای شرط هم تعیین میکند؛ اینکه فقط با یک افسر اطلاعاتی همکاری میکند. الیزابت کین! کسی که حتی ماموران افبیآی هم او را نمیشناسند. حالا سوالات اصلی اینجاست. چرا ردینگتون خودش را تحویل داده؟ الیزابت کین کیست؟ آیا افبیآی با او معامله میکند؟فهرست سیاه غافلگیرکنندهترین سریالی است که در سالهای اخیر منتشر شده. در هر قسمت شما با شیطانی طرفید که دروغ میگوید و قبلش هم به شما هشدار میدهد که یک خلافکار بدنامم و دروغ گفتن هنر من است! او درعینحال که بدنامترین تروریستها را لو میدهد و پیچیدهترین عملیاتهای مرگبار را خنثی میکند، در عین حال بیآنکه خم به ابرو بیاورد، از امکانات پلیس فدرال آمریکا برای تداوم کارهای غیرقانونی و حذف رقبای خود استفاده میکند. بلکلیست برای خودش شاهکاری است.
کارآگاهی/ آوای فاخته
یک سریال کارآگاهی بسیار محترم که بر مبنای مجموعه رمانهایی به همین نام ساخته شده. رمانهایی که جی. کی. رولینگ نویسنده معروف داستانهای هری پاتر، آنها را با نام مستعار منتشر میکرد. داستان یک کارآگاه ازجنگ برگشته و معلول که پایش را در افغانستان جا گذاشته و حالا در انگلیس پروندههای کوچک را حل میکند. مهارتهای کارآگاهی او و قدرتش در حل کردن پروندهها ستودنی است و کمک میکند تا ماجراهای جذابی برای شما رقم بخورند. هم خواندن این کتابها را توصیه میکنم و هم تماشای این سریال را!
انیمه/ حمله به تایتان
طبیعتا اگر قرار باشد فقط یک انیمه برای عید معرفی کنیم انتخابی غیر از حمله به تایتان نخواهد ماند! یکی از جذابترین انیمههای منتشرشده و یکی از پرطرفدارترینها! اگر سری به لوازمالتحریر فروشی بزنید از میزان بالای دفترهای مزین به عکس این سریال شگفتزده خواهید شد. حمله به تایتان داستان زندگی در یک فضای آخرالزمانی است. تایتانها یا هیولاهای انسانمانند غولپیکر با حملات پیدرپی به تمدنهای مختلف، نسل بشر را تا مرز انقراض پیش بردهاند. انسانهای باقیمانده مجبورند تا برای بقا در شهرهایی زندگی کنند که دیوارهایی بسیار بلند و توپهای بسیار دوربرد و قدرتمند دارد تا مقابل این غولها شانسی برای بقا داشته باشند. با این همه هیولاها از حملات خود دست برنمیدارند و انسانها ناچارند آخرین حملات خود برای نابودی این غولها و زنده ماندن را تجربه کنند.
دادگاهی/ عالیجناب
درامهای دادگاهی یکی از بهترین و پربینندهترین درامهای موجود هستند که تقریبا با سلیقه همه جور در میآیند چراکه در همه کشورهای دنیا در حال ساخت هستند. عمومی بودن ساخت سریالها و فیلمهای دادگاهی نشاندهنده استقبال روزافزون مردم از این ژانر است. عالیجناب با بازی بسیار تماشایی برایان کرنستون، یکی از خوبترین نمونههای موجود است. یک قاضی عالیرتبه دادگاه، باید بین پروندههای خود و موارد پیچیده دیگر، یک مورد مهمتر را هم مدیریت کند. جنایتی ناخواسته که توسط پسرش صورت گرفته و میتواند زندگی او و تمام خانوادهاش را خراب کند. او باید هم جان پسرش را نجات دهد، هم پلیس را در این پرونده گمراه کند و هم بکوشد تا عدالت را رعایت کند. انجام هر سه اینها با هم، کاری است که بهظاهر نشدنی میآید. فصل دوم این سریال بهتازگی پخش شده و هنوز ادامه دارد و میتوانید از تماشای آن لذت ببرید.
جنایی/ شهردار کینگزتاون
بدون تعارف نمونه این سریالی را تا به حال ندیده بودم. در شهر کوچک کینگزتاون چندین زندان فدرال وجود دارند و تمام مافیاهای موجود در شهر، داخل زندان افرادی را دارند که برایشان مهمند. شهر آنقدر درگیر خلاف و امور غیرقانونی است که نیروهای قانون و خلافکاران به یک واسطه برای انتقال پیام و حفظ صلح در شهر نیاز دارند. شخصی که با لقب شهردار شناخته میشود. اعضای خانواده مک لاسی، سالهاست به صورت غیررسمی این سمت را برعهده دارند و این کار را انجام میدهند. ماجرا از وقتی جدی میشود که برادر بزرگ کشته میشود و حالا برادر بعدی، باید شهر را اداره کند. حضور یک مافیای بسیار قدرتمند در زندان و تلاشش برای فرار و حفظ میلیونها دلار اوراق قرضه بسیار مهم، شهر را به سمت خشونتی افسارگسیخته هدایت میکند که به مجموعهای از اتفاقات خونبار و خشونت آمیز منجر میشود. شهردار کینگزتاون سریال پر خونی است و برای آنها که از دیدن خشونت، ناراحت نمیشوند عیدی مناسبی خواهد بود. مناسبات پشتپرده گروههای خلافکار یکی از جذابیتهای این سریال است که فصل دومش نیز به پایان خود نزدیک میشود.