

عاطفه جعفری، خبرنگار:آخر سال که میشود، همه سراغ این میروند که کتابهای پرفروش را در سالی که گذشت معرفی کنند، حالا اینکه چطور این کتابها جزء پرفروشها قرار میگیرد خودش داستان دیگری است که چندینبار هم در همین صفحه به آن پرداختهایم. در انتهای سال 1401، به سراغ این رفتیم که بدانیم چه کتابهایی در این سال مورد توجه بوده است. سراغ اهالی ادبیات رفتیم و از آنها خواستیم تا کتابهای تاثیرگذاری که در این سال خواندهاند را معرفی کنند. نکته جالب اینجاست که برخی از این کتابها در پرفروشها هم قرار دارند و مخاطب به آنها اقبال داشته است. وجیهه سامانی، پیمان طالبی، سجاد سامانی، فاطمه سلیمانی، باقر میرعبداللهی و تعدادی دیگر از اهالی ادبیات این کتابها را بهعنوان کتابهای تاثیرگذار سال 1401 معرفی کردند.
پشت خط
مهدی افروزمنش، نویسنده و رماننویس چند سالی است که مینویسد اما سال 1401 برای او شاید ویژهتر باشد چون باعث شد، خیلیها او را بهواسطه سریال «یاغی» بشناسند، این سریال با اقتباس از کتاب «سالتو»ی افروزمنش ساخته شد و همین باعث شد تا کتاب «پشت خط» که نشر چشمه در سال 1401 از او منتشر کرد، به همراه سالتو جزء کتابهای پرفروش نشر چشمه باشد و از کتابهایش استقبال شود. رمان پشت خط مانند سه رمان قبلی او در بستر محلهای واقع در پایینشهر تهران شکل میگیرد. اما آنچه رمان پشت خط را از دو رمان دیگر متمایز میکند، جغرافیا بهعنوان شخصیتی مستقل است. در این رمان محله صرفا یک مکان و بستر برای اتفاقات رمان نیست؛ جایی که منطق روایی اتفاقهای عجیب، غریب و تلخ را شکل میدهد.
این کتاب روایتی است همهجانبه از محله فلاح و شخصیتهایی که تاریخ منحصربهفرد این جغرافیا آنها را به هم پیوند زده. رمان از روزی در سالهای دهه شصت و در بحبوحه جنگ با عراق آغاز میشود، بهتدریج گسترده و در زمان غوطهور میشود. شخصیتهای فراوان کتاب به نخی به نام جغرافیا متصل هستند، جغرافیایی که انگار به پایان خود رسیده و مهدی افروزمنش سعی میکند روایت کند که روزی روزگاری پشت خط...
نویسنده با آگاهی محلهای را برای برهه تاریخی رمانش انتخاب کرده که چون آدمهای آن زمان در سیل حوادث چهلوچندساله هر روز و هر ثانیه درحال تغییر و تحول بوده است. «فلاح» پابهپای آدمهایش رنگ و شکل و عطر و بو عوض میکند؛ ذائقه و علایقش تغییر میکند؛ حتی آدمهایی که دوست دارد و ندارد و تنها راوی که قهرمان رمان نیز هست به گذشته و روح آدمهایش دل بسته است.
نویسنده رجبهرج و کلمهبهکلمه داستان، مکان، تاریخ و آدمهایش را به هم گرده زده و ساخته است و درنهایت شخصیت و کل واحدی را خلق کرده که نمیشود از هم جدایشان کرد. نمیشود گفت، رمان پشت خط رمان شخصیت است، یا نه رمان موقعیت. اتفاقمحور است، یا نه شخصیتمحور. زمان، مکان و آدمها در رمان به شکل جزء درنظر گرفته نشدهاند و نویسنده همه آنها را به شکل کلی واحد و جدا ناپذیر درآورده است.
تورنادو پیر میشود
زندگی یک شاعر بهروایت شاعری دیگر یا بهقول خود سیدعلی صالحی: «تعریف شاعری از شاعر دیگر». کتاب سیدعلی صالحی شاعر شناختهشده است، کتابی که روایتی از نیما یوشیج را در خود جای داده. صالحی در مقدمه کتاب «تورنادو... پیر میشود: نیما یوشیج به روایت سیدعلی صالحی» این کتاب را چنین وصف میکند. او مینویسد: «من تورنادو یا فوقگردباد را بهعنوان «مورخ» ننوشتهام. تورنادو تنها تعریف شاعری از شاعر دیگر است.» کتاب «تورنادو... پیر میشود» روایت سیدعلی صالحی از نیما یوشیج و زیست شاعرانه او است در متن محیط و زمانهای که نیما در آن زیست و پرورش یافت و نیز در متن شعر ایرانی معاصر. صالحی در این کتاب قریحه و تخیل شاعرانه و ذوق داستانپردازی و روایتگری را بههم آمیخته و تصویری از نیمای شاعر و زمانه او بهدست داده است و نیز ادای دینی کرده است به شعر و شاعران ایرانی معاصر. این کتاب نه شرح زندگی نیما بهشیوهای وقایعنگارانه و تاریخی، بلکه داستانی است که نیما یوشیج شخصیت اصلی آن است و دیگر شاعران و اهل ادب ایران، شخصیتهای فرعی آن. سیدعلی صالحی در کتاب تورنادو... پیر میشود، گویی بر آن است که سرگذشت شعر و ادبیات ایرانی معاصر را، با محوریت شخصیت نیما یوشیج بهعنوان پدر و بنیانگذار شعر نو و یکی از طلایهداران ادبیات مدرن ایران، روایت کند. کتاب تورنادو... پیر میشود، ترکیبی از مستندات مربوط به زندگی نیما، قصه، شعر، تاریخ، تخیل و سینماست. در این کتاب، تصاویر انگار بر پرده سینما از مقابل چشمان خواننده میگذرند. همچنین عرصه همزمانی ناهمزمانهاست و از همین رو است که در این کتاب میبینیم که نیما شعری را که شاملو بعدها سروده است میخواند و شاملو، هنگام کودکی نیما در یوش، در هیات پیری خود ظاهر میشود و همه نویسندگان و شاعران ایرانی معاصر گویی همزمانند و شعر و ادبیات، فارغ از زمان و مکان، همه آنها را به هم پیوند داده است. کتاب با مقدمهای آغاز میشود که صالحی در آن از اولین آشنایی خودش با نام و شعر نیما میگوید و نیز از آشناییاش با شعر فروغ و شاملو و از اینکه چطور پا به وادی شعر و شاعری گذاشت. بعد از این مقدمه، روایت او از نیما آغاز میشود.
پروست و من
«پروست و من» پدیدارشناسی رولان بارت است با پروست. حکایت نشانهشناسی است که به جستوجوی نویسنده محبوبش -یعنی پروست- رفته و اینک بهگونهای خاص از او حرف میزند: «تازه راه افتاده بودم، پروست هنوز زنده بود و در جستوجوی زمان ازدسترفتهاش را تمام میکرد.
ذهن جادوی غریبی است. میتوانی دو نفر را که در دو زمانه متفاوت زندگی میکردهاند، کنار هم بگذاری. میتوانی حتی دست یکی را روی شانه دیگری قرار دهی. حالا هردو کنارهم ایستادهاند: مارسل پروست و رولان بارت؛ انگار بخواهند عکس یادگاری بگیرند. پروست 51سال دارد و بارت 65ساله است. به این دوگانه نام دیگری را نیز باید افزود؛ احمد اخوت، نویسنده و مترجم ایرانی که با ترجمه آثار نویسندگانی ازجمله ویلیام فاکنر بزرگ برای همیشه در عرصه ادبی ایران ماندگار خواهد بود...»
رولان بارت، زاده ۱۲ نوامبر ۱۹۱۵ و درگذشته ۲۵ مارس ۱۹۸۰، نویسنده، فیلسوف، نظریهپرداز ادبی، منتقد فرهنگی و نشانهشناس معروف فرانسوی بود. ازجمله مولفههای مهم آثار او ساختارگرایی و پساساختارگرایی و همچنین تحلیل نشانهشناسانه متون ادبی و پدیدههای فرهنگیاند. رولان بارت، زبانشناس و نظریهپرداز ادبی فرانسه، بنیانگذار نقد نو شناخته میشود. او با انتشار کتاب درجه صفر نویسندگی در آغاز نیمه دوم قرن بیستم به شهرت رسید. با انتشار این کتاب، بنای نقد سنتی فرانسه فرو ریخت و مکتب «نقد تفسیری...».
صدراعظم: ادیسه آنگلا مرکل
کاتی مارتون در این اثر به معرفی یکی از خارقالعادهترین زنان زمان ما «آنگلا مرکل» میپردازد. زنی که پس از فروپاشی دیوار برلین وارد سیاست شد و بعد از 15 سال، بهعنوان صدراعظم آلمان و رهبر غیررسمی غرب شناخته شد. او علاقهمند به کسب و حفظ قدرت و درعینحال وفادار به اعتقادات اخلاقی خود است. این مجموعه زندگی پرفراز و نشیب آنگلا مرکل را به تصویر میکشد تا با شخصیت منحصر به فرد او آشنا شوید و جزئیاتی جذاب را از آنچه این زن در زندگیاش تجربه کرده و پشتسر گذاشته، دریابید.
آنگلا، مانند هر شهروند دیگری در آلمانشرقی تا جایی که میتوانست خود را با چنین مواجههای آماده کرده بود. او در خاطراتش از آن روزها میگوید: «والدینم همیشه به من میگفتند به ماموران اشتازی بگویم من وراجم و بهراحتی نمیتوانم دهانم را بسته نگه دارم. همچنین به مامورها گفتم که نمیتوانم بدون اینکه شوهرم بفهمد، نقش یک مخبر و خبرچین مخفی را برایشان بازی کنم.» این پاسخی قابل قبول از دهان یک دانشگاهی سادهدل بود و ماموران شانهای بالا انداختند و او را مرخص کردند؛ بیشک آنها نشان سیاهی در پروندهاش ثبت کردند. او نتوانست آن شغل را در دانشگاه ایلمناو بهدست بیاورد. بهجای گوشه دنج شهر کوچک ایلمناو، زن و شوهر هر دو پیشنهادهایی شغلی در آکادمی معتبر علوم آلمان شرقی واقع در برلین شرقی دریافت کردند. در دهه 70، اگرچه تاریخیترین بناهای شهر در قسمت شرقی قرار داشتند، شهر عمدتا ویران و به حال خود رها شده بود. سه دهه بعد از جنگ جهانی دوم، هنوز آثار ویرانی و فراموششدگی در آن شهر تحت اشغال شوروی حس میشد. علفهای هرز تمام مزارع به حال خود رها شده و اطراف خرابههای به سیاهی نشسته ساختمان رایشستاگ -محل سابق پارلمان آلمان که در برلین غربی قرار داشت، اما از داخل آلمان شرقی درست در کنار دیوار دیده میشد- را پوشانده بودند. هتل آدلون که زمانی همچون جواهری میدرخشید، حالا دوباره در بلوار ویران اونتر دن لیندن داشت جان میگرفت تا نقش خوابگاه را برای افسران شوروی ایفا کند. دو بار در روز، آنگلا سوار بر قطار اس-بان میشد که همچون ماری از کنار دیوار برلین رد میشد و بهسمت آکادمی علوم -که در یک مجتمع خشک و بیروح در حومه شهر قرار گرفته بود- میرفت. عبور از کنار آن منطقه بدون صاحب، با کلی برج مراقبت و گشتیهای مجهز به سگهای آموزش دیده، هربار مثل نوبت قبل ناامیدش میکرد.
شرح درد اشتیاق
کتاب «شرح درد اشتیاق» از معدود آثاری است که به روایت جنگ از زاویه دید یک پزشک میپردازد. دکتر محمدرضا ظفرقندی، رئیس سازمان نظام پزشکی در کتاب حاضر به روایت روزهایی میپردازد که بهعنوان یک پزشک در عملیاتهای مختلف در کنار رزمندگان و مجروحان بود. همین خاص بودن کتاب باعث شد با وجود کتاب های متعددی که سوره مهر در سال 1401 منتشر کرده، این کتاب جزء کتابهای پراقبال این نشر باشد. شرح درد اشتیاق که به قلم راحله صبوری نوشته شده، از زمان اعزام ظفرقندی به جبهه درحالیکه انترن بیمارستان سینا بود، آغاز میشود. کتاب در ادامه، نگاهی دارد به زندگی شخصی راوی و فعالیتهای او پیش از انقلاب. روایتهای ذکرشده در این بخش، ترسیمی است از فضای سیاسی دانشگاه تهران بهعنوان یکی از مراکز مهمی که همیشه به دلیل مرکزیت و گسترده بودن، شدیدا تحت نظر ساواک بود. بخش دیگر کتاب شرح درد اشتیاق به شرح فعالیتهای ظفرقندی در سالهای پس از جنگ اختصاص دارد. خاطرات راوی در این بخش نیز به دلیل قبول مسئولیتهای مختلف، خواندنی و حاوی نکات جالبی است که از این موارد میتوان به چگونگی تشکیل تیم پزشکی برای انجام عمل پیوند کبد در ایران برای اولینبار اشاره کرد. با این حال نقطه ثقل کتاب ظفرقندی بخشهایی است که به حضور او بهعنوان یک پزشک در جبهه اختصاص دارد. صبوری ضمن انجام مصاحبههای متعدد با راوی، برای تدوین این بخش از کتاب، از یادداشتهای او نیز استفاده کرده است؛ یادداشتها هرچند کوتاهند، اما حاوی اطلاعات دقیقی هستند که گرد فرموشی بر آنها ننشسته است. مرتضی سرهنگی، نویسنده و پژوهشگر جنگ معتقد است این کتاب قیمت جنگ را برای مردم مشخص میکند. به گفته او اگر درباره جنگ ننویسیم، قیمت جنگ را هم نمیفهمیم و متوجه نخواهیم شد چه خونهایی برای این سرزمین خرج شده است؛ به همین دلیل لازمه درک آن روزها و رشادتهای صورتگرفته درج و انتشار این خاطرات است. به نظر میرسد عنوان کتاب با الهام از سروده مولانا انتخاب شده است: «سینه خواهم شرحه شرحه از فراق/ تا بگویم شرح درد اشتیاق» ظفرقندی خود درباره انتخاب این عنوان گفته است: «ما در جایی کار میکردیم که با درد و زخم و اشتیاق روبهرو بودیم. بسیاری از رزمندگان با وجود این که بهشدت زخمی شده بودند و توان مبارزه نداشتند، اما همچنان اشتیاق داشتند دوباره به میدان جنگ بازگردند.»
جریده فریده
نشر اطراف با کتابهای خاصی که منتشر کرده است، بین اهالی کتاب معروف است. این ناشر در سال 1401، کتابی را منتشر کرد که با توجه به اتفاقاتی که در این سال افتاد، این کتاب جزء کتابهایی بود که طرفدارن زیادی پیدا کرد. «جریده فریده» منتخب مطالب روزنامه شکوفه دریچهای بینظیر است به دنیای زنان ترقیخواه دوره مشروطه که تلاش میکردند نقش اجتماعی تازهای برای خود تعریف کنند. در روزگاری که صدای زنان عموما شنیده نمیشد، روزنامههای زنان راهی بودند تا زنان صدای خود را به گوش هموطنان و به گوش مسئولان مملکت برسانند. میان همه این نشریات، شکوفه بهخاطر ابتکارهایی مثل انتشار کاریکاتور و البته به خاطر شخصیت مدیرمسئولش جایگاه مهمی دارد.
مریم عمید، «صبیه مرحوم آقا میرزا سید رضی رئیسالاطباء»، زنی روشنفکر بود که در عمر کوتاهش هم روزنامه شکوفه را منتشر کرد، هم مدرسهی «دارالعلم و صنایع مزینیه» را تاسیس کرد و هم در «انجمن همت خواتین» بهعنوان یکی از اولین انجمنهای زنان ایران نقش مهمی داشت. زنان دیگری هم با نوشتن مقالات و لوایحشان در شکلگیری شکوفه نقش داشتند؛ کسانی مثل شهناز آزاد، دختر میرزا حسن رشدیه و همسر ابوالقاسم آزاد مراغهای که بعدها سردبیر یکی از نشریات زنان بهنام «نامه بانوان» شد، فانیه حاجیه، مدیر دبستان حرمتیه سادات و ملکتاج که مسئول تفتیش مدارس نسوان بود.
جریده فریده قرار است راهی باشد برای آشنایی با یکی از مهمترین نشریات زنان، اما مخاطب این کتاب تنها روزنامهنگاران و علاقهمندان به مطبوعات نیستند. جامعهشناسان، کارشناسان علوم ارتباطات، تاریخپژوهان، طرفداران حقوق زنان و همه کسانی که به تاریخ فعالیتهای اجتماعی زنان علاقه دارند و میخواهند سیر پیشرفت آزادیهای زنان را بعد از مشروطه بدانند مخاطب این کتاب هستند. زبان ساده و نثر شیرین مریم عمید و سایر نویسندگان این کتاب باعث شده تا جریده فریده برای مخاطب عمومی که به دنبال کتابی خوشخوان و تاریخی هستند، خواندنی باشد.
بچه خرابهها
کتاب «بچه خرابهها»، با عنوان اصلی Trümmerkind، رمانی جنایی، اجتماعی و خانوادگی با زمینهای تاریخی است که وقایع اصلی آن در آلمان بعد از جنگ جهانی دوم و در ویرانههای بهجا مانده از این جنگ اتفاق میافتد. مشتیلد بورمان در کتاب بچه خرابهها، از فجایعی مینویسد که جنگ بهبار میآورد؛ فجایعی چون فقر و جنایت و آوارگی و بیسروسامانی و بیپناهی و ترس. او در این کتاب جامعهای را تصویر میکند که شیرازهاش بر اثر جنگ از هم گسسته و این گسست، راه را بر هر آسیب و فاجعهای اعم از روانی و اجتماعی و اقتصادی در این جامعه گشوده است. این کتاب همچنین داستان گمشدگی و جستوجوی گذشتهای گمشده است؛ گذشتهای که در زیر آوار جنگ مدفون شده و پنهان مانده است. متن اصلی کتاب بچه خرابهها اولینبار در سال 2016 منتشر شده است. اما ترجمه آن توسط نشر ثالث امسال منتشر شد و توانست در مدت کوتاه به چاپهای زیادی برسد. وقایع کتاب بچه خرابهها در دو دوره زمانی اتفاق میافتد؛ یکی دهه 40 و دیگری دهه 90 میلادی. ماجرای اصلی کتاب بچه خرابهها البته مربوط به دهه40 میلادی و هامبورگ سالهای بعد از جنگ جهانی دوم است. سالهایی که بر اثر جنگ، هرجومرج شهر هامبورگ آلمان را فراگرفته و رازهایی در زیر آوار جنگ مدفون ماندهاند. یکی از این رازها راز یک جنایت است؛ راز قتل یک زن.
عجوزک و عیاران
محمود دولتآبادی امسال با یک تصحیح به نمایشگاه کتاب آمد، «عجوزک و عیاران» کتابی است که او گزینش و ویرایش کرده؛ هزارویکشب یکی از متون ادبی چندملیتی است که زنان در آن نقشی فعال و پررنگ دارند. قهرمان قصه زنی باتدبیر و هوشیار است که با نقل قصههایی هوشمندانه، پادشاهی خودکامه و مستبد را به پایگاه خودآگاهی میرساند. این کتاب با توجه به اینکه اسم محمود دولتآبادی را یدک میکشید جزء کتاب های پرمخاطب این انتشارات در سال 1401 شد. هزارویکشب نامی است که از زمان ترجمه طسوجی در دوره قاجار شهرت یافته و نام قدیم آن «هزار افسان» بوده است. نخستین ترجمه هزارویکشب به زبانهای اروپایی در قرن شانزدهم میلادی به دست آنتوان گالان به فرانسوی بوده است. بورخس همه آثارش را مدیون هزارویکشب میدانست و تاثیر آن بر بسیاری از نویسندگان معروف جهان ازجمله جیمز جویس انکارناپذیر است. روند قصهگویی شهرزاد در هزارویکشب و مقایسه مضامین قصهها با توجه به ریختشناسی و اجزاسازی آنها نشان میدهد که وی در اجرای این حرکت بشردوستانه و ایثار در جهت نجات جان خواهران سرزمینش کاملا هوشمندانه قدم گذاشته است. بدیهی است که قصههای هزارویکشب هنجارهای هزارویکشبی دارد. آنچه در قصههای هزارویکشب مهم است همانا اصل و ذات روایتگری است که ذهن و خیال خواننده را جذب خود میکند؛ یعنی بیا همراه خیالپردازیهایم با من همسفر شو.
آمریکای جهان سوم
کتاب «آمریکای جهان سوم» نوشته آریانا هافینگتن با ترجمه محمدامین جندقیان بیدگلی در انتشارات کتابستان معرفت چاپ شده است.
نویسنده کتاب معتقد است این کتاب همان ندای وجدانی است که ایالات متحده بیش از هر زمان دیگری به آن نیاز دارد. هنوز فرصت داریم سیاستمدارانمان را از خواب زمستانی بیدار کنیم.
این کتاب که نویسنده آن در درون جامعه آمریکا زندگی میکند تقسیمبندی و قطببندی روابط شمال - جنوب یا کشورهای توسعهیافته و جهان سوم را تغییر میدهد. این کتاب با استناد به مشاهدات و پدیدههای عینی و میدانی ثابت میکند که مدینه فاضلهای که از زندگی و «فرهنگ زیست آمریکایی» در جهان به تصویر کشیده میشود دروغی بیش نیست. آنچه برای خوانندگان در این کتاب باید مهم جلوه نماید فروپاشی زندگی طبقه متوسط در آمریکاست. طبقه متوسط موتور محرکه هر جامعه فعال و پویاست، اما محتوای این کتاب نشان میدهد که این طبقه جایگاه خود را در آمریکا از دست داده و بهصورت ملایم به سوی جامعهای ضعیف و فقیر درحال حرکت است. این درحالی است که درآمد ناخالص در آمریکا و حجم اقتصاد این کشور تفاوت معناداری نکرده است. میتوان فهمید که درصد اندکی از آمریکاییها که طبقه سرمایهدار هستند هر روز فربهتر میشوند و فاصله خود را با اکثریت مردم زیاد میکنند.
در بخشی از کتاب آمده است: «دیوید پلوف، مدیر تبلیغات اوباما، به من گفت: «ما یک هدف را جلوی رویمان قرار دادیم و براساس آن، پیش رفتیم. در راهمان خطاهایی داشتیم، اما همیشه این را به خاطر داشتیم که دلیل تلاشهایمان، به قول باراک، این است که رویای چندصدسالهمان درحال محوشدن است. رویایی که قرنها برایش جنگیدهاند.» خب، این روزها باید تلسکوپی بسیار قوی داشته باشید تا هدف را ببینید. پلوف گفت که اوباما و تیمش تصمیم گرفتند در انتخابات شرکت کنند چون معتقد بودند «رهبران اصلی فاسد شدهاند» و «مردم تحت فشار قرار دارند.» اما فشاری که مردم و طبقه متوسط تحمل میکنند، زمانی به چشم میآید که کمک مالی ناچیز میناستریت را با کمک مالی تمامعیار و انبوه والاستریت مقایسه کنیم. به یاد داشته باشید که بحران اقتصادی طبقه متوسط در درازمدت، تهدید جدیتری برای ثبات کشورمان است، جدیتر از تهدیدی که باعث شد میلیاردها دلار از مالیاتدهندگان گرفته شود و بهطور مستقیم یا غیرمستقیم، به جیب والاستریت حواله شود.»
خونمردگی
«عامر» دانشجوی پزشکی و دلزده از زمانه، میخواهد زادگاهش خوزستان و ایران را ترک کند. «ابتسام» دلباخته اوست. عامر، درحالیکه برای فرار زمینهسازی میکند، در سالهای پایانی جنگ ایران و عراق اسیر میشود. حالا و در دهه 70 ابتسام پزشک شده است. خبر شهادت عامر میآید. اکنون ابتسام 42ساله است، با برهان (دوست عامر) ازدواج کرده و دخترش در کانادا تحصیل میکند. در پایان داستان، ابتسام، عامر را با پای قطعشده و حالی نزار در عراق میبیند و بیآنکه به زیارت امام حسین(ع) برود، به ایران برمیگردد.
«خونمردگی» درنهایت، یک رمان زرد است که به ضرب و زور دیالوگهای بومیشده (نه واقعا بومی) و پیشبرد زمان خطی و ابتنای بر موقعیت تهییج در پایان قصه ـ چنانکه رسم رایج رمانهای زرد است ـ میخواهد شکل روایت خود را درست و مدرن جلوه دهد. زردبودن آن ازجمله از آنجا پیداست که داستان یکهو و با عجله تمام میشود (ص 165 به بعد) و آن همه بیقراری و انتظار در یک پایانبندی بیهندسه به سر میآید و عاشق و (نا)معشوق به هم میرسند: عاشق صادق مزد صداقتش را میگیرد (زندگی مرفه در بالاشهر تهران) و مرد پشتکرده به زنِ دلخسته، پایانی کموبیش شوم پیشرو میبیند (زندگی در غربت با جسم علیل) و این همه، ویژگیهای بارز «زردی» است. تکلیف ما با روایتِ عوامپسندانه از واقعیتهای مصنوع روشن است، یعنی میدانیم که از پیرنگ و شخصیتسازی و پرداخت خبری نیست. اما چه میتوان کرد با نوعی از خونمردگی که لاف خون میزند و از جراحت جنگ میگوید، اما اوج دریافتش از رنج جنگ این است که جنگ، در هر حال، خشونتزا و سیاه است و هیچگاه پیروز ندارد و اینطوری میخواهد جنگ هشتساله را نقد کند، غافل از اینکه این تلقی معصومانه، از زور کودکی و جنگندیدگی، هیچوقت فرصت نکرده ـ یا به عقلش نرسیده ـ به این سوال فکر کند که: راستی بین آنکه میجنگد و میکشد و آنکه مجبور به جنگیدن میشود، فرقی نیست؟ وجه دیگر زردیِ کتاب، ترسیم نخنماشده و تقابلگونِ نویسنده است از مدرنشدن و تندادن به اقتضائات زیست. و آن عبارت است از زندگی برهان و ابتسام در دهه 90. ابتسام دلخسته که پیش از این کهنه بچه میشست و در گرمای خوزستان آبپز میشد و فارسی را زورکی حرف میزد، حالا دیگر خدمتکار دارد، سگ نگه میدارد، دخترش را برای تحصیل به کانادا میفرستد و البته دیگر نه «ابتسام» که «بتسی» صدایش میزنند. نویسنده خیال کرده اینطوری میشود معناباختگی و تغییر را معمولی جلوه دهد و خواننده را مجاب کند که ابتسام حق داشت که آخرین نشانههای مانده از عشق قدیمش (عامر) را به شعلههای شومینه (توجه کنید شومینه و نه مثلا سطل آشغال) بسپارد. بسیار خب، ما قبول کردیم که عشق ابتسام به عامرِ نگونبخت از اساس اشتباه بوده و ابتسام باید به زندگی لبخند بزند. اما چگونه؟ چرا باید با «برهان» ادامه دهد و نه با دیگری؟ این همه خالی از عشق و این همه لبریز از مصلحت؟ چرا ابتسام هنوز از غصه خبر مرگ عامر فارغ نشده و هنوز اشکهایش را پاک نکرده، از شنیدن خبر خواستگاری برهان از او شوکه نمیشود و انگشتر نامزدی عامر را بیهیچ تقلایی برمیگرداند. اینها همه قواعد زردی است که در پسِ ظاهر شیکوپیک رمان و اسم و رسم ناشر پنهان مانده است از چشم خواننده معمولی.
روایت و روایتگری در سینما
کتاب «روایت و روایتگری در سینما» از مجموعه شورتکاتز انتشارات دانشگاه کلمبیاست. وارن باکلند، نویسنده این کتاب، با تکیه بر این ایده که روایت و روایتگری عامل اصلی ساماندهی انواع فیلمهاست، نسبت و ارتباطِ روایت و سینما را بررسی میکند. او میکوشد از اصطلاحات پیچیده و نظریههای مبهم فاصله بگیرد و به زبانی ساده، فهمیدنی و روشن، با کمک مثالهایی از فیلمهای معروف، تصویری از چگونگی کار روایتگری و قصهگویی در سینما، پیش چشم خواننده بگذارد.
از نشر اطراف و انتخابهای خاصش برای انتخاب کتابها گفتیم و کتاب روایت و روایتگری در سینما هم یکی دیگر از آن کتابهایی است که با توجه به موضوع خاص آن توانست در سال 1401 به نظر خوانندگان بیاید و بسیار پرمخاطب باشد. این کتاب میگوید موفقیت یا شکست فیلمها به کارایی و اثربخشیِ داستانگوییِ آنها وابسته است. باکلند، برای اثبات این نظریه، اجزای اصلیِ داستانگویی سینمایی را در میان چندین شیوه مختلف فیلمسازی شناسایی میکند و توضیح میدهد که این اجزا چطور، بهتنهایی یا در ترکیب با هم، در شکلگیری نقشه کلی فیلم، نقش ایفا میکنند. به باور او، موفقیت فیلم به این بستگی دارد که فیلم چطور به یک ساختار روایی درست و دقیق شکل میدهد و چگونه این روایت را برای تماشاگران محدود و فاش میکند. فیلمهایی با ستارگان محبوب، کارگردانان مشهور و ارزشهای تولیدی بالا هم اگر اجزای داستانگوییشان درست و دقیق طراحی نشده باشند، ممکن است شکست بخورند؛ به عبارتی اگر اجزای داستانگوییشان نتوانند نقشی موثر در نقشه کلی فیلم ایفا کنند. در هر فصل از کتاب روایت و روایتگری در سینما، خوانندگان با روشهای متفاوت تجزیهوتحلیلِ قصهگویی سینمایی آشنا میشوند. باکلند شرح میدهد که سرپیچی از شیوههای سنتی روایت در سینما، مثلا در روایتهای فمینیستی، سینما هنر و استفاده از راویان ناموثق، چگونه میتواند به ادراک قدرتمندتر و عمیقتری از روایت و روایتگری منجر شود. او برای ارائه مباحث کتاب از انواع فیلمهای کلاسیک و امروزی در ژانرهای مختلف و همچنین از دو سبک نسبتا جدید قصهگویی سینمایی (فیلم معمایی و فیلمهایی که منطق رواییشان متکی بر بازیهای ویدیویی است) مثال میزند. این کتاب ابزارهای اصلی برای فهم قصهگویی سینمایی را در اختیار خوانندگانش میگذارد و در پایان هر فصل نیز منابعی برای مطالعات بیشتر معرفی میکند.
ویروس عاشق
«ویروس عاشق» مجموعهداستانی نوشته مجید رحمانی است که در نشر صاد به چاپ رسیده است. در این کتاب ۱۸ داستان با موضوعات متنوع توسط نویسنده نگاشته شده. ویروس عاشق برعکس قرنهای گذشته، سرعت انتقالش کند شده. اصلا برای وصلکردن آمده، نه برای فصلکردن. اگر برای ریشهکنی این بیماری باید از هم جدا شد، در ویروس عاشق باید در کنار هم بود. برعکس نوع مرگبارش، عجیبوغریب هم نیست. یک دل میخواهد و کُنج تنهایی برای رسیدن به یک نگاه به همدیگر. حتی اگر اندیشه مرگ داشته باشد. به قول سهراب سپهری:
زندگی بال و پری دارد با وسعت مرگ، پرشی دارد اندازه عشق، زندگی چیزی نیست که لب طاقچه عادت از یاد من و تو برود.
اما مجموعهداستان ویروس عاشق میخواهد همهگیر باشد. تلاش میکند که مخاطب عام و خاصش را از دست ندهد. یک گواهش اینکه تنوع موضوع دارد. دستکم در هجده داستان...
از عشق چوپانی میگوید که برای وصال به شمسی، گله را رها میکند. تصویر و تخیلات کودکی به نام خسرو را در آب حوض منعکس میکند. دلبستگی و دنیای یک پیرمرد گرمابهدار را میبیند و شیخ اجل و داریوش را از تونل زمان به عصر خودمان فرا میخواند. نگاهی هم به رابطه انسان - جن و گوشی همراهش دارد. از جنگ و عواقب آن در کنار امید سخن میگوید. پروانههای زیبا را نقشونگار میکند و سختی انتخاب میانِ دو راهی خوب و خوبتر را نشان میدهد و...
ویروس عاشق شبیه هر داستان و مجموعهای، خود قصهای جدا دارد. قصهای که طی سالها بهتدریج شکل گرفته. از ابتدا این نبوده. تغییر کرده و مداوم باز نوشته شده است.
انقلاب کوبا
یکی دیگر از مجلدهای مجموعه تاریخ جهان نشر ثالث با نام «انقلاب کوبا» در سال 1401 منتشر شد. کتابی خواندنی درباره انقلاب کوبا و رهبر آن فیدل کاسترو. انقلاب کوبا که از اوایل دهه ۱۹۵۰ آغاز شد سیمای کشور کوبا را برای همیشه تغییر داد. فیدل کاسترو بیش از هر کس دیگری، شور زندگی و نیروی کارساز را تغییر دهد. او این نظر را درباره خودش همانند موضوعی بدیهی تکرار کرده است. کتاب انقلاب کوبا سرگذشت انقلاب است. اما سرگذشت فیدل کاسترو هم در این کتاب آمده است؛ چراکه جدا کردن این دو تا ممکن نیست. فیدل از سال ۱۹۵۹ تاکنون را با عنوان «رهبر اعلای (dlider maximo) » کوبا سپری کرده است. تغییراتی که از ۱۹۵۹ در آنجا صورت گرفته عمدتا به اراده و در زیر رهبری او انجام شده است و از این روست که باید هم سرافرازی و هم سرکوفت وضعیت کنونی کوبا را متوجه او دانست. اما درباره دیگر نیروهای موثر چه در داخل و چه در خارج کوبا چه باید گفت؟ چه چیز در این کشور جزیرهای کوچک به آتش ناآرامی دامن زد و شعلههای شورش را در پهنه آن بر افروخت؟ انقلاب در بهترین حالت بازی دشوار و مرگباری است. اندکند کسانی که در این بازی برنده میشوند. پس دقیقا چه عناصری از بخت، زمان و مکان گرد هم آمدند تا به فیدل و پیروانش امکان پیروزی بخشند؟ بیش از 40 سال از زمان آغاز انقلاب کوبا گذشته است و با این حال تاریخدانان، پژوهشگران، تحلیلگران سیاسی، رهبران و سیاستسازان جهان، و اندیشمندان جدی هنوز در مورد علل آن بحث و مجادله میکنند. این کتاب جزء کتابهایی است که در نشر ثالث به چند چاپ رسیده و بسیار هم پرفروش است.
عزرائیل
کتابستان معرفت که پیش از این در حوزههای ژانری علمیتخیلی و فانتزی آثار درخوری را خلق کرده بود، اولین جلد از مجموعه «عزرائیل» نوشته نیما اکبرخانی را در سال ۱۴۰۰ وارد بازار نشر کرد و این کتاب توانست جایزه جلال را در سال ۱۴۰۱ کسب کند.
عنوان جلد اول «کهنهسرباز» است و روایت حمیدرضا هدایتی که سرگرد سازمان حفاظت اطلاعات ارتش جمهوری اسلامی ایران است از یکسو و علی علیزاده، قاتلی مرموز که رد پایش همه جا دیده میشود اما هیچ راهی برای اثبات آن و یافتنش نیست. این دو بیآنکه بخواهند درگیر مبارزهای بزرگ میشوند که جغرافیایش تهران در شرق تا نیکوزیای قبرس در غرب است. داستان عزرائیل از ماجرای قتل یک گروه مواد مخدر در تهران و چند سرباز نیروی قدس سپاه در دوحه شروع میشود و با یک ماجرای هیجانی به ترکیه و شمال سوریه میرود.
رمان نیما اکبرخانی تنها محدود به اتفاقات هیجانانگیز نمیشود. او به سراغ پشتپرده اتفاقات مهمی میرود. کهنهسرباز نقبی به اتفاقات چهل سال گذشته ایران هم میزند و داستان را به گروهک تروریستی منافقین و سالهای جنگ میکشاند. درد اصلی جلد اول رمان عزرائیل پیدا کردن قاتل و قاتلان احتمالی نیست. درد اصلی این رمان خیانت است! خیانتی که هیچکس باورش نمیکند. نیما اکبرخانی در رمانش با دقتی مثالزدنی از جزئیات این ماجرا پرده میبردارد و با قلمی روان، دو داستان موازی را پیش میبرد.
گناه زیبایی
«کســی چــه میداند که در ســینهام چه نهفتهام؟... فقط مــن میدانم و بتهایی کوچــک کــه - هنــگام نیاز مــن و ناز روزگار - ســر بــه آستانشــان میســایم... و توقع برآوردهشدن نیازم را «ندارم»... تا روزنی به دیوار ایمانم ننشیند. جــز بتهــای کوچکــم، درخــت «خرما»یــی نیــز دارم... کــه سالهاســت میهمان خاندان من است. او... نشــان «پیونــد»ی از درختــی کهنســالتر دارد... و مــرا بــه آن پیرمــرد آرام و سبزهرو، پیوند زده است. پیرمــرد چــه میدانســت کــه - در برهــوت این شــهر کبــود - مردی در مــرز جوانی و میانســالی (یــا میانســالی و پیــری، نمیدانــم و نمیخواهم به یاد بیــاورم که چند سال گذشته است) تنهای تنها زندگی میکند... که (جز خاطرههای پیشینیانش)، سرمایهای برای سودا ندارد. آن روز که در را زد، سر به زانو گذاشته و خواب بودم.» سیدمحمد ساداتاخوی اسمی شناختهشده در ادبیات دینی است، سالهاست که دست به قلم است و مینویسد. رمان گناه زیبایی اثر جدیدی بود که ساداتاخوی در سال 1401 نوشت. داستانی با محوریت دوران حضرت مجتبی(ع) و اتهامات و هجمههای ناروایی که درمورد حضرت بود. در این داستان جوانی راهش را گم میکند و در مسیر زندگی به خرمافروشی به نام میثم برخورد میکند و روزگاری را با او هممسیر و همکلام میشود. کتابی که به خاطر متن جذاب نویسنده مورد اقبال قرار گرفته است.
غریب قریب ۲
سعید تشکری نویسنده شناختهشده که در سال 1400 از دستش دادیم. نویسندهای که با کتابهایی که در رثای امام رضا(ع) نوشت مخاطبان زیادی پیدا کرد.
«غریب قریب» روایتی است از خادمان آستان حضرت که ماجرای شیفتگیشان در سالها و دورههای مختلف تاریخ رخ داده است. اینگونه است که گذر میکند از هزار ماجرای پرفراز و نشیب گذشته از سر کشورمان و بیان هر داستان گاهی، از زبان شخصیتهای مشهور تاریخ اتفاق میافتد. حتما به یاد دارید که در جلد اول این کتاب به دوران نوغانیان، سامانیان، غزنویان، سلجوقیان و خوارزمشاهیان سفری کردیم و حمله چنگیز را تاب آوردیم تا به دوره ایلخانان و تیموریان برسیم و همراه آن عروس نجیب دربار مغولان آجر به آجر گوهرشاد را روی هم بگذاریم. حالا در جلد دوم ماجرا به صفویان و شاهان قاجار میرسیم، سالهایی که در جنگ، قحطی و آشوب بودیم اما همچنان بارگاه آسمانی شمسالشموس پناهمان بود. این کتاب به واسطه اسم سعید تشکری و قلم بینظیرش یکی از کتابهای تاثیرگذار سال 1401 شد و به چاپهای متعدد رسید. در بخشهایی از این کتاب آمده است: «سرگردانم. گویی گم شدهای دارم. سالهاست به دنبالش در تمام این دیار گشتهام. با آمدن هر پادشاه مغولی به سلطنت، با عزلونصب هر وزیر و نایبالسلطنهای...»
شاید پیش از اذان صبح
کتاب «شاید پیش از اذان صبح»، اثری در وصف «سردار دلها، حاج قاسم سلیمانی» به قلم «احمد یوسفزاده»، نویسنده کتاب «آن بیستو سه نفر» و «اردوگاه اطفال» و شامل خاطرات و دلنوشتههایی برای آن شهید عزیز است. یوسفزاده در این کتاب با مخاطب قرار دادن حاج قاسم، دلنوشتهها و خاطرات سالهای دور و نزدیک را با او مرور میکند. در این روایتها مطالب خواندنی از شیوه سلوک، زندگی و فرماندهی شهید سلیمانی، پیشِروی مخاطب قرار میگیرد.
سلام حاجی. تصمیم دارم این نوشتهها را یک روز در قالب کتابی چاپ کنم، شاید هم بماند برای بعد از مرگم که لابد یک مرگ لوس و بیمزه خواهد بود، نه مثل مرگ شما سرخ و طوفانی و جریانساز. بالاخره فرق است میان یکلاقبایی مثل من که در خانه نشستهام و مجاهدی مثل تو که 40 سال پوتین از پا درنیاوردهای.
وجود
دلواپسم که بر لبت امروز نام کیست
گوشت به نغمه که و چشمت به جام کیست
تصویر شاهبیت درخشان چشم تو
ای عشق! مطلع غزل ناتمام کیست
گودال آب و عکس تو ای ماه! ای دریغ
زیبایی حلال تو امشب حرام کیست
من بوی گل شنیدهام از باد هرزهگرد
جز من شمیم پیرهنت در مشام کیست
من آه، من ملال، من افسوس، من دریغ
از دیگران بپرس که دنیا به کام کیست
وقتی فاضل نظری با کتاب جدیدش به نمایشگاه کتاب امسال آمد، صفی طولانی برای کتاب امضا تشکیل شد و همانجا چند جلد از کتاب خریداری شد و باید کتاب وجود را یکی از کتابهای تاثیرگذار در حوزه شعر در سال 1401 دانست. «وجود» شامل ۵۲ غزل از این شاعر توانمند است که عشق، آفرینش و مرگ از موضوعات محوری آن است. عشق در غزل فاضل نظری به شهادت خود شاعر در شعرهایش مفهومی است کاملا زمینی؛ معشوق غزلهای او معشوقی است که دائما سر ناسازگاری با عاشق دارد و عاشق بنا را بر مدارا و تحمل جفا گذاشته است.
