سیدهآزاده امامی، خبرنگار:از روز جمعه که خبر توافق ایران و عربستان با هدف ازسرگیری روابط دیپلماتیک منتشر شد، اصلاحطلبان از در مصادره به مطلوب درآمده و بهزعم خود مچ جناح مقابل را گرفتند که دیدید بالاخره شما هم به راهبرد ما رسیدید و راهی جز «دیپلماسی» و «مذاکره» و «توافق» نداشتید؛ آن از مذاکره و توافق با آژانس، اینهم عربستان، دیدید رویکرد ما به کارتان آمد. و به خیال خام خود به افشای تناقضات جبهه انقلاب در مواجهه با «مذاکره» و «توافق» پرداختند که مثلا در عهد حضرات اصلاحاتی و اعتدالی با این دو مقوله بهگونه دیگری برخورد میشد و حالا که دولتی همسو با جریان انقلابی سر کار است، مواجهه ایشان نیز دیگر است و این گواهی است بر سلوک دوگانه آنها. غافل از آنکه اتفاقا سرکنگبین صفرا فزود و این ارجاع حضرات به گذشته تنها چیزی را که اثبات کرد رویکرد سفسطهآمیز ایشان به مذاکره و توافق است که چیزی را بدل از چیز دیگری جا میزنند.
برخلاف ادعای اصلاحطلبان نه مذاکره و دیپلماسی ابداع و میراث ایشان است نه جریان انقلاب هرگز با «اصل» مذاکره مشکلی داشته، انتقاد و اعتراضی هم اگر بوده ناظر به «رویکرد» و «شیوه» مذاکراتی حضرات بوده که دستاوردش درنهایت شد «خسارت محض» و عبرتی ماندگار در تاریخ.
اعتراض ناظر به تفکری بود که میپنداشت مشکل نظام اسلامی و نظام سلطه آنقدر ابتدایی و پیشپاافتاده است که به لطف یک «لبخند» در «دیپلماسی» حل خواهد شد و اینهم که مدام سخن از «توطئه» همهجانبه استکبار علیه ماست، تنها برآمده از «توهم» ریشهدار جریانی است که منافعش در دشمنتراشی است، والا شما یک چشمه برای طرفهای مذاکره رو کنید، خواهید دید که دریا را به پایتان میریزند.
انتقادها معطوف به دیدگاهی بود که تصور میکرد اظهار عجز و اشتیاق بر نرم کردن دل طرف مقابل کارگر میافتد و زین پس بهجای قهر و کین، طریقه مهر و آشتی در پیش خواهد گرفت و اوضاع بهسامان میشود، این بود که نشسته بر «ویلچر» به محضر «کدخدا» شرفیاب شد، بلکه حضرت کدخدا با نظاره آثار ملموس «تحریمهای فلجکننده» ترحمی کند و دستور به رفع سایه شوم تحریم صادر فرماید.
اعتراضها به رویکردی بود که هرچه ناصحان از ضرورت هوشیاری هنگامه برخورد با آمریکا میگفتند و هشدار میدادند مراقب «دست چدنی» پنهان شده زیر «دستکش حریر» باشید و با شیطان که دست میدهید انگشتان را بشمارید، گوششان بدهکار نبود و چنان با طرف مقابل پسرخاله شدند که «پیادهروی» و خطاب کردن دیگری به «اسم کوچک» کمترین مصداق صمیمیتشان بود!
اعتراضها ناظر به باور خاماندیشانهای افرادی بود که هرچه هشدار میدادند در گفتوگو «احتیاط کنید» و «اعتماد نکنید» و «تضمین بگیرید» و تا آنها گامی برنداشتند اقدامی نکنید، برای ایشان همچنان «امضای کری» «تضمین» بود و خلف وعده آنها از منظرشان محال؛ چراکه میپنداشتند با جماعت «باهوش» و «مودب» سر و کار دارند که این رفتارهای غیرمتمدنانه و غیرانسانی از ایشان برنمیآمد و برایشان «هزینه سیاسی» دارد.
اعتراضها به راهبردی بود که با شعار «هر توافقی بهتر از عدمتوافق است» کمپین راه انداخت و درصدد آن بود که به «هر قیمتی» و با «هر شرایطی» توافق کند که مبادا در دور بعد انتخابات عرصه قدرت را به رقیب واگذارد! ایدهای عجیب که بطلان آن از شدت بداهت بینیاز از اثبات است؛ هر آدم عاقل که هیچ، معمولیترین افراد هم میدانند هرگز و تحت هیچ شرایطی هیچ توافقی بهخودیخود اصالت و ارزش ندارد و آنچه میتواند یک توافق را توافقی مطلوب کند آن است که حداقل از منافع آدمی ضمن آن تامین و تضمین شود، والا هر توافق و به هر قیمتی را که مردمان عادی کوچه و بازار هم میتوانند رقم بزنند، برای بستن آن نیازی به پختگی و نخبگی و کارکشتگی نیست.
همین رویکرد بود که حاصل کارش شد «خسارت محض» که در زمان پادشاهی و دوران اوج شکوفایی ماحصلش «تقریبا هیچ» بود و علیرغم تعریف و تمجیدهای گزاف و اغراقآمیز حتی از عهده سوخترسانی به هواپیمای بانی توافق هم برنیامد، چه رسد به گرهگشایی از گره کور تحریم! اعتراضی اگر بود به آن باور و این دستفرمان بود که ره به ترکستان میبرد، که برد، اما ناجوانمردانه و در سایه وارونهنمایی اهالی تزویر اینگونه وانمود شد که جریان انقلاب با «مذاکره» و «توافق» مشکل دارد.
پرچمدار این امر هم شخص رئیس دولت سابق بود که با طرح دوگانه سفسطهآمیز «مذاکره» یا «جنگ» به تخطئه و تخریب صداهای منتقدی پرداخت که نه «اصل» مذاکره، بل «راهبرد» و «شیوه» مذاکراتی حضرات را به چالش گرفته بودند و اگر نقد و اعتراضی داشتند برای رفع و اصلاح گپها و گسستهای عظیم توافق بود که نتیجهاش شد آنچه دیدیم، تا با عنایت به این موارد توافق بهتری شکل دهند و درنهایت افتخارش هم برای خود این حضرات در تاریخ بماند. رئیس دولت اما بهجای آنکه به طرفهای مذاکره بدبین و در فرآیند توافق محتاط باشد، منتقدان را عوض از دشمن گرفت و شخصا در قامت یک قرارگاه رسانهای به مقابله با ایشان برخاست و از هیچ طعنه و نیش و کنایهای در نواختن منتقدان فروگذار نکرد تا آنجا که رکورد تخریب و برخورد با منتقدان را زد و آنان را «به جهنم» حواله داد.
بعد هم که توافقشان از همان سوراخی گزیده شد که منتقدان هشدارش را داده بودند، فرافکنی کردند که حوادث دیماه 96 علت این داستان بود و در شرایطی که پیش از این و در ایام بهزعم خودشان بالندگی برجام سرمست از دستاوردی که حاصل کردهاند بهصراحت مسئولیت توافق را پذیرفتند، اما در رفتاری دوگانه از پذیرفتن تبعات شکست سهمگین «تدبیر»شان سر باز زدند و زمین و زمان را مقصر جلوه دادند، الا قصور و تقصیر خویش را در خوشبینی و اعتماد مفرط و ناموجه به دشمنی که در عداوت و خلفوعدهاش تردید نبود.
اعتراضها به رویکردی بود که سادهلوحانه میپنداشت دست کشیدن از مولفههای قدرت است که مسیر دیپلماسی را هموار میکند، حال آنکه نمیدانست یا نمیخواست بپذیرد حتی همان توافقی که از آن بهمثابه دستاوردی شگرف یاد میکند و وعده سیب و گلابیاش را به ملت میدهد -گرچه معلوم شد جز «خسارت محض» نبوده- درنتیجه چرخش بیش از 19 هزار سانتریفیوژ رقم خورده و اتفاقا همین که سانتریفیوژها از حرکت باز ایستادند شیشه عمر توافق هم شکست، چه اینکه خر آمریکا از پل گذشته بود و دیگر نیاز به ادامه بازی با طرف بازندهای نبود که مشتش تهی بود و کالایی برای معامله نداشت! امروز هم اگر توافقی رقم میخورد به پشتوانه غنیسازی 60 درصد است که طرفهای مذاکره را به ارسال پیغام و پسغام واداشته، والا کسی که دستش از مولفههای اقتدار تهی است جذابیتی برای هیچ رابطه و توافقی ندارد.
حکایت اختلاف با عربستان و قطع رابطه هم چیزی جز همین رویکرد دوگانه نیست؛ اولا فروکاستن مسائل متعدد اختلافی ما با عربستان به بالا رفتن از دیوار سفارت سعودی عباره اخرای همان تقلیل ناشیانه شکست برجام به حوادث دیماه 96 است که همین هم بیش از آنکه متوجه منتقدان دولت وقت باشد، ناتوانی و استیصال دولت را در صیانت از مهمترین تدبیرهایش مینمایاند که آن همه سستبنیادند که به کوچکترین تکانهای فرو میریزند.
ثانیا امروز اگر از توافق استقبال میشود، تایید توافقی است که بدون عقبنشینی از اصول و از موضع اقتدار رقم خورده و هیچ ربط و نسبتی با کدخدای خیالات آقایان ندارد. از اینرو میتوان ذیل آن به ازسرگیری روابط با حفظ اصول امیدوار بود. هرچند اختلافات ما با عربستان بر سر مسائل بنیادینی چون محور مقاومت و یمن و سوریه و ماجرای فلسطین و رژیمصهیونیستی سر جای خود هست و گذشت زمان، میزان پایبندی سعودی به توافق را روشن میکند. اما شواهد حکایت از آن دارد طرفی که کوتاه آمده و حاضر به پذیرش شروط طرف مقابل شده، ایران نیست. دستاوردی که بههیچروی از جماعتی که استراتژیشان امتیازدهی حداکثری و شکلدادن هرتوافقی است، برنمیآمد.
همچنان که در مواجهه با آژانس نیز شاهد آن بودیم بیآنکه از اصول بارها اعلام شدهمان پا پس بکشیم و امتیاز فراتری بدهیم، میتوانیم به توافق برسیم و اتفاقا برخلاف ایامی که باوجود تن دادن به همه خرده فرمایشات آژانس با قطعنامههای آنها نواخته میشدیم، اینبار و در سایه مذاکره عزتمندانه خبری هم از قطعنامه نبود و این غائله نیز بدون کمترین نکته منفی و بهنفع جمهوری اسلامی خاتمه یافت.
نکته اینجاست که اگر این جماعت حقیقتا تفاوت میان اعتراض به «اصل مذاکره» از یکسو و «رویکرد و راهبردی را که خودشان در مذاکره در پیش گرفتند» از سوی دیگر درک نمیکنند، پس به سبب عجز و جهلشان در فهم یک اصل بدیهی و بهغایت ساده صلاحیت اظهارنظر درخصوص امور مهم را ندارند. اگر هم این تفاوت را نیک میفهمند اما به جهت آنکه قدرت پاسخگویی به پرسشهای بهحق و معقولی که ناظر به عملکردشان مطرح است و نیز شهامت و شرافت اعتراف به اشتباهی را که مرتکب شدند ندارند و از اینرو در فرار رو به جلویی دوگانه و عاری از صداقت، «اعتراض به راهبردشان در مذاکره» را، مخالفت رقیب با «اصل» مذاکره جا میزنند، به طریق اولی بهسبب در پیش گرفتن این رویکرد منافقانه فاقد چنان صلاحیتی هستند.